چگونه پایان نامه یا مقاله علمی بنویسیم؟
یکی از مشکلات بسیار مهمی که دانشجویان دوره های تحصیلات تکمیلی با آن مواجهند، این که پایان نامه یا مقاله علمی را نمی توانند به خوبی بنویسند. حتی دانشجویانی که تلاش و توان عالی در انجام تحقیقات میدانی از خود نشان می دهند، و نتایج بسیار ارزشمندی به دست می آورند، متأسفانه نمی توانند آن نتایج ارزشمند را روی کاغذ بیاورند. در این رابطه مقاله ها و کتاب های بسیاری به صورت رسمی نوشته شده است تا به دانشجویان راه را نشان بدهند. اما به نظر می رسد این کار کافی نیست و نیاز به نوشته های تکمیلی دارد تا راه کارهای مکمل را کشف و به دانشجویان نشان داد. برای آسیب شناسی این مشکل، به نظر می رسد باید به زمینه های فرهنگی- اجتماعی کشور نیز توجه شود و علت ها را در آن ها جستجو کرد.
یکی از مشکلات آموزش در کشور ما که به نظر من مشکل ریشه ای به حساب می آید این که جامعة ما جامعه ای شفاهی است و کمتر به نوشتن، بها می دهد. به همین دلیل، اطلاعات به صورت شفاهی و رو در رو منتقل و منتشر می شود. حتی فرهنگ هم به صورت شفاهی دهان به دهان می چرخد. شاهنامه را مرشدها برای مردم تعریف می کردند و اطلاعات دینی را باید پای منبرها یاد گرفت. شاید نظام اجتماعی مردسالارانة اقتدارگرایانه باعث شده است تا نظام آموزشی، تدریس را یک سویه ساخته است. یعنی در یک طرف معلمی که همه چیز می داند و علوم را قاطعانه و مقتدرانه به دانش آموز منتقل می کند، و در طرف مقابل شاگردی که تصور می شود نمی داند و باید همه چیز را بدون چون و چرا از معلم خود یاد بگیرد؟
اما تأمل بیشتری در شیوه های آموزش های دینی ما و مقایسه آن با نظام آموزشی در کشورهای مسیحی کیش، این فرضیه را رد می کند. تأمل در شیوه نشستن مؤمنان در کلیسا در ردیف هایی که همه در یک طرف و یک کشیش در طرف دیگر متکلم وحده است و باید هرچه بگوید مؤمنان بدون چون و چرا گوش کنند، شیوه انتقال یک سویه است. در مقابل در مدارس دینی مسلمانان در گذشته، نظام آموزشی بر اساس حلقه های درس که در آن استاد و دانشجو در حلقه هایی می نشینند و به مباحثه می پردازند، نشانگر شیوه آموزش متقابل و تعاملی است. حال این پرسش مطرح می شود که چرا در نظام آموزشی جدید، در کشورهای مسلمان شیوه کلیسایی و در کشورهای غربی شیوه مسلمانان به کار گرفته می شود؟
از این فرضیه چون بگذریم به یک فرض دیگری می رسیم که شاید نظام آموزشی جدید ما فاصله زیادی با نظام زندگی جامعه ما دارد؟ و در نتیجه شیوه ها و روش های زندگی اجتماعی و روزمره ما با شیوه ها و روش های آموزش متفاوت باشد. شاید نظام آموزشی جدید را به صورت قاعده مند خیلی سخت به دانش آموزان و دانشجویان خود ارایه می دهیم. مثلاً ما در زندگی روزمره خود هر روز به شیوه های شاید پیچیده خوراک می پزیم و می خوریم و برای پختن و خوردن، شیوه ها و روش هایی تمرین کردیم و آموختیم که جزئی از فرهنگ و باور جمعی ما شده است. حال چرا شیوه های آموختن این گونه نشد؟
در این رابطه چندین سال متمادی به برنامه های آشپزی که از تلویزیون پخش می شود علاقه مند شدم به گونه ای که بیشترین وقت تماشای تلویزیون خود را به تماشای برنامه های آشپزی صرف کرده و با دقت کردن در تمام حرکت ها، سعی کردم با حرکت های لازم برای انجام یک تحقیق تطابق بدهم. نوشتن یک پایان نامه یا یک مقاله علمی خوب را به پختن یک خوراک خوب تشبیه کردم تا اصولی که منجر می شود به خوب شدن خوراک را استخراج کرده و با اصول نوشتن پایان نامه و مقاله تطابق بدهم. بعد در تدریس روش تحقیق سعی کردم از مثال های آشپزی بیشتر استفاده کنم. اطلاعات و داده هایی که برای انجام یک تحقیق خوب لازم است را به مواد اولیه که برای پختن یک خوراک خوب لازم است، تشبیه کردم.
همان گونه که در بازار تره بار و خشکه بار یا قصابی به جستجوی مواد غذایی سالم و تازه و خوب باید باشیم تا خوراک سالمی بپزیم، باید به دنبال اطلاعات و داده های درست و معتبر بود تا تحقیق معتبری انجام داد. استفاده از اطلاعات نامعتبر، همان گونه که مواد غذایی فاسد باعث مسمویت غذایی می شود، نه تنها اعتبار تحقیق بلکه ذهن استفاده کنندگان از پایان نامه یا مقاله را ممکن است مسموم سازد. به ویژه در زمان و یا مکانی که تقلب رواج پیدا کند، باید با دقت و وسواس زیاد، همان گونه برای ما اهمیت دارد، مواد اولیه غذایی غیرتقلبی و سالم خریداری کنیم، باید اطلاعات و داده های معتبر و درست به کار بگیریم تا به تحقیق خود اعتبار ببخشیم. حال از کجا باید مطمئن شویم این داده ها درست و تقلبی نیست؟ باید این مهارت تشخیص بین سره و ناسره را با پرسش از استادان خود و افراد آگاه و مورد اطمینان و یا با مقایسه با دیگر داده ها و تفکر و به کارگیری عقل و استناد به اطلاعات قبلی خود، این کار را انجام بدهیم؛ همان کاری که برای تهیه مواد اولیه پخت و پز انجام می دهیم.
بعد از این که داده ها و اطلاعات را از کتابخانه یا منابع دیگر جمع آوری کردیم باید آن ها پالایش بدهیم تا مواد زیان آور و زاند را از آن ها بزداییم همان گونه که مواد غذایی سالم که به خانه می آوریم باید خوب شستشو و ضدعفونی کرده و بعد پوست بکنیم و هرآنچه اضافه است از آن بزداییم و پاکسازی کنیم. بعد همان گونه که می باید مواد غذایی شسته شده به اندازه ها و قطعه های مناسب برای غذایی که می خواهیم بپزدیم، تکه تکه کرده و آماده کنیم، داده ها و اطلاعات مورد نیاز تحقیق را باید فرآوری کنیم و با مقایسه و مقابله انواع اطلاعات و داده ها با یکدیگر، آن ها را آماده تجزیه و تحلیل کنیم؛ همان گونه که مواد غذایی را سرخ می کنیم یا آب پز کرده و آماده ترکیب نهایی و پختن با هم کنیم. فصل تجزیه و تحلیل اطلاعات را به پخت و پز نهایی تشبیه می کنم که هر کدام از اطلاعات و داده ها در موقع خاصی وارد فرآیند تحقیق می شود و با اطلاعات دیگر ترکیب می گردد، همان گونه که مواد غذایی گوناگون هر کدام در موقع خاصی و به شیوه و روش مقتضی، وارد قابلمه می کنیم. می ماند جمعبندی و نتیجه گیری است که سعی کردم با کشیدن غذا و تزئیین آن تشبیه کنم که محصول نهایی تحقیق نیز باید به صورتی زیبا و قابل استفاده در پایان کار عرضه شود تا استفاده کننده از آن با سهولت و به درستی و با احساس اطمینان از سالم بودن آن، مورد استفاده قرار دهد.
تدوین نهایی پایان نامه یا مقاله علمی را نیز باید با حساسیت زیادی و به درستی و با پیروی از اصولی که باید از استادان و متخصصین بیاموزیم؛ همان گونه که سعی می کنیم خوراکی که به خوبی پختیم به درستی در ظرف های تمیز و خوب بکشیم و با زیبایی و تمیزی ارایه بدهیم. کلمه ها و جمله هایی مفهوم و با معانی استاندارد باید استفاده کنیم که برای خواننده آشناست، چرا که این کلمه ها، در حقیقت، ماشین ها حمل اندیشه هاست از ذهن نویسنده به ذهن خواننده. هرچیزی به اندازة معین و مناسب باید باشد. نه زیاد که سرریز شده و نه کم که استفاده کننده از آن احساس سیری نکند. مقدمه را به مانند پیش غذا می بینم که استفاده کننده را آماده استفاده از کل غذا می گرداند. مقدمه باید خواننده را با معرفی کلی موضوع های تحقیق، آماده استفاده از بقیه مطالب کند و در عین حال، جای مطالب اصلی را نگیرد، همان گونه که پیش غذا نباید میهمان را اینقدر سیر کند تا به غذای اصلی نیازی پیدا نکند. برعکس، باید مقدمه تشویق کننده باشد تا خواننده رغبت بیشتری به خواندن متن اصلی کند و یا او را هدایت کند به مطالبی که علاقمند است از آن ها استفاده کند. همان گونه که پیش غذا باید اشتهای میهمان را به خوردن غذای اصلی افزایش دهد. از این روی، تدوین نهایی پایان نامه یا مقاله علمی باید طبق اصولی که در نتیجه تجربه های طولانی محققان و اندیشمندان تدوین و برای ما به ارمغان گذاشته شده، صورت گیرد. همچنین، باید از زیاده گویی پرهیز کرد تا مطالب اصلی و مفید لا به لای مطالبی که اهمیت کمتری دارند، گم نشود. تجربه های استادان ادبیات و نویسندگان معتبر در این رابطه می تواند مفید باشد. برای مثال داستان زیر می تواند درس های خوبی به ما بدهد.
داستان یک استاد ادبیات و زبان عرب که در دانشگاه آمریکایی بیروت درس خواند و در آنجا تدریس می کرد. مرحوم استاد محمد یوسف نجم در کنار دانش عمیق خود، طبع ظریفی نیز داشت. حکایت می کند که یکی از دانشجویانش، در یادگیری درس از بقیه خیلی عقب تر بود. هرگاه به ورقه امتحانی یا تکلیف او نگاه می کرد، احساس دوگانه نسبت به او پیدا می کرد. هم از دست او عصبانی می شد در عین حال، به وضع او افسوس می خورد. یک روز همان دانشجو با ناراحتی زیاد نزد او آمد و اظهار داشت که هر وقت قلم و کاغذ به دست می گیرد، بدون وقفه می نویسد، اما چرا استاد از او ناراضی است و نوشته هایش را بی ارزش می داند؟ از استاد خواست اندرزی به او بگوید و راهی پیش پایش بگذارد. اما وضع این قدر بد بود که استاد در حیرت ماند که چه راهی باید باشد.
بالأخره استاد نجم تصمیم گرفت که مهم ترین درس زندگی را به این دانشجو بدهد. به او گفت: فردا به آرایشگاهی که در دانشگاه است بروید و خواهید دید که صف طولانی پیش از تو منتظر نوبتند و تو باید زمان طولانی منتظر بمانید تا نوبت به تو برسد. اما این بار وقت خود را به خواندن روزنامه یا مجله مثل همیشه گذران نکنید. این بار، به حرکت های آرایشگر با دقت تمام نگاه کنید و ببینید کار خود را چگونه انجام می دهد. نگاه کنید هر بار که می خواهد بخشی از موی مشتری را کوتاه کند، قبل از آن، تا ده بار با قیچی انواع بازی ها را می کند. پس از این که آن قسمت از مو را کوتاه کرد نیز توجه کنید که چگونه باز هم به حالتی که ایجاد شده تأمل کرده و آن را چند بار وارسی می کند، و تا به اندازه کافی تأمل نکند، تصمیم نمی گیرد در حرکت بعدی از کدام بخش و به چه اندازه از مو را کوتاه سازد. به نتیجه و پایان کارش به دقت نگاه کنید که چگونه اندازه ها و نسبت ها را وارسی می کند که موی پشت گردن آیا با دو سوی گوش تناسب لازم را دارد یا خیر؟ او به دانشجویش یادآوری می کند که آرایشگر پس از مطالعه و دقت زیاد تصمیم می گیرد آیا باید مو را کوتاه کند یا این که تنها باید آن را مرتب سازد. به همین دلیل به عربی آرایشگر را «مزین» یعنی زینت بخش و تزئین کننده می نامند.
بنابر این، زینت در «اختصار» است و خلاصه نویسی، و حذف اضافه های بی فایده است. اما تکرار و إکثار یا «زیاده نویسی» و زیاده گویی، امروزه مطلوب نیست. دکتر نجم به آن دانشجو می گوید که زیاده گویی شیوه گذشتگان بوده است، چرا که سرعت گذشت زمان در گذشته با دور کند صورت می گرفت و امروزه با دور تند. در گذشته به ما اندرز می گفتند که نوشته های نویسندگانی که با تفصیلات بیشتر می نوشتند، بخوانیم؛ چرا که تصور بر این بود که پرداختن به تفصیل ها، قدرت نویسنده را می نمایاند. اما الآن ما را پند می دهند که این کار را نکنیم. من به همه آن هایی که می خواهند پایان نامه بنویسند نصیحت می کنم، چند بار بروند پیش آرایشگر و با دقت الگوی کار او را یاد بگیرند و در نوشتن از آن تقلید کنند.
دکتر نجم این حکایت را این گونه به پایان می رساند که آن دانشجو با پیروی از این درس، به یکی از نویسندگان چیره دست مصر تبدیل و حتی سلیقه او نیز عوض شد. پیش از یادگرفتن درس از آرایشگر تمایل به ادبیات عوام گرایانه و کم محتوا بود اما پس از این درس به نویسنده ای ژرف اندیش و محبوب نزد عامه مردم شد. مهم تر از آن، این دانشجو به یکی از نزدیک ترین دوستان استاد خود می شود. هرگاه که خبرنگاران یا دانشجویان از او می پرسند: در کجا نویسندگی عالی را یاد گرفته است؟ پاسخ می دهد: در نزد آرایشگر محمد یوسف نجم. شاید این فکر به ذهن می رسد که آیا واقعاً باید برای این که بتوانیم خوب بنویسیم به یک آرایشگر نیاز داریم؟ پاسخ: شاید نیازی نباشد، اما قطعاً به یک استاد مثل محمد یوسف نجم نیاز دارید تا بتوانید از تأمل در شیوة کار آرایشگرهای خوب، نویسندگی خوب را یاد بگیرید.
دکتر شریف مطوف؛ گروه سوانح و بازسازی دانشگاه شهید بهشتی
منبع خبر: تابناک
اخبار مرتبط: چگونه پایان نامه یا مقاله علمی بنویسیم؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران