کوشش به سبک ژاپنی برای زندگی در دوران پس از توفان
فیلم سینمایی «پس از توفان / After the Storm» اثر هیروکازو کوریدا کارگردان ژاپنی درامی تاثیرگذار با نیم نگاهی به باورهای معاصر در ژاپن است؛ روایتی که مواجهه با بحران را به سبک ژاپنی به خوبی به تصویر کشیده و البته هرچند درونمایهای چینی دارد اما در نهایت فراتر از مرزهای ژاپن قابل درک است.
به گزارش «تابناک»؛ فیلم «پس از توفان / After the Storm» به نویسندگی و کارگردانی هیروکازو کورئیدا محصول سال 2016 است. صحنه آغازین «بعد از توفان» یکی از بهترین صحنههایی است که این استاد درامهای خانوادگی و درعینحال تعالیبخش تابهحال ساخته. این صحنه چیزی نیست جز مشاجره لفظی مادربزرگ و دختر بزرگش بر سر آماده کردن غذا و غرولند ملایم آنها درباره پسر/برادر تنبل و بیمسئولیتشان.
این سکانس سرگرمکننده، بیدرنگ به دل مینشیند -بیشک در صحنهآرایی و دکور چندان حرف تازهای برای گفتن ندارد- با اینکه ضربآهنگ دقیق آن را سخت میتوان یافت اما تأثیری سرراست و بیواسطه دارد. «بعد از توفان» فیلمی است که شما را به داخل فرامیخواند و درحالیکه شما در ورودی خانه دارید کفشهایتان را درمیآورید، برایتان سر میز شام جا باز میکند.
بسیاری از آن حس میهماننوازی بیقیدوشرط – که اتفاقا ویژگی مشترک تمامی آثار کوریداست- از شخصیت مادربزرگ (یوشیکو) سرچشمه میگیرد که نقش آن را بازیگر همیشگی کوریدا، کیرین کیکی («هنوز درراه»، «خواهر کوچک ما»، «مثل پدر مثل پسر») بازی میکند. چه در تکاپوی پختوپز باشد و لابهلای نیش و کنایههای سوزناک درافشانی کند و چه خود را پیرزنی کوچک و غمگین بنمایاند تا حرفش را به کرسی بنشاند؛ او اساسا موجودی سرگرمکننده است و تقریبا جای افسوس است که بعد از این حباب درخشان پرگفتوگوی آغاز فیلم با گسترش پلاتمحوری او را برای بازههای طولانی رها میکنیم.
تمرکز اصلی قصه روی مادر نیست بلکه روی ریوتو (هیروشی آبه) پسر ناخلف خانواده است که ۱۵ سال پیش برای رمانی که نوشت، جایزهای برد. از آن موقع تاکنون از بهسرانجامرساندن رمانی دیگر عاجز مانده است و به کاری هشلهف در یک مؤسسه خصوصی کارآگاهی درِپیت اشتغال دارد. ریوتو کمی رند است اگرچه از نوع خوبش؛ قماربازی قهار که از همسرش کیوکو (که نقش او را یوکو ماکی بازی میکند) جدا شده است و خوشحال نیست از اینکه از آپارتمان بههمریخته و کوچک مادرش چیزهایی میدزدد تا با گروگذاشتن آنها بتواند مخارج این عادتش را تأمین کند.
همچنین او از ایفای نقش پدری حمایتگر وامانده است. حقیقتی که باعث میشود کیوکو تهدید کند که او را از گردشهای گاهوبیگاهی که اجازه دارد با فرزند دلبندش شینگو (با بازی تاییو یوشیزاوا) داشته باشد، محروم خواهد کرد. پویایی درهمشکسته خانواده از هر دو جهت برای ریوتو گسترش مییابد – در پی مرگ اخیر پدر، او بهتازگی توانسته رابطه با مادرش را بازسازی کند- و از رهگذر غرولندهای دوستداشتنی اما نیشدار یوشیکو پی میبریم که ریوتو مصداق بارز میوهای است که چندان دور از درخت نمیافتد اما درعینحال از آن متنفر است.
حتی یک عنصر نیز در بعد از توفان وجود ندارد که کوریدا پیشتر به آن نپرداخته باشد اما در ترکیب و بازترکیب بیپایان دغدغههای مکررش گاهوبیگاه شاهکاری ارائه میدهد. «بعد از توفان» گاهی به این مقام نزدیک میشود اما درمجموع آن را به تمام کسب نمیکند.
بخشهایی که ریوتو را سر کار نشان میدهد که مشغول زیرنظرگرفتن هتلهای پرزرقوبرق عشاق است و سعی میکند در پروندههای زناشویی دوبههمزنی کند، مکانیکی و جدا از هسته احساسی فیلم به نظر میرسد. حتی خود این هسته که همان پیوند پدر-پسر بین ریوتو و شینگو، پسر عزیز شیرینزبان و جدی اوست و نیروی بالقوهای برای رستگاری در اختیار ریوتو قرار میدهد نیز چیز تازهای نیست جز چند اجرای خوب و مهارت خطاناپذیر ترکیب تلخی و شیرینی. هرچند لحن شکستخوردن از نفس اماره به آن طنین خاصی میدهد.
عنوان انگلیسی فیلم کمی گمراهکننده است. بخش اعظم فیلم پیش از آغاز توفان رخ میدهد و نقش توفان بیش از آنکه حادثهای ویرانگر باشد، اتفاقی تطهیرکننده است. گسستی است در رخوت زندگی گذشته در آستانه روزی نو که آسمان پاکتر است اگرچه لزوما آفتابی نیست. در صحنهای جذاب که توفان پایان میپذیرد و اعضای خانواده درهمشکسته به دنبال بلیتهای خیس لاتاری که با باد پراکنده شدهاند و اینسو و آنسو میدوند، هستند، تمام شخصیتها به درکی جدید از موقعیت خود رسیدهاند که این موضوع در بازی زیرپوستی و ماهرانه بازیگران درجهیک متجلی میشود.
آبه در نقش ریوتو بینظیر است. چهره زیبا، تکیده و پرمعنای او گهگاه آدمک وودی در «داستان اسباببازی» را تداعی میکند. از آنسو یوکو ماکی در نقش همسرش کیوکو از چشمهایش استفاده درخشانی میکند چنانکه در آزردگی برانگیزاننده و پذیرش غمگینانه پایان یک عشق میتواند آنها را مثل چراغی روشن کند و بر عمقی پرتو بیفکند که ریوتو هنوز به درک آن نرسیده است.
مادربزرگ یوشیکو در جایی از فیلم از خود میپرسد: چرا مردان نمیتوانند در لحظه عشق بورزند. ریوتو که گرفتار رشد سرکوبشده خودش است، به حتم نمونهای عالی است از مردی نجیب در مرحلهای از زندگی که تصویر برساخته از خودش روی ایثار برای خانوادهاش سایه افکنده و باعث شده آنها را از دست بدهد بدون اینکه حتی درواقع متوجه این اتفاق شده باشد. همانطور که از صدای سوت سرخوشانه و جرنگجرنگ جعبه موسیقی در نغمهای بیتکلف پیداست، این فیلم یک درام تکاندهنده نیست.
گرچه تفسیر طبقاتی پنهانی در برخی جزئیات آن جاری است اما آنطور که در نگاه اول به نظرمیرسد، سهلالوصول نیست. کوریدا کارگردانی است که نامش حالا دیگر اساسا با صفتهای لطیف و فریبنده گره خورده است. اما موضوع بعد از توفان با تمام خوشطینتیاش شاید غمانگیزترین چیز دنیا باشد یعنی همین حقیقت ساده که با عزمی جزم میتوان تغییر ایجاد کرد اما هرگز نمیتوان به گذشته برگشت. از این رو کسی که روی دیگران سرمایهگذاری میکند، احمقی است که دل به دریا میزند؛ کاری که مخاطرات آن به اندازه بلیتهای معمولی لاتاری بزرگ و غیرقابل پیشبینی است.
منبع خبر: تابناک
اخبار مرتبط: کوشش به سبک ژاپنی برای زندگی در دوران پس از توفان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران