سرمایهگذاری شرقی یا غربی، توسعه پایدار در ایران چه میشود؟
- بابک داور
- پژوهشگر توسعه پایدار
در گرماگرم تنش آمریکا با چین و تقویت روابط چین و ایران، نکتهای مغفول مانده و آن توسعه پایدار در کشوری مانند ایران است. بابک داور، پژوهشگر توسعه پایدار در این باره برای صفحه ناظران یادداشتی نوشته است.
منبع تصویر، THE WALL STREET JOURNAL
در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بسیاری از ناظران دغدغه کاهش تنش یا افزایش رویارویی بین جمهوری اسلامی ایران با این کشور را دارند. از این رو جمعی از ایرانیان و ایرانیتباران اخیرا نامهای خطاب به سران و سیاستمداران دنیا نوشتهاند که هشداریست در مخاطرات تغییر جهت ایران به سمت شرق یا دقیقتر بگوییم تاثیر ارتقاء سطح روابط حکومت ایران با جمهوری خلق چین بر امنیت و ثبات منطقه.
این دغدغه البته از یک سو مرتبط است با چشمانداز پیمان همکاری بیست و پنج ساله بین چین و ایران که اخبارش اخیرا منتشر شد و از سوی دیگر با تحلیلی آکادمیک که جنگ قدرتهای نوظهور با قدرتهای سنتی را اجتنابناپذیر میداند و در ادبیات سیاسی به "تله توسایدیدِس" معروف شده است.
اصطلاح تله توسایدیدس را استاد دانشگاه هاروارد گراهام آلیسون حدود ده سال پیش بکار برد و اشارهایست به تحلیل توسایدیدس، تاریخنگار یونانی از جنگهای آتن و اسپارت در سده پنجم پیش از میلاد مسیح.
اگرچه رساله و کتاب گراهام آلیسون در باره رقابت چین و آمریکا در عرصه اقتصادیایست ولی این ناگزیری، در ارتباط با ایران و امریکا نیز در محافلی مورد توجه قرار گرفته، به این شکل که ظهور جمهوری اسلامی ایران به عنوان قدرت منطقهای در هماهنگی با پاکستان و ترکیه و با حمایت چین، یک هلال هژمونی را شکل میدهد که اقتدار ایالت متحده در منطقه را به چالش میکشد و این رقابت، رویارویی جمهوری اسلامی و امریکا را اجتنابناپذیر میکند.
این سوال هم مطرح است که آیا برای ایران، رابطه اقتصادی با چین و جلب سرمایه از این کشور باید باید با اروپا و آمریکایی فرقی داشته باشد؟ آیا هر دو به یک درجه مناسب وضعیت ایران هستند؟ آیا هردو به یک نسبت به توسعه پایدار ایران و در نهایت به کاهش تنش و رویارویی منطقهای و بینالمللیای که ایران درگیرش است کمک میکنند؟ اگر امریکا و اروپا متعاقب برجام نتوانستند یا نخواستند نیازهای سرمایهگذاری و انتظارات ایران را در ازای راکد ماندن بلندپروازیهای هستهایش برآورده کنند و به آسانی با شیطنتهای تندروهای ایرانی و غیرایرانی از کوره در رفتند، شاید روسیه یا بیشتر از آن چین بتوانند این نیازها را برآورده کنند.
- چین در ایران در پی چیست؟
- بازتاب 'قرارداد ایران و چین' در رسانههای آمریکا؛ چرا کاخسفید میگوید چنین قراردادی عملی نخواهد شد؟
- چین و ایران؛ موضوع مذاکرات 'صریح' پومپئو در لندن
- ایران و راه ابریشم جدید
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،پیش بینیهایی در مورد رویارویی چین و امریکا شده بود
این مقاله تلاشی است برای تحلیل زنجیره بههمپیوسته همکاری با چین در چارچوب دلنگرانیهای ایراندوستانی که چنین همکاریای را نه تنها در جهت توسعه پایدار ایران نمیبینند بلکه آن را آب ریختن به آسیاب بلند پروازیهای ایران میدانند و همچنین در پاسخ کسانی که این همکاری را فرصتی میبینند برای استحکام قدرت نوپای فرضی ایران در منطقه.
چین تحت رهبری شیجینپین برای دستیابی به بازارهای دوردست روشی را طراحی کرده که با روش و منش استعمار سنتی متفاوت است و در اصل میتوان آن را در مواد اولیه به ازای زیرساخت و تولیدات مصرفی خلاصه کرد.
بر اساس این طرح که "راه ابریشم نوین" یا "یک راه یک کمربند" نام گرفته، چین برای کشورهای طرف معامله راه، فرودگاه و بندر میسازد و بجایش مواد اولیه صنعتی، سوخت و دسترسی به بازارشان را میگیرد. نوعی معامله پایاپای که هم بازار کشورهای مورد نظر را در دسترس چین قرار میدهد هم تا حد زیادی تجارت بینالمللی را خارج از چرخه دلاری میسر میکند.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،ایران که از گذرگاههای محوری راه ابریشم قدیم بوده برای چند سالی از این طرح استقبالی نکرد، چون باور داشت که همراه با برجام توسعه میسر خواهد شد
ایران که از گذرگاههای محوری راه ابریشم قدیم بوده چند سالی از این طرح استقبال نکرد چون باور داشت که همراه با برجام و با کمک اروپا و امریکا، روزآمد کردن زیرساختها و تهیه کالاهای مصرفی و توسعه عمومی با استانداردهای غربی که ایران به آن عادت دارد میسر خواهند شد.
اما وقتی تحریمهای غیرانسانی و حداکثری اقتصاد ایران را به زانو در آوردند، مدیران بحران در ایران به فکر جایگزین افتادند و آنهایی که نزدیک به نیم قرن است به تجارت با چین مشغولند و بعد از انقلاب هم اتاق بازرگانی را در انحصار خود داشتند، چراغ سبزی گرفتند تا کمی از این کانال محتمل برای دور زدن تحریمها پردهبرداری کنند، بخصوص که روابط چین و امریکا هم با چالشی بنیادین مواجه است.
البته طرح معاهده ۲۵ ساله ایران و چین از نقطه نظر چین نمیتواند منطقی متفاوت با کلیات طرح یک راه یک کمربند داشته باشد که اولویت بهرهمندی از این سرمایهگذاریها را به خود چین میدهد و این اولویت در شرایط خاصی میتواند تبدیل به انحصار نیز بشود.
سوال این است که آیا چین میتواند نیاز ایران به توسعه پایدار مثلا در هوانوردی، راه آهن، ساخت فرودگاه و هتل،گردشگری یا صنعت نفت را برآورده کند؟ فراموش نکنیم که شرکای چین در طرح یک راه یک کمربند عمدتا در مقایسه با ایران از نظر صنعتی عقبتر و به لحاظ انتظار، سلیقه و سابقه در کالاهای مصرفی، از ایرانیها کمتر غربزده هستند.
میتوان تصور کرد حکومت ایران که همه کانالهای تجاریاش مسدود شده و دلار فروش نفت، قطرهچکانی به دستش میرسد دست به دامن چین شود آن هم در مقطعی که بین چین و امریکا جنگ تعرفه در گرفته است. در چنین شرایطی، تعهدی بیست و پنج ساله به نفع ایران نیست و بدون تردید برای چین منافع بیشتری خواهد داشت.
منبع تصویر، Alamy
توضیح تصویر،رابطه اقتصادی و معاهده همکاری با چین برای ایران چون سیلی نقدی است که از حلوای نسیه برجام بهتر است
در نهایت نباید فراموش کرد که برای ایران، جذابیت معامله با چین (که سالهاست سنگ آهن و نفت از ایران میخرد) در مابهازای دلاری آن است نه در کالاهای چینی. نکته دیگر اینکه آیا معاهده همکاری ۲۵ ساله با چین به کاهش تنش ایران و امریکا کمکی خواهد کرد یا آن را تشدید خواهد کرد و این همان دغدغه ایرانیان و ایرانیتبارانی است که در نامهای نوشتند چنین معاهدهای ثبات و امنیت منطقه را مختل خواهد کرد.
پس اگر مفروض این نوشته درست باشد که رابطه اقتصادی و معاهده همکاری با چین برای ایران چون سیلی نقدی است که از حلوای نسیه برجام بهتر است، این نگرانی مطرح میشود که نکند معاهده به خودی خود آب به آسیاب ناپایداری منطقه بریزد، خطر رویارویی نظامی را افزایش دهد و تبدیل شود به آش نخورده و دهان سوخته.
این افزایش خطر جنگ که در بررسیهای سیاسی و جغرافیای سیاسی متداول است ریشه در رساله ساموئل هانتینگتون در باره برخورد تمدنها دارد و عمدتا مبتنی است بر کاهش اقتدارامریکا در مقابل فرهنگی متفاوت مثل اسلام یا قدرت اقتصادی جدیدی چون جمهوری خلق چین.
ده سالی است که در ادبیات تاریخ و جغرافیای سیاسی رقابت اقتصادی چین و امریکا به پیش بینیهایی در مورد رویارویی این دو ابر قدرت دامن زده و همانطور که ذکر شد در کتاب و رساله آقای الیسون هم به بحث و تحلیل گذاشته شده است.
ناگزیری از جنگ در شرایطی که هژمونی منطقهای یا جهانی در حال تغییر است و قدرت نوظهور برای جانشینی قدرت سنتی خیز برمیدارد شاید در نگاه اول خیلی غیرمنطقی به نظر نیاید ولی بکارگرفتناش بدون نقد، سادهانگاریای است ناشی از مقایسه قرن بیست و یکم با سده پنجم پیش از میلاد مسیح و نادیده گرفتن تفاوتهای ملموس در مفاهیم بنیادین هژمونی در دوران ماقبل تاریخ با دوران سرمایهداری پیشرفته.
در نیمه دوم قرن بیستم و دو دهه اول قرن معاصر هژمونی مبتنی است بر قدرت اقتصادی و کنترل زیرپوستی و نه کشورگشایی و فتح پایتختها. در دوران معاصر جنگ با لشکرکشی به آن سوی مرزها نتیجه به چالش کشیده شدن هژمونی موجود نبوده بلکه عمدتا ایدئولوژیک و تنبیهی بودهاند. تحلیلهای اقتصادیسیاسی و نیازهای سرمایه برای درک مسئله مفیدترند تا تاریخ فتوحات روم و یونان باستان. مثلا در مورد رویارویی احتمالی ایران و امریکا ممکن است این سوءتفاهم ایجاد شود که رویارویی نظامی اجتنابناپذیر است چون ایران در صورت همراهی پاکستان و ترکیه، با حمایت چین میتواند هژمونی غرب بر خاورمیانه را به چالش بکشد. متاسفانه با پیشفرض رویارویی، عدم واقعبینی در تعهد پاکستان و ترکیه به هژمونی موجود میتواند به بیراهه رود و متمسکی شود برای اتمیشدن جمهوری اسلامی که جز آسیب نتیجهای نخواهد داشت.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،آیا سرمایهگذاری چینی یا اروپایی / آمریکایی یک اندازه به توسعه پایدار ایران کمک خواهند کرد
بعد از جنگ جهانی دوم رقابت درعرصه ایدئولوژی بندرت با به چالش کشیدن نظام سرمایهداری و هژمونی سرمایه جهانی به رویارویی نظامی منجر شده و بیشتر جنگها با هدف روی کار نگاه داشتن نظامهای خود کامه و غیردموکراتیک بودهاند که از هژمونی جهانی سرمایه حمایت میکردند؛ همانطور که خودروسازی ژاپن بر بازار امریکا غلبه کرد ولی جنگی در نگرفت یا ایرباس بازار بوئینگ را نصف کرد و جنگی رخ نداد. علتی بالقوه یا بالفطره وجود ندارد که چون آمریکاییها موبایل چینی میخرند و میز و صندلیهایشان ساخت چین است، هژمونی جهانی از نظر سرمایهداری در خطر افتاده است.
از رهبران تهی از انسانیت و بیتدبیر بعید نیست که بهانهای برای لشکرکشی پیدا کنند تا بقای سیاسی خودشان را طولانیتر کنند ولی این امید همچنان باقی است که در دنیای معاصر، پیشرفت و توسعه و استقلال و آزادی لزوما هژمونی را به چالش نکشند و اقتصاد و کسب و کار اجازه دهد بازیگران تازه هم وارد معادلات شوند و از جنگ هم خبری نباشد.
برای توسعه پایدار و پایداری توسعه باید راههای گفتگو را باز نگاه داشت و از ماجراجویی یا بلندپروازیهای نامتعارف پرهیز کرد. باید به اقتصاد سیاسی داخلی دقت کرد تا شکاف طبقاتی کاهش یابد، به جغرافیایی سیاسی جهانی شدن تولید و مصرف و محیط زیست دقت کرد تا توسعه ما به فقر دیگران یا نسلهای آینده نینجامد.
بعلاوه، سوءمدیریت و فسادی که گریبان جمهوری اسلامی را گرفته را نمیتوان با جنگطلبی آمریکا و تله توسایدیدس لاپوشانی کرد. همانطور که بعید است بتوان از طریق معاهدهای ۲۵ ساله با چین عطش نزدیک به صد میلیون فارسیزبان را برای توسعه در منطقه با کالاهای چینی سیراب کرد.
جمهوری اسلامی ایران فرصت اصلاحات را از دست داده و آفت فروپاشی اجتماعیاقتصادی بدون تردید عرصه را تنگتر و تنگتر خواهد کرد. توسعه پایدار در ایران چه بسا به تزریق سرمایه خارجی نیاز داشته باشد چون خزانه را به باد دادهاند ولی حتما بدست نیروی انسانی ماهر ایرانی تحقق پیدا خواهد کرد. این نیازی به لشکرکشی برای براندازی ندارد همانطور که نباید جنگ برای تغییر هژمونی در منطقه را اجتنابناپذیر دانست.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: سرمایهگذاری شرقی یا غربی، توسعه پایدار در ایران چه میشود؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران