اسلام انسان-عقل محور
با یاد محمد ارکون
یک دهه از مرگ نواندیش مسلمان الجزایریالاصل، محمد ارکون، گذشت. او جزء چند نواندیش برجسته جهان اسلام است که توانست مدرسه نواندیشی جدیدی را بنیان نهد، مثل عبدالمجید الشرفی، محمد عابد الجابری، نصر حامد ابوزید، هشام جعیط، هشام الشرابی و تا حدودی هم حسن الحنفی.
نگارنده باور دارد در این میان هیچیک به اندازه محمد ارکون بر متدولوژیهای جدید غربی و مکاتب نوین تاریخی و جامعهشناختی (مثل آنال) مسلط نبود؛ همچنانکه در این میان، کسی مثل الشرفی بر متون دینی و میراث اسلامی مشرف نیست.
دکترین اصلی او “بازاندیشی اسلام” است که در سال ۱۹۸۷/۱۳۶۵ در دانشگاه جورج تاون واشنگتن برای اولینبار ارائه داد و به قول خودش متأثر از مورخ فرانسوی قرن ۱۹م – فلیکس فرانسوا فوره – و اثر او به نام “بازاندیشی انقلاب فرانسه” به نقد خرد تاریخی مبادرت کرد.
یعنی، همانطور که در نقد عقل اسلامی، به نقد عقلها می پردازد؛ “تاریخها” را (نه تاریخ) نقد می کند. ارکون معتقد است اسلام به آن جهت که در سرزمینهای مختلف نشر یافت و هر سرزمین نیاز خاص خود را داشت، لذا برای رفع نیازها قرآن و روایتها را تأویل کردند و این، منشاء واقعیتی به نام “پلورالیسم اسلامی” شد.
آن گونه که جابری غرق در ابنرشد است و برای نقد عقل تاریخی، عقل ابنرشد را کارگشا میداند نه عقل سینوی؛ محمد ارکون متأثر ازابوحیان توحیدی است.
او خود میگوید: “ابوحیان خلاصه فرهنگ قرن چهارم هجری است و من بیش از هرکس با او همدلی دارم. پلورالیسم و انعطاف عقلی او از همه بالاتر و بیقراری معرفتیاش بیمثال است”.
از این منظر میتوان گفت ابوحیان آن قدر نسبت به ضعف عقلگرایی مسلمانان توجه دارد که ظاهرا قرن خود را (چهارم هجری) که عصر رنسانس و تمدن اسلامی نامیدهاند، قبول ندارد و از خداوند طلب شکوفایی عقل و هدم جهل میکند و این بیان ابوبکر خوارزمی
را در کتاب “الصداقه و الصدیق” خود بازنشر میدهد: “اللهم نفق سوق الوفا فقد کسدت، واصلح قلوب الناس فقد فسدت، ولا تمتنی حتی یبور الجهل کما بار العقل و یموت النقص کما مات العلم”.
ارکون بر خلاف جابری، منتقد ابنرشد است، چون او را بهرغم “عقلمحور” بودن، فقیهی جزماندیش میداند. این نواندیش عرب “مثالب الوزیرین” ابوحیان توحیدی را که در مورد زشتکاریهای صاحببنعباد و ابنعمید نوشته، نماد عصیان نیچهای میداند و افشاگر ستم و زور.
این رویکرد ابوحیان توحیدی به قول ارکون ریشه در نوع فلسفه اومانیستی و انسانگرایی او دارد که بر خلاف فلاسفه زیباگوی آن زمان، به دنبال تاثیر عملی این حرفها در زندگی اجتماعی مردم است.
محمد ارکون که به قول هاشم صالح، مشهورترین شاگردش، در سه ضلعی “تاریخ پژوهی آنال”، “معرفتشناسی فوکویی” و “ساختارگرایی اشتراوس” شکل گرفته به نقد تاریخ اسلام و عقل دینی مبادرت کرد تا معایب و مفاسد خوانش ایدئولوژیک رجال دینی برای منافع فرقهای را آشکار کند و بگوید بزرگترین نیاز مسلمانان امروز، شناخت تفاهمی ادیان و فرق اسلامی است و آن محقق نمیشود مگر با مشارکت در عقلانیت جهانی.
در پایان، اگر بخواهم ارکون را در شناسه
میراث توصیف کنم، میگویم: “محمد ارکون ترکیب عصرانی چهار اومانیست عقلگرای مسلمان است؛ جاحظ، ابن مسکویه، ابوالعلا معری و ابوحیان توحیدی”. / راهبرد
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: اسلام انسان-عقل محور
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران