میراث داود فیرحی در اندیشه سیاسی: از نقد روشنفکران دینی تا نقد ایرانشهریها
داود فیرحی، پژوهشگر اندیشه و علوم سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران که به دلیل ابتلا به بیماری کرونا در بخش آیسییو بیمارستان لاله بستری شده بود، بیست و یکم آبان ماه، در پنجاه و شش سالگی درگذشت. فوت او نابهنگام بود و خبرش بسیاری علاقمندان حوزه اندیشه سیاسی در ایران را سوگوار کرد.
داود فِیرَحی (۱۳۴۳ در زنجان – ۲۱ آبان ۱۳۹۹ در تهران)مفهوم قانون در ایران معاصر (تحولات پیشامشروطه) (۱۳۹۹)، فقه و حکمرانی حزبی (۱۳۹۶)، آستانهٔ تجدّد؛ در شرح تنبیه الامه و تنزیه المله (۱۳۹۴)، فقه و سیاست در ایران معاصر (دوجلد،۱۳۹۳)؛ دین و دولت در عصر مدرن (دوجلد، ۱۳۸۹و۱۳۹۰) و تاریخ تحول دولت در اسلام (چاپ هفتم ۱۳۹۵) عناوین برخی از مهمترین کتابهای تالیفی او هستند. چنانکه از عناوین این آثار پیداست تامل در رابطه اسلام و سیاست از مهمترین دغدغههای فکری فیرحی بود.
خود او میگفت برجسته سازی وجوه دموکراتیک نص اسلامی از مهمترین دغدغههای او در آثار متاخرش است، خصوصا در کتابهای مفهوم قانون، فقه و سیاست و حکمرانی حزبی: «در این کتابها کوشش میکنم تا وجوه دموکراتیکی که هم در دانش ما و هم بهخصوص در نصوص دینی ماست را برجسته کنم. من … با مطالعات شخصی و با همکاری دوستان طلبه و دانشجو متوجه شدم که اصلا تجدد در اروپا و بهخصوص در انگلستان– که میگویند مادر نظام سیاسی جدید است- اتفاقا از جان لاک و از «تجدد در تفسیرهای دینی» شروع شده است.» («ایرانشهری مرده است»، ۲۸ آبان ۱۳۹۷، فرهیحتگان) او میکوشید با برجسته سازی بخش های دموکراتیک ادبیات شیعی گذار به دموکراسی را در ایران به نوبه خود آسان کند.
نقد فیرحی بر روشنفکران دینی؛ تاکید بر فقه در برابر کلام و فلسفه
سویههای انتقادی در اندیشه فیرحی برجسته است. فیرحی در یک سخنرانی مجازی در اردیبهشت ۹۹ در انجمن اندیشه و قلم در داخل ایران گفت روشنفکری دینی نقد دو سویه سنت و تجدد است و در حقیقت نه شیفتگی به سنت را میپذیرد و نه شیفتگی به تجدد را. روشنفکری دینی برای او تلاشی برای پلسازی بین سنت و تجدد و دین و دنیای معاصر بود که از دوره قاجار در ایران شروع شد. روشنفکری دینی رادیکالیزم مذهبی را تعدیل میکرد و هم میتوانست جلوی سکولاریزمِ ستیزنده را که بنا بر دلائل مختلف در سالهای اخیر در حال گسترش بود تاحدی بگیرد.
او در عین حال منتقد روشنفکری دینی هم بود. می گفت روشنفکری دینی معاصر، که عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری از مصادیق بارز آن هستند، آن تاکیدی را که بر روی «کلام و فلسفه» دارند، بر فقه ندارند و این خطرناک است. معتقد بود زندگی عملی مسلمانان را فقه اداره میکند، اما روشنفکران ایرانی به شدت روی کلام و الهیات نظری تأکید میکنند؛ «مانند اینکه شما یک چرخ دوچرخه را بزرگ کنید و یک چرخ را نیز ترمیم نکنید و یا اینکه بگذارید همچنان قدیمی بماند که مشکلساز خواهد شد و یک نوع عدم توازنی در دینداری جدید ایجاد میکند.» (گزارش خبرگزاری قرآن از نشست فوق)
فیرحی که یک دانشگاهی حوزوی بود، معتقد بود بر خلاف نقدها «دستگاه فقه» میتواند بطور جدی حقوق عرفی را بازسازی و از آن حمایت کند و عرفگرایی را وارد دستگاه حکمرانی مسلمانان کند. او معتقد بود فقه میتواند بنیادی برای حقوق مدرن باشد. در یک موضعگیری که ممکن است اغراق آمیز هم به نظر بیابد می گفت عمدهترین دانش عملی در سنت ایرانی-اسلامی فقه است؛ اگر شما هزار استدلال در کلام و فلسفه کنید، اما نتوانید آنها را در قالب فقه و از آنجا در قالب قوانین و نظام بوروکراسی و کشورداری عملی بریزید؛ سخنتان تاثیر زیادی نخواهد داشت. تجربه نوشتن قانون در ایران در دوران مشروطه هم نشان میداد که اگر قرار باشد قوانین کشورهای غربی در ایران اجرایی شود، لازم است از فیلتر «دستگاه فقه» بگذرند.
فیرحی منتقد دوگانهسازی عبدالکریم سروش، میان فقه و اخلاق بود، و میگفت مساوی دانستن فقه با تکلیفمداری و اخلاق با حقمداری نادرست است:
«روشنفکری دینی ما، دوگانه دیگری هم ساخته که فقه را مساوی با تکلیف و اخلاق را مساوی با حق میداند و این از عجایب تاریخ روشنفکری دینی است.» او معتقد بود «دستگاه فقهی ما پر از حقوق است و اساسا ابتدای فقه، از حق شروع میشود و تکالیف، گاردریلهای جاده حقوق هستند.» فیرحی میگفت وقتی شما «فقه را با شمشیر اخلاق میزنید»، آن قسمت به تعبیر او «مولد فقه» را که میتواند پایههایی برای قواعد مدنی فراهم کند شل میکنید. تاکید داشت با اخلاق به تنهایی نمیتوان جامعه را اداره کرد «چون اخلاق ضمانت اجرایی ندارد»؛ تکلیفمداری در اخلاق هم، مانند فقه، به شدت رایج است، و حتی مدرنترین متفکران مانند کانت نیز از تکالیف اخلاقی سخن میگویند، امری که ظاهرا سروش در نظر او بدان توجه کافی نمیکند. (گزارش شفقنا از نشست مجازی ۲۰ اردیبهشت)
فیرحی می گفت نه تنها روشنفکران دینی که حتی روشنفکران سکولار نیز وظیفه دارند در راه اصلاح دستگاه فقهی به جای طرد آن گام بردارند، چراکه فقه طردشدنی نیست؛ «افرادی مثل علیاکبر داور، فروغی، مصطفی عدل و تقیزاده، در دوره مشروطه [و نیز دوران رضاشاه]، بیشترین توجهشان به ادبیات فقهی بود تا بتوانند وضع جدید را پشتیبانی کنند.» (همان).
نقد فیرحی بر اندیشه ایرانشهری و ناسیونالیسم
نقدهای فیرحی بر پروژه ایرانشهری استادش سید جواد طباطبایی هم قابل تامل است. او برغم احترام فراوانی که برای طباطبایی به عنوان استاد پیشین اندیشه سیاسی خود در دانشگاه تهران قائل بود، منتقد پروژه فلسفی ایرانشهری او بود. مناظره قلمی او و طباطبایی در سالهای اخیر شایسته تامل جدی است.
در نشست «در کجا ایستادهایم؟» که در آبان ۱۳۹۷برای پاسداشت «آوردهها و بایستههای دکتر داود فیرحی در دانش سیاست»، و با مشارکت انجمن علوم سیاسی ایران برگزار شد، فیرحی در پاسخ به پرسشی درباره نسبت اندیشه سیاسی خواجه نظام الملک طوسی و اندیشه سیاسی ایرانشهری گفت:
«احساس میکنم که برداشت استادمان آقای دکتر طباطبایی به خطا نزدیکتر است تا برداشت من…خواجه را نمیتوان از فقه تسنن جدا کرد….این خواجهای که در ایرانشهری درست کردهایم، تخیل ایرانی است و اصلا چنین خواجهای وجود ندارد و ما داریم او را خلق میکنیم!» (گزارش نشست در سایت مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی)
جواد طباطبایی پیشتر در کتاب خواجه نظام الملک؛ گفتار در تداوم فرهنگی ایران (۱۳۷۵)کوشیده بود نشان دهد که خواجه نظام الملک طوسی، وزیر معروف دربار سلجوقی در قرن پنجم هجری، تداوم بخش اندیشه سیاسی ایرانشهری دوره ساسانی در سده های میانه اسلامی است.
فیرحی می گفت: «سلطنت ایرانشهری قبل از قاجار مرده است.» او از ناصرالدینشاه قاجار مثال زد که میگفته من فراشباشی شریعتم، یعنی مشروعیتش را در شریعت جستوجو میکرد، نه در خود نهاد سلطنت: «خیلی وقت است که سلطنت در ایران مرده است، نهتنها نهادش مرده است بلکه مدتهاست فکرش هم رفته است.»
سخنان فیرحی بر مدافعان اندیشه ایرانشهری و همدلان با نهاد سلطنت در ایران خوش نیامد، طوری که او با فاصله کمی مجبور به نوشتن یادداشتی در دفاع از خود شد. نوشت منتقدانش میان ایران و ایرانشهر خلط میکنند: «همین جا که ایستاده ایم، ایران است نه ایرانشهر. ایران، سرزمین اینجا و اکنون ماست؛ سرزمین مرکب از قومیت ها، نژادها، گویشها، زبان ها، مذاهب و ادیان؛ با همه تاریخ و فرهنگ ؛ سرگذشت تلخ و شیرین آن. ایرانشهر، اما، یک روایت است؛ روایتی در کنار دیگر روایت ها، از ایران اینجا و اکنون ما. روایتی که امکان های فراوان دارد؛ می تواند همراه دیگر روایت ها در تجدد ایران مشارکت نماید؛ اگر از مدار تأملات فلسفی خارج نشود و بر زورق احساس ننشیند.»
فیرحی ولی تاکید میکرد که مفهوم ایرانشهر استعداد آن را دارد که «بر مرکب ایدئولوژی سوار شود، سر از ناسیونالیسم باستانی، احیاء گرا و رادیکال درآورد و تقابل ها و دوگانه های جدیدی، بویژه بین دیانت و ملیت بزاید.» («ایرانشهری مستعد ناسیونالیسم باستانی، احیاگرا و رادیکال است»، آذر ۱۳۹۷، خبرگزاری مهر) مدافعان اندیشه ایرانشهری آنرا در تقابل با مفهوم خلافت تعریف میکردند، ولی فیرحی کوشش برای احیاگری ایرانشهری را همسنگ تلاش برای احیای خلافت میدانست که «مخاطره انگیز» است؛ «گسل ساز» است و موجب زخم بر پیکر وحدت ملی ایران، بجای آنکه مرهمی بر «بحران ایران» باشد.
این مواضع بهانه ای شد برای پاسخ طباطبایی به فیرحی در فصلی از کتاب ملاحظاتی درباره دانشگاه (مینوی خرد، ۱۳۹۸)شد که عنوانش هست: «دانشگاه بومی و دانشگاه ایرانشهر».
ملیگرایی مدنی در برابر ملیگرایی تباری
در سخنرانی با عنوان«تشیع و مسئله ایران»، ایراد شده به تاریخ بهمن ۱۳۹۷—بخشی از سلسله نشستهای تمدن ایرانشهری که به ابتکار عباس آخوندی، وزیر سابق راه و شهرسازی و از نزدیکان جواد طباطبایی برگزار میشد—فیرحی توضیح میدهد که حول و حوش دوره مشروطه و بعدتر، دو نوع ناسیونالیسم در ایران، و بسیاری کشورهای جهان ظهور یافت؛ یکی «ناسیونالیسم تبارگرا و قومی» و دیگری «ناسیونالیسم مبتنیبر قرارداد». ناسیونالیسم یا ملیگرایی تبارگرا چهار ویژگی داشت: اولا جوهرگرایی، یعنی دنبال خلوص قومی بودن (حالا این قوم ایرانی، فرانسوی و یاآلمانی باشد فرقی نمیکند.) دوم رمانتیسیسم، یعنی تعلق به یک سری احساسات مهم و تاثیرگذار. ثالثا باستانگرایی، یعنی به سنن، بناهای تاریخی، میراث یا به نهادهایی قدیم مثل نهاد سلطنت تکیه کردن. و رابعا نژادپرستی، یعنی تاکید بر یک نوع برجستهسازی نژاد خود و نفی دیگری.
ناسیونالیسم مدنی یا قراردادی در نقطه مقابل مبتنیبر قانون اساسی است. گروهی دورهم جمع میشوند و بعد علقه و منافع پیدا می کنند. مثل بازیهای فوتبال که وقتی اعضای یک تیمی چند سال با هم هستند، یک نوع انسجامی پیدا میکنند. یک تصمیمگیری عقلایی و یک نوع دموکراسی هم در ناسیونالیسم مدنی وجود دارد. فیرحی مینویسد متاسفانه در جامعه ایران با اینکه نظریه ملیگرایی در ابتدا به اقتفای قانوناساسی مشروطه شکل گرفت و پتانسیل بدل شدن به ناسیونالیسم مدنی را داشت، به سمت تبارگرایی حرکت کرد و خشونتهای خاص خودش را هم ظاهر کرد. فیرحی می نویسد گفتمان رایج ناسیونالیسم در ایران تبارگراست، حتی در مورد ملیمذهبیها: «جالب این است مذهبیها هم زمانی که به ناسیونالیسم فکر کردند، این را به صورت پیشفرض درنظر گرفتند که ناسیونالیسم مساوی با تبارگرایی است. یعنی به امکان بدیل آن یعنی ناسیونالیسم دموکراتیک فکر نکردهاند. در این تبارگرایی ایرانی یک باستانگرایی، پان اسلامیسم، رمانتیسیسم و احیاگری (یعنی زندهکردن سنن باستان در امروز) حضور دارد.» («تشیع و مسئله ایران»)
فیرحی میگفت ناسیونالیسم تبارگرا هم در سیاست خارجی و هم در سیاست داخلی خصمهای خود را ایجاد میکند و تبارگراییهای بدیل را تقویت میکند. به بیان دقیقتر پان ایرانیسم در ایران، پان عربیسم و پان ترکیسم و پان کردیسم را در منطقه تقویت می کند. فیرحی که خودش از مناطق ترک نشین آذربایجان ایران، و از شهر زنجان بود، می گفت: «در سیاست داخلی وقتی شما پان ایرانیسم را طرح میکنید نمیتوانید از جنبش الاهوازیه پرهیز کنید و نمیتوانید در مناطقی که من شاهد آنم مثل زنجان و بخشهای دیگر، از پان ترکیسم فرار کنید… ناسیونالیسم باستانگرای ایرانی، ضد دولت مدرن ملی دموکراتیک است و به دلایلی نمیتواند به این سمت حرکت کند.»
بجای نتیجهگیری
مروری جامع بر میراث فکری پربار داود فیرحی در این مجال کوتاه ممکن نیست. این دانشور علوم سیاسی در دوران اوج پختگی و قدرت تولید فکری خود دیده از جهان فروبست. به تعبیر عبدالکریم سروش، در پیامی که به مناسبت فوت او در کانالی تلگرامی منتشر شده، «اگر چشم روزگار بر او حسد نمیبرد و پای وجودش در گل عدم فرو نمیرفت بسا که سیر و سلوک سیاست اندیشیهایش مائده معرفت ما را رنگینتر میکرد.» با اینحال همان دهها کتاب و مقاله و مصاحبههایی که از فیرحی برای ما به میراث مانده، ابزارهایی جالب توجه برای تامل در وضعیت و آینده سیاسی ایران بهما بدست میدهند. او خیلی زود از میان ما رفت. باز به تعبیر عبدالکریم سروش، «اینک جز دنبال کردن راه او و بهره بردن از میراث او و گل چیدن از گلستان افکار او و غرس نهالهای نو در میان گلزار او چه میتوانیم کرد؟» به نظر هیچ.
از همین نویسنده
دفاع از آرمان جهانشهر: نقد ملکیان بر ملَیگرایی تنش میان معرفتاندیشی و تجربتاندیشی در پروژه سروش آزادی بیان و منافع ملَی: نقدی بر مقاله “روشنفکران علیه ایران” جواد طباطباییمنبع خبر: رادیو زمانه
اخبار مرتبط: میراث داود فیرحی در اندیشه سیاسی: از نقد روشنفکران دینی تا نقد ایرانشهریها
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران