فریدریش انگلس، سرمایهداری که به طبقه خود خیانت کرد
اگر بتوان آموزههای کمونیسم را بر دو ستون اصلی «ماتریالیسم تاریخی» و «ماتریالیسم دیالکتیک» استوار ساخت، میتوان گفت که سازندهی ستون اول کارل مارکس، و سازندهی ستون دوم، دوست و همفکر وی فریدریش انگلس بوده است.
انگلس بر خلاف مارکس که فعالیتهای فکری خود را عمدتا متوجه اقتصاد سیاسی و جامعه شناسی کرده بود، بیشتر به حوزههای معرفتشناسی و هستیشناسی پرداخته و بر این پایه، به معنای متعارف سخن، بیش از مارکس خود را با موضوعهای فلسفی مشغول کرده است.
تولد و دوران جوانی
فریدریش انگلس در تاریخ ۲۸ نوامبر سال ۱۸۲۰ در بارمن از توابع شهر ووپرتال آلمان زاده شد. پدرش مردی توانگر بود و کارخانهی نساجی داشت. انگلس دورهی دبیرستان را در ووپرتال گذراند. یک سال پیش از پایان تحصیلات، به خواست پدر مدرسه را رها کرد تا در شرکت او کارآموزی کند.
انگلس جوان
آشنایی از نزدیک با وضع دشوار معیشتی کارگران، روح انتقادی او را شعلهور ساخت. ۲۱ ساله بود که با نام مستعار «فریدریش اسوالد»، نخستین رسالهی انتقادی خود را تحت عنوان «نامههایی از ووپرتال» منتشر ساخت. در همان سال داوطلبانه به خدمت سربازی رفت، ولی همزمان از درسگفتارهای فلسفی در دانشگاه برلین دیدن میکرد و بهزودی به محفل روشنفکری «هگلیهای جوان» پیوست. در کانون مباحث این محفل، مسائل مربوط به دین و ضرورت نقد آن قرار داشت.
نخستین دیدار انگلس با کارل مارکس در سال ۱۸۴۲ در تحریریهی روزنامهی «راینیشه» در شهر کلن روی داد. انگلس پس از آن به انگلستان رفت تا در شهر منچستر در کارخانهی نساجی پدرش، کارآموزی خود را در رشتهی بازرگانی به پایان رساند. وضعیت طبقهی کارگر در انگلستان او را بهشدت متاثر ساخت و به دگرگونی ژرف سیاسی در دیدگاههای او انجامید.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
در همین زمینه بررسیهای نظری او آغاز شد و سرانجام در کتابهای «وضعیت طبقهی کارگر در انگلستان» و «طرحی برای نقد اقتصاد ملی» بازتاب یافت. وی در این آثار، مالکیت خصوصی بر ابزار تولید را مورد انتقاد قرار داده، زیرا معتقد بود مالکیت خصوصی، نیروی کار انسانی را به کالایی فرومیکاهد که بهای آن تابع عرضه و تقاضاست. این دیدگاههای انگلس، مارکس را به شدت تحت تاثیر قرار داد.
همکاری با مارکس
انگلس از سال ۱۸۴۴ شروع به همکاری با کارل مارکس و «آرنولد روگه» کرد که در پاریس «سالنامهی آلمان و فرانسه» را منتشر میکردند. در همین ایام، سفر او به پاریس و دیدار دوباره با مارکس، به دوستی و همکاری ژرفی میان آن دو انجامید که تا پایان عمر ادامه داشت. میان آن دو ۱۴۰۰ نامه رد و بدل شده است.
روی جلد مانیفست حزب کمونیست، اثر مشترک مارکس و انگلس
مارکس و انگلس در سال ۱۸۴۷ طرحی ارائه کردند که مبانی کمونیسم را توضیح داده بود. در پی آن «اتحادیهی کمونیستها» را در لندن و سرانجام «انجمن کارگران آلمان» را در بروکسل بنیاد گذاشتند. آن دو یک سال پس از آن «مانیفست حزب کمونیست» را منتشر کردند که در آن کارگران جهان به اتحاد برای پایان دادن به نظام بهرهکشی فراخوانده شده بودند. این کتاب تا کنون به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده است.
انگلس در جریان انقلاب سال ۱۸۴۸ در آلمان، برای روزنامهی «راینیشه» در کلن کار میکرد و در همان سال ناچار شد از بیم پیگرد به سوئیس بگریزد. پس از بازگشت به آلمان، فعالانه در دامن زدن به موج دوم انقلاب شرکت داشت. ولی پس از ناکامی جنبش انقلابی، با کشتی از طریق جنوا به لندن گریخت.
انگلس از سال ۱۸۵۰ به مدت بیست سال به عنوان شریک کارخانهی پدری در منچستر کار میکرد. وضع مالی خوب او باعث شد تا بتواند از دوست نزدیکش کارل مارکس پشتیبانی مالی کند. همزمان به فعالیتهای نگارشی خود ادامه میداد. سلسله مقالههای سیاسی تحت عنوان «انقلاب و ضدانقلاب در آلمان» که در روزنامههای وقت آلمان و اتریش منتشر شد و تا مدتها به مارکس نسبت داه میشد همه به قلم فریدریش انگلس بود.
فشارهای اخلاقی جامعهی آن زمان باعث شد که انگلس در سال ۱۸۵۱ برای حفظ آبروی مارکس ادعا کند پدر فرزندی است که از رابطهی غیرزناشویی میان مارکس و «هلنا دموت» خانهدار او به وجود آمده بود.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
پس از انتشار نخستین جلد کتاب «سرمایه» در سال ۱۸۶۷، انگلس با دادن آگهیهای تبلیغاتی در روزنامههای گوناگون، تلاش کرد توجه محافل روشنفکری را به این اثر مارکس جلب کند. وی در سال ۱۸۶۹ سهم خود را از کارخانهی پدری فروخت تا به عنوان مردی مرفه در نزدیکی منزل مارکس در لندن اقامت گزیند و یکسره به کارهای نگارشی و پژوهشی بپردازد. در سالهای پس از آن بیش از ۶۰ مقاله در مجلهی انگلیسی «پال مال» دربارهی جنگ میان فرانسه و آلمان نوشت.
فعالیت نظری و عملی برای جنبش کارگری
انگلس از سال ۱۸۷۱ عضو شورای کل «انترناسیونال اول» شد و مسئولیت دبیرخانهی آن را برای کشورهای بلژیک، دانمارک، پرتغال، اسپانیا و ایتالیا برعهده گرفت. در سالهای بعد نخست کتاب «دیالکتیک طبیعت» را منتشر کرد که در آن قوانین اصلی دیالکتیک را توضیح داده و در حوزهی علوم طبیعی به کار بسته بود. در سال ۱۸۷۵ به همراه مارکس «نقد برنامهی گوتا» را منتشر کرد که در آن روند تکوین سوسیال دمکراسی آلمان مورد سنجش قرار گرفته است.
انگلس در فاصلهی سال های ۱۸۷۶ تا ۷۸ کتاب مشهور خود «آنتی دورینگ» را به نگارش درآورد که نوعی انسیکلوپدی مارکسیستی است. وی در این کتاب که نام واقعی آن «آقای اویگن دورینگ علم را دگرگون میکند» است، به نقد اندیشههای یک استاد دانشگاه پرداخته که به باور انگلس دیدگاههایی «ارتجاعی» و «خردهبورژوایی» دربارهی سوسیالیسم تبلیغ میکرده است.
انگلس (چپ) به همراه مارکس و دخترانش
انگلس در سال ۱۸۷۸ یک روز پیش از مرگ معشوقه و شریک درازمدت زندگیاش «لیزی بورنز»، با وی رسما ازدواج کرد. در سال ۱۸۸۲ کتاب «تکامل سوسیالیسم از پندار به علم» را منتشر ساخت. وی پس از مرگ مارکس در سال ۱۸۸۳در لندن ماند تا کار تنظیم و ویراست جلد دوم کتاب «سرمایه» را پیش برد. این اثر در سال ۱۸۸۵ منتشر شد. یک سال پیش از آن انگلس با انتشار کتابی به نام «منشاء خانواده. مالکیت خصوصی و دولت»، نظریههای مارکس دربارهی «ماتریالیسم تاریخی» را دربارهی اشکال ابتدایی جوامع انسانی به کار بسته بود.
در سال ۱۸۸۸ یکی از معروفترین رسالههای انگلس به نام «لودویگ فویرباخ و پایان فلسفهی کلاسیک آلمانی» منتشر شد که وی در آن پرسشهای بنیادین «سوسیالیسم علمی» را مورد بحث و بررسی قرار داده و نمایندگان فلسفهی رسمی در آلمان را «اندیشهپردازان دولت بورژوایی» خوانده است.
انگلس در سال ۱۸۹۰ پس از لغو «قانون سوسیالیستها» در آلمان که قانونی برضد فعالیتهای پیشگامان جنبش کارگری بود، فعالانه در حیات حزب سوسیال دمکرات آلمان شرکت کرد و در همکاری با کارل کائوتسکی و آگوست ببل دو تن از رهبران جنبش کارگری، در تدوین برنامهی «ارفورت» این حزب نقش داشت. در سال ۱۸۹۳ ریاست افتخاری «انترناسیونال دوم» را که در زوریخ برگزار شد برعهده گرفت.
انگلس در سال ۱۸۹۴ یعنی یک سال پیش از مرگ، جلد سوم «سرمایه» را آمادهی انتشار کرد. وی که از مکاتبات خود با مارکس برای تکمیل و تنظیم این کتاب سود برده بود، در دیباچهای بر آن، از دشواریهای فراوان آمادهسازی این اثر کارل مارکس یاد کرده است.
فریدریش انگلس در تاریخ پنجم اوت ۱۸۹۵ پس از یک بیماری کوتاه مدت در لندن چشم از جهان فروبست. وی در وصیتنامهی خود، بخش بزرگ ثروت چشمگیرش را به جنبش کارگری و سوسیال دمکراسی آلمان بخشیده بود. در زیر نگاهی گذرا داریم به میراث فکری انگلس.
«واژگونی» فلسفهی هگل
انگلس نیز مانند مارکس تحت تاثیر فلسفهی هگل بود، ولی درونمایهی آن را رد میکرد. وی همچون دیگر «هگلیهای جوان» معتقد بود که فلسفهی هگل بر سر خود ایستاده است و باید آن را واژگون ساخت تا بر روی پاهای خود قرار گیرد. معنای این سخن آن بود که همزمان با حفظ هستهی دیالکتیکی فلسفهی هگل، باید درونمایهی ایدهآلیستی آن را دور ریخت و آن را با ماتریالیسم انباشت.
تندیس مارکس و انگلس در برلین
انگلس در مهمترین آثار فلسفی خود، یعنی «آنتی دورینگ»، «دیالکتیک طبیعت» و «لودویگ فویرباخ و پایان فلسفهی کلاسیک آلمانی»، تلاش کرد دعوی اعتبار دیالکتیک را از افقهای ماتریالیسم تاریخی فراتر ببرد. این تلاشهای فکری تنها برخاسته از راهکارهای مبارزهی حزبی و طبقاتی نبود، بلکه همزمان پاسخی بود به نیازهای زمانه و واکنشی در برابر افزایش اهمیت تفکرات مبتنی بر علوم طبیعی. در آن دوره، در میان نخبگان فکری جنبش کارگری، اندیشههای داروین و دیگر طبیعیدانان گسترش داشت. از آنجا که دانشهای طبیعی، شناخت دقیق از جهان به شمار میرفت، ضروری بود مرزهای حوزههایی که در آنها تصورات مکانیکی حاکم بودند، به دقت ترسیم شود تا به گفتهی انگلس، تکیهگاه نظری «ایدهآلیسم» و «ماتریالیسم غیردیالکتیکی» فروریزد.
بر این پایه بود که انگلس در کتاب «آنتی دورینگ»، وظیفهای بسیار سنگین بر دوش «دیالکتیک» مینهد و آن را به «دانش حرکت عمومی و قوانین تکامل طبیعت، جامعهی انسانی و تفکر» برمیکشد. به گفتهی انگلس، وحدت واقعی جهان برخاسته از مادیت آن است. مکان و زمان، اشکال بنیادین هستی هستند و هستی بیرون از مکان به همان اندازه بیمعناست که بیرون از زمان. به نظر انگلس، حرکت یا جنبش، شیوهی برجاهستی ماده است و مادهی بیحرکت هرگز و هیچجا وجود نداشته است.
بدین سان انگلس در آموزههای معرفتشناختی و هستیشناختی خود، ماده را جانشین «امر مطلق» در فلسفهی شلینگ و هگل میکند، منتها این ماده پدیدهای ایستا نیست، بلکه اصلی پویاست. انگلس معتقد بود آنچه واقعا هست، مادی است و آنچه مادی است واقعا هست. بر این پایه، نمیتوان به معنای واقعی سخن از واقعیتی غیرمادی سخن گفت.
دیالکتیک به جای متافیزیک
انگلس در کتاب «دیالکتیک طبیعت»، درک خود از مفهوم دیالکتیک را غنا میبخشد. وی میخواهد با این اثر نشان دهد که در طبیعت همان قوانینی قابل کشف هستند که در تاریخ اعتبار دارند. به دیگر سخن، تلاش او در این کتاب متوجه انطباق نظریههای علوم طبیعی بر جامعه است.
انگلس دیالکتیک را در برابر تفکر متافیزیکی قرار میدهد. به باور او، متافیزیک بر مقولاتی ایستا استوار است، در حالی که دیالکتیک برخاسته از روندهای پرجنبش و متضاد است. طبیعت برای انگلس از ساختاری دیالکتیکی برخوردار است و نه متافیزیکی.
انگلس نهایتا همهی شیوههای هستی ماده را در «عمومیترین قوانین معتبر دیالکتیک» به صورت زیر فرمولبندی میکند:
ـ قانون گذار از کمیت به کیفیت و برعکس.
ـ قانون پیوند و نفوذ اضداد.
ـ قانون نفی نفی.
انگلس در کنار دوستان سوسیالیست خود در انترناسیونال دوم (۱۸۹۳)
آموزهی متضاد بودن واقعیت، در نقطهی کانونی دیالکتیک طبیعت جای دارد. مطابق آموزههای انگلس، قوانین بنیادی دیالکتیک نه تنها چارچوب همهی نظریههای طبیعی و اجتماعی را تشکیل میدهند، بلکه مبنای آموزهی شناخت نیز هستند. از دیدگاه انگلس، شناخت، چیزی جز بازتابی از واقعیت در ذهن آدمی نیست. ولی چنین بازتابی تنها از گذرگاه کاوشهای دقیق و پرزحمت و نیز بررسیهای آزمایشگاهی صورت میپذیرد.
به باور انگلس، نه تنها داوریها دربارهی بودهها، بلکه همچنین گزارههای علوم طبیعی مادامی درست هستند که با واقعیت منطبق باشند. دیالکتیک ذهنی (به مثابه فرم اندیشه)، دیالکتیک عینی (به مثابه فرم واقعیت مادی) را پوشش میدهد، زیرا اندیشه، پدیدهی همراه روندهای مغز آدمی است و مغز آدمی بخشی از واقعیت مادی است، به گونهای که قانونمندیهای آن برای تفکر نیز اعتبار دارند.
هگل معتقد بود که که اشکال اندیشه و موضوع شناخت میبایست مطابقت داشته باشند، زیرا در هر دوی آنهاست که «امر مطلق» جلوهگر میشود. انگلس نیز معتقد بود که دیالکتیک ذهنی و دیالکتیک عینی برپایهی وابستگی خود به ماده، به گونهای ضروری هماهنگ هستند. بدینسان کارکردی که «امر مطلق» در متافیزیک مکتبایدهآلیسم آلمان دارد، در فلسفهی انگلس، جای خود را به «ماده» میدهد. انگلس نیز مانند هگل تفاوتی را که کانت میان «پدیدهها» و «شی فینفسه» قائل بود غیرقابل دفاع میداند. به باور او اگر چه شناخت ما هرگز کامل نیست، ولی ما همواره «مادهی فینفسه» را میشناسیم.
گذار به وادی ایدئولوژی
ماتریالیسم دیالکتیک انگلس، منظومهی فکری همهجانبهای است که هستیشناسی، نظریهی شناخت، متدولوژی و فلسفهی تاریخ را دربرمیگیرد. این منظومه در پیوند با نظریههای جامعهشناختی و اقتصادی مارکس، برنامهای انقلابی ارائه میدهد که مدعی بنیادهای علمی است.
آموزههای انگلس برای گسترش افق ماتریالیسم تاریخی به ماتریالیسم دیالکتیک، زمینهساز تبدیل آن به یک جهانبینی شد. اگر از ایدئولوژی، سیستمی از گزارههایی را بفهمیم که غالبا هنجاری هستند، ولی به گونهی اظهارات و تصدیقهای غیرهنجاری بروز میکنند، میتوان گفت که جهانبینی ارائه شده توسط انگلس و مارکس، خصلت ایدئولوژیک دارد.
این جهانبینی دربرگیرندهی خواستهایی است که به گونهی اظهارات «صدق» و «علمی» بیان میشوند، ولی همزمان گزارههایی بطور ناروشن مرتبط با یک هنجار هستند. برای نمونه در این جهانبینی گفته نمیشود که کمونیسم باید بر سرمایهداری چیره شود، گرچه چنین خواستی برای آن اساسی است، بلکه بیشتر گفته میشود نظام اجتماعی و اقتصادی سرمایهداری با «ضرورت یک قانون طبیعی» فرومیپاشد و جای خود را به «نفی» آن که نظام کمونیستی است میدهد. این خواست، چنین «مستدل» میشود که سرمایهداری نظامی پرتضاد است و به دلیل همین تضادها باید زوال یابد.
در نمونهی بالا میبینیم که از آنجا که تز «ضدیت» به عنوان اصلی پیشینی (آپریوری) و صدق اعتبار دارد، پیشبینیهای متکی بر آن نیز نه به عنوان حدسیات، بلکه به عنوان پیشگوییهای قطعا درست ارائه میگردند.
ایدههای مارکس و انگلس، بعدها به صورت «مارکسیسم» بیش از همه بر لنین و نیز جانشین او استالین تاثیر گذاشتند و توسط آنها به عنوان بخشی از یک منظومهی ایدئولوژیک، در خدمت سیاست رسمی دولت اتحاد شوروی سابق و سپس احزاب کمونیست پیرو آن قرار گرفتند.
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
کارل مارکس روز ۵ ماه مه ۱۸۱۸ در شهر تریر آلمان متولد شد. این متفکر انقلابی، فیلسوف، اقتصاددان، جامعهشناس و تاریخدان از تاثیرگذارترین اندیشمندان تمام اعصار است. (یک نقاش خیابانی در برلین مارکسی را بهتصویر کشیده که در حال جمعکردن بطری خالی در زبالهدان است تا با فروش آن گذران زندگی کند. بر تیشرت او نوشته شده: به شما گفته بودم که جهان را چگونه میتوان تغییر داد).
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
در دهههای گذشته در برخی از کشورهای جهان زمامدارانی قدرت را به دست گرفتند و با برپاکردن حکومتهای دیکتاتوری خونین، ادعا کردند که سیاستهایشان بر گرفته از تئوریهای کارل مارکس است. (عکس رژه ارتش سرخ در روز اول ماه مه سال ۱۹۶۳ در مسکو از مقابل تصاویر لنین، مارکس و انگلس.)
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
تئوری مارکس در انتقاد از کاپیتالیسم و تضاد طبقاتی بین کارگران و سرمایهداران در چین به نوع متفاوتی تعبیر شد. (عکس: رژه نمایندگان کنگره حزب کمونیست چین در آوریل سال ۱۹۶۹ از مقابل تصاویر مارکس، انگلس، لنین و استالین.)
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
در کوبا و پس از انقلاب در این کشور، بزرگترین سالن تئاتر با ۸ هزار صندلی در سال ۱۹۵۹ به نام کارل مارکس ثبت شد. در سال ۲۰۱۷ یکصدمین سالگرد انقلاب اکتبر در اتحاد جماهیر شوروی (سابق) در همین سالن برگزار شد.
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
پس از انشعاب در حزب کمونیست هند در سال ۱۹۶۴ میلادی بخشی از حزب حرف (ام) که مخفف "مارکس" و "مارکسیست" بودن آن بود را درون پرانتر قرار داد تا خود را از بخش دیگر متمایز کند.
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
فریدریش انگلس به مدت چهل سال یار وفادار کارل مارکس بود. بدون حمایت بیدریغ مالی و فکری انگلس و پیگیری صادقانه او شاید مارکس هرگز، مارکس نمیشد. گرچه مارکس و انگلس همواره در کنار هم دیده میشوند، اما در این بین لنین، استالین و مائو نیز در کنار آن دو قرار گرفتهاند. (عکس: مجسمههای مارکس، لنین و مائو در تظاهرات اول ماه مه در مانیل، فیلیپین.)
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
مارکس در دانشگاه بن به تحصیل رشتهٔ حقوق پرداخت. او یک سال بعد به برلین رفت و در دانشگاه در رشتههای فلسفه و تاریخ به تحصیل ادامه داد. مارکس در سال ۱۸۴۱ با ارائهٔ تز دکترای خود دربارهٔ اختلاف فلسفهٔ طبیعت دموکریت و اپیکور تحصیلات دانشگاهی خود را از راه مکاتبهای در دانشگاه ینا به پایان رساند. (عکس: تصاویر مارکس، انگلس و لنین در تظاهرات اول ماه مه در بنگلادش)
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
مارکس بههمراه دوست نزدیکش، فردریش انگلس مبارزه عملی سیاسی و فلسفی را آغاز کرد و با او بود که یک سال پیش از انقلاب سال ۱۸۴۸ در آلمان "مانیفست کمونیستی" را به رشتهٔ تحریر درآورد. (عکس: کارل مارکس در لباس پاپانوئل در سائوپائلو برزیل)
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
کارل مارکس با توجه فراوان به جنبش کارگری از همان ابتدا در تشکل "بینالملل اول" که در سال ۱۸۶۴ تاسیس شد حضور یافت و نهایتا دبیر این انجمن شد. او اولین جلد کتاب "سرمایه" که شهرت جهانی یافت را در سال ۱۸۶۷ منتشر کرد. ( عکس: کارل مارکس در سال ۲۰۱۲ روی کارت اعتباری بانک شپارکاسه شهر کمنیتس در شرق آلمان قرار گرفت)
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
مارکس بیش از ۳۰ سال از نیمه دوم عمر خود را در لندن و در تبعید گذراند و همانجا درگذشت. (عکس: مجسمه کارل مارکس در موزه مادام توسو لندن)
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
مارکس با تئوری "ارزش افزوده" در کتاب سرمایه نشان داد که چگونه سرمایه فربه میشود و افزایش پیدا میکند. حالا در دویستمین سالگرد تولد او برخی به فکر افتادهاند که با استفاده از نظریات این اندیشمند پول در بیاورند.
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
نیکول شوابه، مدیر یک آبجوسازی در شهر کمنیتس به مناسبت دویستمین سالگر تولد کارل مارکس نیز آبجویی با همین نام وارد بازار کرده است.
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
النا ویلا، طراح زینتآلات در شهر تریر، زادگاه مارکس، این انگشتر را به مناسبت دویستمین زادروز مارکس ساخته و روانه بازار کرده است.
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
اوتمار هورل، هنرمند اهل نورنبرگ در سال ۲۰۱۳ و به مناسبت ۱۹۵مین سالگرد تولد مارکس، پانصد مجسمه یک متری با رنگ سرخ از او تولید کرد و در شهر تریر به نمایش گذاشت.
-
تب کارل مارکس، اندیشمندی که "سوپراستار" شد
شهرداری تریر نیز این روزها به مناسبت دویستمین سالگرد تولد کارل مارس، یکی از چراغهای راهنمای عابر پیاده را به شکل او تغییر داده است. رنگ این مارکس تنها سرخ نیست، بلکه سبز هم میشود.
نویسنده: محمود صالحی
منبع خبر: صدای آلمان
اخبار مرتبط: فریدریش انگلس، سرمایهداری که به طبقه خود خیانت کرد
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران