ترور فخری‌زاده و فرار به جلوی سپاه پاسداران

ترور فخری‌زاده و فرار به جلوی سپاه پاسداران
صدای آلمان

ترور سرتیپ پاسدار محسن فخری زاده که از نام مستعار «حسن محسنی» استفاده می کرد اتفاقی مهم در عرصه سیاسی ایران و منطقه با بازتاب جهانی گسترده بود. تاثیر این رویداد بر موازنه قوای شکننده خاورمیانه و ثبات منطقه موضوع داغ تحلیل‌ها است و اینکه واکنش تلافی جویانه جمهوری اسلامی ایران در چه سطحی خواهد بود و آیا اوضاع امنیتی منطقه دگرگون خواهد شد؟

پاسخ به این سئوال ها آسان نیست و تابعی از درک چگونگی هدف‌گذاری طراحان ترور بوقوع پیوسته، حفره عمیق ایجاد شده در ساختار اطلاعاتی نظام و امکانات جمهوری اسلامی در واکنش است.

رصد کردن تحولات از انفجار رخ داده در مرکز صنایع موشکی واقع در منطقه خجیر تهران در شش ماه گذشته روند جدیدی را در رویارویی دولت اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد. اگرچه در تمامی عملیات خرابکارانه و تروریستی که در داخل خاک ایران انجام شده است، دولت اسرائیل هیچ مسئولیتی قبول نکرده اما قرائن و نشانه‌ها انگشت اتهام را به سمت نیروهای نظامی و امنیتی اسرائیلی می‌برد.

اعلامیه تشکیل یوزپلنگ های ایرانی بعد از انفجار در مرکز اتمی نطنز، مستقل از اینکه چه قدر اعتبار دارد نشانه مهمی از تغییر وضعیت بود که اقدامات مهار کننده در حوزه‌های فعالیت‌های حساس اتمی و نظامی دیگر فقط در بیرون از مرزهای ایران انجام نمی‌شود بلکه استراتژی تهاجمی با هدف ناامن سازی مراکز فعالیت های راهبردی نظامی و اتمی در دستور کار قرار گرفته است.

علی افشاری، تحلیلگر سیاسی

محافل رسانه‌ای نزدیک به شورایعالی امنیت ملی نیز این تغییر جهت را دریافته و با انتشار مقالات تحلیلی به صورت تلویحی بدون اینکه نامی از دولت اسرائیل بیاورند تهدید کردند که عبور از هنجارهای جهانی، مفهوم‌سازی و تولید ادبیات در موضوع ضربه‌زدن به مراکز هسته‌ای را تحمل نمی‌کنند  که « تبعات جبران‌ناپذیری را برای صلح و امنیت بین‌المللی بدنبال دارد.»

در شش ماه گذشته تا پیش از ترور فخری‌زاده مقامات حکومت به صورت رسمی دولت اسرائیل را متهم نکردند اما این بار مجید تخت روانچی نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد در نامه‌ای به دبیرکل و شورای امنیت این سازمان، خواستار محکوم کردن ترور "محسن فخری‌زاده" شد و گفت که «نشانه‌های جدی مسئولیت اسرائیل در این ترور وجود دارد.»

پرتره مبهم فخری‌زاده

تلاش مستمر حکومت در مخفی نگاه داشتن فخری‌زاده و ترسیم هاله‌ای اسرارآمیز از او داوری در مورد ادعاهای منتسب به فعالیت‌های او را دشوار ساخته است؛ اما با قطعیت می‌توان گفت که او فرد عادی نبوده است. آغاز فعالیت‌های ویژه او به پروژه موشکی جمهوری اسلامی و همکاری با کره شمالی و لیبی گره خورده است. در ادامه تحقیقات اتمی را در مرکز تحقیقات سپاه شروع کرده و سپس به دانشگاه امام حسین می‌رود. گفته می‌شود که او در سال‌های اولیه دهه ۱۳۸۰در مرکز تحقیقات فیزیک پیرامون فعالیت‌های اتمی فعال شده و هدایت پروژه موسم به «آماد» را در دست می‌گیرد. بعد از توقف «آماد» به وزارت دفاع می‌رود و در دهه ۱۳۹۰ مسئولیت سازمان پژوهش‌ها و نوآوری در وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح (سپند) را بر عهده می‌گیرد.

ادعاهایی نیز شده که او همزمان رئیس دانشگاه مهندسی مالک اشتر متعلق به وزارت دفاع نیز بوده است. طبق برخی از اظهارات از جمله سخنان فریدون عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی در دولت محمود احمد نژاد، فخری‌زاده در سال ۱۳۹۰ مورد سوء قصد ناکام قرار گرفته بود. همچنین از همسر او نیز  نقل شده که می‌گوید «ما هر روز ترور می‌شویم. هر روز آماده ترور هستیم.»

دانشمند بودن او نیز محل تردید است و در پرتو شواهد موجود بیشتر به نظر می‌رسد که فخری‌زاده، نه یک پژوهشگر و دانشمند، بلکه یک مدیر اجرایی و مهندس دارای تجربه در طراحی سلاح‌های نظامی و فعالیت‌های حساس اتمی بوده است. در واقع او در نقش یک مدیر بسیج‌کننده، توان متخصصان زیر مجموعه‌اش را به سمت اهداف پروژه  مورد نظر به‌کار می‌گرفته است. اطلاعات ضد و نقیضی در خصوص مدرک تحصیلی او نیز وجود دارد؛ برخی او را دارای مدرک دکتری و برخی فوق لیسانس معرفی کرده‌اند.

زمان انتخاب شده برای عملیات ترور حساس است و تقارن آن با هفته‌های پایانی عمر دولت ترامپ و احتمال تغییر سیاست آمریکا با شروع به کار ریاست جمهوری بایدن و رفت و آمد نتانیاهو به کشورهای عربی و ملاقات با بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی، بازار گمانه زنی‌ها را داغ کرده است که هدف از این کار پیام به دولت آینده آمریکا برای در نظرگرفتن ملاحظات اسرائیل است.

 اما قدمت حساسیت نسبت به فخری‌زاده به مدت ۱۲ سال و فعالیت‌های جدید ادعایی او در (سپند) در در درستی این فرضیه شتابزده تردید ایجاد می‌کند. همچنین تشدید درگیری‌ها بین نیروهای اسرائیلی و وابسته به حکومت ایران در خاک سوریه و بخصوص تحرکات نیروهای نظامی نزدیک به جمهوری اسلامی در ارتفاعات گولان نیز بی تاثیر نیست.

از سوی دیگر این ترور در ادامه روند جدید فعالیت‌های خرابکارانه در داخل ایران در شش ماه گذشته است و شباهت‌هایی با ترور ابومحمد مصری نفر دوم تشکیلات القاعده در ایران دارد. اما باز این احتمال وجود دارد که پنجره برای انجام پروژه قدیمی ترور فخری زاده در زمان وقوع اتفاق باز شده و ارتباطی به مسائل دیگر نداشته است.

عملیات متفاوت

البته سطح و دقت عملیات و شکستن سطوح مختلف حفاظتی و اجرای علمیات به گونه‌ای که فخری‌زاده هیچ شانسی برای زنده ماندن نداشته باشد، نشانگر تفاوت‌های این ترور است که نشان می‌دهد سطح و عمق نفوذ در نهادهای اطلاعاتی و نظامی جمهوری اسلامی گسترش زیادی یافته و حفره‌ها به سطح تونل عمیق و پرناشدنی ارتقاء پیدا کرده‌اند. همچنین قرار دادن یک ماشین وانت حاوی مواد منفجره قوی و تیم مسلح در مسیر نشان می‌دهد به لحاظ عملیاتی و پشتیبانی نیز تیم مزبور توانایی بالایی داشته و اطمینان زیادی داشتند که دچار مشکل نشده و امکان گریز بعد از اجرای عملیات را خواهند داشت.

سپاه پاسداران و نیروهای همسو با فخری‌زاده بعد از این اتفاق رسوایی‌آور که هیمنه کاذب و تبلیغاتی آنها را فرو ریخت، به جای پاسخگویی در برابر ضعف بزرگ به فرافکنی پرداخته و با فرار به جلو تهاجم به دولت روحانی و جریان مدافع مذاکره با دولت آمریکا را در دستور کار قرار دادند.

هنوز جزئیات اتفاق مرگبار یادشده به صورت رسمی اعلام نشده و مقامات مسئول  به این سئوال مهم جواب نداده‌اند که چگونه تیم ترور از لایه‌های چندگانه حفاظتی عبور کرده و به راحتی عملیاتش را انجام داده است؟ چگونه است بعد از تکرار حملات به مراکز اتمی و نظامی ایران و یا گروه‌های خارجی همسو در منطقه کماکان سیستم امنیتی و دفاعی جمهوری اسلامی به‌شدت در برابر خط نفوذ سیستم‌هایی که «متخاصم» نامیده می‌شوند آسیب‌پذیر بوده و این نقص بزرگ درمان نمی شود.

البته رصد کردن موضع گیری‌ها نشان می‌دهد که تخطئه جواد ظریف، حسن روحانی و طرح اتهامات بی اساس به ماموران آژانس انرژی اتمی، فقط برای پوشاندن رسوایی به بار آمده نیست، بلکه ناتوانی نظام از واکنش تلاقی‌جویانه نیز باعث شده تا کاسه و کوزه‌ها بر سر جناح اعتدالی داخل بلوک قدرت و جریان قائل به تعامل با غرب شکسته شود و به این ترتیب پوششی برای انفعال نظام ایجاد شود.

مطالبات فرافکنانه

 تمام درخواست این نیروها اعم از محسن رضائی، نمایندگان مجلس یازدهم و حسین شریعتمداری از حسن روحانی است که اقداماتی انجام دهد، در حالی که آنها نیک می دانند که روحانی چنین کاری نخواهد کرد. آنها اگر اراده جدی داشتند، از نهادهای تحت کنترل خود چون مجلس و سپاه قدس استفاده می کردند.

برخلاف سمت‌گیری‌های تبلیغاتی مسئولان سطح پایین نظام و نیروهای میدانی بسیجی، اراده‌ای برای واکنش تلافی‌جویانه سریع در سطوح بالای نظام وجود ندارد و تجربه واکنش به کشته شدن قاسم سلیمانی در این خصوص روشنگر است. برخلاف ادعاهای رسمی، عملیات به گونه‌ای طراحی شد که واکنشی از سوی دولت آمریکا نداشته باشد و منجر به تلفات انسانی نشود. روزنامه کیهان در سرمقاله خود به این واقعیت اشاره کرده که آن واکنش ناکافی بوده است در حالی که در زمان حمله موشکی به پایگاه عین الاسد مدعی شده بود که ده ها نظامی آمریکا کشته شدند.

آقای خامنه‌ای در پیام تسلیتش اشاره به انتقام نکرد و نامی از دولت‌های اسرائیل و آمریکا به میان نیاورد. طرح کلی درخواست برای مجازات آمران و عاملان می‌تواند مشمول مرور زمان شود. در واقع، بخش دوم خواست خامنه‌ای مهم تر است که بر ادامه فعالیت‌ها و پروژه‌های تحت نظر فخری‌زاده تاکید کرد.

به نظر می‌رسد نظام در این مقطع امید به شروع کار دولت بایدن دارد و افزایش سطح تنش به سطحی با ریسک بالا را دامی می‌پندارد که ممکن است ظرفیت‌های تغییر شرایط بعد از شروع به کار بایدن در کاخ سفید از دست برود. تاکید بر خروج نیروهای نظامی آمریکا از منطقه و ایجاد محدودیت در نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی در حالی که هنوز موارد اختلافی حل نشده، پوششی مناسب برای توجیه پایگاه هدف جهت زمانبر شدن مجازات ادعایی فراهم می‌کند که برخی از محافل رسانه‌ای نزدیک به سپاه در حال تلاش برای جا انداختن آنها هستند. ایجاد جو عاطفی و استفاده از احساسات مردم نیز بخش دیگر از فعالیت‌های هدفمند است تا خارج از پایگاه نظام، فرصت یارگیری اجتماعی در سیاست خارجی ستیزه‌جو و تقابلی فراهم شود.

اما علت اصلی انفعال نظام، تغییر معادلات راهبردی و میدانی در منطقه است که جمهوری اسلامی را در موقعیتی "میخکوب شده" قرار داده است؛ در این وضعیت هر اقدامی انجام شود ممکن است به زنجیره‌ای از عملیات‌های متقابل منجر شود که شکست‌های بزرگ‌تری برای جمهوری اسلامی به بار آورد.

موقعیت تضعیف شده

نیروهای نیابتی نظام در ضعیف‌ترین موقعیت خود در سال‌های دهه ۱۳۹۰ قرار دارند. جمهوری اسلامی ایران مدتی است که وارد پروسه انقباض ژئوپولتیکی شده و وزن راهبردی‌اش در منطقه کاهش یافته است. این تنگناها اجازه واکنش موثر به جمهوری اسلامی نمی‌دهد، ازاین رو هسته سخت قدرت در پی حفظ زیر ساخت‌های راهبردی و تقابل است تا با گذر از شرایط سخت در میان مدت در پی تقویت خود و بازپس گیری موقعیت‌های از دست داده باشد. در شرایط کنونی نظام کار دشواری برای امتناع از دادن امتیازات فراتر از برجام دارد؛ ازاین رو می‌کوشد تا این امتیازات حداقل شده و حوزه استراتژیک را در بر نگیرد.

بهره‌برداری کوتاه‌مدت بخش مسلط قدرت، در چارچوب انجام تمهیدات برای در دست گرفتن زمام قوه مجریه  در انتخابات ۱۴۰۰و افزایش انسجام در صفوف نیروهای حاکمیتی، شدت بخشیدن به بی‌اعتبارسازی دولت روحانی و بستن پنجره محتمل مذاکره دولت روحانی و دولت جو بایدن است. در واقع اصول‌گرایان ولایی و تندرو درصدد هستند تا از تهدید پیش آمده فرصتی برای خود ساخته و رقیب درون حکومتی  را بیش از گذشته در تنگنا قرار دهند. در این راستا ممکن است اقدامات محدود کننده برای فعالیت‌های نظارتی آژانس پیش بیاید.

اما در ورای این فضاسازی‌ها، واقعیت‌ها خود را نشان می‌دهد که چهار دهه تخصیص منابع اصلی کشور به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و درست کردن شبکه‌ای از نیروهای شبه نظامی باورمند به بنیادگرایی اسلامی شیعه محور و قرار دادن اسرائیل‌ستیزی در کانون سیاست خارجی، نه تنها هزینه‌های سنگین و جبران ناپذیری بر پیکره منافع ملی ایران وارد کرده و پایه‌های امنیت ملی ایران را در برابر تحرکات نهادهای اطلاعاتی خارجی آسیب‌پذیر ساخته، بلکه حتی توانایی حفظ امنیت نیروهای خودی را ندارد.

کشته شدن فخری زاده  مهر تایید دیگری در شکست راهبرد برخورد با عوامل ناامنی در بیرون از مرزها است؛ اکنون جمهوری اسلامی به صورت عام و سپاه پاسداران به صورت خاص در درون مرزهای ایران در مهار ناامنی‌ها ناتوان هستند و نیروی درگیر با آنها از نسخه مورد نظرشان رونویسی کرده و می‌کوشد تهدیدات مرتبط با جمهوری اسلامی را در داخل قلمرو آن خنثی کند.

* مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

منبع خبر: صدای آلمان

اخبار مرتبط: ترور فخری‌زاده و فرار به جلوی سپاه پاسداران