فضیلت رها کردن سلبریتیها
حرف او به عنوان کسی که تمام مدت در تقلا برای مبارزه با نژادپرستی است تا حدی منطقی به نظر میرسد البته در شرایطی که بتوان مفهومی دو یا چندگانه را از کلام یا رفتاری استنباط کرد و در این بین به هر دلیلی، وجهی که مد نظر گوینده نیست، پر رنگ شده باشد. این مسئلهای است که به نحوی دیگر در فیلمها و سریالهای ایرانی هم شاهد آنیم که بخشی به اشتباه یا ناآگاهی نویسنده و فیلمساز و بخش دیگر به محدودشدن نگاه برخی از اقوام به دلایل فشارهای مضاعف سیاسی و اجتماعی و رسیدن آستانۀ تحملشان به صفر باز میگردد. موضوعی که بحث این نوشته نیست.
اما همیشه قضیه از این قرار نیست، گاهی جملات نژادپرستانه، جنسیتزده یا توهینآمیز کاملا مستقیم و بیپرده بیان میشوند و از هر طرف که به آن بنگریم همان یک معنای عجیب و شوکهکننده را دارد؛ معنایی که هر چه برای پردازشش بکوشیم، نمیتوانیم هضم کنیم که چطور یک مجری، سلبریتی یا بازیگر که قاعدتا ساعتهای بسیاری را در فضای مجازی یا بین اهل فرهنگ میگذراند تا این حد از جهان امروز، رسانه و حساسیتهایش نسبت به نژادپرستی، قربانینکوهی و موضوعات مشابه بیاطلاع است.
مدتی پیش بازیگری در فضای مجازی سرطان را نوعی مجازات الهی نامیده بود. یا در مجموعهای در شبکۀ خانگی معلولیت را مجازات فرد خطاکار دانسته بودند. دیدگاهی ترسناک که به دوران باستان بازمیگردد که در آن بیماری و معلولیت نشانۀ شر و علامت پیوند با شیطان بود و همین برداشت هولناکِ بدوی، شکنجه و آزار و طرد بیماران و معلولان را مجاز میشمرد. صرفا در دورۀ جدید است که این نگرش تغییر کرده و به بیماری و معلولیت به عنوان مسئلهای پزشکی نگریسته میشود و تلاش فعالان حقوق معلولان و بیماران در این جهت است که ذهنیت جامعه را نسبت به این افراد تغییر دهند و کاری کنند که فرد در اجتماع پذیرفته شود و بتواند با امنیت و آرامش زندگی کند. شاید چندان عجیب نباشد که در فیلم جادوگران (2020) ان هتوی، بازیگر اصلی فیلم و تهیهکنندگان آن بابت ناآگاهیشان و به تصویرکشیدن جادوگرها بدون انگشت میانی دست و انگشت پا عذرخواهی کرده اند، چون اطلاع نداشتند که نوعی اختلال مادرزادی وجود دارد که سبب میشود فرد با چنین شرایطی متولد شود. اما قطعا بسیار عجیب و شرمآور است که بازیگر یا نویسنده و فیلمسازی ایرانی مستقیما سرطان یا معلولیت را مجازات گناهان فرد بداند.
یا کمی پیشتر مجری و بازیگری معروف، مقابل چشم میلیونها نفر و در برنامهای تلویزیونی جملهای را که در فضای مجازی دستبه دست میشد به قصد خنداندن مخاطبانش تکرار کرد و گفت: «یکسال است که خاشقچی بین ما نیست!»؛ خشونت و نفرت نهفته در این جملۀ به ظاهر طنز تکاندهنده است. اینکه ما صدا و سیما را ترغیب کنیم که به جای رفتن پیدرپی به سراغ مشکلات جهان، به مشکلات داخلی خودمان بپردازد کار بسیار پسندیدهای است، اما ربطی به خندیدن به کشتن و تکهتکه کردن جسد یک نویسنده و روزنامهنگار مستقل در سفارت عربستان و در هیچ کجای دیگر دنیا ندارد. خندیدن به چنین توحشی شرمآور و خطرناک است و اگر همین جمله از دهان یکی از کمدینهای آمریکایی یا اروپایی بیرون آمده بود قطعا ناگزیر بود برای مدتی هم که شده به خاطر فشار رسانهها، فعالان حقوق بشر و مردم (بدون کوچکترین دخالت دولت) از کار کناره بگیرد. یا در حالیکه بازیگران بسیاری در آمریکا و اروپا به خاطر اینکه حتی ده سال پیش چهرهشان را سیاهرنگ کرده بودند، کاری که چندسالیست نژادپرستانه تلقی میشود، هنوز کمکار و شرمسارند، بازیگران کشور ما در نظراتی مبهوت کننده به طور مستقیم به یک قوم یا نژاد توهین میکنند، گویی اساسا در دنیای دیگری با اخلاقیاتی کاملا بدوی زندگی میکنند که فرسنگها با دنیای امروز فاصله دارد.
حضور فراگیر این آدمهای ناآگاه و عامی در همهجا و تعقیبکنندگان و طرفداران فراوانشان زنگ خطری برای اجتماع ماست. بله! آدمهای نادان و خرافهپرست که تمام زندگیشان در ظاهر و ظاهرسازی خلاصه میشود در همۀ نقاط جهان طرفداران فراوانی دارند که نمونۀ آشکارش کارداشیانها هستند، اما در کنار آن سلبریتیها، کمدینها و برنامهسازان پرطرفداری نیز هستند که برای آگاهی مردم تلاش میکنند. نوابغی مثل جان آلیور یا ترور نوا کمدیناند. جان آلیور کمدینی است که پایۀ کارش بر اساس ژورنالیسم و تحقیق و تمام هم و غماش مبارزه با خرافات و جهل اجتماعی و سیاسی است. افراد مشهور دیگری نیز در سطوح مختلف به همین قصد میکوشند. اما در کشور ما چطور؟ کدام بازیگر، سلبریتی یا مجری پرطرفداری چه زن و چه مرد حقیقتا چنین دغدغهای دارد؟ و اساسا کدامشان متوجه ژرفای گردابی است که دارد همۀ ما را در خود میبلعد؟
هنگامی که بازیگران زن، مقابل دوربین، صرفا به قصد تبرئۀ خودشان، آشکارا به قربانینکوهی روی میآورند و میگویند هر زنی که درسینما مورد حرمتشکنی قرار گرفته خودش مقصر است و به این ترتیب به جای استفاده از موقعیتشان برای مهیا کردن ساز و کاری که فضا را برای زنان امنتر و سالمتر کند، همدست سرکوب بیشتر آنها و خفهکردن صدای قربانی میشوند، در حال عادیساز چیزی هستند که اصلا عادی نیست و نباید باشد. وقتی آنها با رویکردی نژادپرستانه به قوم یا رنگ پوستی توهین میکنند در حال عادیسازی و رواج دادن نژادپرستی هستند، وقتی از تکهتکه کردن یک نویسنده در سفارت جوک میسازند و به آن میخندند در حال عادیسازی جنایت و کشتار و حذف صدای مخالفاند، وقتی بیماری و معلولیت را با وجوه شیطانی و مجازات الهی پیوند میزنند، طرد کردن و آزار دادن و نادیده گرفتن معلولان و بیماران را رواج میدهند.
قضیه این نیست که باید آنها را زیر فشارهای رسانهای و اجتماعی خرد کرد، اصلا! اتفاقا چنین کاری تا زمانی که مردم و خود آنها نسبت به چرایی حقیقی آن آگاه نباشند، سبب پاک شدن صورت مسئله و به انحراف کشیده شدن موضوع اصلی میشود، فضای نقد و نظر را بیش از پیش میبندد و به خفقان دامن میزند. آنچه باید اتفاق بیافتد «آگاهسازی» است. باید مردم را نسبت به دستاوردهای اخلاقی جهان امروز آگاه و حساس کرد، این که امروز به قوم یا نژادی بد و بیراه بگوییم و فردا قربانصرقهشان برویم هیچ مشکلی را حل نمیکند. قضیه این نیست که باید وانمود کنیم که یکدیگر را دوست داریم درحالیکه در اعماق قلبمان به خاطر نادانی و نژادپرستی نهادینه شده از هم متنفریم. اساسا قرار نیست قوم یا رنگ پوست یا زبانی را دوست داشته باشیم، بلکه وظیفه و مسئولیت ما به عنوان انسان امروزی این است که به همه به چشم انسان نگاه کنیم. انسانهایی که بالقوه با هم برابریم اما در عین حال هر کداممان ضعفها و کاستیهایی داریم که میتوانند ناشی از محیط زندگی یا فرهنگمان باشند. فرهنگی که مانند تمامی فرهنگهای جهان در کنار حسنهایش، کمبودها و عقبماندگیهایی نیز دارد و باید بپذیریم که همۀ ما میتوانیم نقائص هم را ببینیم، نقد کنیم و در اصلاحش به یکدیگر کمک کنیم.
۲۴۱۲۴۱
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: فضیلت رها کردن سلبریتیها
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران