نه در مسجد گذارندم که رند است
در یکی از کارگاههایی که داشتم، یکی از استادان یادداشتی نوشت و برایم فرستاد. در آن نوشته بود: «شما تکلیف خودتان را مشخص کنید: یا حاج آقا هستید یا استاد دانشگاه!»
هنگام ورود به برخی اماکن مذهبی اگر خانمی همه بدن خود را پوشیده باشد اما چادر نداشته باشد، اجازه ورود نخواهد یافت و نگهبانان بهاو میگویند که حجاب اسلامی را رعایت نکرده است. رفتار این نگهبانان با تحصیلات پایین با تصور آن استاد دانشگاهی دارای تحصیلات بالا یکسان است. هیچ یک تنوع و تفاوت را برنمیتابند. از نظر آنها هر کسی باید در یک «قالب» مشخص و تعیین شده، قرار بگیرد. همانگونه که کفشها سایز مشخصی دارند، شهروندان این جامعه نیز باید به طور معینی یک سایز یا برچسبی داشته باشند. در نتیجه هر کسی یا سنتی است یا مدرن، یا باحجاب است یا بیحجاب، یا حوزوی است یا دانشگاهی، یا دیندار است یا بیدین. یا پیرو جناح راست است یا جناح چپ، یا هوادار فلسفه است یا مخالف آن، یا ملاصدرا را به تعبیر سنتی «تالی تلو» معصوم میداند یا مروج فساد اخلاقی میشمارد. یا روشنفکر است یا دیندار. تا جایی که زمانی این بحث بالا گرفته بود که آیا تعبیر «روشنفکر دینی» معنای روشنی دارد و قابل فهم است یا مانند کوسه ریش پهن و مربع سه ضلعی است! حتی اخیرا کسی از من پرسید «شما ترامپی هستید یا بایدنی؟» و من پاسخ دادم «اسلامی هستم!»
چنین جامعهای، جامعه قطبی شده نامیده میشود و در آن زندگی، معاشرت و گفتوگو کردن روز به روز دشوارتر میشود. غالب مردم در این شرایط دست به انتخاب یک طرف قطب میزنند و با موج حرکت میکنند. این کسان زندگی نسبتا راحتی دارند. اما اگر کسی بخواهد تن به این قالببندیها ندهد مانند بندبازی میشود که بر طنابی باریک در حال دوچرخهسواری است و هر لحظه ممکن است سقوط کند. او باید مراقب تک تک گفتار و رفتارش باشد. باید همواره از خودش دفاع و ثابت کند که حق دارد اینگونه باشد. این مساله حتی درباره شیوه غذا خوردن هم خود را نشان میدهد. اگر کسی بگوید من بودایی گیاهخوارم، جامعه قطبی شده بهتر او را درک میکند تا آنکه بگوید من مسلمان گیاهخوارم! این مساله برای خودم بارها بحثانگیز شده است که مگر میشود کسی خود را مسلمان بداند و بعد هم لب به گوشت نزند؟ پس این آیه و آن روایت و فلان سنت و سیره چه میشود؟ همه اینها نشان از بیماری عمیقی دارد. اعضای جامعه چون حوصله و قدرت و مهارت تفکیک و تحلیل ندارند، ترجیح میدهند که سریع تکلیف خودشان را با هر چیزی روشن کنند. نتیجه این وضعیت قطبی شدن جامعه است تا جایی که اگر کسی در فلان روزنامه مطلب بنویسد حتما گرایش بهمان دارد. از آن بدتر انتظار میرود حتما طبق این تحلیل و انتظار نیز موضع بگیرد و سخن بگوید و اگر در انتقاد از مواضع فلان جریان سخنی بگوید به او اعتراض میکنند که مگر شما در آن روزنامه مطلب نمینویسید؟ این قطبی شدن است.
بخشی از مهارت فکری و علمی هر انسان با شعوری آن است که بیاموزد در این فضا در درجه اول از تشدید هر نوع قطببندی بپرهیزد؛ مراقب باشد تا با موج جاری پیش نرود؛ هشیارانه بیندیشد و موضعگیری کند و چون این کار واقعا برای یک تن دشوار میشود، بخشی از وظیفه چنین کسی آن است که کمتر موضع بگیرد و سخن بگوید و بکوشد تنها در حوزه مشخصی حرف بزند و حتی این را به زبان نیچهای اعلام کند که «بسا چیزها را هرگز نمیخواهم بدانم-خردمندی بر دانش نیز حد میگذارد» (غروب بتها، فردریش نیچه، ترجمه داریوش آشوری، تهران، آگه، ۱۳۸۸، ص ۲۲)
منبع: اعتماد
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: نه در مسجد گذارندم که رند است
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران