ناگفتههای مسابقه ایران و آمریکا ؛ 'اگر بازی کنید هواپیمایتان را سرنگون میکنیم'
- مانی جزمی
- بخش ورزشی بیبیسی
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،تیم ملی ایران دو سال بعد از پیروزی مقابل آمریکا در دور گروهی جام جهانی ۹۸، برای بازی دوستانه به این کشور سفر کرد
پاریس، ۱۱ ژوییه ۱۹۹۸. شب فینال جام جهانی در طبقه اول ساختمانی واقع در خیابان شانزلیزه، ایده یک بازی دوستانه فوتبال شکل گرفت که بعدا به تهدید به مرگ، عملیات فریب افبیآی و بسته شدن حریم هوایی آمریکا منجر شد.
در جریان ضیافت مطبوعاتی که فدراسیون فوتبال آمریکا آن شب برای تبلیغ در مورد میزبانی جام جهانی ۱۹۹۹ زنان ترتیب داده بود و در میان حاضران کت و شلوار پوشی که داشتند با یکدیگر خوش و بش میکردند، دو چهره آشنا به هم برخوردند.
مهرداد مسعودی، یک ایرانی که آخرین روزهای کار خود را به عنوان مدیر ارتباطات فدراسیون فوتبال کانادا میگذراند و هنک استاینبرکر، دبیرکل فدراسیون فوتبال آمریکا. در فدراسیونها و کنفدراسیونهای فوتبال، بدون امضای دبیرکل تقریبا هیچ کاری از پیش نمیرود.
این دو نفر، سه هفته پیش از آن در لیون فرانسه شاهد پیروزی ۲ بر یک ایران در بازی با آمریکا بودند. دیدار دور گروهی جام جهانی ۱۹۹۸ که به دلیل دشمنی این دو کشور، یکی از سیاسیترین بازیها در تاریخ این مسابقات به حساب میآمد.
بعد از گروگان گرفته شدن ۵۲ دیپلمات آمریکایی در سفارت این کشور در تهران، واشنگتن تحریمهای اقتصادی علیه ایران وضع کرد. این اتفاق سال ۱۹۷۹ افتاد، کمی بعد از انقلاب اسلامی و سقوط شاه ایران که متمایل به آمریکا بود.
اما در روز بازی، بیل کلینتون، رییسجمهوری وقت آمریکا در سخنرانی عمومی خود گفت امیدوار است این رویداد قدمی رو به جلو برای "پایان دادن به بیزاری" میان این دو کشور باشد.
- پشت پرده تیم ایران در جامهای جهانی؛ حاشیههایی به درازای تاریخ
- محسن صفائی فراهانی به شش سال حبس تعزیری محکوم شد
- ایران 'درخواست بازی با تیم ملی فوتبال آمریکا را بررسی می کند'
- ایران و آمریکا؛ بار دیگر در زمین فوتبال
در همین حال، پیش از به صدا درآمدن سوت شروع مسابقه بازیکنان ایرانی، حریف آمریکایی را در هدایای خود غرق کردند.
فارغ از نتیجه، این بازی یک پیروزی دیپلماتیک محسوب میشد و روزی که مسعودی و استاینبرکر در آن مهمانی به هم برخوردند آن اتفاق هنوز در ذهنهایشان تازه بود، هر چند به دلایل کاملا متضاد.
مسعودی میگوید: " به هنک گفتم، نظرت در مورد برگزاری مسابقهای دیگر چیست؟ بازی رفت و برگشت. ایران سال آینده در سالگرد این مسابقه به آمریکا میآید و سال بعدش هم شما به ایران میروید." او روابط نزدیک با مسئولان فوتبال ایران داشت و میخواست به برگزاری یک بازی دیگر میان این دو کشور کمک کند.
استاینبرکر هم از این ایده خوشش آمد و آن را به چشم فرصتی دوباره دید.
او میگوید: "بازی جام جهانی با ایران بدترین باخت ما در دورانی دبیرکلی من در فدراسیون فوتبال بود. ما سه بار توپ را به تیر دروازه زدیم … میخواستم اوضاع را درست کنم. آنها حال ما را گرفتند، پس ما هم برویم حالشان را بگیریم."
از سوی دیگر این امید خوشبینانه هم وجود داشت که ایران و آمریکا به واسطه ورزش به هم نزدیک شوند، درست مثل دیپلماسی موسوم به پینگپنگ که در دهه ۱۹۷۰ روابط آمریکا و چین را گرمتر کرده بود.
مسعودی و استاینبرکر به محض دست دادن با یکدیگر، شروع به کار کردند. آنها حالا با موجی از مخالفتهای سیاسی علیه هدف خود روبرو بودند، مشکلاتی که غلبه بر آنها شبیه بالا بردن یک قطعه سنگ از کوه بود.
مسعودی میگوید: "سرنوشت، این دو تیم را در جام جهانی ۹۸ فرانسه رو در روی هم قرار داد. اما این بار یک طرف باید برای دیگری دعوتنامه میفرستاد و آنها هم باید قبول میکردند. بعد هر دو طرف باید دولتهایشان را راضی میکردند."
اولین و حساسترین شرط تعیین شده از سوی ایرانیها که کاملا هم غیرقابل مذاکره به نظر میآمد، معافیت تیم اعزامی آنها از انگشتنگاری و عکسبرداری موقع ورود به ایالات متحده بود.
مسعودی میگوید: "من مادربزرگهای ۸۰ ساله را دیدهام که از آنها انگشتنگاری و عکسبرداری شده، مادر خودم هم این مراحل را گذرانده. کسی که به این کار عادت ندارد حس میکند دارند با او مثل یک مجرم رفتار میکنند. به هنک گفتم، باید با وزارت خارجه و اداره مهاجرت آمریکا حرف بزنی و معافیت آنها را بگیری."
در همین لحظه بود که استاینبرکر متوجه شد برای به واقعیت تبدیل کردن ایدهای که در آن ضیافت در پاریس شکل گرفت، باید یک میدان موانع را پشت سرگذاشت.
او میگوید: "به نظر میآمد تقریبا در هر ساعت یک بحران شکل میگیرد. از انگشتنگاری بازیکنانشان گرفته تا روحانیهایی که میگفتند به دلیل تبلیغ نوشیدنیهای الکلی در ورزشگاه، نباید این بازی انجام شود. موانع بسیار بسیار زیادی سر راهمان قرار داشت و خوشبختانه ما به اندازه کافی سادهلوح بودیم که فکر کنیم داریم یک کار مثبت برای بشریت انجام میدهیم."
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،بازیکنان ایران و آمریکا پیش از مسابقه خود در جام جهانی یک عکس مشترک گرفتند و به یکدیگر هدیه دادند. از آن گروه آلمان و یوگسلاوی به دور بعد صعود کردند
اولین بازی ابتدا قرار بود تابستان ۱۹۹۹ در واشنگتن دیسی برگزار شود.
اما بازی در شهری که کاخ سفید در آن قرار داشت برای دولت ایران چنان معنای نمادینی داشت که اجازه نداد تیم فوتبالش به آمریکا سفر کند.
در عوض، قرار شد بازی ژانویه ۲۰۰۰ در ورزشگاه پاسادینا رُز بول در لسآنجلس برگزار شود، شهری که بیش از ۵۰۰ هزار ایرانی در آن سکونت دارند و به "تهرانجلس" معروف است. این آخرین بازی از یک دور بازی دوستانه پس از مسابقه با اکوادور و مکزیک بود.
اما دو ماه مانده به بازی، در نوامبر ۱۹۹۹ مساله انگشتنگاری به بحرانی ظاهرا غیرقابلحل تبدیل شد. توم مردیت، مدیر برگزاری رویدادها در فدراسیون فوتبال آمریکا با مسعودی تماس گرفت و گفت نتوانسته معافیت تیم ایران را بگیرد و در عوض از آنها در مکانی خصوصی در فرودگاه شیکاگو انگشتنگاری و عکسبرداری خواهد شد.
- تجاوز جنسی روی زشت فوتبال برزیل؛ روبینیو به ۹ سال حبس محکوم شد
- با 'باهوشترین مرد فوتبال جهان' آشنا شوید؛ 'ارزان بخر، گران بفروش'
- لیگ برتر فوتبال انگلیس؛ چرا تغییرات بزرگ در راهند؟
- جوانی که مسی را تحت تاثیر قرار داده، منجی بعدی بارسلونا است؟
مسعودی میگوید: "به توم گفتم 'این کار را کاملا غیرممکن میکند'. اگر به ایران بگویم، همین الان بازیهایشان را لغو خواهند کرد. قرارداد بر مبنای این شرط بسته شده بود. این مساله باعث میشد آنهایی که راضی نبودند چنین اتفاقی بیفتد، بهانه لازم را برای ممانعت از سفر تیم پیدا کنند."
اما چاره کار در دستان وزارت خارجه آمریکا بود. مسأله حل نشده باقی ماند تا این که تنها چند هفته مانده به بازی، به دنبال یک پادرمیانی رازآلود با معافیت تیم اعزامی ایران از انگشتنگاری و عکسبرداری موافقت شد.
استاینبرکر میگوید: "نمیدانم سلسلهمراتب قدرت به چه شکلی بود اما فکر میکنم پای یکی از مقامات بلند پایه (در دولت آمریکا) در میان بود. ما این کار را انجام دادیم، آنها این کار را انجام دادند. اما آنها از دریچهای مشابه با فدراسیون فوتبال به مسائل نگاه نمیکردند. در وزارت خارجه افراد زیادی نبودند که وظیفهشان دستیابی به دیپلماسی بینالمللی از طریق ورزش باشد."
با این حال اگر استاینبرکر و همکارانش فکر میکردند سختترین روزها را گذراندهاند، قطعا هیچ شناختی از سیستم پیچیده دولت ایران نداشتند، جایی که رییسجمهور مهمترین مهره به حساب نمیآید.
با آغاز هزاره جدید و تنها چند روز مانده به پرواز تیم ایرانی، بحران سیاسی بعدی در تهران شکل گرفت.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،عکسی از حمید استیلی (مربی حال حاضر تیم زیر ۲۳ سال ایران) مقابل خانهاش پس از بازگشت از جام جهانی ۱۹۹۸. او زننده گل اول بازی با آمریکا بود که با برد ۲ بر یک ایران به پایان رسید
محمد خاتمی، رییسجمهوری اصلاحطلب ایران تحت فشار مقامهای سیاسی بالادستی خود برای جلوگیری از این سفر، از محسن صفایی فراهانی، رییس وقت فدراسیون فوتبال ایران خواست آن را لغو کند.
مسعودی میگوید: "اما صفایی قرارداد را امضا کرده و فدراسیون فوتبال آمریکا هم اجازه معافیت تیم ایرانی از انگشتنگاری و عکسبرداری را گرفته بود. بنابراین آنها طبق قرارداد باید سفر میکردند. آنها جلوی حریفهای قدرتمندی بازی میکردند و بیش از ۲۰۰ هزار دلار برای سه بازی به دست میآوردند. ایران هیچوقت برای شرکت در بازیهای دوستانه اینقدر پول نگرفته بود."
صفایی فراهانی سر حرفش ایستاد. تصمیم گرفته شده بود: بازیها انجام میشد. در این مقطع، توم مردیت به مهرهای کلیدی تبدیل شد.
مردیت میگوید: "من آن فردی نبودم که با کشورهای مختلف تماس میگرفت و پیشنهاد بازی دوستانه میداد. کسی بودم که وقتی قرار شد با ایرانیها بازی کنیم به من گفته شد ترتیب کارها را بده."
مردیت به فرانکفورت سفر کرد تا در بخش ترانزیت فرودگاه این شهر با تیم ایرانی که عازم آمریکا بودند، ملاقات کند. آنجا در سالن ترانزیت فرودگاه فرانکفورت، او با بحرانهای مختلف چشم در چشم شد.
او به یاد میآورد: "یکی از بازیکنان ایرانی که در آلمان بازی میکرد و بعد از این دوره مسابقات از تیمش جدا میشد، کلید آپارتمانش را به من نشان داد و گفت باید این کلید را پس بدهم تا پول پیش اجارهام را بگیرم. گفتم 'من چه غلطی باید بکنم؟' روی یک تکه کاغذ برای رییس تیم اعزامی آنها نوشتم در صورتی که این بازیکن پرواز را از دست بدهد، فدراسیون فوتبال آمریکا و توماس پی. مردیت هیچ مسئولیتی نخواهند پذیرفت. او آن را امضا کرد، من هم امضایش کردم."
آن بازیکن خودش را به پرواز رساند. اما بعد از آن درست پیش از سوار شدن به هواپیمایی که آنها را به شیکاگو میبرد، به مردیت گفته شد پول بلیط نزدیک به نیمی از این گروه پرداخت نشده است.
مردیت میگوید: "در شیکاگو ساعت نزدیک ۳ بامداد بود. باید به چه کسی زنگ میزدم؟ اگر زنگ میزدم، آنها چه کار میکردند؟ احتمالا تلفن را رویم قطع میکردند."
تنها یک راه حل وجود داشت. او باید صورتحساب ۱۳ هزار دلاری را پرداخت میکرد و رسیدش را یک جای بسیار امن نگه میداشت.
"با کارت اعتباری فدراسیون تا سقف ۵ هزار دلار میتوانستم پرداخت کنم و کارت اعتباری شخصیام تا ۳۰ هزار دلار اعتبار داشت. در حالی که آنجا ایستاده بودم و با یک سکه خیالی شیر یا خط میانداختم، با خود فکر کردم: چارهای جز انجام این کار ندارم. اما آیا پولم را پس خواهند داد؟ "
او در نهایت این کار را کرد و پروازشان هم به کلاس تجاری ارتقا داده شد؛ پاداشی که کارکنان خط هوایی برای تشکر بابت خلاص کردنشان از یک مخمصه جدی به او دادند.
- یوخن رینت: رانندهای که پس از مرگ قهرمان فرمول یک شد
- میرشا لوچسکیو؛ نشستن روی نیمکت تیمی که از او 'متنفر' بود
- داستان لوئیس همیلتون: پسر بچهای که از باخت متنفر بود و بهترین راننده جهان شد
- آتالانتا: تیم کوچکی که تسلیم 'بمب بیولوژیک' هم نشد
اعضای تیم ایرانی در مسیر خود به سوی آمریکا، چند ساعتی در هوا از دسترس تماسهای تلفنی مخرب دور بودند.
اما وقتی هواپیما در فرودگاه شیکاگو به زمین نشست، اتفاقی افتاد که همه دعا کرده بودند، نیفتد.
مردیت میگوید: "در بخش کنترل گذرنامه، ما یک صف جداگانه داشیم چون آنها میدانستند این یک توافق ویژه است. مامور کنترل گذرنامه با نفر اول شروع کرد. بعد آنها یک استامپ آوردند و گفتند ما باید از شما انگشتنگاری کنیم و عکستان را بگیریم. رییس هیات ایرانی بلافاصله گفت: ما برمیگردیم، کار ما اینجا تمام است. شما دروغ گفتید."
"من گفتم 'این را بگذارید به عهده من. ما حلش میکنیم.'"
مردیت، مثل یک جادوگر نامهای از رییس اداره مهاجرت و اعطای تابعیت شیکاگو ارائه داد که معافیت تیم ایرانی را تایید میکرد.
به این ترتیب فوتبالیستهای ایرانی دومین هیات ورزشی این کشور بودند که بعد از انقلاب ۱۹۷۹ به خاک آمریکا پا میگذاشت. ۵ سال پیش از آن تیم کشتی ایران به آمریکا رفته بود.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،یکی از هواداران حاضر در ورزشگاه پاسادینا در جریان بازی ایران و آمریکا. او یک پرچم شیر و خورشید در دست دارد که به دوران قبل از انقلاب سال ۱۹۷۹ مربوط میشود
مامور رابط بازیکنان، اسفندیار بهارمست داور ایرانی-آمریکایی بود. او در ۱۹۷۲ به جمعیت رو به افزایش ایرانیانی پیوست که برای تحصیل به آمریکا میرفتند. او مهندسی شیمی خواند اما عاشق فوتبال بود.
بعد از این که به دلیل مصدومیت جدی زانو مجبور شد با آرزویش برای فوتبالیست شدن خداحافظی کند، سراغ داوری رفت و در جام جهانی ۱۹۹۸ قضاوت کرد. در ژانویه ۲۰۰۰ بهارمست، رییس کمیته داوران فدراسیون فوتبال آمریکا شده بود. اما به عنوان یک طرفدار فوتبال ایرانی، رویایش به حقیقت پیوسته بود.
او میگوید: "تمام مدت با بازیکنان بودم. از لحظهای که رسیدند تا وقتی که سوار هواپیما شدند و برگشتند. ما آنها را به گردش میبردیم. با آنها خرید میرفتیم و هر کاری که لازم بود انجام میدادیم. ما آنها را به دیدن استودیوهای یونیورسال، پل گلدن گیت و خیابان لمبارد در سانفرانسیسکو بردیم."
"میخواستم مطمئن شوم که به آنها خوش میگذرد و باید از هر دو فدراسیون بابتش قدردانی کرد. هنک استاینبرکر یک مرد واقعی در این دنیا بود. او اهمیت این مساله را میفهمید و تمام تلاشش را کرد تا اقامت خوشایندی داشته باشند."
"در بازیها یک تیم میبرد و تیمی دیگر میبازد اما برای من انسانیت از همه مهمتر است و دیدن این که آن مسابقه با صلح و دوستی انجام میشود، بیش از هر چیز باعث افتخار من بود . ایده کلی این بود که در ۹۰ دقیقه فوتبال بتوانیم رابطه میان دو کشور را سالها جلو بیندازیم."
حالا که ایرانیها سرانجام به خاک آمریکا پا گذاشته بودند، یک عملیات امنیتی مخفی هم به جریان افتاده بود.
بهارمست میگوید: "تعدادی مامور مخفی داشتیم که ما را زیر نظر داشتند و میدانستند در هر لحظه کجا هستیم. البته نه به صورتی که مزاحممان باشند. به طوری که اگر نمیدانستید آنجا هستند، نمیتوانستید آنها را تشخیص دهید."
ایران در بازی اول ۲-۱ اکوادور را برد و دیدار بعدی خود را با همین نتیجه به مکزیک واگذار کرد. در هر دو بازی هم ورزشگاه پر بود از هواداران پر سر و صدای ایرانی- آمریکایی.
اما با نزدیک شدن روز بازی با آمریکا در حالی که خطر احساس میشد، شور و هیجان هم جایش را به نگرانی میداد.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،تصویری از بازیکنان تیم ملی ایران در حال تمرین پیش از بازی دوستانه سال ۲۰۰۰ مقابل آمریکا در ورزشگاه رز بول
یک گروه اسلامی ساختگی شروع کرد به تماس گرفتن با اعضای تیم ایران و دادن پیشنهاد رشوه برای بازی نکردن و تهدید در صورت انجام بازی.
مسعودی که از کار جدیدش در لندن مرخصی گرفته بود تا تیم را در آمریکا همراهی کند، میگوید: "دو روز پیش از بازی، منصور پورحیدری مربی تیم ایران گفت یک نفر با او تماس گرفته و گفته اگر انصراف بدهد، یک میلیون دلار به او خواهند داد."
یک نفر که ادعا کرده بود از طرف مقامات بلندپایه حکومت زنگ میزند هم با محسن صفایی فراهانی، رییس فدراسیون فوتبال ایران تماس گرفت و تهدید کرد اگر بازی با آمریکا انجام شود، هواپیمای حامل تیم اعزامی به سوی ایران سرنگون خواهد شد.
مسعودی میگوید: "وقتی به او زنگ زدند من آنجا بودم. خیلی مصمم گفت، آنهایی که میگویی نمایندهشان هستی میدانند من کجا هستم. آنها شماره تلفنم را دارند و خودشان میتوانند مستقیم به من زنگ بزنند."
یک نظریهای که جدی گرفته شد، این بود که حامی مالی نوشیدنی الکلی در مسابقه به احساسات مذهبی تهدیدکنندگان توهین کرده است. حامی مالی اصلی بازی شرکت آنهایزر- بوش، تولیدکننده آبجوهای بادوایزر بود.
- سارق مسلحی که در زندان سه رکورد جهان را شکست
- پروژه مرد یخی؛ از اولین مرد آهنین قطب جنوب چه میدانیم؟
- رونالدینیو: ستاره برزیلی که از پادشاهی در بارسلونا به زندانی در پاراگوئه رسید
- نیویورک کاسموس: باشگاهی افسانهای که بازیکنانش مثل ستارههای راک زندگی میکردند
در نشستی که شب قبل از مسابقه برگزار شد، فدراسیون فوتبال آمریکا پیشنهاد تغییر حامی مالی مسابقه را مطرح کرد.
هنک استاینبرکر میگوید: "من گفتم مسئولان آنهایزر-بوش را میشناسم. خساراتشان را جبران خواهم کرد. در یک بازی دیگر به آنها تبلیغات بیشتری میدهم. هیچ چیز ارزش این را ندارد که خودتان یا این مسابقه را به خاطرش به خطر بیندازید."
اما صفایی فراهانی این پیشنهاد را با قدرت رد کرد.
مسعودی میگوید: "او گفت به عنوان یک مدیر فوتبال، میدانم توافق با حامیان مالی چقدر سخت است. از دست دادن یک رویداد به معنای بی اعتبار شدن شما جلوی حامیان مالی است. من مترجم بودم و برای کامل کردن این جمله باید جلوی اشکهایم را میگرفتم."
استاینبرکر میگوید: "میخواهید در مورد کمال اخلاقی حرف بزنید؟ او شخصیت واقعیاش را به من نشان داد. باید بگویم، او یک مرد محکم بود."
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،بازیکنان ایرانی بعد از تعویض پیراهن با رقیب آمریکایی در پایان بازی، به جمعیت حاضر در ورزشگاه ادای احترام میکنند. این مسابقه با تساوی ۱-۱ به پایان رسید
با این وجود، برای حفاظت از بازیکنان ایرانی اقداماتی انجام شد. به گفته مسعودی، خیابانهای بیرون هتل تیم را بستند و هیچ کس اجازه نداشت نزدیک هتل پارک کند، به جز اتوبوس تیم.
او میگوید: "برای این که مطمئن شویم هیچ کس تیم را تا ورزشگاه تعقیب نمیکند، افبیآی برای فریب یک اتوبوس با نشان تیم ایران بیرون هتل پارک کرده بود." اما اتوبوس واقعی در پارکینگ زیرزمینی متروک هتل دور از چشم عموم قرار داشت.
اتوبوس افبیآی که بازیکنان جعلی سوارش بودند، اول هتل را ترک کرد. تیم ملی ایران اما سفرش به سوی ورزشگاه را با عبور از آشپزخانه هتل و با استفاده از آسانسورهای کارکنان آغاز کرد.
ورزشگاه پاسادینا رز بول، دو فینال جام جهانی و همینطور فینال مسابقات فوتبال المپیک ۱۹۸۴ را میزبانی کرده بود. اما بعید است در هیچ یک از آن بازیها جوی شبیه این بازی دوستانه حکمفرما بوده باشد.
حریم هوایی بالای ورزشگاه بسته شد تا جلوی حمله احتمالی گرفته شود. اقدامی که امروز فکر کردن به آن مو به تن آدم سیخ میکند، آن هم با توجه به این که ۱۸ ماه بعد از آن حادثه ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد.
با این حال "مهمانیهای صندوق عقب" پیش از بازی که بخشی جدانشدنی از رویدادهای ورزشی در آمریکا هستند، لغو نشدند. در این مهمانیها افراد در صندوق عقب ماشینهای خود غذا و نوشیدنیهای سرو میکنند، البته این بار کمی با همیشه فرق داشت.
مسعودی میگوید: "به جای استیک و برگر، کباب ایرانی سرو میشد. بیرون ورزشگاه اوضاع مثل یک بازی معمولی لیگ ملی فوتبال آمریکا به نظر میرسید. اما وقتی نزدیکتر میشدی، مردم را میدیدی و بوی غذاها به مشامت میرسید، کاملا معلوم بود یک برنامه تفریحی آمریکایی است که توسط ایرانیها سازماندهی شده."
سعید موسویان یکی از ۵۰ هزار و ۱۸۱ هواداری است که برای تماشای بازی آنجا بودند. او از کلرادو به لسآنجلس رفته بود.
او میگوید: "چند بار این فرصت پیش میآید که بتوانی بازی تیم ملی کشورت را از نزدیک ببینی؟ این حس وجود داشت که ممکن است دیگر چنین اتفاقی نیفتد. آن موقع من یک دوستدختر آمریکایی داشتم. او با من آمد و روی صورتش پرچم ایران و آمریکا را نقاشی کرد. یک دختر بلوند با پرچم ایران. من مجبورش کردم پیراهن ایران را هم بپوشد."
"بعد از بازی از یکی از بازیکنان آمریکایی پرسیدند دوست دارد برای یک دیدار دوستانه به ایران برود. او گفت نیازی نیست چون امروز ما در ایران بودیم.'"
"اصلا خوشم نیامد که آنها گل زدند اما به هر حال ضربه زیبایی بود."
گل اول بازی را مهدی مهدویکیا زد. اما در نیمه دوم با گل تساوی کریس آرماس، هافبک آمریکایی ایران از پیشروی بازماند. تساوی ۱-۱ نتیجهای دیپلماتیک بود که جایی برای سوءاستفادههای سیاسی باقی نمیگذاشت. اما این دیدار آنطور که عده زیادی از مردم امید داشتند، کمکی به آب شدن یخ روابط میان ایران و آمریکا نکرد و تنش میان این دو کشور امروز هم همچنان به قوت خود باقی است.
استاینبرکر میگوید: "ما سادهلوح بودیم. فکر میکردیم داریم از طریق ورزش قدمی بسیار مثبت برای دو کشور برمیداریم. اما مساله این است که وقتی مقامهای بالادستی راضی نیستند، نباید خودت را درگیر کنی."
بازی برگشت که بخشی از ایده اصلی بود هنوز هم انجام نشده است. ژانویه ۲۰۰۱ آمریکا برای شرکت در تورنمنتی با عنوان جام تمدنها به تهران دعوت شد. آنها نماینده دنیای جدید بودند و ایران در کنار مصر و یونان، نماینده دنیای باستان. اما فدراسیون فوتبال ایران توانایی پرداخت هزینه حضور تیم ملی آمریکا را نداشت.
با همه این تفاسیر، بازی دوستانه ایران و آمریکا که آغاز هزارهای جدید با امید به آیندهای بهتر را رقم زد، از نظر معمارانش اتفاقی کاملا عبث و بیهوده نبود.
توم مردیت میگوید: "روی زمین خانهام سجادهای را پهن کردهام که هیات ایرانی به من هدیه دادند. این یکی از داراییهای باارزش من است. در واقع اگر یک روز خانهام آتش بگیرد، این احتمالا یکی از چیزهایی است که با خود از خانه بیرون خواهم برد. به عنوان دانشجوی تاریخ، ژئوپلیتیک و ورزش، از اینکه در این اتفاق سهمی داشتهام به خود میبالم."
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: ناگفتههای مسابقه ایران و آمریکا ؛ اگر بازی کنید هواپیمایتان را سرنگون میکنیم - Gooya News
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران