و بالاخره صراحت!
بالاخره تاب مستوری رفت و کسانی پیدا شدند که آشکارا دم از نیاز کشور به بازدارندگی هستهای بزنند. نه جوانان احساساتی که از ترور اخیر به خشم آمدهاند، بلکه تحلیلهای جدی درمجاری خاص و موثرهم اخیرا گام در این مسیر گذاشته اند. برای ما ترسناک و حیرت انگیز نیست، به رسم برخی روشنفکران مخالفتی ازلی و ابدی هم با آن نداریم امافقط حرف زدن درباره آن را لازم میدانیم. از جمله این تحلیلها ، یکی در کانال قدس است که زیر عنوان “چرا بازدارندگی هسته ای برای توسعه اقتصادی ایران ضروری است؟” مینویسد:” …ادارکات امنیت محور و تهدیدات مداوم هیچ گاه منجر به حل مسائل و مصائب اقتصادی در کشور نشد و ایران از ریل توسعه اقتصادی خارج شد. در واقع، مسئله توسعه اقتصادی در حاشیه نگرانی های امنیتی قرار می گیرد و نمی تواند به ریل بازگردد…گزینه نهایی برای ایران بازدارندگی هسته ای است…گزینه ای که گرچه طرفداران زیادی در کشور- حداقل در موضع رسمی و اعلانی- ندارد، اما می توان به عنوان آخرین گزینه ایران برای حل نهایی معضله حاد بقا در نظر گرفته شود.”
صریحتر از این نمیشد، پس ما هم صریح باشیم.
اوایل ۱۳۷۷،چندماهی از استقرار دولت اصلاحطلب در ایران نگذشته است که در شرق ایران دوسری انفجار بزرگ انجام میشود: انفجارهای هستهای ! ابتدا و در ساعات صبح یک روز بهاری، هند دوآزمایش هستهای انفجاری انجام میدهد. خبر آن مانند خود انفجارهابه صورتی انفجاری جهان را تکان میدهد. در ایران، کسانی در حاشیه دولت خاتمی به تحرک می افتند. انتظار این است که این قدرتنمایی هند، با اقدام متقابلی از سوی پاکستان پاسخ داده شود و پاکستان پرده از استعداد هستهای خود برگیرد. ایران هیچ واکنشی نمیتواند داشت جز اینکه دعوت به خویشتنداری کند و از مجاریدیپلماتیک از پاکستان بخواهد از اقدام به انفجار در نزدیکی مرزهای ایران خودداری کند. اما کاربه اینجانمیکشد. عصر همانروز پاکستان با سه آزمایش انفجاری هستهای حضور خود را در باشگاه صاحبان بمب اتمی اعلام میکند. ورود پرسروصدایی است بعد از سالها مخفیکاری و رفتار آب زیرکاه!
اما آنقدرها هم مخفی و زیرجلکی نبود. خیلیها میدانستند و تلاشی هم برای سنگ انداختن جلوی پای پاکستان نمیکردند ، هرچند بمب اتمی آن پیشاپیش بمب اتمی اسلامی نام گرفته بود. فقط عبدالقدیرخان هم نبود. دهها دانشمند پاکستانی در حال سرقت فناوری فیزیک هستهای از دانشگاههای غرب بویژه آمریکا بودند. در یک مورد ثبت شده که مقامات دانشگاهی به افبیآی خبر از کجدستی یک محقق پاکستانی دادند. پس از مدتی پاسخ این بود که مساله مهمی نیست و بیخیال شوند.
چرا چنین و مسیر پاکستان برای رسیدن به بمب هستهایاش مفروش بود؟ چراغیر از آمریکا، چین هم چنین الطافی میکرد؟ بسیاری معتقدند نقشه نهایی و کامل بمب پاکستان را چین به آن داد. در دنیای زیرزمینی و تاریک رقابت تسلیحاتی هستهای، پاسخ آشکار و روشنی برای این پرسش وجود دارد: امکان هستهای شدن در آسیا، معمولا بر روی یک شکاف تحقق می یابد. هند که سالها بود با چین کشمکش و درگیری داشت در شکاف چین – شوروی (هنوز درخود فرونپاشیده بود) و با استفاده از رقابت این دوقدرت بزرگ آسیایی مسیر تولید بمب را پیمود. اجازه فکرکردن پاکستان به تملک بمب هستهای در شکاف جنگ سرد زاده شد و نیاز به توازن دوران جنگ سرد، پاکستان را درکنار دشمن طبیعی و ابدیاش هند به بمب رساند. این حکم که هستهای شدن در آسیا نیاز بهشکاف بین المللی دارد البته بی استثنا نیست(اسرائیل) اما قاعده مسلط تولید بمب در کشورهای آسیایی در دوران جنگ سرد بوده است. این واقعیت اکتشاف امروز مانیست. یکی از اعضای شورای سردبیری جامعه نو متجاوز از ده سال پیش نیز آن را در لفافه “افزایش ظرفیتهای هستهای”
مطرح کرده بود وگفته بود سیاست ایران بر جستجوی شکاف لازم بنا نشده و فقط هزینه زا است. نیازی به تاکید نیست که بدون توجه به اینکه نهال بمب اتم را در دره چه شکافی میتوان کاشت و ازاتحاد با کدام نهر بینالمللی میتوان آن را آبیاری کرد، بمبی در کار نخواهد بود. از آمریکا وکانادا و بریتانیا و روسیه گرفته تا ترکیه و کویت و عربستان و اسرائیل و حتی بحرین خرد و ریز بر سرت میریزند و جلویت را میگیرند که کجا ؟! موافقت مثلا کره شمالی هم رخنهای در این سد بینالمللی ایجاد نمیکند و این وضعیتی است که ایران در حدود دو دهه است با آن روبروست و روبرو خواهد بود. استراتژی موفق و عملی تولید بمب اتمی مبتنی بر استفاده از شکافهای سیاستجهانی و برخورداری ازحمایت ضمنی یک دولت ابرقدرت است و این یکی، حکمی عام است!
طبیعی است که مثل همیشه ماتوصیهای برای کسی نداریم، اما میتوانیم ضمن تکرار اینکه در شرایط فعلی مسیردستیابی به بمب مشکلات بینالمللی ایران را حل نخواهد کرد و برانزوای ایران میافزاید شرایطی فرضی را برای تولید بمب اتمی ایرانی به صورتی که ایران را به کره شمالی تبدیل نکند برای برادران بیان کنیم. این شرایط در دوران رژیم پیشین وجود داشت . شاه ایران که اتفاقا باد به دماغش افتاده بود و عشق تسلیحات مدرن هم داشت میتوانست در چارچوب استراتژی پیرامونی(peripheral)که استراتژی تحمیلی اسرائیل به منطقه بود قدم در مسیر تولید بمب بگذارد: آمریکا در برابر شوروی از اتمی شدن آن حمایت میکرد(شوروی البته جایی دیگر بهایش را میستاند)، اسرائیل در چارچوب اتحاد با دولتهای غیر عرب محاط بر دشمنان عربش کمک میکرد ، و خلاصه شرایط شکاف جنگ سرد و منازعه پایانناپذیر اسرائیل با همسایگان عربش محل رشد مناسبی برای رشد درختی بود که میوه اش بمب هستهای بود. به همین دلیل بود که غربی ها پروژه نیروگاه هسته ای بوشهر (گام اول تولید بمب) را به ایران آوردندو به همین دلیل بود که بعد از پیروزی انقلاب رهایش کردند. داستانی جالب میتوانست باشد!
بگذریم! باید ادامه ندهیم و فقط به دوستانی که از موضع غیرت خواهان کسب بازدارندگی هستهای میشوند و سادهدلانه یا ازروی توجیهسازی میگویند توسعه اقتصادی در گروی بازدارندگی هستهای است میگوییم زیاد فکرش را نکنند. حکومت ایران یا واقعا دنبال کسب این موقعیت نیست، و یا اگر احیانا کسانی چنین قصدی دارند قاعده بازیاش را بلد نیستند. تولید این ابزار برتری طلبانه نیاز به روحیه محافظهکار تا حدانقلابینبودن، رفتار آبزیرکاه تا حد بیرون انداختن شعاردهندگانپرگو از تشکیلات، و عقل مصلحتگرا تا حد متحد شدن با شیطان دارد. حکومت ایران هیچیک را ندارد: بیخود خودش را آماج و تیتر روزنامهها کرده و دشمنتراشی و تخریب اقتصاد میکند!
منبع: جامعه نو
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: و بالاخره صراحت!
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران