روز جهانی یادبود هولوکاست: 'من خوشبخت ترین مرد روی زمین هستم'
منبع تصویر، Tim Bauer
توضیح تصویر،ادی جیکو برای جوانان یک پیام ساده دارد: نفرت نورزید و شاد باشید
ادی جیکو به بیبیسی میگوید "مردی شادتر از من روی کره زمین پیدا نمیشود، چون به مرگ محکوم شده بودم."
"ادی" در سال ۱۹۲۰ در آلمان متولد شد. نامی که هنگام تولد برایش انتخاب کردند آبراهام بود و نام خانوادگیش هم جاکوبوویچ. او یهودی است.
هر سال، مردم دنیا روز ۲۷ ژانویه گرد هم میآیند تا یاد و خاطره قربانیان هولوکاست را گرامی بدارند.
با این که همهگیری باعث شده است مردم نتوانند کنار یکدیگر جمع شوند، ادی همچنان قصد دارد که پیام محکم خود را به گوش دیگران برساند.
- آشویتس؛ در بزرگترین اردوگاه مرگ نازیها چه گذشت؟
- راز یادداشتهایی از جهنم آشویتس
- فرار از قطار آشویتس
- راز اردوگاه مرگ تربلینکا و داستان هولوکاست
- یوزف منگله؛ راز زندگی 'فرشته مرگ' آلمان نازی، با کشف نامهای آشکار شد
- بازمانده هولوکاست: زندانی شماره آ ۲۶۱۸۸
ادی، بعد از این که از هولوکاست جان سالم به در برد، به خود قول داد که از تک تک روزهای زندگیش لذت ببرد و به دیگران هم کمک کند که همین کار را بکنند. او برای خود یک هدف تعیین کرد: تا صد سالگی زندگی کند، و در عمل به مهربانترین، فعالترین و "بهترین پیرمرد" موجود تبدیل شود.
هدفی که به احتمال خیلی زیاد برآورده شده است: او همسر، پدر، پدربزرگ، و پدر پدربزرگی شاداب است.
ادی برای بیبیسی تعریف کرد که چطور توانست با وجود زندگی وحشتناکش روحیه مثبت خود را حفظ کند.
پیام من برای جوانها
منبع تصویر، Tim Bauer
توضیح تصویر،"نفرت بیماری است که فرد را از بین میبرد"
ادی اخیرا خاطرات خود را نوشته است. نه به این خاطر که خودش را مهم فرض میکند، بلکه برای امید دادن به نسلهای بعدی.
او میگوید "نازیها میخواستند ما را نابود کنند، من را بدبخت کنند. لذا برای مقابله با آنها همه چیز را برعکس کردم."
باورش سخت است، اما او هیچ حس بدی نسبت به کسانی که خانواده و دوستانش را به قتل رساندن ندارد.
او میگوید "نازیها میخواستند کاری کنند که پر از نفرت شوم. اما نشدم. آنها از ما نفرت داشتند، اما من از آنها متنفر نیستم. میخواهم به جوانها بگویم که 'از آن کلمه استفاده نکنید'. متنفر بودن از دیگران خطرناک است."
به گفته او "تنفر بیماری است. شاید به شما کمک کند که دشمنتان را نابود کنید، اما خودتان را هم نابود میکند."
ادی میگوید با همین طرز فکر بود که در تمام دوره حضورش در اردوگاههای کار اجباری تمام تلاشش را کرد تا از تنفر فاصله بگیرد و در همه چیز دنبال کورسویی از امید بگردد."
حتی یک لبخند، تقسیم تکهای نان، یک مهربانی ساده - اینها چیزهایی بود که مانع از "خشکیدن" روحش میشد.
"چطور می توانم زنده بمانم وقتی این همه در حال مرگ هستند؟"
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،عابران پس از حملات معروف به شب بلورین به شیشههای شکسته یک مغازه متعلق به یهودیان در برلین نگاه میکنند
او تنها ۱۸ سال داشت، نازیها "شب بلورین" (شب شیشههای شکسته) را به اجرا گذاشتند.
هزارن یهودی آلمانی، از جمله ادی، در موجی از خشونت فراگیر یهودیستیزانه مورد حمله قرار گرفتند.
باقی دنیا هنوز یک سال با شروع جنگ جهانی دوم (سپتامبر ۱۹۳۹) فاصله فاصله داشت، اما زندگی ادی و بسیاری از یهودیان آلمانی از همان روز برای همیشه سیاه شد.
طی هفت سال بعد از آن شب سرنوشتساز، وحشتی تصورنشدنی بر زندگی ادی سایه انداخت: ابتدا اردوگاههای کار اجباری بوخنوالد (۱۹۳۸) و آشویتس (۱۹۴۴) و سپس راهپیمایی مرگ (۱۹۴۵) تنها چند ماه پیش از پایان جنگ.
ادی میگوید "همیشه برایم سوال بوده است که چطور وقتی آن همه انسان داشتند در اطرافم میمردند، جان سالم به در بردم."
تا جنگ تمام شود، او خانوادهاش، دوستانش، و کشورش را از دست داده بود.
"متمدنترین کشور اروپا"
منبع تصویر، Eddie Jaku's Photo Album
توضیح تصویر،ادی نفر جلو سمت راست تنها کسی بود که از خانوادهاش جان سالم به در برد
ادی تعریف میکند که در شب بلورین، ده تا نازی در خانه ما را شکستند. من را له و لورده کردند. مطمئن بودم که آن شب من را خواهند کشت."
به گفته او "غرورم شکسته شد، ایمانم به انسانیت را از دست دادم... همه باورهایم از بین رفت. سگم میخواستم نجاتم دهد، میخواست نگذارد که من را بزنند. آنها هم سرنیزههایشان را سر تفنگ زدند و در حالی که داد میزدند 'سگ یهودی' زبانبسته را کشتند."
"چطور شد که دوستان و همسایگان من قاتل شدند؟ من به آلمانی بودن افتخار میکردم. من فکر میکردم که در متمدنترین، بافرهنگترین، و قطعا باسوادترین کشور اروپا زندگی میکنم. پس چه شد؟"
"هرگز جان به در نخواهم برد"
منبع تصویر، Tim Bauer
توضیح تصویر،"وقتی آنها یک شماره را روی بازوی چپ من خال کوبی کردند، این تمام چیزی است که من شدم: یک شماره"
بعد از آن شب وحشتناک، ادی را ابتدا به اردوگاه بوخنوالد بردند، و بعد از چند سال به آشویتس منتقل کردند.
زندانیان اردوگاههای کار اجباری را هنگام ورود شمارهگذاری میکردند.
ادی میگوید "وقتی روی ساعد چپم را با خالکوبی شماره زدند، به یک شماره صرف تبدیل شدم." در آن مقطع فکر میکرد که "هرگز از این رژیم وحشی و ترسناک جان سالم به در نخواهم برد."
او میگوید "زندگیم به کلی ویران شد. هرگز نمیشود چیزهایی را که از دست دادم جبران کرد." اما همه تلاشش را کرد تا زنده بماند و تلخ نشود.
"زمان اسارت با دشمنتان نجنگید"
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،زندانیان آشویتس در حال کار اجباری
به گفته او "من پنجاه درصد به خاطر بخت خوب نجات پیدا کردم، و پنجاه درصد بقیه هم بابت این بود که میدانستم کی صحبت کنم و کی سکوت."
"در اسارت نباید با دشمنتان بجنگید: او ارباب است و شما نوکر. علم به این موضوع احتمالا جانم را نجات داد."
اما همه قادر به تحمل شرایط غیرانسانی نبودند.
ادی تعریف میکند که "خیلیها طاقت نیاوردند. خودشان را روی سیمهای حصار اردوگاه میانداختند تا برق بگیرتشان. اما من میخواستم از آنجا بیرون بیایم. چنان از اتفاقی که برای آنها افتاده بود عصبانی بودم که به خودم گفتم 'یکی باید زنده بماند'."
پایان کابوس
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،در آوریل ۱۹۴۵ نیروهای شوروی وارد برلین شدند
در ژانویه ۱۹۴۵، تنها چند ماه مانده تا پایان جنگ، ادی - به همراه حدود ۶۰ هزار زندانی دیگر - مجبور به ترک آشویتس و پیوستن به راهپیمایی مرگ شد.
در حالی که ارتش شوروی داشت به اردوگاههای کار اجباری نزدیک میشد، ارتش آلمان در جریان عقبنشینی هزاران زندانی گرسنه را عمدتا با پای پیاده به مناطقی که هنوز تحت اشغال نازیها بود منتقل کرد.
بعد از صدها کیلومتر پیادهروی، و عبور مجدد از بوخنوالد، ادی موفق شد فرار کند.
ادی تا پیش از وقایع شب بلورین مرد جوان قوی و سالمی بود، اما وقتی آمریکاییها او را در پایان جنگ گوشه جاده پیدا کردند، هیچ شباهتی به گذشته خود نداشت.
او میگوید "وزنم ۲۸ کیلوگرم بود. در غاری پنهان شده بودم. غذایم حلزون و لیسه بود، و به شدت بیمار بودم."
در بیمارستان که بستری شد به خودش قول داد "اگر زنده بمانم، شادترین فرد روی زمین خواهم شد. به دیگران کمک خواهم کرد، مهربان خواهم بود، و همان کارهایی را میکنم که آلمانیها با من نکردند."
او میگوید "پیروزی من در این است."
"عصبانی نیستم، اما احمق هم نیستم"
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،بیش از یک میلیون نفر که بیشتر آنها یهودی بودند، در دوران جنگ جهانی دوم توسط ماموران آلمان نازی در اردوگاه آشویتس به قتل رسیدند
ادی اصرار داشت که داستان اردوگاهها را تعریف کند چون، به گفته خودش، "شما میتوانید ده بار به آشویتس بروید و باز هم به درک دقیقی از اتفاقاتی که آنجا افتاد نرسید. چطور چنین اتفاقاتی ممکن شد؟"
حتی برای کسانی که در این اردوگاهها زندانی بودند نیز فهم وقایع وحشتناکی که در آنها رخ داد کار سختی بود.
او در کتابش مینویسد که ما از سختیها و رفتارهای غیرانسانی روزانه خبر داشتیم، اما "هرگر نفهمیدیم که چه اتفاقاتی داشت در کلینیک پزشکی آشویتس میافتاد".
تنها در پایان جنگ بود که دنیا از "آزمایشهای ظالمانه و احمقانه یوزف منگله و دکترهای زیردستش روی مردان، زنان و کودکان پشت درهای بسته" آگاه شد.
ادی میگوید عصبانی نیست، اما به خودش هم دروغ نمیگوید: "عدالت در حق بسیاری از جنایتکاران و قاتلان نازی جاری نشد."
"راستش را بخواهید، آنها مجازات نشدند. دارند با پول ما در آمریکای جنوبی زندگی میکنند."
زندگی جدید در استرالیا
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،بیش از یک میلیون نفر که بیشتر آنها یهودی بودند، در دوران جنگ جهانی دوم توسط ماموران آلمان نازی در اردوگاه آشویتس به قتل رسیدند
ادی میگوید که بعد از پایان جنگ دیگر در اروپا احساس راحتی نمیکرد.
او در خاطرات خود مینویسد که "سخت بود فراموش کنیم که در اطرافمان افرادی بودند که هیچ کاری برای جلوگیری از آزار، اخراج و کشتار ما نکرده بودند."
ادی با همسرش فلور آشنا شد و با او ازدواج کرد. آنها در سال ۱۹۵۰ تصمیم گرفتند که به استرالیا بروند و زندگی جدیدی آغاز کنند.
ادی و فلور ۷۴ سال است که با هم زندگی میکنند و نوهها و نتیجههای بزرگسالی دارند که تولد ۱۰۰ سالگی او را در اوایل سال ۲۰۲۰ جشن گرفتند.
ادی میگوید "همه عمرم به من پیشنهاد میشد که سرگذشتم را کتاب کنم." اما سرش همیشه یا به خانواده گرم بود یا به دوستیها... هرگز زمانی مناسبی پیدا نمیشد.
وقتی فلور با مشکلات جسمی روبهرو شد و مجبور شد به خانه سالمندان برود، ادی نیز تصمیم گرفت او را همراهی کند. اینگونه بود که وقت کافی برای نوشتن خاطراتش فراهم شد.
او با خنده میگوید "بالاخره در بازنشستگی کتاب نوشتم! در میان این همهگیری کار دیگری هم نمیشد کرد!"
اما وقتی شنید که بعضیها از خانهنشینی ناراحتند و آن را با زندگی در اردوگاه کار اجباری مقایسه میکنند، اصلا به نظرش خندهدار نیامد.
او میگوید "تخت که دارید، غذا که دارید، همه چیز دارید! خانهنشینی را با اردوگاه کار اجباری مقایسه نکنید!"
ادی شاید ۱۰۰ سالش باشد، اما نگاهش به آینده و نسل بعدی است.
"دوست دارم درباره سه رکن اصلی زندگیم با همه صحبت کنم: امید، سلامتی و شادی. و شادی تنها چیزی است که اگر با کسی قسمتش کنید دو برابر میشود."
- خبرهای بیشتر را در کانال تلگرام بیبیسی فارسی دنبال کنید
ادی جیکو با مارتا کرنی، خبرنگار بیبیسی مصاحبه کرده و ایوا اونتیوروس در این گزارش نقش داشته است.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: روز جهانی یادبود هولوکاست: 'من خوشبخت ترین مرد روی زمین هستم'
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران