ساقی بیار باده که ماه صیام رفت، منوچهر تقوی بیات - Gooya News

غزل ۸۴

بحر مضارع مثمن اخرب مكفوف مقصور

مفعول فاعلات مفاعیل فاعلان

۱ - ساقى بیار باده كه ماهِ صیام رفت

در ده قدح كه موسم ناموس‏ و نام رفت

۲ - وقتِ عزیز رفت ، بیا تا قضا كنیم

عمرى كه بى حضورِ صراحى و جام رفت

۳ - در‌تابِ‌توبه‌‌چند‌توان‌سوخت‌همچو‌عود

مى ده كه عمر در سرِ سوداىِ خام رفت

۴ - مستم‌كن‌آن‌چنان‌كه ندانم ز‌بیخودی

در عرصه ى خیال كه آمد كدام رفت

۵ - بر‌بوىِ آن‌كه‌جرعه‌ى جامت به‌‌ما‌رسد

در‌مصطبه‌،‌‌دعاى تو‌هر‌صبح و شام رفت

۶ - دل را‌كه‌مرده بود‌حیاتى‌به‌جان رسید

تا بویى از نسیم مى اش‏ در مشام رفت

۷ - زاهد غرور داشت‌، سلامت نبرد راه

رند ، از رهِ نیاز ،‌ به دارالسلام رفت

۸ - نقد دلى كه بود مرا صرف باده شد

قلبِ سیاه بود‌ از‌ آن‌ در حرام رفت

۹ - دیگر‌مگو‌نصیحت‌حافظ‌كه ره نیافت

گُم‌گشته‌اى‌كه باده‌ى نابش‏ به‌كام رفت

این غزل در بیشتر دیوان های چاپ شده همین ۹ بیت را دارد. در برخی از دیوان ها مانند دیوان مسعود فرزاد و احمد شاملو افزون بر این نه بیت یک بیت دیگر هم در این غزل هست. در برخی از نسخه ها گاهی بیت سوم در جای بیت هشتم نوشته شده است. در سراسر غزل سخن از شراب و دور ماندن از آن در ماه روزه است. حافظ با هر واژه به جنگ خرافات و نادانی می رود. نزدیک به هفتصد سال است که ما ایرانیان شعر حافظ را می خوانیم که به گفته ی خود او: « شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است» و با آن که معرفت؛ ناب دانش و آگاهی است. بزرگان فلسفه و شناخت هم گفته اند که " علم مقدمه ی معرفت باشد." اما با همه ی پندها و گفتارهای بزرگانمان ملت ما امروز در بند زاهد و شیخ و فقیه گرفتار شده است. اگر حافظ؛ این مشعل فروزان دانش و هزاران مشعل دانش افروز دیگر مانند عبید زاکانی در فرهنگ ما نبودند ما روزگارمان از این هم سیاه تر می شد. در این غزل زاهد سرزنش می شود که غرور دارد و میخانه به دارالسلام مانند شده است. حافظ روى به ساقى دارد و اندیشه هاى رند را در باره ى ماه روزه با نازك اندیشى و روشن بینی به میان مى كشد:

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: ساقی بیار باده که ماه صیام رفت، منوچهر تقوی بیات - Gooya News