دروغ بزرگ روح الله خمینی: اصل ولایت فقیه جلوی استبداد را می گیرد

 دروغ بزرگ روح‌الله خمینی: اصل ولایت فقیه جلوی استبداد را می‌گیرد


«روح‌الله خمینی»، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی در چند نوبت مدعی شده بود که وجود اصل «ولایت فقیه» در «قانون اساسی»، جلوی استبداد را می‌گیرد. او با ذکر «از ولایت فقیه نترسید»، گفته بود: «اگر یک فقیهی بخواهد زورگویی کند، این فقیه دیگر ولایت ندارد.»

اما آیا اصل ولایت فقیه مانع استبداد در ایران شد؟ در این مطلب، صحت ادعای خمینی به‌دقت بررسی خواهد شد.

***

روح الله خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی روز هفتم دی ۱۳۵۸ در دیدار با «حامد الگار» که متفکر مسلمان امریکایی معرفی شده بود، مدعی شد: «اصل ولایت فقیه جلوی استبداد را در این کشور می‌گیرد.» او گفت: «استبداد را ما می‌خواهیم جلویش را بگیریم. با همین ماده‌ای که در قانون اساسی است که ولایت فقیه را درست کرده، این استبداد را جلویش را می‌گیرند. آن‌هایی که مخالف با اساس بودند، می‌گفتند که این استبداد می‌آورد. استبداد چی می‌آورد. استبداد با آن چیزی که قانون تعیین کرده، نمی‌آورد. بلی ممکن است که بعدها یک مستبدی بیاید. شما هر کاری‌اش بکنید، مستبدی که سرکش است بیاید، هر کاری می‌کند. اما فقیه مستبد نمی‌شود. فقیهی که این اوصاف را دارد، عادل است؛ عدالتی که غیر از این طوری عدالت‌ اجتماعی، عدالتی که یک کلمه دروغ او را از عدالت می‌اندازد، یک نگاه به نامحرم او را از عدالت می‌اندازد، یک هم‌چو آدمی نمی‌تواند خلاف بکند. نمی‌کند خلاف. این جلوی این خلاف‌ها را می‌خواهد بگیرد. این رییس جمهور که ممکن است یک آدمی باشد ولی شرط نکردند دیگر، عدالت و شرط نکردند این مسایلی که در فقیه است، ممکن است یک‌وقت بخواهد تخلف کند، بگیرد جلویش را؛ کنترل کند. آن رییس ارتش اگر یک وقت بخواهد یک خطایی بکند، آن حق قانونی دارد که او را رهایش کند، بگذاردش کنار. بهترین اصل در اصول قانون اساسی، این اصل ولایت فقیه است.»

خمینی روز ۳۰ مهر ۱۳۵۸ نیز در جمع عشایر گفته بود: «شما از ولایت فقیه نترسید، فقیه نمی‌خواهد به مردم زورگویی کند. اگر یک فقیهی بخواهد زورگویی کند، این فقیه دیگر ولایت ندارد.» رهبر انقلاب اسلامی تصریح کرده بود: «اگر پیغمبر یک شخص دیکتاتور بود و یک شخصی بود که از او می‌ترسیدند که مبادا یک وقت همه قدرت‌ها که دست او آمد، دیکتاتوری بکند، اگر او یک شخص دیکتاتور بود، آن وقت فقیه هم می‌تواند باشد. اگر امیرالمومنین یک آدم دیکتاتوری بود، آن وقت فقیه هم می‌تواند دیکتاتور باشد. دیکتاتوری در کار نیست، می‌خواهیم جلوی دیکتاتور را بگیریم.»

آیا اصل ولایت فقیه مانع استبداد در ایران شد؟ آیا سلب ولایت فقیه در جمهوری اسلامی امکان تحقق دارد؟ آیا جمهوری اسلامی بساط استبداد و دیکتاتوری را برچید؟

در سال ۱۳۵۸ شاید پاسخ به این پرسش ممکن نبود یا پاسخ، بسیاری را قانع نمی‌کرد چون نظریه ولایت فقیه هنوز مورد سنجش قرار نگرفته بود. اگر هم در آن زمان کسی این نظریه را رد می‌کرد، بودند حامیان بسیاری که با استدلال‌های متفاوت، از نظریه ولایت فقیه رهبر جمهوری اسلامی دفاع کنند. ولی امروز با گذشت بیش از ۴۱ سال از آن روزها، می‌توان براساس تجربه حکومت ولایت فقیه در ایران، به این پرسش‌ها پاسخ داد و راستی‌آزمایی دقیق‌تری از رابطه ولایت فقیه و دیکتاتوری در ایران داشت.

اصل ولایت فقیه و مولفه‌های دیکتاتوری

برای این‌که بفهمیم اصل ولایت فقیهِ مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی مقوم و سبب دیکتاتوری است یا مانع آن، مروری داریم بر مولفه‌ها و شاخص‌های نظام‌های دیکتاتوری:

۱- قدرت فراقانونی و نامحدود داشتن

اولین مولفه دیکتاتوری، داشتن قدرت فراقانونی و نامحدود است؛ یعنی شخص دیکتاتور خود را فرای قانون با اختیارات نامحدود می‌داند. آیا ولی فقیه در جمهوری اسلامی صاحب قدرتی فراقانونی با اختیارات نامحدود است؟

قانون اساسی در اصل ۱۱۰ اختیارات ولی فقیه را مشخص کرده است:

* ‎‎‎‎‎‎تعیین‏ سیاست‌های کلی‏ نظام‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ پس‏ از مشورت‏ با مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏.
* ‎‎‎‎‎‎نظارت‏ بر حسن‏ اجرای‏ سیاست‌های‏ کلی‏ نظام‏.
‎‎‎‎‎‎* فرمان‏ همه‌پرسی‏.
* فرماندهی‏ کل‏ نیروهای‏ مسلح‏.
* ‎‎‎‎‎‎اعلام‏ جنگ‏ و صلح‏ و بسیج‏ نیروها‏.
‎‎‎‎‎* نصب‏ و عزل‏ و قبول‏ استعفای‏: الف‏- فقهای‏ شورای‏ نگهبان‏ ب- عالی‌ترین‏ مقام‏ قوه‏ قضاییه‏ ج - رییس‏ سازمان‏ صداوسیمای‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ د- رییس‏ ستاد مشترک‏ هـ- فرمانده‏ کل‏ سپاه‏ پاسداران‏ انقلاب‏ * اسلامی‏ و فرماندهان‏ عالی‏ نیروهای‏ نظامی‏ و انتظامی‏.
‎‎‎‎‎‎* حل‏ اختلاف‏ و تنظیم‏ روابط قوای‏ سه‏ گانه‏.
‎‎‎‎‎‎* حل‏ معضلات‏ نظام‏ که‏ از طرق‏ عادی‏ قابل‏ حل‏ نیست‏، از طریق‏ مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏.
‎‎‎‎‎‎* امضای حکم‏ ریاست‏ جمهوری‏ پس‏ از انتخاب‏ مردم‏.

‎‎‎‎‎‎عزل‏ رییس‏ جمهوری با در نظر گرفتن‏ مصالح‏ کشور پس‏ از حکم‏ دیوان‏ عالی‏ کشور به‏ تخلف‏ وی‏ از وظایف‏ قانونی یا رای‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ به‏ عدم‏ کفایت‏ وی‏ بر اساس‏ اصل‏ هشتاد و نهم‏.
‎‎‎‎‎‎عفو یا تخفیف‏ مجازات‏ محکومین‏ در حدود موازین‏ اسلامی‏ پس‏ از پیشنهاد رییس‏ قوه‏ قضاییه‏.
فارغ از وسیع بودن اختیارات رهبری مندرج در قانون اساسی، ولی آیا اختیارات رهبری محدود به همین موارد هستند؟ آن‌چه در قانون اساسی آمده، کل اختیارات مقام رهبری محدود به موارد مندرج در اصل ۱۱۰ است. ولی در عالم واقع، ولی فقیه در ۴۱ سال گذشته خود را مقید به این موارد ندانسته است.
روح‌الله خمینی، بنیان‌گذار انقلاب اسلامی روز هفتم دی ۱۳۵۸ گفته بود: «این‌که در قانون اساسی هست، این بعضِ شوون ولایت فقیه هست، نه همه شوون.»
یعنی خود خمینی قائل به این نبود که اختیارات رهبری محدود به اصل ۱۱۰ قانون اساسی است. او در سخنرانی روز ۳۰ مهر ۱۳۵۸ گفته بود: «قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است؛ همان ولایت رسول‌الله هست.»

خامنه‌ای نیز در سی و اندی سال گذشته نشان داده است که قائل به محدود بودن اختیاراتش مطابق اصل ۱۱۰ نیست. مثال صدور دستور ممنوعیت ورود واکسن امریکایی و بریتانیایی کرونا به ایران، آخرین نمونه از رفتارهای فراقانونی رهبری است. مرکز پژوهش‌های سازمان صداوسیما در مقاله‌ای در خصوص گستره اختیارات ولی‌فقیه در قانون اساسی ‌نوشته است: «یكی از موضوعاتی كه در بازنگری سال ۱۳۶۸ در دستور كار شورای بازنگری قرار گرفت، همين مسأله اختيارات رهبری بود. پيشنهاد افزودن قيد "مطلقه" به متن اصل ۵۷ به تصويب رسيد. اصل نام‌برده مقرر می‌دارد: قوا حاكم در جمهوری اسلامی ايران عبارتند از قوه مقننه، قوه مجريه و قوه قضاييه كه زير نظر ولايت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آينده اين قانون اعمال می‌گردند. اين قوا مستقل از يك‌ديگرند.

به موجب اين اصل، ولی فقيه اختيارات گسترده و ولايت مطلقه دارد. همان گونه كه در مباحث پيشين گفتيم، ولايت مطلقه فقيه طبق نظر امام خمينی رحمه‌الله به مفهوم هم‌سانی اختيارات ولی فقيه در حوزه امور عمومی و حكومت داری با اختيارات پيامبر صلی‌الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام است و تنها «مصلحت» اسلام و مسلمين است كه می‌تواند اختيارات حاكم اسلامی را محدود و مقيد كند.»

۲ - مادام‌العمر و غیرانتخابی بودن

دومین ويژگی رهبران دیکتاتور، مادام‌العمر و غیرانتخابی بودن است. در قانون اساسی هیچ قیدی مبنی بر محدودیت زمانی دوره رهبری نیامده است. مجلس خبرگان به عنوان نهادی که حق نصب و عزل رهبری را دارد، هر زمان ولایت رهبری را ساقط شده بداند، طبق قانون می‌تواند رهبر را عزل کند ولی هیچ محدودیت زمانی در قانون پیش‌بینی نشده است. با این حال، آیا می‌شود گفت مقام رهبری انتخابی است و مادام‌العمر نیست؟ پاسخ، منفی است. چراکه طبق اصل ۱۰۹ قانون اساسی، مقام رهبری منتخب مجلس خبرگان است. ولی به دلیل این که صلاحیت نامزدان انتخابات مجلس خبرگان را منصوبان رهبری در شورای نگهبان تعیین می کنند، عملا مجلس خبرگان کارآمدی خود را از دست داده است. شورای نگهبان در دوره‌های گذشتهٔ انتخابات مجلس خبرگان نشان داده است که به سلامت انتخابات و به برگزاری انتخابات آزاد، عادلانه و رقابتی معتقد نیست و تنها به کسانی حق انتخاب شدن می‌دهد که ذوب در ولایت باشند. لذا عملا مجلس خبرگان رهبری خود دست نشانده رهبری است. چنین مجلسی قادر به ایفای وظایف محوله نیست.

۳- غیرپاسخ‌گو بودن

سومین ویژگی دیکتاتورها، غیرپاسخ‌گو بودن آن‌ها است. آیا ولایت فقیه در ایران به عنوان مقامی که بیشترین مسوولیت و اختیار را دارد، تاکنون در برابر هیچ یک از رویدادها و جنایات رخ داده پاسخ‌گو بوده است؟ آیا نهادی حق پرسش‌گری از رهبری را دارد؟ ممکن است در پاسخ به این پرسش، مجلس خبرگان رهبری به عنوان نهاد ناظر بر عملکرد رهبری مورد توجه قرار گیرد ولی این مجلس در طول عمر خود نشان داده است در موقعیتی نیست که بتواند رهبری را مورد بازخواست و یا پرسش‌گری قرار دهد، همان‌گونه که تاکنون نیز رهبری را مورد پرسش قرار نداده است. همین که به جای حضور مقام رهبری در اجلاس سالانه مجلس خبرگان و پاسخ به پرسش‌های اعضای این مجلس، آن‌ها در بیت رهبر ایران حاضر می‌شوند و به فرامین رهبری گوش می‌دهند، یعنی جای پرسش‌گر و پاسخ‌گو در این نظام تغییر کرده و آن‌که پاسخ‌گو نیست، مقام رهبری است.

در غیرپاسخ‌گو بودن ولایت فقیه در ایران، فکت دیگری که می‌توان مورد توجه قرار داد، انجام نشدن هیچ‌گونه مصاحبه‌ای با خبرنگاران مستقل و وابسته در طول ۳۳ سال گذشته است. حتی یک مصاحبه چالشی و یا تبلیغاتی از رهبر ایران با حضور خبرنگاران ثبت و ضبط نشده است.

خمینی معتقد بود: «اگر فقیهی بخواهد زورگویی کند، این فقیه دیگر ولایت ندارد.»
این نظریه اما در عالم عمل، وجهی از واقعیت ندارد. چرا که شرط عملی شدن این ادعا، این است که رهبری پاسخ‌گو و انتخابی باشد تا کسانی که او را انتخاب کرده‌اند، بتوانند از او سوال و در صورت اثبات فقدان ولایت، وی را عزل کنند. ولی چنین اتفاقی در نظام جمهوری اسلامی امکان تحقق ندارد.

۴- مقدس بودن

داشتن چهره کاریزماتیک، معمولا مقدمه‌ای است برای سوق دادن رهبران به دیکتاتوری. حال اگر تقدس را برای مقام حکومتی قائل شویم، به طور قطع او را به سوی دیکتاتوری سوق داده‌ایم. خمینی در وصف ولی فقیه می‌گوید: «قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است. همان ولایت رسول‌الله هست.»

در مقدمه قانون اساسی نیز ولی فقیه همان ولایت امر و در استمرار امامت تعریف شده است. وقتی مقام ولایت فقیه، مقدس و هم‌شان پیامبر و امام و برگزیده خداوند می‌شود، یعنی حق مردم تنها اطاعت است و مخالفت و انتقاد از رهبر به مخالفت و انتقاد از پیامبر و امام تعبیر می‌شود و به هیچ عنوان روا پنداشته نمی‌شود.

۵- فرد گرایی و خودکامگی

مشخصه دیگر نظام‌های دیکتاتوری، خودکامگی و متمرکز بودن قدرت در دست یک نفر است. طبق قانون اساسی، قوای سه گانه در کشور مستقل از هم وجود دارند ولی همه قوا باید تحت نظر ولی مطلقه فقیه حکومت کنند؛ یعنی نظر ولی مطلقه فقیه بر نظر همه قوا مقدم است. قوای سه گانه تا زمانی اختیار دارند که رهبری نظری را مشخص اعلام نکرده باشد.
صدور احکام حکومتی طی چهار دهه گذشته از سوی ولی فقیه، به معنای ارجحیت داشتن نظر یک نفر بر نظر قوای دیگر است. این‌که مجلس اجازه ندارد برخلاف نظر رهبر قانونی وضع کند، یعنی فردگرایی در کشور حاکم است. این‌که رهبری دستور ممنوعیت ورود واکسنی خاص که امری کاملا تخصصی و در حیطه اختیارات دولت است را صادر می‌کند و دولت مکلف به اجرا است، یعنی خودکامگی در کشور حاکم است.

جمع‌بندی

روح‌الله خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی روز هفتم دی ۱۳۵۸ در دیدار با حامد الگار که متفکر مسلمان امریکایی معرفی شده، مدعی شده بود: «اصل ولایت فقیه جلوی استبداد را در این کشور می‌گیرد.»

بررسی‌های «ایران‌وایر» نشان می‌دهند برخلاف نظر خمینی که ولی فقیه آمده است تا جلوی استبداد را بگیرد و مانع دیکتاتوری شود، تجربه چهار دهه حکومت ولی فقیه در ایران نشان می دهد که ولی فقیه واجد تمامی مولفه‌ها و صفات نظام‌های دیکتاتوری است. ولی فقیه نه تنها جلوی استبداد را در کشور نگرفته بلکه به دلیل داشتن اختیارات فراقانونی، پاسخ‌گو نبودن و مادام‌العمر بودن، سبب شده است تا حکومت نه با نظر مردم بلکه با نظر یک نفر اداره شود. ترس از قوه قهریه رهبری، اکثریت مردم را به سکوت، تبعید اجباری و یا همراهی ناخواسته وادار ساخته است. کشور نه با اراده مردم بلکه با اراده شخص ولی فقیه اداره می‌شود. چنین حکومتی هیچ نسبتی با جمهوری ندارد.

از این رو، «ایران وایر» به ادعای روح‌الله خمینی مبنی بر این‌که اصل ولایت فقیه جلوی استبداد را در این کشور می‌گیرد، نشان «دروغ پینوکیو» می‌دهد.

دروغ پینوکیو: اظهارنظری است که عدم صحت آن قبلا ثابت شده است یا بر اساس تحقیقات و مدارک موجود، کذب از کار درآمده‌اند.
ایران وایر

 
فیلمها و خبرهای بیشتر در کانال تلگرام پیک ایران

منبع خبر: پیک ایران

اخبار مرتبط: دروغ بزرگ روح الله خمینی: اصل ولایت فقیه جلوی استبداد را می گیرد