خط شکن ذوالفقار از خیابان‌های تهران تا ارتفاعات شیاکوه

خط شکن ذوالفقار از خیابان‌های تهران تا ارتفاعات شیاکوه
باشگاه خبرنگاران

ارتشِ پیش از انقلاب در مقاطعی حتی به مردم کشورمان کمک می‌کرد.

به  گزارش  خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان،  ارتش جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از نخستین نهاد‌های ایران بود که به علت اینکه اعضای آن از جنس مردم بودند از همان روز‌های آغاز مبارزات مردمی علیه رژیم ستمشاهی به صف‌های این مبارزات پیوستند.

ارتشِ پیش از انقلاب نیز در مقاطعی حتی به مردم کمک می‌کرد و مردم نیز صحنه آشنای گذاشتن گل در لوله‌های تفنگ‌ها را خلق کردند.

امام خمینی (ره) بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در مصاحبه‌ای با خبرنگار روزنامه فرانسوی لوژورنال‏ و در پاسخ به این سوال که آیا آرزوی پیوستن ارتش به مردم را دارید؟ آیا مطمئن هستید که ارتش طرفداران‏‎ ‎‏شما را سرکوب نخواهد کرد، در صورتی که فرمان جهاد بدهید؟ می‌فرمایند؛ ‏‏در میان ارتش، فرماندهانی هستند که از شاه پشتیبانی می‌کنند و خود آنان در‏‎ ‎‏غارتگری و چپاول شریک جرم شاه هستند. بدیهی است که اینان حساب خودشان را از‏‎ ‎‏مردم جدا کرده اند و هرگز به مردم نمی‌پیوندند. ولکن سربازان و افسرانی که با مردم پیوند‏‎ ‎‏دارند و خود آنان از وجود رژیم شاه رنج می‌برند، دیر یا زود به مردم می‌پیوندند؛ و از‏‎ ‎‏آثار این پیوستن است ـ طبق اخبار واصله ـ خودکشی بعضی از سربازان و افسران و گاهی‏‎ ‎‏هم بعد از کشتن فرماندهان خود، و نیز اخبار اعدام بعضی از سربازان و افسران به دست‏‎ ‎‏رژیم که گاهی گفته می‌شود اعدام دسته جمعی این سربازان و افسران به دست رژیم انجام‏‎ ‎‏شده است. ولی آنچه مسلّم است، شاه با تکیه بر ارتش و یا سرکوبی مردم، نمی‌تواند به‏‎ ‎‏حکومت خود ادامه دهد. ‏

امام خمینی (ره) در مقطعی دیگر یعنی در ۲۳ دی ماه ۱۳۵۷ با صدور پیامی ضمن خبر از دسیسه حمله به نظامیان هشدار دادند که «مردم موظفند نسبت به نیرو‌های انتظامی و ارتش با برادری و مهربانی رفتار کرده و اگر اشرار قصد حمله به آنان را داشتند از برادران خود دفاع کنند» و از ارتشیان خواستند که «با ملت به طور برادری رفتار کنند». پیام امام خمینی چونان آبی بر آتش، همه شعله‌های دشمنی را خاموش کرد.

روز و ساعت پایان کار ارتش شاهنشاهی را می‌توان ساعت ۱۰/۳۰ صبح روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ دانست. در این روز طی جلسه‌ای که در شورای فرماندهان ارتش برگزار شد اعلامیه بی طرفی ارتش تهیه و به امضای ۲۷ نفر از فرماندهان عضو این شورا که در راس آن ارتشبد قره باغی ریاست ستاد بزرگ ارتش قرار داشت، رسید.  

متن این بیانیه بدین شرح است: «ارتش ایران وظیفهٔ دفاع از استقلال و تمامیت کشور عزیز ایران را داشته و تاکنون در آشوب‌های داخلی سعی نموده است با پشتیبانی از دولت‌های قانونی این وظیفه را به نحو احسن انجام دهد. با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت ۱۰:۳۰ روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تشکیل و به اتفاق تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج و مرج و خون‌ریزی بیشتر، بی‌طرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگان‌های نظامی دستور داده شد که به پادگان‌های خود مراجعت نمایند. ارتش ایران همیشه پشتیبان ملت شریف و نجیب و میهن‌پرست ایران بوده و خواهد بود و از خواسته‌های ملت شریف ایران با تمام قدرت پشتیبانی می‌نماید.»

اما همان طور که امام خمینی (ره) نیز فرموده بودند در بدنه ارتش شاهنشاهی بودند افرادی که دل در گرو اسلام، انقلاب و امام داشتند و با همراهی مردم نقش موثری در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کردند. یکی از این افراد امیر سرلشکر شهید مصطفی پژوهنده است که در ادامه با زندگی او آشنا می‌شویم.

 فرمانده ارتش که به خط شکن ذوالفقار معروف بود

امیر سرلشکر شهید مصطفی پژوهنده یکی از فرماندهان شجاع و انقلابی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که در سال ۱۳۳۷ در خرم آباد چشم به جهان گشود. مصطفی از همان کودکی در یک خانواده مذهبی رشد پیداکرد و تربیت خانوادگی او تماما طبق اصول اسلامی انجام شد. در ماه محرم همراه خانواده برای تماشای سینه زنی به مسجد می‌رفت و پای صحبت‌های آیت الله مدنی می‌نشست. درس آزادگی، عشق و شجاعت را از حسین (ع) می‌آموخت.

دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زادگاهش گذراند و موفق شد تا در سال ۱۳۵۵ دیپلم خود را اخذ کند، او در دوران تحصیل علاوه بر جدیت در درس، توجه خاصی به انجام فرائض و تکالیف دینی از خود نشان می‌داد. مصطفی بسیار به علوم دینی علاقمند بود و درس عرفان و مبارزه را از شهید محراب آیت الله مدنی آموخته بود.  

مصطفی علاوه بر تدین بالا بسیار هم با استعداد بود. او در کنکور سراسری در رشته حقوق پذیرفته شد. اما خداوند ورود او را به قوه قضائیه در سال ۱۳۵۵ نپسندید و پاسخ استخاره او منفی بود؛ ولی ورودش به دانشگاه افسری، دستور خدا بود. به همین دلیل هم یک سال بعد در سال ۱۳۵۶ در امتحانات ورودی دانشگاه افسری، شرکت کرد و پس از موفقیت در این امتحانات وارد دانشکده افسری شد.

مبارزات مردمی علیه رژیم ستمشاهی که آغاز شد، مصطفی تحصیلات دانشگاه افسری را ترک کرد و به صفوف مردم انقلابی پیوست. هنگامی که امام خمینی به ارتش دستور داد تا پادگان‌ها را تخلیه کنند با اسلحه خود پادگان را ترک کرد و در کوه‌های شمیران، پنهان شد. او با اوج گرفتن قیام مردم در لحظه مناسب به مردم ملحق شد و پس از پیروزی انقلاب، با همان اسلحه به دانشگاه افسری ارتش بازگشت.

با تهاجم سراسری رژیم بعثی عراق به ایران اسلامی در سال ۱۳۵۹، او به صفوف رزمندگان در جبهه جنوب پیوست و در عملیات‌های فتح المبین، آزادی خرمشهر، شکست حصر آبادان، آزادسازی ارتفاعات گیلان­غرب و پاک سازی جزایر مجنون شرکت داشت. علت اصلی او برای حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل این بود که مصطفی دفاع از حق را سرلوحه همه امور زندگی خود می‌دانست. به نحوی که بیش از هفتاد ماه از عمر خود را در جبهه و جنگ گذراند.  

بار‌ها به او پیشنهاد می‌شد که به پشت جبهه برود؛ اما او مخالفت می‌کرد و می‌گفت: «جای من در خط مقدم است.» وی از بنیانگذاران لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار و فرمانده گردان ۱۸۳ بود. این در حالی بود که فرمانده لشکر اعتقاد داشت که پژوهنده می‌تواند به تنهایی یک لشکر را اداره کند. در چند سالی که مسئولیت فرماندهی گردان ۱۸۳ را به عهده داشت، در قلب پرسنل خود جای گرفته بود.

بیشتر شب‌ها خواب زیارت خانه خدا را دیده بود که در آن وسایلش را جمع کرده و به حج مشرف شده است. فرمانده‌اش معتقد بود که این تکاور شجاع و با ایمان، به تنهایی می‌تواند یک لشکر را هدایت کرده و به پیروزی‌های بزرگی برساند. فرماندهی گردان ١٨٣ لشکر ٥٨ ذوالفقار بود. بستان، تنگه‌ی چزابه و شیاکوه به قدوم مبارک او تطهیر شده و تبرک یافته‌اند و عملیات کربلای ٤ و ٦ او را حسینی دیده‌اند.

مصطفی در اولین تَکِ لشکر ۵۸ ذوالفقار، ارتفاعات راهبردی شیاکوه را آزاد کرد. همان‌جا بود که ترکش‌های خمپاره، چشم، دست و سینه‌ی او را مجروح کرد و او پس از بهبودی نسبی، دوباره عازم جبهه‌ها شد.

سال ١٣٦٣ و در ٢٦ سالگی ازدواج کرد و در همان سال از طرف فرمانده نیروی زمینی، جهت انتقال فنون نظامی به دانشجویان دانشکده افسری، مأمور شد. جنگ را سرلوحه همه چیز قرار داده بود و پس از مدتی، فرماندهان را راضی کرد تا دوباره به جبهه برگردد. اما این بار جبهه رفتن او مانند همیشه نبود؛ رفتنی بود بدون بازگشت و آغاز سفری بود که بار‌ها در خواب دیده بود. شب سی‌ام تیر ١٣٦٧ پس از نماز شب، به یکی از دوستان خود گفت: «این آخرین ساعاتی است که من در میان شما هستم. بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب، دیگر در میان شما نخواهم بود. منطقه را به شما می‌سپارم، مواظب باشید!»

صبح روز سی و یکم تیرماه سال ١٣٦٧ در عملیات مرصاد و در کرمانشاه، گلوله توپی در آسمان به دنبال هدف خود می‌گشت و مصطفی در انتظار آغوش کشیدن او، لحظه شماری می‌کرد. صدای مهیبی برخاست و سنگر مصطفی از خون تکاور اسلام، رنگین گشت.

بعدها حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) فرمانده معظم کل قوا و رهبر انقلاب یک قطعه نشان شهید را به خانواده این شهید تقدیم کردند.

زندگینامه این شهید گرانقدر در یک کتاب به نام هفت به قلم سرهنگ دوم محسن صادق نیا توسط سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس نیروی زمینی ارتش منتشر شده است. 

انتهای پیام/

منبع خبر: باشگاه خبرنگاران

اخبار مرتبط: خط شکن ذوالفقار از خیابان‌های تهران تا ارتفاعات شیاکوه