زنگها در ایران برای که به صدا در میآیند؟
در ایران باید روح ملیت دوستی به گونه ای باشد تا قلب مردم و به ویژه مدعیان روشنفکری و مردم خواهی نسبت به افرادی که برای وطن تلاش و مجاهدت کرده اند بطپد و منظور از به صدا در آمدن زنگ استعاره ای است برای اینکه نسبت به آنها ابراز احساسات کنند، برایشان داستان بنویسند، فیلم و نمایشنامه بسازند، یا دست کم نامی به نیکی از آنها ببرند. ما در ایران چقدر افراد فداکار و از جان گذشته داریم که میتوانند همانند آن جوان فداکار مورد تجلیل قرار گیرند تا بگوییم زنگها برای آنها به صدا در میآید و نویسندگان ما رمانهایی جهانی یا هنرهای دیگر خلق کنند. اما برخلاف انتظار:
بعضی از روشنفکران و نویسندگان ما گاهی اظهار نظر نمیکنند و سکوت میکنند و با سکوت خود این حوادث غرور انگیز را نادیده میگیرند.
گاهی اظهارنظر میکنند اما آنها را کمرنگ جلوه میدهند گویی اتفاق مهمی نیفتاده است،
گاهی ضمن تأیید به انتقاد میپردازند و سعی میکنند جنبههای منفی را پر رنگ ترکنند،
گاهی در مقابل از دشمن و مکائد او سخن میگویند و هشدار از اینکه حواستان جمع باشد قدرت دشمن خیلی بزرگ است؛ به این معنا که فردی که باید از او تقدیر شود نمی بایست خود را به هلاکت می انداخت،
گاهی اصلاً موضوع فرعی دیگری را مطرح و آن را بزرگ میکنند تا این مسئله به حاشیه رود،
گاهی از جوّی که در جامعه وجود دارد یا به وجود آورده اند، یا مشاهدة اقتصاد شکست خورده ای که گریبانگیر همه شده است با آنکه قلباً به اظهار نظر تمایل دارند، میترسند و دچار خودسانسوری میشوند.
گاهی میگویند درست، اما ما هم... و با همین جمله کمرنگ کردن آن حادثه اتفاق میافتد،
و گاهی هم طرف مقابل برایش بت شده است و به هیچوجه نمیخواهد آن را کوچک کند.
رفتار غلط مدیران اجرایی، فرهنگی و مذهبی مزید بر علت میشود و عده ای را برای حمله و عده ای را برای عقب نشینی آماده میکند.
این هرگز به این معنا نیست که ما خطا نداشته یا نداریم و نباید در باره آن حرف بزنیم. اما سخن در این است که اهمیت تلاشهای آنهایی که خالصانه هستی خود را در طبق اخلاص میگذارند را قدر بدانیم.
اگر بخواهیم خسارات را هم احصا کنیم کم نیست ولی برای هر کس یا هر ملت آرمانهایی است که برایش تلاش میکند و در مجموع در سطح شخصی، ملی و بین المللی وقتی ارزیابی شود یا موجب افتخار میشود یا دست کم سر افکنده نیست.
ما در این چهل و اندی ساله موارد استثنایی فراوانی داشته ایم و میتوان میزان نوشتهها یا گفتههای نویسندگان و قلم به دستان را دراین موارد احصا کرد، آنوقت معلوم میشود ما در این باره چقدر کار کرده ایم، چه تعداد مقاله یا مقاله کوتاه نوشته ایم، تا چه میزان رمانی، فیلمی، نمایشنامه ای ساخته ایم، و هکذا. موارد استثنایی در کشور زیاد بوده که من به بعضیها اشاره میکنم:
خود انقلاب اسلامی کم حادثه ای نبود. سبک جدیدی از حکومت بوده و هست؛ اما با بدعمل کردن بعضیها کار به جایی رسیده که بعضی روشنفکران، یا به ظاهر روشنفکران به جای آنکه در مقام اصلاح بر آیند تیشه به ریشه میزنند و آن را ناکار آمد جلوه میدهند.
مقاومت و پایداری ملت در برابر این همه توطئه جهانی و به ویژه در جنگ هشت ساله اتفاقی ساده نیست و به نسبت به بزرگی آن و معرفی جلوه هایی از آن به نسل فعلی و آتی و حهانی کم بر روی آن کار شده ،
پایین کشیدن سالم پهباد امریکایی، حادثه ای بینظیر بود چرا نباید درایران توسط روشنفکران مورد بررسی قرار گیرد،
شخصیت شهید سلیمانی بی شک تأثیر فراوانی در منطقه و جهان داشته است؛ آنهم در شرایطی که عده ای، همنوا با دشمنان خارجی از تضعیف و تخریب حکومت اسلامی لذت میبرند،
ترور او توسط اولین فرد جهانی یعنی رئیس جمهور امریکا حادثه ای بسیار بزرگ بود. معلوم میشود چقدراین شخصیت برای او یا آنها مهم بوده که خود شخصاً دست به کار شده و قبل از اینکه دیگران ادعا کنند قتل او را به عهده گرفته است،
موشکباران پایگاه عین الاسد در عراق حادثه ویژه ای بود؛ هم به لحاظ نظامی و هم شکستن هیمنه امریکا برای اولین بار و در برابر ناباوری دنیا و عدم پاسخگویی امریکا در برابر این جسارت بزرگ! البته حادثه همزمان انفجار هواپیما کمی آن را به حاشیه برد در حالیکه هر چیز به جای خود باید مورد توجه قرار گیرد،
ساختن موشکهای دور برد نقطه زن کم دستاوردی نیست آنهم برای ملتی که در جنگ تحمیلی سیم خاردار نداشته و به او نمی فروخته اند!
به اسارت گرفتن سربازان امریکایی درخلیج فارس کم اتفاقی نبود، توقیف کشتی انگلیسی را هم به آن اضافه کنید، دریانوردی ایران در آبهای بین المللی در میان بیم و امید را هم به یاد دارید، پرتاب ماهواره به فضا هم از اتفاقات بزرگ بود، ساختن واکسن ملی هم یکی از افتخارات بزرگی است که در عین تحریم صورت میگیرد و خدا کند به نتیجة کاملاً مطلوب برسد.
اینها همه در ابعاد بین المللی و خارجی است که غرورآفرین است، در مسائل علمی و نیز ابعاد داخلی هم فراوان مواردیست که قابل تقدیر و بزرگداشت است
همچنین در مقابل اعتراض گسترده و سراسری سیاهان در امریکا کم حادثه ای نبود و اگر چه به ما مربوط نیست ولی میتوانست سوژه ای برای نویسندگان ما باشد تا بر روی آن کار کنند همچنانکه آنها با هر حادثه ای در ایران مقالات مینویسند و گزارشها تهیه میکنند و ...
خروج امریکا از برجام و بد عهدی آن حادثه ای منحصر به فرد بود و ما میتوانستیم در باره آن بحث ها داشته باشیم،
افزایش تحریمهای امریکا حتی دارو از دید روشنفکران نباید در حاشیه قرار میگرفت،
تسخیر کنگره در امریکا توسط امریکاییان نشان از افول جدی قدرت امریکا دارد چرا کمتر به آن پرداخته میشود،
انزوای ترامپ و اینکه دست انتقام گریبانش را گرفت باز حادثه ای بزرگ است اگر چه نمونه آن در باره صدام و قذافی اتفاق افتاد.
اگر چین از نظر اقتصادی امریکا را به چالش کشیده است ایران از نظرحیثیت و آبرو امریکا را به مبارزه طلبیده و قدرتنمایی کرده است و پیروز هم شده است. اگر از نظر اقتصادی مشکلات داریم قابل بحث است و باید جداگانه آن را مورد بحث قرار داد.
من نمیگویم ایران گل و بلبل است و اشکالاتی در آن نیست که هست و فراوان هم هست باید نویسندگان در باره آن داد سخن دهند اما فرق است بین آنکه مستقیماً وارد نقاط منفی میشود و اصلاً ذکری از اتفاقات مثبت نمیکند، گویی که کاری صورت نگرفته است با آنکسی که منصفانه خوب و بد را در کنار هم میبیند. این برای علاقمندان به وطن ناخوشایند است که عده ای فقط نگاه به غرب داشته باشند، آنچه را آنها می پسندند پسند کنند و آنچه آنها نمی پسندند را خوش نداشته باشند؛ با آنکه با چشم عیان میبینند که اتفاقاتی بزرگ افتاده که قابل انکار نیست.
حادثة به وجود آمده در امریکا که نشانگر اختلاف نظر شدید در بین مردم و مسئولان است اگر چه مخالفان عده ای نژاد پرستند ولی قطعاً با دموکراسی ادعایی آنها نمیخواند، آیا سکوت در برابر این زیادهخواهیها جایز است؟
حتماً پس از فروکش کردن مسایل باز عده ای نحوه رفتار آنان را عین دموکراسی و آزادی تلقی، و نقاط منفی آنها را کوچک و نقاط مثبت آنان را بیش از همه بزرگ خواهند کرد و به رخ مردم ما خواهند کشاند.
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: زنگها در ایران برای که به صدا در میآیند؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران