وزارت اطلاعات ایران و سینما؛ از جنگ 'تن به تن' با تروریستها در دهه ۷۰ تا نفوذ به قلب تلآویو در دهه۹۰
- نیما کریمی
- روزنامهنگار
منبع تصویر، JAMEJAMONLINE
توضیح تصویر،محمود علوی، وزیر اطلاعات (راست) و حسن روحانی
محمود علوی، وزیر اطلاعات دولت حسن روحانی، اخیرا در یک مصاحبه تلویزیونی گفته است که وزارت تحت امرش در سالهای اخیر در حوزه ساخت فیلم و سریال ورود کرده و با تولید این محصولات نمایشی هم بخشی از «اهداف اطلاعاتی» وزارت اطلاعات محقق شده و هم برای «آموزش عمومی» و «صیانت جامعه در برابر جاسوسی» مفید بوده است.
هرچند که در سالهای اخیر شمار فیلمها و سریالهایی با مضامین امنیتی و اطلاعاتی بسیار بیشتر از قبل شده است اما سابقه حضور مستقیم نهادهای امنیتی و اطلاعاتی در ساخت فیلمها و سریالهای تلویزیونی تنها به دوره وزارت هفتسال و چند ماهه محمود علوی محدود نیست.
روایت دیدار دو تن از کارگردانان بنام سینمای ایران، بهرام بیضایی و مسعود کیمیایی، با سعید امامی معاون وقت وزارت اطلاعات در سالهای میانی دهه هفتاد شمسی، شاید یکی از معروفترین روایتهای تلاش وزارت اطلاعات برای نفوذ در پروژههای سینمایی آن هم با بهره از نام فیلمسازان شناخته شده است. حکایتی که در عینحال گویای اهمیت «هنرسینما» برای مهمترین نهاد امنیتی آن روزهای جمهوری اسلامی در ایران است. اهمیتی که بهنظر میرسد نه تنها از میزان آن کاسته نشده بلکه وزیر اطلاعات را مجاب کرده که صراحتا از نقش نیروهای امنیتی و اطلاعاتی در ساخت فیلم و سریال صحبت کند.
منبع تصویر، ISNA
از پیشنهاد ساخت فیلم به خالق "رگبار" تا "تیتراژهای پایانی" پرحاشیه فیلمهای خالق "قیصر"
شهریور ماه سال ۱۳۷۸ بود که انتشار خبری کوتاه درباره دیدار سعید امامی با مسعود کیمیایی کارگردان شناخته شده سینمای ایران خبرساز شد. آن زمان سعید امامی در اذهان عمومی نام شناخته شدهای بود؛ یکی از مهمترین ماموران وزارت اطلاعات و معاون علی فلاحیان وزیر اطلاعات هاشمی رفسنجانی که پس از اعلام نقش مستقیم وی در قتلهای زنجیرهای دستگیر و در زندان به طرز مشکوکی از دنیا رفت.
هرچند که خبر کوتاه بود و جزئیات چندانی نداشت اما در شهریورماه همان سال مسعود کیمیایی در گفتوگویی با مجله گزارش فیلم روایتی از دیدار خود با سعید امامی را مطرح کرد. کیمیایی در بخشی از روایت خود میگوید که طرفهای گفتوگو به او پیشنهاد ساخت یک فیلم را دادهاند؛ فیلمی که طرح کلی آن از پیش نوشته شده بوده و البته کیمیایی از ساختن از سر باز میزند.
روایت مسعود کیمیایی از دیدار با سعید امامی بسیار محتاطانه و با جزئیات کمی بیان شد و آنطور که خودش بعدها در یک مصاحبه دیگر گفته بود «حیطه سعید امامی حیطه آتش است، اجازه بدهید از کنارش رد شویم». نکته دیگری که در روایت کیمیایی از دیدار با سعید امامی توجهات را به خود جلب کرد اشاره او به حضور دیگر فیلمساز شهیر ایرانی یعنی بهرام بیضایی در یکی از جلسات دیدار با سعید امامی است؛ مسعود کیمیایی در آن زمان به مجله گزارش فیلم گفته بود سعید امامی، از بیضایی خواسته بود که فیلمهایی مطابق نظر آن نهاد بسازد و بهرام بیضایی در واکنش به خواسته مقام بلندپایه امنیتی «نصیحت میکرد و نگرانی نسل آینده را داشت و میگفته از ما که گذشته است. فکر بچههای ایران باشید.»
هرچند چندی پیش بهرام بیضایی در فیلم مستندی که از زندگیاش ساخته شده روایت مسعود کیمیایی و واکنش خود برابر خواسته ماموران امنیتی را رد کرد و گفته بود «این جمله ظاهرفریب هراسآور را از قول من لطفا تکرار نکنید و نگذارید بیش از این بگویم.»
- سینمای ایران در ۱۳۹۸: از سانسور، توقیف و تحریف تا مرگ مشایخی، کریمی و کسرایی
- از خانه پدری تا برزخیها، فیلمهایی که از پرده سینماها پایین کشیده شدند
- ۲۰۰ سینماگر ایرانی: سانسور به دیوارهای مرگبار برای سینمای ایران تبدیل شده
اما «سعید امامی» تنها نامی از میان چهرههای امنیتی و اطلاعاتی نبود که در ارتباط با فیلمهای مسعود کیمیایی مطرح شد؛ نام «مرتضی اصفهانی» در پایانبندی تیتراژ فیلم «مرسدس» و در قسمت اسامی افرادی که از آنها تشکر شده بود دیده میشد.
توضیح تصویر،نام «مرتضی اصفهانی» در پایانبندی تیتراژ فیلم «مرسدس»
مرتضی اصفهانی در یکی از معدود مصاحبههای خود با اشاره به اینکه از «مهدی چمران» آموخته که کار اطلاعاتی تا چه اندازه اهمیت در جنگ اهمیت دارد، خود را « یک چریک قبل از انقلاب اسلامی و یک رزمنده جمهوری اسلامی» میدانست که با توجه به «علاقهای که به فیلمسازی» داشته است و «همیشه همه چیز را در ذهن ذخیره میکرده» میخواهد «تجارب ۵۰ سال مبارزه را در اختیار کسانی قرار دهد که میخواهند فیلم بسازند.»
اصفهانی مشوق خود را برای ورود به سینما «مسعود کیمیایی» نامیده که همکاریشان با فیلم «ضیافت» آغاز شده بود. اصفهانی بعدها در فیلمهای «به رنگ ارغوان» و «بادیگارد» با ابراهیم حاتمیکیا همکاری کرد و در دهه ۹۰ شمسی هم با بهروز افخمی در فیلم «روباه» همکاری کرد. «امکان مینا» ساخته کمال تبریزی، «سیانور» ساخته بهروز شعیبی و «ماجرای نیمروز» ساخته امیرحسین مهدویان و فیلم «شبی که ماه کامل شد» ساخته نرگس آبیار و یا «روز صفر» ساخته سعید ملکان تعداد دیگری از فیلمهایی هستند که اصفهانی در مقام «مشاور» با گروه همکاری کرده است. فیلمهایی که تمام آنها موضوعی امنیتی و اطلاعاتی دارند.
تیرماه سال ۹۸ تارنمای تابناک، نزدیک به محسن رضایی، در یادداشتی به معرفی مختصری از مرتضی اصفهانی پرداخت. در آن یادداشت مرتضی اصفهانی یا همان «مرتضی قبه» از چهرههای نزدیک به سعید امامی معرفی میشود که نسبتی با یکی از مسئولین اسبق شهرداری هم دارد.
توضیح تصویر،در فیلمهای «ماجرای نیمروز» و «ماجرای نیمروز؛ رد خون» گریم چهره جواد عزتی در فیلم شباهت زیادی به سعید امامی دارد
هرچند که گفته میشود مرتضی اصفهانی «بازنشسته» شده است اما به نوشته تابناک «به رسم معمول نیروهای امنیتی، از علنی شدن هویتش در این سالها پرهیز کرده و تنها گفت و گویش با یکی از رسانهها نیز با واسطه و به صورت مکتوب بوده است».
با اینحال به نظر میرسد در سالهای اخیر برای یافتن رد پای نیروهای امنیتی احتیاجی به دقت در تیتراژ پایانی فیلمها نیست و حضور نیروهای امنیتی و اطلاعاتی در صحنه سینما و تلویزیون آشکارتر از سالهای قبل است.
از جنگ «تن به تن» با تروریستها در دهه ۷۰ تا نفوذ به قلب تلآویو در دهه۹۰
در سال ۱۳۹۳، وقتی مجله مثلث چاپ تهران از علی فلاحیان، وزیر اطلاعات دهه ۷۰ شمسی درباره حضور وزارت اطلاعات در دنیای سینما (با اشاره به همان دیدارهای معروف سعید امامی با کیمیایی و بیضایی) پرسید، آقای فلاحیان گفته بود «ما خودمان کارگردان داشتیم و نیازی نبود به کسی کار سفارش بدهیم.» او توضیح داده بود که : «افرادی تربیت کرده بودیم که درسخوانده و منابع ما بوده و با ما در ارتباط بودند و به سفارش ما میساختند.»
با اینحال اشارهای به موضوعات فیلمهای سفارشی وزارت اطلاعات نکرده بود هرچند که در آن سالها بیشتر فیلمهایی که موضوعی امنیتی، جاسوسی داشت بیشتر در غالب فیلمهای «اکشن» عرضه میشد؛ فیلم «۵۰ روز التهاب» ساخته کریم آتشی یکی از این نمونههاست. فیلمی که قصه گروهی به اصطلاح «ضدانقلاب» را روایت میکرد که در حال سازماندهی برای انجام خرابکاری در کشور بودند که نهایتا نیروهای امنیتی در درگیری شدیدی تمامشان را از پا در میآورند. کریم آتشی در همان سالها فیلمهای «انتهای قدرت» و «متهم» را نیز کارگردانی کرد که مضامینی مشابه با «۵۰ روز التهاب» داشت.
شفیع آقامحمدیان و حبیبالله بهمنی هم بین سالهای ۷۲ تا ۷۵ چند فیلم مشترک ساختند که همه آنها موضوعاتی امنیتی - جاسوسی داشت؛ فیلم «راننده سفیر» در سال ۱۳۷۲ و «مروارید سیاه» در سال ۷۳ و «فرار از جهنم» در سال ۷۵ نیز به موضوعات جاسوسی میپرداخت اما ساختار فیلمها به سینمای اکشن بیشتر شباهت داشت تا فیلمهای جاسوسی.
سال ۱۳۷۴ ابوالقاسم طالبی فیلم ویرانگر را ساخت. فیلمی که در آن جمشید هاشمپور نقش یک مامور امنیتی را ایفا میکرد که باید در فاصله زمانی کوتاهی نقشه ترور رئیس جمهور را خنثی کند. دست آخر کار مامور امنیتی به مبارزه «تنبهتن» با تروریست «اجنبی» کشیده میشود و جمشید هاشمپور از مبارزه پیروز بیرون میآید و البته نقشه «پیچیده» ترور رئیس جمهور ناممکن میشود.
رفته رفته در پایان دهه هفتاد و شروع دهه هشتاد تصویر امنیتیها در سینما تغییر کرد. حالا فیلمسازانی چون ابراهیم حاتمیکیا راویان اصلی مضامین امنیتی و اطلاعاتی در فیلمهایشان بودند. نمونه بارز آن فیلم آژانس شیشهایست جایی که یکی از شخصیتهای اصلی فیلم یک مامور اطلاعاتیست با بازی رضا کیانیان.
منبع تصویر، TASNIM
توضیح تصویر،ابراهیم حاتمیکیا
سال ۱۳۸۳ حاتمیکیا فیلم «به رنگ ارغوان» را کارگردانی میکند. فیلمی که شخصیت اصلی آن یک مامور امنیتیست با بازی حمید فرخنژاد. مامور امنیتی که در پوشش دانشجو و برای به دام انداختن پدر یکی از دانشجویان وارد فضای دانشگاه میشود اما در این میان دلباخته دختر سوژه اصلی پرونده میشود. در آن زمان گفته شد که فیلم «به رنگ ارغوان» به دستور وزیر اطلاعات وقت، علی یونسی، از حضور در جشنواره بیستوسوم فیلم فجر کنار گذاشته شده بود. هرچند که پنج سال بعد در دولت محمود احمدینژاد این فیلم اجازه اکران گرفت.
در سالهای پایانی دهه هشتاد چند و بعد از جنبش سبز در ایران، حامد کلاهداری، کارگردان و روحالله شمقدری تهیهکننده، فیلم «پایاننامه» را ساختند. فیلمی که روایتی همسو با حکومت از انتخابات سال ۸۸ و حوادث بعد از آن داشت و میشد نقش پررنگ نیروهای امنیتی در نگارش فیلمنامه آن را به وضوح دید.
در همان سالها، ابوالقاسم طالبی که پیشتر فیلم «ویرانگر» را ساخته بود، اینبار در واکنش به جنبش سبز فیلم «قلادههای طلا» را ساخت. فیلمی که آن هم مثل «پایان نامه» روایتی کاملا همسو با روایت حاکمیت از جنبش سال ۸۸ داشت.
منبع تصویر، mashreghnews
توضیح تصویر،پشت صحنه قلادههای طلا
میتوان گفت که دهه ۹۰ شمسی اوج حضور نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در تولید و ساخت فیلمها و سریالهای تلویزیونیست. در این دوران است که ظاهرا ضرورت سرمایهگذاری برای نمایش «اقتدار» نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بیشتر از قبل برای مقامات جمهوری اسلامی اهمیت پیدا میکند آنقدر که از اعلام صریح ورود «اطلاعاتی»ها به سینما و تلویزیون ابایی نیست.
محمود علوی، یکسال پس از رسیدن به مقام وزارت در سال ۹۳ و در مراسم سیامین سالگرد تاسیس وزارت اطلاعات گفته بود: «باید تلاشهای این وزارتخانه در قالب فیلم، سریال و کارهای هنری به مردم منعکس شود و درحالحاضر ساخت یک فیلم در دستور کار وزارت اطلاعات قرار دارد که قرار است برای نمایش در جشنواره فجر همان سال آماده شود».
علوی در آن زمان از فیلم «روباه» به کارگردانی بهروز افخمی صحبت میکرد. فیلمی که « مرتضی اصفهانی» هم جزو مشاوران فیلمنامهاش بود. اگرچه در فیلم روباه هم یک مامور اسرائیلی (از قضا برادر نتانیاهو) برای یک عملیات پیچیده به ایران میآید اما خبری از درگیری و زد و خورد به سبک «۵۰ روز التهاب» و «ویرانگر» نیست در عوض اقتدار نیروهای امنیتی آنچنان نشان داده میشود که وزارت اطلاعات تا «دفتر کار نتانیاهو» هم نفوذ دارد.
شمار فیلمهایی که وزارت اطلاعات و نیروهای امنیتی در مراحل نگارش و ساخت آن حضور داشتهاند و به اذعان مقامات امنیتی هم درآمده در دهه ۹۰ بسیار بیشتر از هر دهه دیگری در تاریخ جمهوری اسلامیست. با اینحال شاید یکی دیگر از مشخصات این دوران حضور پررنگ وزارت اطلاعات و نیروهای امنیتی در ساخت و تولید سریالهای تلویزیونی باشد.
در سالهای گذشته تعدادی از سریالهای بعضا بیشتر از چهل قسمتی از تلویزیون ایران پخش شده است که مشخصا نشان از حضور وزارت اطلاعات در تهیه آن دارد. محمود علوی، وزیر اطلاعات، در گفتوگوی اخیر خود به تعدادی از آنها اشاره کرده است؛ سریالهای مثل «پازل»، «سارق روح»، «تعبیر وارونه یک رویا» و «خانه امن». سریالهایی که هرکدام مضامین مختلفی دارند که حول مساله امنیت میچرخد و تماما در جهت نمایش میزان توانایی و تسلط و اشراف اطلاعاتی و امنیتی در همه ابعاد جامعه است. به عنوان مثال «سارق روح» ساخته ابوالفضل صفری و احمد معظمی سریالی بود درباره پدیده «فرقهها» در جامعه و شکل و شیوه مبارزه نیروهای اطلاعاتی و امنیتی با این موضوع و یا سریال پنجاه قسمتی «خانه امن» که یکی دیگر از ساختههای همین گروه سازنده است و اخیرا از شبکه اول پخش شد. «خانه امن» قصه همزمان دو موضوع امنیتیست که در جایی باهم گره میخورند؛ یکی مبارزه با نیروهای داعش که برای خرابکاری به ایران آمدند و دیگری یک پرونده بزرگ پولشویی. زمینهای نبردی که گرداننده اصلی آنها در واقع یکیست؛ «دشمنانی که بیرون مرزهای ایران در تلآویو و ریاض مشغول خرابکاری علیه ایران هستند.»
در پایان فصل اول این سریال امنیتی، نیروهای اطلاعاتی ایران، ماموری را که مسلط به «زبان عبری» است و در ابتدای سریال وسط «خاک کانادا» یک «مفسد اقتصادی» را با یک گلوله «خلاص» کرده و توانایی بالایی در «مبارزه» دارد در پوشش «تاجر» به قلب فرماندهی مرکز عملیات علیه ایران میفرستند.
شاید یکی از نکات قابل توجه در این سریال اشارههای بسیار مستقیم به برخی موضوعات بود. اشاراتی که نه با شبیهسازی و یا مثال بلکه مستقیما به شخصیت حقیقی افراد اشاره میکرد؛ در یکی از قسمتهای پایانی سریال وقتی ماموران اطلاعاتی جمهوری اسلامی درباره نفرات اصلی شبکه «خرابکاران» در خارج از کشور صحبت میکنند، از «جمشید شارمهد» با نام اصلی او و نشان دادن عکس این زندانی دو تابعیتی ایرانی - آلمانی یاد میکنند که به ادعای شخصیت اصلی سریال از نفرات اصلی شبکه خرابکاری در ایران است. وزارت اطلاعات مردادماه امسال گفته بود که جمشید شارمهد از اعضای انجمن پادشاهی ایران، طی یک عملیات پیچیده دستگیر شده است. عملیاتی که بعدا مشخص شد در واقع عملیات «ربایش» این شهروند دوتابعیتی در کشور امارات بوده است.
آنچه از حرفهای وزیر اطلاعات و البته سرمایهگذاری دیگر نهادهای امنیتی در ایران مانند سازمان اطلاعات سپاه برمیآید، بعد از این بیشتر باید شاهد حضور فیلمهایی با مشارکت نهادها و چهرههای امنیتی بر پرده سینماها و صفحه تلویزیونها باشیم.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: وزارت اطلاعات ایران و سینما؛ از جنگ 'تن به تن' با تروریستها در دهه ۷۰ تا نفوذ به قلب تلآویو در دهه۹۰
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران