برای سرزمین آبادی که ویران شد/ مروری بر کتاب جانستان کابلستان
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- حسنی منصوری؛ افغانستان برای هر یک از ما تداعی کننده مسئله ایست؛ سرزمینی که روزگاری پارهی تنمان بود و خاک پاکش ساحت سرزمینمان، بزرگ کشوری که آثار و ابنیه و فرهنگ و مفاخرش به زبان فارس گره خورده اند، کشوری که روزی سالداتهای شوروی و روزی کماندوهای آمریکایی و روزی مجاهدان خاکش را به توبره کشیدند، اما مردم شریفش ریشه در خاک ایستاده اند خاکی که شاید طاقتش از نوشیدن خونهای ریخته شدهی مظلومان و شیعیان هزاره طاق شده باشد، اما همین خاک است که سر بزنگاهها ابوحامدها پرورانده و از آستین بیرون میآورد و تیپ فاطمیون علم میکند.
رضا امیرخانی، امّا در جانستان کابلستان تمام پیش فرضها و پیش داوریها از افغانستان را به هم میریزد و نگاهی متفاوت به مخاطب هدیه میکند و از کشوری مینویسد که تاریخش به جغرافیایش نزدیک است. از هرات تیموری و زائران زار و نزار مزار، از بلخ الخ از تقابل با کابل، بلاکش هندوکش از کشمکشها از اختطاف و گروگان گیریها و واهمهی از راه رفتنهای شبانه در خیابان، از محرومیتها، از خواجهی غلتان و محمود افغان، که حمله اش نه یورش که شورش بود، از قلعه اختیارالدین که چه بسیار پادشاهان جهانگشا را پشت در نگاه داشته بود، از گنبد و بارگاه منتسب به امیرالمومنین در مزار شریف و حلقات درویشان، از عرفای خلف و سلف و از خواجه عبدالله انصاری که
گازرگهی است تربت او کآب مغفرت
در ساحتش سفید کند نامهی سیاه
در طول این کتاب به نگاه موشکافانه نویسنده در کندوکاو عمیق از مناسبات افغانستان پی خواهیم برد. به اینکه در خاورمیانهی جدید جغرافیای افغانستان از نفت عراق مهمتر است، به پیام شیخ الاسلام اوباما به مناسبت عید فطر در هفته نامه آمریکایی به زبان فارسی، انگلیسی و پشتو به سردبیری یک ژنرال آمریکایی وهمخوان با سطح فرهنگ مردم که به صورت مجانی توزیع میشود و رسیدن به این پرسش که آیا رایزن فرهنگی و کنسول ما هم هفته نامه یا مجلهای منتشر میکند یا خیر؟
به اینکه همانطور که انگلیسیها در هند دعوای اردو و فارسی راه انداختند و باد عجب به دماغ اردوها به واسطهی کثرت جمعیت و فارسها بواسطهی قدمت فرهنگ میانداختند و نفع قطعی از این هیاهو را خودشان میبردند و در نهایت این زبان انگلیسی بود که جایگزین اردو و فارسی شد در افغانستان نیز به تبع همان سیاستِ تفرقه، دعوای فارسی و پشتو راه انداخته تا سود نهایی آن عاید کیسهی خودشان بشود دریغا که من نام لم ینم عنه
در این کتاب رضا امیر خانی از گلایهی قشر روشنفکر افغانستان از ایران مینویسد از اینکه ایشان ایران را تا حدودی مقصر شکل گیری گروهکهای افراطی در افغانستان میدانند اگر مرزهای ما به روی آنها بسته نبود و به جای تحصیل شریعت مداری محض در مدارس دیو بندی پاکستان راهی ایران میشدند و در تربت جام و زاهدان درس میخواندند کجا گرفتار بلیهی طالبان و القاعده میشدند کجا گرفتار تعطیلی عقل میشدند کجا به دست ایشان اسلحه داده میشد کسی که تفاوت مبنایی فقه سنتی وفقه اجتهادی را بفهمد تفاوت سید حسن نصرالله و اسامه بن لادن را خواهد فهمید فتامل...
در این بین هستند از ایشان کسانی که در پی امنیت خودشان را با هر دست و پا زدن و به هرضرب و زور به ایران میرسانند و به زندگی بی هویتِ در سایه رضایت میدهند، شنیده میشود که عدهای حضور کارگران افغانستانی را موجب بیکاری جوانان ایرانی میدانند اولاً کارهایی که به این کارگران سپرده میشود در نهایت استخفاف بوده و هرگز جوان غرهی در آرزوی پشت میز نشستن ایرانی تن به چنین کارهای فرسایشی نمیدهد در ثانی اگر همین کارگران افغانستانی نبودند طبیعتاً در این موارد کار روی زمین مانده و لنگ نیروی انسانی بودیم.
در این کتاب با مردم افغانستان قد میکشید، میخندید و به گریه خواهید افتاد بخاطر آنانی که یک آرزوی زیارت مشهد به دلشان مانده و از نویسنده تمنا میکنند سلام ایشان را به امام برساند به کودکانی خواهید اندیشید که نم بغض پس نگاهشان است و آیندهی روشنی نمیتوان برایشان متصور بود به مردمانی که دیگر از کنار واژههای ترور و انفجار و کشت و کشتار و قتل و غارت به راحتی میگذرند مردمانی که آشناترین بو به مشامشان بوی خون است.
منبع خبر: خبرگزاری دانشجو
اخبار مرتبط: برای سرزمین آبادی که ویران شد/ مروری بر کتاب جانستان کابلستان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران