میراث مقدس و جنگ ناتمام در حصار تکرار و کلیشه / چه بر سر راویان پایداری آمده است؟

میراث مقدس و جنگ ناتمام در حصار تکرار و کلیشه / چه بر سر راویان پایداری آمده است؟
خبرگزاری دانشجو

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- طهورا میرزایی‌زاده؛ [ «کلیشه» [ کِ شِ](فرانسوی، اِ) ۱. یک اصطلاح، ایده یا عنصر از یک کار هنری است که به دلیل مصرف بیش از حد و مفرط معنای اصلی یا اثر خود را از دست می‌دهد. ۲. قالب]

کلیشه، واژه‌ای که تا عمق ادبیات دفاع مقدس رخنه کرده‌است؛ و به لطف استفاده مکرر از این واژه در نقد ادبیات دفاع مقدس، یکی از واژه‌های پر تکرار و رنگ و رو رفته لغت نامه‌ها به حساب می‌آید. حالا بعد از ۳۱ سال که از روز‌های پر تپش هشت سال دفاع مقدس می‌گذرد، روایت‌های دفاع مقدس در قالب محدود کلیشه جا خوش کرده‌اند و هرچه از آن سال‌ها فاصله گرفته‌ایم دایره روایت‌ها نیز تنگ‌تر شده‌اند.

روایت‌های رنگارنگ و همه جانبه از دفاع مقدس جایش را به روایت‌های رسمی داده است، که در آن، جایی برای تلخی‌ها و ناکامی‌ها نیست و فتوحات پررنگ‌تر جلوه می‌کنند. روایت‌های شخصیت شهدا اکثرا در یک قالب تکراری بیان می‌شوند و ما می‌مانیم و تصویری سطحی از آنان. کلیشه‌گرایی را نه تنها در مضامین موجود در ادبیات دفاع مقدس می‌بینیم که حتی در فرم و زبان آن نیز قابل مشاهده است.


در این خصوص میثم رشیدی مهرآبادی، نوینسده کتاب دفاع مقدس، رونامه نگار و فعال رسانه، صحبت خود را در خصوص کلیشه‌گرایی، با ارائه یک دسته بندی از انواع متون دفاع مقدس آغاز می‌کند و متون را به چهار دسته تقسیم می‌کند:


• بعضی از متن‌ها اصلا قابل صحبت نیستند و کاملا مردود اند. همانند خاطره و متنی هستند که فردی عامی بنویسد که هیچ نسبتی با ادبیات و کتاب ندارد.

• بخش دیگری از متن‌ها، متن‌هایی هستند که وقتی آن را می‌خوانید متوجه منظور شخص می‌شوید و او توانسته در قالب کلمات منظورش را برساند. اما این‌ها هم به معنی متنی نیست که قابلیت چاپ داشته باشد.

• یک درجه بالاتر از این، متن‌هایی هستند که با قدری ویرایش، می‌توان آن‌ها را در قالب کتاب چاپ کرد. اما این‌ها هم هنوز نسبت‌شان با ادبیات فاصله دارد و نمی‌توان به کسی که آن را نوشته‌است نویسنده گفت.

• مرحله عالی هم این است که شما متنی دارید که از همان ابتدا در خط و گام اول مخاطب را جذب می‌کند و معلوم است که قلم یک نویسنده در کار بوده است.

با توجه به تعاریف بالا میثم رشیدی بیان می‌کند که کلیشه‌گرایی از دو جنبه ایجاد می‌شود:

۱- عدم تربیت نویسنده
«مشکل اصلی در این زمینه و بسیاری از زمینه‌های دیگر که ادبیات دفاع مقدس با آن دست و پنجه نرم می‌کند، این است که ما در سال‌هایی که فرصت و فراغ بال بیشتری داشتیم برای تربیت نویسندگان کم‌کاری کرده‌ایم؛ و اینکه ما الان با محدودیت زمانی رو به رو هستیم دقیقا برای این است که بخشی از خاطرات با شهدای مدافع حرم در نبرد سوریه از بین رفته‌است و یک بخش هم با شهادت و مرگ طبیعی عزیزانی که در دوران دفاع مقدس تجربه زیسته داشته‌اند، دارد از دست می‌رود؛ لذا ما به لحاظ زمانی در مقطع خاصی قرار داریم که بسیاری از روایت‌ها در حال از دست رفتن هستند و ما مجبور هستیم آن‌ها را خیلی زودتر ثبت و ضبط کنیم.

تاکید مقام معظم رهبری روی صد برابری شدن تولیدات ادبیات دفاع مقدس هم مضاعف شد؛ و ما در چنین وضعیتی عدم تلاشمان در حوزه تربیت نویسنده بیشتر به چشم می‌آید؛ و واقعیت این است که موقعی ما با کلیشه‌ها روبه رو هستیم که کتاب‌هایی را می‌خوانیم که فاقد نویسنده هستند. درصد بسیاری از کتاب‌ها که به دست من می‌رسد، به دست کاتبانی نوشته شده‌است که زحمت کشیده‌اند تحقیق کرده اند، وقت گذاشته‌اند و کلماتی را پشت سر هم ردیف کرده‌اند؛ که تا حدودی یک سری مفاهیم را منتقل می‌کند. اما جذابیت ادبیات در آن‌ها نیست؛ و کم‌تر پیش می‌آید که ما کتاب‌هایی بخوانیم که لذت ادبیات را از آن‌ها ببریم؛ و نکته مهم این است که آن‌هایی که واجد ادبیات هستند ماندگار می‌شوند و آن‌هایی که ادبیات ندارند ماندگار نمی‌شوند.»


۲- تمایل کاتبان کتاب‌ها برای رسیدن به یک فرم راحت‌تر
«ما در جایی دچار کلیشه می‌شویم که افرادی که کاتب کتاب‌های دفاع مقدس هستند، مجبور اند برای اینکه کارشان راحت‌تر شود تعدادی کتاب بخوانند و از فرم و قالب این کتاب‌ها و گاهی اوقات از قلم کتاب‌ها کپی‌برداری کنند؛ و لذا می‌بینید که بعضی کتاب‌ها روح و حس و حالشان بسیار شبیه به هم هستند. در حالی که یک نویسنده در اصفهان بوده، یک نویسنده در مشهد بوده، دیگری در تهران بوده‌است؛ و نکته اول در این خصوص وقتی است که کتاب این افراد کاتب منتشر می‌شود، اسم‌شان به عنوان نویسنده مطرح می‌شود؛ لذا باورشان می‌شود که نویسنده اند؛ و همچنین علاقه دارند که چند کتاب دیگر نیز بنویسند.

نکته دوم این است که این‌ها غالبا در کتاب‌های اول برداشت مالی مناسبی ندارند. از طرفی در این عرصه افتاده‌اند و به درستی یا به غلط آن‌ها را به نویسنده می‌شناسند. برایشان به صرفه است که تعداد کتاب‌هایی که می‌نویسند را بالا ببرند. سوژه و ناشرانی که به آن‌ها سوژه دهند هم که فراوان است و قاعدتا تبدیل می‌شود به کتاب‌هایی که شخص یا از نمونه‌های دیگر کپی‌برداری می‌کند یا از اولین تجربه نوشتن خودش کپی‌برداری می‌کند؛ لذا در سیر کتاب‌های یک کاتب هم می‌توانیم این را متوجه شویم که کاملا یک فضای کلیشه‌ای و ثابت است و عمدتا ماندگار نیستند.»


زوال روح در پی کلیشه گرایی


با جا خوش کردن کلیشه‌ها در میان روایت‌های دفاع مقدس، فقط گوشه‌ای از واقعیات آن روز‌ها و شخصیت‌ها منعکس می‌شود؛ و ما با روایت‌هایی رسمی رو به رو می‌شویم که در آن نیز تعریف خودمان از فرماندهان و شهدا را بازگو کرده‌ایم، که به نسبت‌های مختلفی نیز با واقعیت فاصله دارند؛ و در واقع آن‌ها را آنطور که باید به نظر بیایند بازنمایی کرده‌ایم و نه آنطور که واقعا بوده‌اند.

در حالی که آنان قهرمانان مردمی دفاع مقدس اند و غلو در بازنمایی آن‌ها شاید به ارتباط گیری خوانندگان با آن‌ها لطمه وارد کند، از این جهت که آنان در نگاه‌شان شخصیت‌هایی دست نیافتنی به نظر بیایند؛ و در کنار همه این‌ها با محدود کردن خود به یک چهارچوب نامنعطف و تکراری، از پرداختن به ابعاد عمیق‌تر تفکر و عقیده آن‌ها صرف نظر کرده‌ایم؛ و ابعاد پنهان شخصیتی آن‌ها همچون کوه‌های یخی زیر آب‌ها، ناشناخته باقی مانده‌است.


رشیدی در این‌باره می‌گوید: «این دو مشکل و نقیصه را من دوباره به محققان و نویسندگان کار‌ها ارتباط می‌دهم. برخی از محققان این لایه‌های درونی و زاویه‌های پنهان را به خوبی کشف نمی‌کنند. در گام اولیه کار، هم در تشخیص سوژه و هم تحقیق و پژوهش باید دقت زیادی انجام بشود. عمدتا دیده می‌شود که در این دو قضیه دقت‌ها اندک است؛ و محصولات ضعیفی به بازار کتاب می‌آید.


همچنین بعضی از نویسندگان هم دچار خود سانسوری هستند. البته که بعضی وقت‌ها هم این سانسور و عدم بازتاب واقعیت‌های عریان و بدون پوشش از سمت ناشر انجام می‌شود. ناشرانی هم سراغ دارم که بسیار اصرار دارند این سانسور‌ها انجام نشوند؛ و کتاب‌هایشان هم بسیار خواندنی اند. من جمله نشر ستاره‌ها در مشهد که روی شهدا و سوژه‌های شهدای دفاع مقدس یا مدافع حرم یا اتفاقات دفاع مقدس در مشهد تمرکز کرده‌اند. در مواردی زوایای پنهانی از زندگی شهدا را نشان می‌دهند که آدم شوکه می‌شود؛ و همچنین تلاش دارند کار‌ها و سوژه‌ها را به دست نویسندگانی بسپارند که واقعا با ادبیات نسبت دارند و کتا‌ب‌ها به لحاظ ادبیات نسبتا قوی‌اند.


اما بقیه به نسبت‌های مختلف با این فضا فاصله دارند و هرچه فاصله با واقعیت کم‌تر بشود این کتاب‌ها خواندنی‌تر می‌شوند و به معنایی سود اقتصادی کار هم در جیب ناشر و نویسنده می‌رود. هرچه این سانسور‌ها اتفاق بیافتد، باورپذیری برای مخاطب سخت‌تر می‌شود. الان با توجه به اینکه کتاب‌های زیادی تولید شده‌اند، کسانی که کتاب‌های دفاع مقدس را می‌خوانند از همان اول دست کتاب‌ها برای‌شان رو است که با چه کتابی رو به رو هستند و کتاب تا چه حد با آن‌ها رو راست است؛ و کسانی که هنوز دنبال سانسور هستند و اینکه آنچه در زندگی شهدا و اتفاقات دفاع مقدس واقعیت و حقیقت بوده را بازگو نکنند، اعتماد مخاطبان را از دست می‌دهند و حتی دیده شده چنین ناشر‌ان و نویسندگانی در بخش اقتصادی نیز موفق نیستند.»


اینطور بنظر می‌آید که در این زمینه نویسندگان باید با دید عمیق‌تر و تحلیل‌گرانه و متعهد به واقعیت به دفاع مقدس و شخصیت‌هایش بپردازند تا دست آخر روایت‌های کلیشه‌ای و تکراری مخاطبان این حوزه از ادبیات را دچار دلزدگی نکند. البته میثم رشیدی بیان می‌کند که با وجود تمرکز بخشی از توانایی نشر کشور در حوزه دفاع مقدس به نسبت سایر بخش‌ها، باعث شده‌است کتاب‌های ادبیات دفاع مقدس در حوزه انتشار و اقتصاد نشر همچنان موفق باشند؛ و این موفقیت و فروش بالای آن‌ها هنوز در بازار کتاب دیده می‌شود. ولی این به این معنا نیست که تمام کتاب‌ها خوانده می‌شوند. چرا که ممکن است ما به یک شهید یا عملیاتی و جریانی علاقه‌مند باشیم وکتاب‌های مرتبط با آن را تهیه کنیم.

اما لزوما به معنای خوانده شدن آن کتاب‌ها نیست... و با وجود تمام این کاستی‌ها، میثم رشیدی در پایان امیدواری خود را نسبت به آینده حوزه ادبیات دفاع مقدس به این صورت بیان می‌کند: «اگرچه مخاطبان عرصه کتاب‌های دفاع مقدس رو به افزیش است، اما به مرور جایگاه خودشان را پیدا می‌کنند و به سمت کتاب‌هایی می‌آیند که موفق و بهتر هستند. چون به هر حال این حوزه در حال رشد و نمو هست. هم نویسندگان خوبی در خودش تولید می‌کند و هم آثار خوبی هر روز بیشتر از قبل در آن تولید می‌شود؛ و با وجود همه کاستی‌هایی که گفتم وضعیت خوب و رو به رشدی دارد.

خوب، از این منظر که می‌داند باید رشد کند و اشکالاتش را برطرف کند و رو به رشد است؛ و این رشد را هم در واقع بیشتر مخاطب باعث می‌شود. چرا که مخاطب با رویکرد و با انتقاد خود در فضای مجازی، نویسنده و ناشر را به سمت تولیدات بهتر سوق می‌دهد و این‌ها نشانه این است که امید وجود دارد، ولی تلاش‌ها هم باید بیشتر شود.»

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: میراث مقدس و جنگ ناتمام در حصار تکرار و کلیشه / چه بر سر راویان پایداری آمده است؟