رسانه‌ی آلترناتیو در دهه‌ی سوم قرن بیست‌ویکم

رسانه‌ی آلترناتیو در دهه‌ی سوم قرن بیست‌ویکم
رادیو زمانه
برگرفته از تریبون زمانه *  

* مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان.  همگان می‌توانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آیین‌نامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.

دگرگونی، جابه‌جایی و چرخش‌های رسانه‌ای در گذر زمان، موضوعی مهم و جدی برای علوم ارتباطات و رسانه‌ها، به‌ویژه برای رسانه‌های مستقل و آلترناتیو است. با رشد و گسترش شتابانِ رسانه‌های دیجیتالی، رسانه‌های یادشده به درک و بازتعریفِ  نقش پیچیده‌ترشان در دهه‌ی سوم قرن کنونی نیاز دارند. بررسی جا‌به‌جایی نقش و کارکردِ رسانه‌های کهن و نوین، زمینه‌های گوناگونی را شامل می‌شوند که اهمّ آن‌ها عبارت است از پرداختن به بستر تاریخی دگردیسی رسانه‌ها، بررسی ساختاری‌شان، کارکرد مسئله‌ی اقتصادِ رسانه‌ای و نیز گرایش‌های کاربران و مخاطبین رسانه‌ها.[۱]

به بستر تاریخی دگردیسی رسانه‌ها و هم‌سویه بودن آن با چارچوب‌‌های اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیک هر دوره‌ی تاریخی در منابع دیگر تا حدودی پرداخته شده است.[۵] در نوشته‌ی فعلی، به موضوع رسانه‌ی آلترناتیو به‌ مثابه بدیلی در برابر رسانه‌های حاکم[۱] (و بالطبع قدرت حاکم) در سرفصل نخست پرداخته می‌شود. درهم‌تنیدگیِ «رسانه و سیستمِ اندام‌واره»‌ای که آن را تولید می‌کند، موضوع سرفصل دوم است. در ادامه به روندهای مشخص رسانه‌ای در دوره‌ی کنونی پرداخته می‌شود.

در همین آغاز باید گفت که روشن ساختن دقیق و جامعِ دگرگونی رسانه‌ای در دهه‌ی سوم قرن ۲۱، موضوعی پیچیده و چندوجهی است. با توجه به ایده‌های بسیار متنوع در این زمینه، جستارهای دیگری لازم است که مشخص‌تر و ژرف‌تر به موضوعات بپردازند. افزون بر آن، در عرصه‌ی نظری، نقطه‌ی عزیمت مشترکی در چشم‌اندازها دیده نمی‌شود؛ موضوعاتی که الزاماً پاسخ خود را در بحث نظری نخواهند یافت، بلکه بسی بیش‌تر، نیاز به پراتیک مشخصی برای گذر از مرحله‌ی کنونی در زندگی و تاریخ رسانه‌های آلترناتیو احساس می‌شود. با این توضیح، از ذکر مکرر ضرورت جستارهای دیگر در طول این نوشته و در سرفصل‌های مختلف خودداری می‌شود. این نوشته در بهترین حالت، اشاراتی برای درنگ و اندیشه در این زمینه و شاید چشم‌اندازی به سوی رهایی از بختک خسته‌کننده و ملال‌آور رسانه‌های حاکم است که سنت دیرین آزاد فکری و نگرش انتقادی را سترون کرده‌اند.

رسانه‌ی آلترناتیو

نگاهی به روند پیدایش رسانه‌های آلترناتیو و ویژگی‌های‌شان ما را به درکی واقعی‌تر از ظرفیت‌ها و کاستی‌های واقعی این سبک از فعالیت رسانه‌ای نزدیک می‌کند.

پیش‌زمینه

موضوع و ضرورت توجه به مسئله‌ی رسانه‌های آلترناتیو امر تازه‌ای نیست. در این‌جا، به برخی از مواردی که نگارنده در تنظیم یا نوشتن آن‌ها سهیم بوده، اشاره می‌شود. با این تأکید که در همین دوره، مطمئناً ایده‌ها یا بحث‌های بسیار مفیدی از سوی دیگر فعالانِ رسانه‌ایِ اجتماعی و سیاسی مطرح شده است. در سال ۱۳۷۸ با انتشار پیشنهاد «نشریه‌ی مشترک چپ: کلیات یک طرح»[۶] و سپس در سال ۱۳۸۱ با «رسانه‌ی آلترناتیو»[۷]، بر این نکته تأکید شده بود که از سوی رسانه‌های پیشرو و چپ بایستی تلاشی برای بازنگری در سیاست رسانه‌ای عمومی آن‌ها صورت گیرد. در دو بررسی موردی، درباره‌ی نشریه‌ی «آرش» (تابستان ۱۳۹۵) [۸] و صفحه‌ی اینترنتی «نقد» (اسفند ۱۳۹۷) [۹] دو نمونه از تلاش‌های رسانه‌ای (آرش: چاپی و نقد:اینترنتی) در سال‌های اخیر در پاسخ به چالش‌های رسانه‌های مستقل و آلترناتیو مورد بررسی قرار گرفت. 

با وجود این، تولدِ رسانه‌های آلترناتیو، به گذشته‌ای بازهم دورتر برمی‌گردد. با ظهور جنبش‌های وسیع اجتماعی و اعتراضی در دهه‌ی شصت میلادی، سیستم حاکم توانست علی‌رغم عقب‌نشینی‌های بسیار، مهار امور سیاسی جامعه را دوباره به دست بگیرد. هر چند، بیداری سیاسی و اجتماعی اروپاییان، به‌ویژه نسل جوان در همان اوان آغاز شده بود و در ادامه به جنبش‌های مختلف اعتراضی از جنبش ضدجنگ ویتنام تا جنبش حقوق مدنی و یا دانشجویی، به شکوفایی رسیده بود؛ شکل‌گیری اپوزیسیون خارج از پارلمان، دستاورد مبارزات دهه‌های‌ شصت و هفتاد میلادی به شمار می‌آید. این فرایند با تولد «چپِ نو» در کشورهای مختلف اروپای غربی و امریکا همراه بود. «با چنین پیش‌زمینه‌هایی از آغاز دهه‌ی هفتاد، رسانه‌های آلترناتیو به وجود آمدند. واکنشی که با اپوزیسیون خارج پارلمانی آغاز شده بود، رنگین‌کمانی از دست‌آوردهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را با خود به همراه آورد… برای اطلاع‌رسانی به فعالین، هواداران و هم‌چنین خوانندگان دیگر، و نیز به دلیل این که موضوعات گروه‌بندی‌های نوین در رسانه‌های حاکم ناکافی و یا ناقص انعکاس می‌یافت، انبوهی از «انتشارات از پایین» به وجود آمد که نشریات آلترناتیو نیز نامیده شدند.»[۷]

اینک چندین دهه از تولدِ این رسانه‌ها گذشته و نوع گزینش انسان‌ها دچار دگرگونی‌های قابل‌توجهی شده است. گذشته از آن، ظهور رسانه‌های نوین افق‌های دیگری برای رسانه‌های آلترناتیو گشوده است.  در چنین وضعیتی است که فقدانِ رسانه یا رسانه‌هایی که صدای جنبش‌های اجتماعی و طبقاتی باشند، به‌روشنی نمایان می‌شود.

ویژگی‌ها و نقاط ستیز

شکل‌گیری اولیه رسانه‌های آلترناتیو و نیز فرازونشیب‌هایشان، هم‌سو با فرازونشیب جنبش‌های طبقاتی و اجتماعی‌ای است که رسانه‌ها، بر بستر آن‌ها روند گسترش خود را استوار می‌کنند و هم‌زمان پاسخی هستند به نارضایتی از سیستم و محتوای رسانه‌های حاکم. رسانه‌های پیشرو و آلترناتیو در این راستا رسالت تبیین وضعیت و پاسخ‌گویی به دشواری‌ها را به عهده می‌گیرند. در سایه‌ی بی‌توجهی، کم‌کاری و کم‌بها دادن به این‌گونه وظایف و نقش رسانه‌های پیشرو در سال‌های اخیر، هجوم و سلطه‌گریِ بدیل‌های دست راستی، نژادپرست و فاشیست در سطح جهان به بار نشسته است. نارضایتی از سیستم، به‌عنوان امری عینی، منتظر نمی‌ماند که از سوی چپ پاسخ بگیرد بلکه در صورت نبودِ پاسخی روشن از جانبِ بدیل‌های پیشرو و راه‌گشا، میدان چنین مبارزه‌ای به عرصه‌ی سربازگیری فاشیست‌ها و نژادپرستان تبدیل می‌شود. از قاره‌ی امریکا و اروپا تا خاورمیانه و ایران، رژه‌ی ظاهراً ظفرمندانه پهلوان‌پنبه‌های دست راستی در دهه‌های اخیر، فرجامی ناخواسته است از عقب‌نشینی نیروهای پیشرو، هم در زمینه‌ی سازماندهی و هم در زمینه رسانه‌ای.

نشریات و رسانه‌های آلترناتیو، ویژگی‌ها و ایده‌هایی یگانه را با خود همراه دارند. برای نمونه از طریق تکنیک‌های جدیدِ تولید، تلاش دارند که نشریات، کتاب‌ها و فیلم و مستندات ارزان‌تری تهیه کنند. با توجه به پیشرفت‌های رسانه‌های اینترنتی و دیجیتالی، تولید محتوا را با کار داوطلبانه‌ی همکاران رسانه انجام می‌دهند و هزینه‌ی دسترسی به آن‌ها را تقریباً به صفر ‌می‌رسانند. موضوعات، اهداف و شکل‌های سازمانی رسانه‌های آلترناتیو چندگانه و غیرمتمرکز است. این امر هر چند از سویی تنوع و ایده‌های نوین را به همراه می‌آورد، از سوی دیگر اما تمرکزی را که برای برجسته کردن یک یا چند موضوع مرکزی در سطح اجتماع و سراسری لازم است از دست می‌دهند.

برخی ویژگی‌ها و تمایز رسانه‌های آلترناتیو با رسانه‌های حاکم را چنین می‌توان دسته‌بندی کرد[۷]:

۱. رسانه‌ی آلترناتیو در مقابله با رسانه‌ی حاکم قرار دارد: تفاوت در محتوا، پایه‌های اقتصادی، سازمان‌دهیِ روند تولید، انتشار و روزنامه‌نگاری مستقل و متکی به خود، همچنین شیوه‌ی بیان مطبوعاتی و نحوه‌ی توزیع آن از رسانه‌ی رسمی و حاکم متمایز است. اهداف بالنسبه روشن طبقاتی و اجتماعی در تولید محتوای رسانه دیده می‌شود؛ در نقطه‌ی مقابل رسانه‌ی حاکم که خود را در نقش دانای کل و ماورای طبقات اجتماعی معرفی می‌کند.

۲. تفاوت محتوا: پیوند محتوایی با جنبش‌های نوین اجتماعی، مرزبندی با روش گزارش‌دهی رسانه‌های حاکم، هم‌چنین تفاوت در موضوعات و ترکیب عمومی مطالب، شاخص دیگر آنست.

۳. روش‌های کار و تولید در رسانه‌ی آلترناتیو عبارت است از رویکرد جمعی به روابط سازمان‌دهی افقی یا حداقل سلسله‌مراتبی مسطح. روش تصمیم‌گیری جمعی بوده و شوقِ کارِ خلاقانه و داوطلبانه بر «کارایی» سودجویانه‌ی بورژوایی اولویت دارد. شکل متفاوت آماده‌سازی محتوا در درون مجموعه همکاران و ارائه‌ی بیرونی آن، قابل پیش‌بینی و آشکار است.

۴. حرفه‌ای یا آماتور: روند کار و نتایجی که برای مجموعه‌ی درگیر در کار دارد از «تولید» رسانه مهم‌تر است. از فعالین آماتور به جای «حرفه‌ای»ها در رسانه استقبال می‌شود. این امر در برخی از رسانه‌های آلترناتیو با به‌کارگیری عناصر حرفه‌ای، در کنار آماتور، ترکیب بسیار موفق و پیشرویی را به مخاطبین‌اش عرضه می‌دارد (نمونه‌ی taz، آلمان، در سال‌های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۰).

۵. روزنامه‌نگاری مستقل در مقابله و طردِ ژورنالیسم مبتذل مدعیِ بی‌طرفیِ ماورای طبقاتی، نگاه نقادانه به معیارهای گزینش خبر، مفهوم‌سازی و فرمت‌های رایج در رسانه‌های حاکم، ازجمله مختصات ژورنالیسم مستقل و آلترناتیو است.

۶. در زمینه‌ی اقتصادی: این رسانه‌ها از «بازار» مستقل هستند. اهداف‌شان غیرتجاری و مقابله با رسانه‌های حاکم به شمار می‌رود. یا اساساً آگهی نمی‌گیرند و یا به صورت محدود و کنترل‌شده آگهی‌هایی را منتشر می‌کنند که عمدتاً با محتوای کار و فعالیت آلترناتیو هماهنگی دارند. برای نمونه در مواردی آگهی انتشار کتاب یا برنامه‌های فرهنگی یا فعالیت‌های کلکتیو نزدیک به رسانه به‌عنوان «آگهی» پذیرفته می‌شود که بتوانند هزینه‌های جاری رسانه را تا حدودی از این طریق تأمین کنند. در عین حال در برخی موارد با وجود نشر آگهی انتشار کتاب یا برنامه‌های فرهنگی یا فعالیت‌های کلکتیو هیچ‌گونه پولی در مقابل دریافت نمی‌کنند.

۷. نوع رابطه‌ی دست‌اندرکاران رسانه و مخاطبانش برخلاف رسانه‌های سنتی، حتی‌الامکان دوسویه بوده و مرز سنتی ارتباط یک‌سویه را درهم می‌شکند. این ویژگی در سال‌های اخیر با پیشرفت امکانات اینترنتی و نرم‌افزاری از سوی رسانه‌های حاکم به‌شدت و قدرت تقلید شده و برتری رسانه‌های آلترناتیو در این زمینه را کاهش داده است.

۸. هزینه‌های ادامه‌کاری از طریق تک‌فروشی، امکانات شخصی و یا کمک‌های مالی برآورده می‌شود.

۹. مرزبندی با رسانه‌ها و انتشارات حزبی و یا گروه‌بندی‌های شبیه به حزب: رسانه‌ی آلترناتیو، «ارگان» نیست. رسانه‌ای مستقل است که چندین هسته، گروه، حزب یا افراد منفرد نیز می‌توانند با آن همکاری داشته باشند، بی‌آن که ویژگی مستقل و انتقادی خود را حتی نسبت به گروه‌ها و محافلِ همکارش از دست بدهد.

۱۰. همزمان که استقلال پایه‌ی رسانه‌ی آلترناتیو است، یکی از کارکردهای کلیدی آن تمهید امکان تلاقی نظریه‌های گوناگون است. این رسانه‌ها پیوندگاهِ جنبش‌ها و نیروهای پایه‌ی اجتماعی با تفاوت‌های نظری و سیاسی هستند که در سایه‌ی نقد و اقناع با هم به گفتگو و همکاری می‌پردازند. رویکرد تک خطی و یک‌سویه‌ی «ارگانی که مروج و مبلغ» نظراتِ معین است؛ فاقد چنین توانایی‌ای است و عملاً از تفاوت‌های نظری و سیاسی به صورت مکانیکی پرهیز می‌کند. رویکرد تک‌خطی و تنگ‌نظرانه‌ی ارگانی، حرکت به سمت شکل گیری حباب‌های رسانه‌ای را شتاب می‌دهد که در آن، جمع‌های کوچک با مخاطبینی ازقبل موافق، تنها پژواک نظرات خودشان را می‌بینند و می‌شنوند.

با این حال، علی‌رغم توضیحات بالا و تمام تلاشی که برای ارائه‌ی تعریف کلی از رسانه‌ی آلترناتیو می‌شود، در هر دوره با توجه به تغییرات و دستاوردهای مبارزه، این تعریف نیز تکامل یافته، یا دگرگون می‌شود.

رسانه و سازماندهی

تکیه بر هم‌پیوندی روش‌های سازماندهی با چگونگی دسترسی و به کارگیری زیرساخت‌های ارتباطی، نقش مهمی برای دریافت اهمیتِ حضورِ قویِ رسانه‌های آلترناتیو در مقابل رسانه‌های حاکم دارد.[۵] آن‌چه این یادداشت برآن تمرکز می‌کند پرداختن به وضعیت رسانه‌ها، ناظر بر زیرساخت‌های ارتباطی آنهاست که در عین حال بازتابی از چگونگی سیستم‌های پیش‌بَرَنده‌ی آن به دست می‌دهد.

قانون کان-وی: سیستم بازتابی از ساختار ارتباطی

در متون دانشگاهی علوم ارتباطات، رسانه را می‌توان با تفسیری فیزیکی وسیله‌ای برای تصور و ادراک (نظیر هوا، میدان‌های الکترومغناطیسی)، یا با تفسیری سمیوتیکی وسیله‌ای برای تفهیم توسط نشانه‌ها (نظیر زبان، صداها، اشارات و…) و یا با تفسیری تکنیکی وسیله‌ای برای تکثیر و توزیع (نظیر رسانه‌های چاپی، رادیو، تلویزیون و یا دیجیتالی…) تعریف کرد. چهارمین تعریف، رسانه را از منظری اجتماعی تعریف می‌کند که شکلی از ارتباط اجتماعی است، از این روی چشم‌اندازی رویه‌ای و نهادی در رسانه‌ها در نظر می‌گیرد. این تفسیر چهارم، معمولاً همان چیزی است که در مطالعات اجتماعی علوم ارتباطات بیشترین توجه به آن مبذول می‌شود، زیرا بر جنبه‌های اجتماعی رسانه تاکید دارد.[۱] آنچه در نگاهی برخاسته از علوم ارتباطات کم‌تر برجسته می‌شود، پیامدِ در نظر گرفتن «رسانه به‌عنوان نوعی از ارتباط اجتماعی» در پدیده‌ها و سیستم‌های پیوسته به این «ارتباط اجتماعی» است. دیدن این پیوند میان سیستم با رسانه در حوزه‌ی دیگری از علم به دلایلی دیگر مورد توجه قرار گرفت.

ایده‌ی هم‌پیوندی سیستم با زیرساخت ارتباطی، در آوریل ۱۹۶۸ در مقاله‌ای توسط ملوین کان-وی فیزیکدان، ریاضیدان و متخصص کامپیوتر مطرح شد که بعدها به‌عنوان «قانون کان-وی»[۲] شناخته شد: «هر سازمانی که یک سیستم را طراحی می‌کند (در این‌جا به معنای وسیع‌تر سیستم‌های اطلاعاتی) به‌ناچار طرحی تولید می‌‌کند که ساختار آن کپی [یا بازتابی] از ساختار ارتباطی سازمان است.»[۲] او در آغاز مقاله‌‌اش طراحی سیستم را چنین توضیح می‌دهد: «آن نوع فعالیت فکری را که از مجموعِ اجزای متنوعش، یک کل به وجود می‌آورد می‌توان طراحی یک سیستم نامید؛ چه فعالیت مشخص برای ایجاد تعاریف یک سیستم بزرگ نظامی باشد، چه شکل‌دهی به پیشنهادی برای پاسخ‌گویی به یک چالش اجتماعی، و یا برنامه‌نویسی کامپیوتر، به‌طور عموم تا حد زیادی یکسان هستند.»[۲]

حال اگر به سیستم‌ها و اندام‌واره‌های اجتماعی مثل احزاب، سازمان‌ها، یا کمیته‌ها و هسته‌ها نگاه کنیم؛ این قانون سرد در عرصه‌ی علوم کامپیوتر را می‌شود به زبان ساده‌ی بشری بیان کرد که سازمان‌ها یا اندام‌واره‌هایی که یک سیستم را به وجود می‌آورند، به‌ناچار ساختارهای ارتباطی‌‌شان را بازتاب می‌دهند. بایستی توجه داشت که تفسیرهای مختلفی از این قانون وجود دارد که الزاماً در همه‌ی زمینه‌ها به صورت تک‌خطی قابل گسترش نیست. نکته‌ی مهم در بحث رسانه‌ی آلترناتیو این است که توجه داشته باشیم که حضور و اثرگذاری رسانه‌های آلترناتیو به صورت لاینفکی با سطح، کیفیت و نوع سازمان‌دهی آلترناتیو پیوند دارد. یکی را بدون آن دیگری نمی‌توان سنجید و بررسی کرد.

نگاه قرن بیست‌ویکمی به «چه باید کرد؟»

در بالا به متون دانشگاهی علوم ارتباطات و همین طور به قانون کان-وی در علوم کامپیوتر و تئوری ارتباطات ارجاع شد تا در آغاز بحث، «با مغزی سرد و قلبی گرم»، به موضوع نگاه شود. با این حال، از صداقت و دقت علمی به‌دور است که کسی را از قلم بیندازیم که با طرح ایده‌ی نشریه‌ی سراسری، کاربست عملی و ترکیبی فشرده از تئوری رسانه‌ها را در سال‌های نخست قرن بیستم نشان داد و تحقق بخشید. در آن سال‌ها ، لنین درباره‌ی هم‌پیوندی رسانه و تشکیلات در عرصه‌ی سیاست و اجتماع در چند مقاله‌ی کوتاه و به‌ویژه رساله‌ی «چه باید کرد؟» نظراتش را می‌نویسد. او هم‌چون ارشمیدس که گفته بود: «نقطه‌اتکایی به من بدهید، زمین را از جا بلند خواهم کرد!» اهمیت تشکیلات و سازماندهی را برای «تکان دادن» روسیه‌ی فئودالی و زیر سیطره‌ی تزاریسم دریافته بود: «به من یک تشکیلات دهید، روسیه را تکان خواهم داد!» او از ضرورت تشکیلات به ضرورت رسانه می‌رسد؛ به من یک رسانه دهید، من تشکیلات را حول آن سازمان خواهم داد! به همین جهت، «نقطه‌ی آغازین فعالیت» برای آفرینش و دوام تشکیلات را «به وجود آوردن یک روزنامه‌ی سیاسی سراسری» می‌بیند که «…بدون آن هرگونه پیشبرد نظام‌مندِ اصولی و همه‌جانبه‌ی ترویج و تبلیغ ناممکن است»[۳]

برای لنین، نشریه‌ی سراسری کاربردهای چند جانبه­ دارد:

– غلبه بر ضعف نظریه‌پردازی سیاسی، با تکیه بر درهم‌تنیدن تلاش­های پراکنده درون یک نشریه‌ی سراسری،

– غلبه بر چشم­‌انداز محدود و محلی که از عدم‌انتقال تجربیات فعالین محلی به سایر مناطق و بخش­‌ها سرچشمه می‌­گیرد،

ـ انتقال تجربیات مبارزه علیه پلیس و ضرورت‌­های پنهان‌کاری،

– بارور کردن جنبش پرولتری از طریق انتقال خبر، تجربه، آموزش، افشای وضع نابه‌سامان اقتصادی و سیاسی­ و…

– بیداری جنبش عمومی و تمام مردم،

– و سرانجام تبدیل جنبش­‌های پراکنده‌ی محلی و منطقه‌­ای به یک جنبش سراسری از طریق پیوند دادن فعالیت‌­ها، جنبش­‌ها و تجربیات از کانال رسانه‌­ای که چنین مبارزاتی را درهم می­‌تند. به این نکات می‌توان موارد پراهمیت دیگری نیز افزود.

برای پاسخ به همه‌ی این نیازها و ضرورت­‌ها، او بر ضرورت شکل‌­دهی یک نشریه‌ی سراسری دست می­‌گذارد. تریبونی که برای کارگران و تمامی مردم است تا مبارزه‌شان را با پژواکی یگانه، گسترده‌تر دنبال کنند. او، روزنامه را نه فقط مروج و آگاهی‌دهنده، بلکه سازمان‌ده جمعی نیز می‌­داند. توضیح لنین درباره‌ی نقش نشریه‌ی سراسری که همچنین درکش را از نقش رسانه در تشکیلات به‌عنوان زیرساخت ارتباطی و هماهنگی بین نیروهای سازمان نشان می‌­دهد، چنین است: «آن‌چه که به [موضوع] آخری برمی‌گردد، [نقش سازمانده را] می­‌توان با یک چوب‌بست مقایسه کرد، که در اطراف یک ساختمان در حال ساخته شدن بنا می‌شود؛ نقشه‌ی ساختمان را نشان می‌­دهد، رفت‌وآمد و چرخش تک‌تک کارگران ساختمان را آسان می­‌کند، به آنان کمک می‌­کند، تا تقسیم کار کنند و از طریق کار سازمان‌یافته دستاوردهای مشترک‌شان را ببینند.»[۳]

نقش سازمانده رسانه از سوی لنین در «چه باید کرد؟» با جزئیات بیشتری بازگویی می‌شود. از نظر او، صرف راه‌اندازی نشریه‌ی سراسری، به خودی خود، گامی برای شکل‌دهی سازمان مستحکمی است که اعضایش با کار منظم به حوادث سیاسی با دقتی ویژه توجه دارند و با ارزیابی درست از اهمیت این حوادث، روش‌­های مناسب برخورد پیشاهنگ به آن­ها و فعالیت مؤثر نیروها را فراهم می‌آورد. علاوه بر این، فعالیت منظم برای آماده‌سازی و انتشار نشریه، شبکه‌­ای از نیروها را برای فعالیتی مداوم و منظم در ارتباط با یکدیگر قرار می­‌دهد. این شبکه، در واقع آن استخوان‌بندی‌­ای را شکل می‌­دهد که یک حزب برای پیشبرد جنبشی سراسری بدان نیاز دارد. چنین سازه‌ای بر شبکه­‌ای از اعضا تکیه دارد که قادرند تشکیلاتی بزرگ، پهناور و چندجانبه، به اندازه‌ی کافی جدی و چابک را در سخت‌­ترین شرایط به پیش ببرند.

برخی از نمودها و روندهای تجربی

اینک با مقدماتی که در سرفصل‌های پیشین به صورت فشرده به آن‌ها اشاره شد، می‌توان به هدف اصلی این نوشته پرداخت. از زمانِ فروپاشی بلوک شرق تاکنون، برخی روندها تأثیرات قابل‌توجهی بر وضعیت رسانه‌ها و تمایلات مخاطبانش داشته‌اند. اُفت و افولِ سطح آگاهی و مبارزه‌ی طبقاتی و جابه‌جایی بازهم بیشتر سیاست به سوی راست، تحکیم سلسله‌مراتب قدرت سرمایه و دسترسی بی‌پرده‌تر به قدرت سیاسی توسط نیروهای فاشیستی و دست راستی افراطی، بر اهمیت رسانه‌های مستقل و آلترناتیو افزوده است. رسانه‌­های قدیم و جدید، حلقه‌­ای از سلسله‌مراتب قدرتند. شکست سلسله‌مراتب قدرت رسانه‌­ها با گسست سلسله‌مراتب قدرت در کل اجتماع گره خورده است و به‌تناسبِ رشد آگاهی و مبارزه‌ی طبقاتی، میزان اثرگذاری رسانه‌­های حاکم در قیاس با رسانه‌­های آلترناتیو، فرازونشیب‌­های خود را می­‌یابند. این سخن بدان معنا نیست که ارتباط مابین مبارزه‌ی طبقاتی در عرصه‌ی عمومی و نقش رسانه‌ی آلترناتیو علت و معلولی و یا تک‌خطی است. بلکه قدرت یا ضعف در هریک از پهنه‌­های مبارزه‌ی طبقاتی و اجتماعی (ازجمله نبرد رسانه­ای)، کارآیی و میدان عمل سایر پهنه­ها را قدرت می‌­بخشد و یا از توان آن می‌­کاهد.

شکست و عقب‌نشینی در عرصه‌ی مبارزات طبقاتی و اجتماعی، به تشدیدِ روندِ انحصار بیش از پیش منابع خبر و اطلاعات توسط حاکمان و رسانه‌های‌شان دامن زده و تجربه‌ی چند ساله‌ی اخیر نشان داد که اتوپیای «دمکراتیزه»سازی فضای رسانه‌ای توسط رسانه‌های اجتماعی نوین توهمی بیش نبود. روند شکستن این اتوپیا توسط آمار و ارقام سال‌های متأخر، حداقل در آلمان و سوئیس نیز تأیید می‌شود. در ادامه، نخست به بررسی روندهای دوره‌ی کنونی پرداخته می‌شود، سپس گرایش‌ها و تمایلات مخاطبان رسانه‌ها در دو کشور آلمان و سوئیس (با اشاراتی به مورد ایران) در سال‌های اخیر بازبینی می‌شوند.

سپهر رقومی و پایان جنگ سرد

به بیان مارشال مک لوهان، بشر از آغاز تاکنون، از عصرهای فرهنگ شفاهی قبیله‌ای، فرهنگ نوشتاری، فرهنگ چاپی و الکتریسته گذر کرده است.  گرچه مک لوهان، با طرح «دهکده‌ی جهانی» به ظهور پدیده‌ی جدیدی در عرصه‌ی ارتباطات اشاره کرد، ولی همه‌ی جوانب این تغییرات برای او روشن نبود. از دهه‌ی شصت تا اواخر دهه‌ی هشتاد میلادی گذار به سپهر رقومی آغاز می‌شود. با اختراع نسل سوم کامپیوترها، جهش‌­های بزرگ در صنایع ژنتیک و فضایی، شتاب رشد تکنولوژی و اطلاعات هر دم فزون‌­تر می‌­شد. آن‌چه در دوره‌ی کنونی از چشم‌انداز رسانه‌ها، بیشتر به وضعیت حال اشاره دارد، شناخت گاه-دوره‌ی کنونی است که در عرصه‌ی علوم ارتباطات بیشتر با عناوین مختلف ازجمله «سپهر رقومی» یا عصر اطلاعات و ارتباطات شناخته می‌شود. مهم است که توجه داشته باشیم دوره‌ی زمانیِ سپهر رقومی، با برش زمانیِ گاه-دوره‌ی تاریخی-جهانی کنونی، هم‌پوشانی دارند. [ن.ک. ۱۰]  

پس از مک لوهان، طیف وسیعی از نظریه­‌پردازان قدم در راه توضیح مختصاتِ «عصر جدید» گذاشتند. برای نمونه به چند فرضیه در این زمینه اشاره می‌­شود. کارل اشتاین باخ در ۱۹۶۶ «جامعه‌ی اطلاعاتی» را معرفی کرد: «در آینده، انسان­‌ها فقط کالاهای مادی بیشتر و انرژی بیشتر در اختیار نخواهند داشت، بلکه بیش از همه اطلاعات [به آن‌ها داده می‌­شود]. جامعه‌ی مطلع، محیطی است که کارکردهای آن بر انسان‌­ها هنوز قابل بررسی نیست…»[۱۹]

در همین زمینه بحث­‌های وسیعی از جانب سایر نظریه‌­پردازان، از آن جمله ویریلیو (۱۹۸۹)، بولز (۱۹۹۰) و… ارائه شده است. ویریلیو سرعت گردش (دَوَران) اطلاعات را به‌عنوان متغیر تعیین‌­کننده می‌­نامد.[۷] گستره‌ی بحث فراتر از آن است که در چارچوب نوشته‌ی کنونی بتوان به تمام جوانب آن پرداخت. نکته‌ی مهم، اما این است که  در این دوره‌ی جدید که از دهه‌ی نود میلادی آغاز شده و تاکنون در آن قرار داریم، اطلاعات، تکنولوژی و مدیریت به نقاط کلیدی اقتصاد معاصر تبدیل شده­اند. جهان دوقطبی با فروپاشی شوروی و بلوک شرق به پایان رسیده است و سرمایه‌ی جهانی به سرکردگی سرمایه‌ی امریکایی در مسیر شکل دادن نظم نوین سرمایه­‌دارانه‌ی جهان است. این چرخش­‌ها، سمت و سوی نزدیکی با روند جهانی‌­سازی سرمایه‌­داری دارد.[۷] در دهه‌ی دوم قرن کنونی، گرایش و علایم قوی‌تری از تغییر توازن قوا از جهان تک‌قطبی به جهان چندقطبی دیده می‌شود که هنوز به یک روند با ثبات تبدیل نشده است.[۱۰]

جهانی‌شدن و روند انحصاری‌شدن رسانه‌ها و کاهش گوناگونی محتوایی

جهانی­‌سازی سرمایه، نیاز به جهانی‌­سازی فرهنگ­‌ها و نظام ارزشی (و حذف فرهنگ‌­های ناهمگن) از طریق رسانه­‌های نوین و کهن دارد. ادغام رسانه‌­های کهن از طریق تولید همگن و انحصاری سینمایی، انحصارات و شبکه­‌های رادیو-تلویزیونی، قبضه‌ی انتشارات پرتیراژ توسط انحصارات بزرگ، در فازهای پیشین به بخش‌­های زیادی از اهداف خود رسیده بود. در فاز جدید، رسانه­‌های نوین که به‌مدد دنیای اینترنت ویژگی محاوره‌­ای خود را دارند، در نقش خدایگان جدید برای نسل جوان، آن­ها را پرورش می‌­دهند، مخاطبان خود را مسخ و مدهوش می­‌کنند و در زنجیره‌­های کوچک و بزرگ «مجازی» به هم پیوند می‌­دهند. تغییر شکل و امکانات رسانه‌­ای، در اینترنت، هنوز شتاب بسیار دارد و هر از چندگاهی با اشکال ارتباطی جدیدی در اینترنت به جذب مخاطبین انبوه می‌­پردازند.

هم‌سو با گسترش روند رشد انحصارات در حوزه‌های دیگر سرمایه‌داری، روند تجربی در دو دهه‌ی آغازین قرن ۲۱ نشان از افزایش بیش از پیش نقش رسانه‌های حاکم در برابر رسانه‌های مستقل و آلترناتیو دارد.[۴] با تضعیف ساختارهای حمایت‌گر از رسانه‌های مستقل و آلترناتیو، فعالیت بسیاری از صفحات اینترنتی، نشریات کوچک و… متوقف شده و یا سهم نسبی رسانه‌های اثرگذار به نسبت رسانه‌های حاکم کاهش جدی یافته است.

این روند در پهنه‌ی رسانه‌های فارسی زبان نیز دیده می شود. انحصارات رسانه‌ای به زبان فارسی، هم از سوی رسانه‌های وابسته به «جمهوری اسلامی» و هم از سوی دولت‌های اروپایی، امریکایی، عربی و اسرائیل در تلاش برای جذب مخاطبان هستند. بودجه‌های کلان، سازمان‌دهی چندلایه و پیچیده که ردِ منابع اصلی مالی و تنظیم‌کننده‌ی سیاست و محتوای برنامه‌ها تا حد امکان نامعلوم بماند، از ویژگی‌های برجسته‌ی رسانه‌های دهه‌ی دوم و (اینک) سوم قرن بیست‌ویکم است. 

اتوپیای رسانه‌های اجتماعی

با ظهور اینترنت، مدل متعارف ارتباطی پیشین برهم خورد. اینک بسیاری از روش­‌های ارتباطی در برنامه‌های اینترنتی، قادرند ارتباطات هم‌زمان دیداری، گفتاری و نوشتاری[۳]  یا با یک تأخیر زمانی[۴] و یا ناهمزمان[۵] را سازمان‌دهی کنند. این تغییرات در مراحل نخستین خود، امید به دسترسی مخاطبان وسیع‌تر و انتقال پیام میان کنشگران مختلف را برانگیخت. با این حال در سال‌های اخیر، به صورت قابل‌توجه و معناداری کنترل و محدود کردن رسانه‌های اجتماعی اصلی و نیز تبادل دیجیتالی افزایش می‌یابد.

برای مثال تغییر منطق و الگوریتم‌های جستجو، برای کنترل و سمت‌وسو دادنِ کاربران به سمت دسته‌ی معینی از اطلاعات است. خطر تغییر منطقِ الگوریتم‌ها به‌خصوص در دهه‌ی دوم قرن بیست‌ویکم، برای رساندن گزینشی اخبار و محتوا به مخاطبان در توییتر، فیس‌بوک، گوگل و… حضور یک سانسور فرادولتی و برمبنای مالکیت انحصاری مالکان و مدیریت اصلی رسانه‌ها را آشکارتر کرد. منابع مستقل، چپ و دگراندیش با الگوریتم‌هایی که مثلاً گوگل به کار می‌گیرد، به‌سختی یافت می‌شوند. با این حال، این شرکت هیچ توضیح مشخصی برای منطق موتور جست‌وجوگر گوگل به جهان بیرون از شرکتش ارائه نمی‌کند.

رفتار حذفیِ رسانه‌های اجتماعی بزرگ، در وجه اصلی و خطرناکش، حذف و یا به حاشیه راندن نظرات و محتواهای گروه‌ها و افرادی است که با معیارهای رسانه‌ی حاکم و سیستم حاکم به مقابله می‌پردازند. اگر نوعی از اندیشه‌ی چپ، به‌واقع در مقابله با سرمایه‌داری و سیستم حاکم برخیزد، آن‌گاه چهره‌ی سانسور جهانی آشکار می‌شود. تجربه‌ی تلخ و سخت افشاگری‌های ارزشمند ویکی‌لیکس در مورد دولت‌های ارتجاعی، به‌خصوص اسناد دولت امریکا نشان داد که در چه زمان کوتاهی تمام سِروِرهایی که در اینترنت این اخبار را منتشر کردند، از دسترسی مراجعه‌کنندگان خارج شدند. سِروِرهایی که در کشورهای خارج از کنترل دولت امریکا و ناتو قرار داشتند، از طریق بلوکه کردن DNS های اصلی (سرورهای اصلی که نام و آدرس صفحات اینترنتی را قابل دسترسی می‌کنند) عملاً برای مردم ساکن کشورهای اروپای غربی و امریکا غیرقابل دسترسی شد. البته، ساکنان در اروپا و امریکا، احتمالاً شبیه ساکنان ایران، بایستی «فیلترشکن»های مناسب را در جایی برای خودشان پیش‌بینی می‌کردند!

سانسور، به‌تنهایی کفایت نکرد؛ جولیان آسانژ بنیان‌گذار ویکی‌لیکس به بهانه‌های مختلف تحت تعقیب قرار گرفت و نهایتاً به زندان دولت انگلیس افتاد. بنابراین، از برآورد خوش‌بینانه از ظرفیت رسانه‌های اینترنتی و رسانه‌های اجتماعی برای شکستن سدِ انحصار رسانه‌های حاکم بایستی خودداری کرد. اغلب قریب به اتفاقِ برنامه‌های پرکاربر در چنین فضایی عملاً بخشی از سیستم رسانه‌ای رسمی و حاکم هستند و نه آلترناتیوی در برابر آن!

علاوه براین، رسانه‌های نوین گرچه قدمی به جلو هستند و مخاطب (دریافت­کننده‌ی پیام) می­تواند به خطاب‌کننده (یا تولیدکننده‌ی پیام) تبدیل شود. اما نقشی که در این میان ناروشن می­ماند، پیام و محتوای آن است که در چنین چارچوب رسانه­‌ای رد و بدل می‌­شود. در این زمینه این فرض تقویت می‌شود که محتوای حاکم بر ارتباطات اینترنتی کنونی نیز تابعی از ایدئولوژی حاکم و بازتولید انبوه «پیام» [به‌طور مشخص «ضداطلاعات»] توسط رسانه‌­های حاکم است که رودخانه‌ی اهداف طبقات حاکم را در «چشمه‌­های کوچک‌تر» رسانه‌­های اجتماعی سرازیر می‌­کنند.[۵]

گزارش‌ها و وضعیت کنونی

پژوهش‌های مختلفی در این زمینه هست که براساس تعاریف و معیارهای متفاوتی [۴, ۱۱, ۱۲, ۱۳, ۱۴, ۱۵] روندهای رسانه‌ای کنونی را گزارش داده‌اند. در اغلب این گزارش‌ها، یک روند دیده می‌شود: اینترنت و تلویزیون برندگان اصلی رسانه‌ها در سال‌های اخیر هستند. در میان سه دسته‌ی بزرگ مخاطبان رسانه‌های چاپی، صوتی و تصویری، روند روشنی از کاهش سهم نسبی رسانه‌ی چاپی و سپس صوتی و نیز افزایش نقش رسانه‌های تصویری دیده می‌شود. رسانه‌های تصویری با فاصله‌ی زیاد از دو دسته‌ی دیگر پیشی گرفته‌اند. این‌جا به عمومی‌ترین نتایج که با گزارش‌های تجربی دیگر نیز هم‌سویی و هم‌خوانی دارد، اشاره می‌شود. گفتنی است که آمار و ارقام، وضعیت اروپای غربی و به‌ویژه آلمان و سوئیس را در این زمینه نشان می‌دهد، گرچه ممکن است ایده‌ها و همسویی‌هایی با نیازهای و تمایلات رسانه‌ای ایران یا فارسی‌زبانان نیز نشان داده شود.

یکم- جهان صوتی و تصویری

مجموع زمان استفاده از رسانه‌های صوتی و تصویری، ادامه و گسترش خواهد یافت. تخمین افزایش بالای ده درصد میزانِ زمان استفاده‌ی روزانه از رسانه‌های ویدئویی از سوی کارشناسان مختلف بیان شده است. مهم‌تر از همه، محتوای تصویر متحرک («ویدیو») با کنار زدن رسانه‌های صوتی و خواندنی («متن») سهم خود را افزایش خواهد داد. مراجعه و مصرف رسانه‌ها نشان از افزایش نقش رسانه‌های تصویری و کاهش نقش رسانه‌های صوتی و بیش از همه رسانه‌های نوشتاری دارد. گزارش‌های آماری سوئیس [۴] و آلمان [۱۵] در این زمینه همسویی دارند.

نمودار ۱ – تغییر سهم نسبی استفاده از رسانه‌های چاپی، صوتی و تصویری، از ۲۰۱۴ به ۲۰۲۰ بالا در سوئیس [۴]، پایین آلمان [۱۷]

دوم- ادغام رسانه‌ها

از اوایل قرن کنونی آشکار بود که آینده‌ی چندرسانه‌ای‌ها به سوی ادغام هرچه بیشتر پیش می‌رود. تلویزیون، رادیو و اینترنت بیش از پیش وظایفی درهم‌تنیده برعهده می‌گیرند. برای نمونه استفاده‌ی موازی از تلویزیون و اینترنت گسترش بیش از پیش می‌یابد. رسانه‌ی استریمینگ (جاری)[۶] دوران کودکی خود را پشت سرگذاشته و به کاربران وسیع در سطح جهانی دسترسی دارد. نمونه‌های آمازون و نت فلیکس نشانگر گسترش انحصار تولید محتوا توسط بنگاه‌های رسانه‌های امریکایی تقریباً در سطح تمام کشورهای جهان است. نمودار زیر سهم شرکت‌های اصلی ارائه‌دهنده‌ی ویدئو استریمینگ در میان مخاطبان آلمان را نشان می‌دهد.[۱۵] یوتیوب، نت فلیکس و آمازون (پرایم ویدئو) بزرگ‌ترین سهم از مخاطبان را در این زمینه به سوی خود جلب می‌کنند. در آلمان، موضوعاتی که برای نمونه در یوتیوب بیشترین علاقمندان را به سوی خود جلب می‌کنند به ترتیب اهمیت: موسیقی، مطالب آموزشی، کمدی و سرگرمی است. با کمی فاصله گروه دوم مورد علاقه‌ی آلمانی‌ها در یوتیوب: مطالب مربوط به سلامتی و بهداشت، تکنیک و سیاست است.

نمودار ۲ – سهم شرکت‌های اصلی ارائه‌دهنده‌ی ویدئو استریمینگ در میان مخاطبان آلمان[۱۵]

در این نوشته نکته‌ای که شاید برای پژوهشگران رسانه و موضوعات اجتماعی در ایران قابل بررسی جدی باشد، این است که در طی چند کنترل آماری مراجعات به یوتیوب در ایران، کاربران ایرانی اکثراً به ترتیب اهمیت و درصد مراجعه در جستجوی این کلمات و موضوعات بوده‌اند:

برای نمونه کلمات پرجستجو در سال ۱۳۹۰ (۲۰۱۲) به‌ترتیب آمار چنین بوده است:

ـ سکس

ـ سکس داغ

ـ گلشیفته

ـ ممه گلشیفته

بینندگان کانال یوتیوب در ایران، بر طبق آمار رسمی در سه ماه اخیر پائیز و زمستان ۱۳۹۹ (از دسامبر ۲۰۲۰ تا فوریه ۲۰۲۱) به ترتیب اهمیت به دنبال این کلمات و موضوعات بوده‌اند:

– فیلم سوپر دوبله فارسی

– یک کانال یوتیوب فارسی که به انتشار شوخی‌های جنسی مشغول است (در لحظه‌ی فعلی با بیش از ۴۰ میلیون مراجعه‌کننده)

– کانال دیگر یوتیوب فارسی که به بازی کامپیوتری و سرگرمی می‌پردازد (در لحظه‌ی فعلی با بیش از ۹۵ میلیون مراجعه‌کننده)

– و نیز موضوع «رقص».

سنجش و ریشه‌یابی این تمایل شدید و معنادار بینندگان ایرانی به موضوعات جنسی و نیز بازی و سرگرمی نیاز به پژوهش یا پژوهش‌های دیگر دارد.

سوم- افزایش استفاده از رسانه‌های قابل‌جابه‌جایی و متحرک

رشد غیرقابل تصور و بسیار سریع دستگاه‌های تلفن همراه و استفاده‌ی گسترده از آن به‌عنوان یک رسانه از روندهای مهم و معنادار این دوره محسوب می‌شود. تنوع و انعطاف در برنامه‌های نصب‌شده بر روی تلفن همراه نیز به همان نسبت، رشدی با تصاعد هندسی یافته است.

چهارم- فراز و نشیب انحصارات اطلاعاتی و رسانه‌ای و چندپارگی بازار

هم‌چون هر نقطه‌عطف تاریخی و اقتصادی‌ای، بسیاری از کنسرن‌های پیشین با چالش‌ها و بعضاً افول مواجه شده و همچنان در معرض افول هستند؛ همزمان اما انحصارات جدید حضور خود را اعلام می‌کنند. بازار رسانه‌ها به سوی چندپارگی می‌رود، هم در عرصه‌ی بازار و هم در میانِ مصرف‌کنندگان رسانه. چندپارگی بازار، در چارچوب سیستم اقتصادی و اجتماعی کنونی، منجر به دمکراتیزه شدن شرایط رسانه‌ای نمی‌شود، بلکه در اثر ناروشنی پدیدآمده برای مخاطبان، روند جذب آن‌ها به رسانه‌های رسمی، اصلی یا حاکم شدت می‌گیرد و رقبای کوچک و هم‌چنین رسانه‌های مستقل و آلترناتیو، بیش از پیش نقش خود را برای رساندن پیام و صدای دیگر از دست می‌دهند.

پنجم- تلویزیون همچنان وسیله سرگرمی خواهد بود

تلویزیون یک رسانه‌ی اجتماعی است و خواهد ماند. رسانه‌ای مهم برایِ سرگرمی همه‌ی گروه‌های سنی و به‌ویژه برای افراد ۴۰ سال به بالاست. برای این گروه سنی، در واقع مهم‌ترین وسیله‌ی سرگرمی است و هنوز جایگاه خود را در زندگی روزمره‌ی مصرف‌کنندگانش حفظ کرده است. برای گروه‌های سنی ۱۵ تا ۳۹ سال، پس از اینترنت، تلویزیون مهم‌ترین رسانه است. این قسمت از پژوهش در کشورهای اروپایی، با سنجش‌های آماری در مورد رسانه‌های ماهواره‌ای و تلویزیونی در ایران هم‌سویی دارد. برای نمونه علاقه‌ی بینندگان به شبکه‌هایی که فیلم، سریال و یا موسیقی پخش می‌کنند، در بینندگان فارسی‌زبان آشکار است. رسم و رسوم هنوز برای بینندگان تلویزیون مهم است؛ برای آنان این رسانه وسیله‌ای برای سرگرمی خانواده و یا دوستان در محیط خانه به شمار می‌رود که اکنون با افزایش انعطاف‌پذیری و تحرک، حتی بیشتر از پیش محبوبیت یافته است.

نمودار ۳ – تقریباً همه‌ی گروه‌های سنی، تلویزیون را وسیله‌ی سرگرمی می‌دانند.[۴] (جامعه‌ی آماری سوئیس)

ششم- محتوای غنی: تفاوت خرمُهره و دُرّ

بیان و محتوای غنی، هم‌چنان راه خود را باز می‌کند. این نکته یکی از امیدبخش‌ترین نتایج سنجش‌های آماری است که مخاطب علی‌رغم سال‌ها مسمویت زیباشناسانه در تولید محتوا توسط رسانه‌های حاکم، به صورت آشکاری به تولیداتی که محتوا و شکل بیان مستحکم و حرفه‌ای دارند، توجه می‌کنند. تولید چنین محصولات رسانه‌ای توسط رسانه‌های آلترناتیو و مستقل، آن لحظات استثنائی و طلایی را رقم می‌زنند که «از درون شب تار، می‌شکوفد گل صبح…» نمونه‌ی سهل و ممتنع در زمینه‌ی سینما را افرادی هم چون کن لوچ و یا ژان لوک گدار به وجود می‌آورند. در برخی نظرسنجی‌ها بیش از دو سوم افراد، انتظار محتوای غنی‌تری را از رسانه‌ها دارند.[۴]

هفتم- رادیو، چیزی بیش از موسیقی

رادیوی امروز، زمانی می‌تواند موفق باشد که رادیویی برای نوجویی‌های علمی، فرهنگی و یا سیاسی و در خدمت محتوایی جذاب باشد. رادیوی خوب نیاز به مجری خوب، اخبار و گزارش‌های بین موسیقی دارد. گروه‌های سنی ۴۰ به بالا بیش از گروه سنی ۱۵ تا ۳۹ سال به رادیو و محتوای آن علاقه نشان می‌دهند. خدمات موسیقی استریمی، خطری برای رادیو ندارند و در آینده نیز نمی‌توانند جای رادیو را بگیرند. علاوه براین، هم‌چنان موزیک روز را شنوندگان از رادیو می‌طلبند. امکانات جدیدتر نظیر رادیوی دیجیتالی یا رادیوی اینترنتی، محبوبیت و انعطاف‌پذیری این رسانه را افزایش داده است.

تجربیات آلمان در محیط‌های محلی و یا شهرها، نشان از حضور رادیوهای محلی آلترناتیو و یا مستقل دارد که گرچه با شبکه‌های رادیویی بزرگ قادر به رقابت نیستند، ولی قادر شده‌اند که جامعه‌ی مخاطب وسیعی را به سوی خود جلب کنند. این رادیوها قادر شده‌اند انحصار خبر و تفسیر را با برنامه‌های چندفرهنگی، ضدنژادپرستانه و ضدفاشیستی، یا با محتوای آموزش غیرمستقیم و جذاب، تا حدودی بشکنند. برخی از این ابتکارات معمولاً توانسته شبکه‌ای از فعالین مختلف با دیدگاه‌های متفاوت را حول فعالیت‌های رادیویی (بعضاً تلویزیونی) گرد هم بیاورند.

هشتم- اینترنت، خود را به عنوان رسانه‌ای برای کسب اطلاعات و همچنین تفریح تثبیت می کند

اینترنت برای گروه‌های جوان سنی از ۱۵ تا ۳۹ سال، رسانه‌ی اول است. برای روند آتی، افزایش بازهم بیشتر مراجعه به اینترنت پیش‌بینی می‌شود. بررسی‌های اخیر در آلمان، روند جابه‌جایی بیش از پیش از رسانه‌های قدیم به سوی اینترنت را تأیید می‌کنند. پیش‌بینی می‌شود که این روندِ جایگزینی ادامه خواهد داشت.[۴،۱۷]

نهم- رسانه‌های اجتماعی

در یکی از گزارش‌ها می‌خوانیم که «نقش رسانه‌های اجتماعی در ساختار رسانه‌ای در حال تغییر است، جذابیت اولیه، اکنون به پایان رسیده است. اهمیت آن‌ها به‌عنوان یک رسانه‌ی عمومی و سرگرمی در حال کاهش است و آن‌ها باید خود را دوباره تنظیم کنند.»[۹] گزارش برمبنای بازار سوئیس و شرایط ۲۰۱۴ تنظیم شده است. چرخش‌هایی میان رسانه‌های اجتماعی دیده می‌شوند: سهم نسبی توییتر کاهش یافته، انحصار فیس‌بوک با خرید رقبای کوچک‌تر از جمله واتزاپ و اینستاگرام در واقع مخاطبان و مشتریان آن‌ها را در بازار خود ادغام کرده است. از سوی دیگر رقبای جدید، برای نمونه ،تیک-توک[۷] در سال اخیر از چین یکی از رقبای جدید است. این روند در سوئیس و آلمان دیده می‌شود.

نمودار ۴- دلایل خروج از شبکه‌های اجتماعی [۴]

دهم-رویکرد چندکاناله

شناساندن یک چهره می‌تواند به بهترین وجه از طریق تلویزیون انجام شود. اینترنت بهترین رسانه برای مخاطبانی هست که دنبال «پیدا» کردن چیز یا موضوعی معین هستند و رسانه‌های اجتماعی به ویژه برای ایجاد وفاداری و حس همبستگی گروهی یا شخصی مناسب هستند. با توجه به وظایف متفاوت رسانه‌ها، تلویزیون، اینترنت و رسانه‌های مختلف اجتماعی مکمل یکدیگر هستند. گرچه به لحاظ کمّی رسانه‌های چاپی فاصله‌ی زیادی با رسانه‌های دیجیتالی دارند، لیکن نقش پایه‌ای و کیفی کتاب و نشریات ادواری را نیز بایستی مکملِ سنتیِ رسانه‌های نوین دانست. به این مفهوم، رویکرد چندرسانه‌ای، بر نقش مکمل رسانه‌های مختلف تأکید دارد که حضور در یکی، الزاماً مخاطبان کانال‌های ارتباطی دیگر را پوشش نمی‌دهد. با توجه به چندپارگی گروه مخاطبان در میان رسانه‌های مختلف، برای یک پوشش جامع، نیاز به استفاده از همه‌ی کانال‌های ارتباطی همچنان وجود دارد.

چشم‌انداز

پارادکسِ اَبَررسانه: عدم امکان در ناب‌ترین شکل ممکن؟

در آغاز بحث به هم‌پیوندی سازماندهی و زیرساخت‌های ارتباطی اشاره شد، روشن است که این دو، برای رساندن محتوایی نظری و سیاسی به مخاطبان و به بیان ساده‌تر به انسان‌ها به کار می‌آیند. در سه‌گانه‌ای که رسانه، محتوای نظری-سیاسی و سازمان‌دهی به وجود می‌آورند، این پارامترها، تعامل زنده‌ای با یکدیگر برقرار می کنند. تصویر ۱- همپیوندی نظریه، سازمان‌دهی و زیرساخت‌های ارتباطی، مبارزه‌ی طبقاتی را در چرخه‌ی سه عنصر پایه‌­ای محتوای نظری-سیاسی، تئوری سازماندهی و نیز زیرساخت‌­هایی که چنین اموری را محقق می‌­کنند، به نمایش می­‌گذارد. کنش به‌موقع، گردش اطلاعات و آگاه‌سازی مخاطبان، جنگ را به پهنه‌ی رسانه­‌ها می­‌کشاند. پرسش درباره‌ی این که «چه کسی یا طبقه‌ای قدرت را در دست دارد؟» به پرسش دیگری وصل می‌­شود که «چه کسی یا طبقه‌ای رسانه­‌ها و ارتباطات را در دست دارد؟» یا این که چه کسانی ابزارها، اطلاعات و دانش ضروری استفاده از این رسانه‌ها را در اختیار دارند؟

راه برون‌رفت از چنین چرخه‌ای که مالکان قدرت و رسانه‌ها، تولید و بازتولید ایدئولوژی حاکم را بی‌چون و چرا به پیش می‌برند، از درون آن نیست. منطقی که امید به تغییر چنین چرخه‌ای را از درون این سه‌گانه‌ی به‌هم‌پیوسته دارد، هیچ راهی برای حل و فایق آمدن بر آن ندارد. ندیدن درستِ این وضعیتِ متناقض و تمرکز به راه‌حل‌های موضعی و تدریجی برای یکی یا هر سه حلقه یعنی تلاش برای تقابل رسانه‌ای یا مبارزه‌ی نظری با امکان ناکارآمد رسانه‌ای یا سازمانی‌ای که طبقات حاکم دست بالا را در آن دارند، ناممکن به نظر می‌رسد. کنشگران یا گروهی از کنشگران که برای خود چنین هدفی تنظیم می‌کنند، وارد نبردی سیزیف[۸] وار می‌شوند که سرانجام یا سر به عصیان می‌زنند و یا خودشان تسلیم این چرخه می‌شوند و در تکمیل و تحکیم آن می‌کوشند. بنابراین، پرسشی به‌جا و درست در اینجا مطرح می‌شود که اگر طبقات حاکم سیطره‌ی بی چون‌وچرای خود را دارند و در این عرصه نیز توازن قوای رسانه‌ای به نفع کارگران، زحمتکشان یا به مفهوم وسیع‌تر محکومان جامعه نیست، آیا امید رستگاری یا برون‌رفت از این بن‌بست وجود دارد؟

تصویر ۱- هم‌پیوندی نظریه، سازماندهی و زیرساخت‌های ارتباطی [۵]

گذر از این وضعیت، با توجه به مهم‌ترین عاملی که در این مجموعه در مرکز توجه قرار دارد،- یعنی انسان‌ها – امکان‌پذیر و قطعی است. انسان‌هایی که در سه حلقه‌ی محتوایی، سازمانی و رسانه‌ای نقش تولیدکننده محتوا و پیام‌های رسانه‌ای را دارند، در عین حال مصرف‌کننده‌ی این محصولات رسانه‌ای نیز هستند. در این چرخه‌ی به‌ظاهر بسته، انسان­ها، کلیدی­ترین عنصرِ آن هستند که در جامعه‌ی منقسم به طبقات، نقش خود را با حضور در مبارزه‌ی طبقاتی بیان می‌کنند. در چرخه‌­ای که «قدرت رسانه‌­ها» و نقش آن در سازمان‌دهی مورد بررسی قرار دارد، نقش کلیدی انسان‌­ها، با واژگان «اَبَررسانه» مورد تأکید قرار گرفته است. کاربرد واژگان «اَبَررسانه» از آن

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: رسانه‌ی آلترناتیو در دهه‌ی سوم قرن بیست‌ویکم