«هیچ‌ وقت واقعا اینجا نبودی» روایتی از فرو ریختن یک شخصیت

«هیچ‌ وقت واقعا اینجا نبودی» روایتی از فرو ریختن یک شخصیت
تابناک

فیلم سینمایی «هیچ وقت واقعا اینجا نبودی» ساخته لین رمزی با نقش آفرینی تماشایی واکین فینیکس روایتی از فرو ریختن یک شخصیت در کشاکش یک تقابل نفس‌گیر است؛ فرآیندی که بدون مهارت این بازیگر قابل تحقق نبود.

به گزارش «تابناک»؛ واکین فینیکسی که سابقه‌ تغییر ظاهرهای عجیب و غریب را دارد، در اثر «لین رمزی» یعنی «هیچ وقت واقعا اینجا نبودی / You Were Never Really Here» بدن خود را به شکل ترسناک و مهیبی درآورده است؛ جثه‌ای بزرگ که بسیار قانع‌کننده و به اندازه‌ شخصیت «فردی کوئیل» در فیلم «مرشد / The Master» است. «مرعوب کننده» کلمه‌ای نیست که معمولاً برای توصیف او که تعداد زیادی از این‌گونه نقش‌ها را در کارنامه‌ خود نداشته است به کار ببریم.

برای ایفای نقش «جو»، یک مزدور که سوابق ترسناک دارد، «واکین فینکس» بدنش را عضلاتی کرده، تا زخم‌های بر روی آن، سابقه‌ خشن و ترسناک او را به خوبی نمایان کند. اسلحه‌ واقعی او اما در عین حال یک چکش است. «جو» بسیار درشت اندام است اما در عین حال سرعت بالایی دارد و به شکل ترسناک اما در عین حال با ابهت حرکت می‌کند.

شما با پرداخت رقم مناسب، می‌توانید این انسان بزن بهادر را به سراغ کسانی که قصد آسیب زدن به آنها را دارید بفرستید. «به من گفتند که تو خیلی خشنی» این سخن یکی از مشتریان او است و «جو» با خونسردی پاسخ می‌‌دهد که: «می‌تونم باشم». به عنوان یک مزدور، تخصص او در پیداکردن دخترانی است که مفقود شده‌اند.

«جو» که با مادر پیر و بیمار خود در نیویورک زندگی می‌کند، هر لحظه از زندگی‌ش را با غرق شدن در دریایی از خاطرات بد گذشته سپری می‌کند و ضایعه‌های دردناکی که بر سر او آمده و زخم‌های عمیق شخصیتی، گاه و بیگاه از طریق فلش‌بلک‌هایی به گذشته سر باز می‌کنند. برخی از این زخم‌های بی سر و ته نشان از کودکی بسیار سخت و مکتوم دارند. برخی دیگر درباره مخاطرات کاری او هستند؛ چیزهایی که او دیده و هیچ راه فراری برای آن‌ها پیدا نکرده است. در عین حال، یکی دیگر از این زخم‌ها این بار در خارج از کشور خود را نشان می‌دهد: کشتن برای وطن.

داستان فیلم، درباره دختر کوچکی است که او قرار است او را از مهلکه نجات دهد. این داستان از رمان «خستگی مفرط تا سر حد مرگ / Bored to Death نوشته «جاناتان آمس» اسکاتلندی اقتباس شده است. «هیچ وقت واقعا اینجا نبودی» داستان اصلی را تبدیل به پازلی بسیار کوتاه‌تر و البته تلخ کرده است. «رمزی» اکثر لحظات فیلم را به صورت اکستریم- کلوزآپ فیلمبرداری کرده که باعث شده اکثر لحظات فیلم، همان چیزی را ببینیم که شخصیت اصلی می‌بیند و در واقع عمق دید ما را محدود کرده است.

او همچنین اصوات عادی شهری را تبدیل به یک سمفونی از نویزها کرده که بسیار به درونیات ذهن شخصیت اصلی و رنج‌های او نزدیک هستند. ما در داخل ذهن این انسان که تمایل زیادی به خودکشی دارد و بسیار سرخورده و شکننده است، گیر افتاده‌ایم. مردی که به ندرت متوجه میزان دیوانگی خود است، چه رسد به پروژه‌هایی که آن‌ها را قبول می‌کند. «هیچ وقت واقعا اینجا نبودی» تلاشی برای توضیح دادن خود نمی‌کند و بر روی تماشاگران و تلاش آن‌ها برای ربط دادن نقاط مختلف فیلم حساب باز کرده است.

هنگامی که «جو» را می‌بینیم که در خیابان‌‌های شهر پرسه می‌زند، سخت است که به یاد «تراویس بیکل» و فیلم «راننده تاکسی / Taxi Driver» نیفتیم. در آن فیلم نیز «تراویس بیکل» یک نظامی سابق بود که تلاش اصلی‌اش نجات دختری از چنگال رذالت‌های شهر نیویورک بود. «رمزی» بحث عدالت این قهرمان‌ها را در حدی که «اسکورسیزی» مورد کند و کاو قرار می‌داد بررسی نمی‌کند.

فیلم‌ساز بر روی جزئیات تاکید زیادی دارد اما او در عین حال بر روی رعایت کردن نکات ژانری که در آن فعالیت می‌کند هم دقت دارد. «جو» علی‌رغم تمام نیروی زیادی که دارد اما روحی بسیار زجرکشیده هم دارد. در یکی از عجیب‌ترین و تاثیرگذارترین لحظات فیلم، یک صحنه‌ ترسناک در نهایت به یک هم‌خوانی عجیب می‌رسد؛ یکی از نمونه‌های عجیبی که «رمزی» در این به وسیله‌ نشان دادن رحم و شفقت در عین بی‌رحمی خلق می‌کند.

«هیچ وقت واقعا اینجا نبودی» بسیار تاثیرگذار است و تا حدودی با مضامین‌ فیلم‌های نوآر نیز همراه شده که به خوبی یادآور سبک خاص فیلم‌سازی خاصِ «رمزی» است. 

منبع خبر: تابناک

اخبار مرتبط: «هیچ‌ وقت واقعا اینجا نبودی» روایتی از فرو ریختن یک شخصیت