نگاهی به ریشه‌های ژرف یک فاجعه‌ی ملی، به مناسبت ۲۲ بهمن ماه (بخش دوم)، علی شاکری زند - Gooya News

مبنای ادعاهای طیف دوم
طیف مدعی ترقیخواهی

آنچه از آن تحت عنوان طیف دوم نام بردیم در ظاهر نقطه‌ی مقابل طیف یکم است اما چون به ژرفنای آن بنگریم با طیف یکم تفاوت ماهوی چندانی ندارد. با نهضت مشروطه که اندیشه‌های نو درباره‌ی علل قدرت و پیشرفت کشورهای غربی و ناتوانی و ستمدیدگی ملت هایی چون ملت ما به ایران وارد شد و رو به رواج گذاشت روحیه‌ی نوجویی بجای کهنه پرستی در هر نسل جدیدتر جای بیشتری می‌یافت. در کنار توجه روزافزون به ظواهر گیرنده‌ی زندگی نوین غربی و تسهیلات و پیروزی‌های آن در برخورد به دردهای زندگی چون فقر، بیماری‌ها و آسیب‌های دیگر، نواندیشی هم هر روز جای بیشتری در جامعه باز می‌کرد؛ و بسی بیشتر در میان نسل‌های تازه تر. پیدایش طیف دوم، طیفی که بوی دل انگیز نواندیشی به مشامش رسیده بود و دردسترسی به آن نیز شتاب داشت از جمله‌ی نتایج این تحول بود. در این طیف مفاهیمی چون علم و «فلسفه‌ی علمی» و منافع طبقاتی و مبارزات طبقاتی جای دین و خدا و فقه را می‌گرفتند اما محتوی آنها هنوز با مفاهیم اخیر تفاوت ماهوی نداشتند. در جامعه‌ای با پرورش و روحیه‌ی دینی که در آن بحث آزاد در فلسفه‌ی جدید و علوم تجربی نوین، که با دستاوردها و روش‌های آزمون شده‌ی خود به چنین بحثی جان می‌بخشند، هنوز جایی نیافته و از آنها جز واژگانی شبیه به صدفهای خالی شناخته نشده بود ادعای دست یافتن به «فلسفه‌ی علمی» ادعایی پوچ و خیالبافانه نیز بوده و هست، ضمن آنکه به دلیل تفاوت ماهوی فلسفه و علم نوعی تناقض هم در آن وجوددارد. اما ذهن‌های خالی و تشنه‌ی سخن نو به سرعت زیر تأثیر اینگونه کلمات و سخنان دهان پرکن و چشمگیر قرارمی گیرند. در چنین فرهنگی مدعی اندیشه‌ی نو از این بخت برخوردار نبوده که بداند اندیشه با پرسش آغازمی شود و باز هم با پرسش ادامه می‌یابد. مدعیان نواندیشی ما سخن خود را با پاسخ آغاز می‌کردند و با پاسخ ادامه می‌دادند. بجای آن که در برابر هر حکم شناخته شده‌ای یک پرسش طرح کنند مانند مدعیان دینی برای هر پرسشی پاسخی داشتند. از دیرباز داعیان و موعظه گران دینی با قطارکردن کلمات غریب و نامفهوم مخصوص حرفه‌ی خود، که بیشتر هم به زبانی بیگانه بوده، و به آنان ظاهری عالمانه می‌بخشید مؤمن عامی را زیر چنبره‌ی ترور فکری می‌گرفتند. رفتار نواندیشان مترقی نیز از این حیث تفاوت چندانی با روش آنان نداشت. مشتی واژگان خوش طنین اما بسیار تازه و نامفهوم، و بعضاً هم بیگانه و ناشناس، مانند «بورژازی» یا «دیالکتیک» یا «ضرورت تاریخی» برای ترور مستمع تازه کار که با شنیدن آنها احساسی نزدیک به نادانی و حقارت بر او عارض می‌گردد، بهترین وسیله‌ی ترور فکری بوده و هست. ضمناً او در صورت کمترین اظهار تردید نیز متهم به جانبداری طبقاتی می‌شود؛ چیزی شبیه به اتهام «کفرگویی» به مؤمنی که پرسش «بیجا» مطرح کند.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: نگاهی به ریشه‌های ژرف یک فاجعه‌ی ملی، به مناسبت ۲۲ بهمن ماه (بخش دوم)، علی شاکری زند - Gooya News