نجیبه شریفی، داستان اولین دختری که در افغانستان جراحی خواند
- آصف معروف
- بیبیسی
منبع تصویر، AFP
توضیح تصویر،از چپ به راست؛ فیرزوه کاظمی، نجیبه شریفی و معصومه کاظمی دانشجویان پزشکی در کابل ۱۹۶۲
در این عکس سه دانشجوی دختر افغان به روایت عکاس خبرگزاری فرانسه در سال ۱۹۶۲ در دانشگاه کابل عکاسی شدهاند. این عکس حالا یکی از ده عکس برگزیده دورانی است که بسیاری از افغانها و کسانی که افغانستان را در آن سالها از نزدیک دیده اند، با حسرت و دریغ به آن نگاه میکنند. عصری که افغانستان کشور ثروتمندی نبود، اما کشور امن و خوشبختی بود و گامهای اول را برای پیشرفت و همگامی با جهان پیشرفته بر میداشت.
این عکس یادآور آن سالهایی است که افغانستان تلاش میکرد، از سنت به مدرنیته گذار کند و اصلاحات نیمه تمام دوران شاه امان الله خان در شروع سده را از سر بگیرد. زنان در پیشبرد امور کشوری یکجا شانه میدادند و نقش خود را به تدریج تثبیت میکردند.
مجله شترن آلمانی سال ۲۰۱۴ شماری از این عکسها را زیر تیتر "زمانی که جنگ نبود" منتشر کرد، برای بسیاریها این تصاویر پرخاطره و برای شماری به دلیل ناتمام ماندن تحقق آن رویاهای خوب دردزا و حتی اشکآورشد. تحول طلبی بلندپروازانه و برنامههای اصلاحی از پایتخت یک کشور کوچکی آغاز شده بود. آن وقت شهروندان اراده کرده بودند تا کابل را به سرعت با پاریس، برلین، نیویورک و لندن همگام کرده و پل بزنند.
این تصاویر گویا بازیاب حافظه گم شده نسلی بود که در بحبوحه جنگ بسیاری از یادگارهای دوران آرامش از یادشان رفته بود، و از این نظر هم با ارزش است که نشان میدهد ترقیخواهی، مدرنیزم و حضور زنان در زندگی اجتماعی و سیاسی در افغانستان از دسمبر سال ۲۰۰۱ آغاز نمیشود، بلکه پیشینه درازتر دارد.
نجیبه شریفی (در وسط این عکس) با دو هم صنفیاش معصومه کاظمی و فیروزه کاظمی دانشجویان دانشکده طب کابل اند که لباس "پالندویی" به تن دارند. پالندویان اعضای سازمان جوانان رضاکار/داوطلب بودند که در کنار تحصیلات، خدمات اجتماعی نیز انجام میدادند. دکتر نجیبه شریفی سالها در شفاخانه وزیر اکبرخانه کابل خدمت کرد و اولین جراح زن در تاریخ این کشور بود.
دختری از "خیابان"
نجیبه شریفی در خانواده نیازمحمد شریفی، معلم لیسه (دبیرستان) امانی و از نخستین دسته جوانان تحصیل کرده در آلمان به دنیا آمد. پدرش به دستور شاه امان الله خان در جمع شماری از جوانان افغانستان برای تحصیلات عالی به برلین فرستاده شد و آنجا در رشته تکنیک طیاره (مهندسی هواپیما) درس خواند. شاه امان الله طرحهایی در سر داشت تا افغانستان مانند اروپا صنعتی شده و گامهای مهمی در زمینه پیشرفت بردارد.
محله زندگی نجیبه "خیابان" نام داشت، محله در حاشیه دریای کابل و مسجد معروف پل خشتی که بخشی از شهر قدیمی کابل بود.
توضیح تصویر،نجیبه شریفی (وسط)
نجیبه شریفی در زمانی نوجوان بود که دختران حق رفتن به مکتب را یافته بودند و زمانی که آنها برای تحصیلات عالی به دانشگاه کابل راه یافتند عصر رفع حجاب که معروف به عصر "روی لچی" بود آغاز شده بود.
دانشجوی طب در ۱۹۶۰
نجیبه جز اولین دسته دختران جوان بود که با لباس ویژه توصیه شده از سوی صدر اعظم محمد داود خان در مراسم جشن به پذیرایی مهمانان در نمایشگاههای ملی محصولات افغانستان در صف ایستاد. خودش میگوید روزی پس از تماشای فیلمی در سینمای کارته ولی در بیبیمهروی کابل که اکنون تخریب شده از وسط مزارعی که اکنون محله شیرپور کابل است، به سوی شهرنو میرفتند که ناگهان از عقب مرد خوش تیپ و با هیبتی سوار بر اسب سفید رنگی آنها را مخاطب قرار داد که عنقریب به آرزوی تان میرسید. نجیبه میگوید ما شش دختر جوان با استفاده از خلوت اطراف چادری(برقه)های خود را کشیده بودیم و روی دست ما بود که با این وضعیت روبرو شدیم. وقتی آن سوار را شناختیم، صدراعظم کشور داود خان بود، به شدت ترسیدیم و تلاش کردیم دوباره برقعها را بپوشیم. اما او گفت نگران نباشید شما به آرزوی رفع حجاب به زودی نایل میشوید. او پسر کاکای (عمو) شاه بود که چند سال بعد سلطنت را برانداخت و در ۱۹۷۳ نظام جمهوری را تاسیس کرد.
توضیح تصویر،عزیزه خوشبین، نجیبه شریفی و معصومه کاظمی
نجیبه میگوید فردای آن روز پروفسور عثمان انوری، رئیس دانشکده طب کابل همین جمع دختران دانشجو را خواست و گفت شما را صدراعظم مامور کرده تا در مراسم تجلیل از جشن استقلال در نمایشگاه صنایع ملی از مهمانان پذیرایی کنید. نجیبه میگوید ما پیراهن و جوراب و دستکشهای سفید و عینکهای آفتابی به چشم در سالن نمایشگاه صنایع و تولیدات ملی افغانستان به مهمانان که بیشترشان مرد بودند، خوش آمدید میگفتیم و به سوی آنها دست دراز میکردیم تا مصافحه کنیم. برخی از مردها با تعجب نگاه میکردند و این اولین باری بود آنها زنان را بدون برقع (چادری) و در یک ماموریت اجتماعی میدیدند. کسانی حتی تصور میکردند ما آدمهای پلاستیکی غیر زنده هستیم. وقتی دست دراز میکردیم آنها مات و بیحرکت به ما نگاه میکردند اما چشم در چشم شده نمیتوانستند چون ما عینکهای سیاه آفتابی در شب به چشم داشتیم. این نخستین تجربه رفع حجاب یا روی لچی (باز) بود.
پس از آن، زنان در برنامههای ورزشی و رژه معارف در مراسم تجلیل از جشن استقلال شرکت میکردند.
لیسه (دبیرستان) زرغونه
مکتب زرغونه ابتدا یک مکتب متوسطه دخترانه در شهر کابل بود، پیش از آن لیسههای ملالی و رابعه بلخی برای دختران فعال شده بود. نجیبه شریفی در مکتب زرغونه درس را از پنج سالگی آغاز کرد. او میگوید این مکتب حیاط بزرگی داشت دارای چنارهای بلند درحیاط که تابستان در سایه آن شاگردان مینشستند و درسشان را میخواندند. زمانی این مکتب به لیسه ارتقا کرد، او از اولین فارغ التحصیلان مکتب بود.
یونیفورم مکتب در آن زمان پیراهن سفید و دامن سیاه بود. نجیبه شریفی به یاد دارد که از زمره دختران شاد و شوخ و در عین حال لایق این مکتب بود و هنوز شوخیهای خود و همصنفیهایش را به یاد دارد که گاهی بابت آن توسط مدیر مکتب، زرین جان تنبیه میشدند.
توضیح تصویر،دختران دانش آموز لیسه زرغونه و لیسه ملالی پس از فراغت در باغ شفاخانه مستورات کابل در دهه ۱۹۶۰
محمد ظاهر، شاه افغانستان درس خوانده فرانسه و آشنا با دموکراسی غربی، برنامههای ترقیخواهانه و اصلاحی را به آهستگی و تدریجی ابتدا با گسترش معارف و فراخوانی زنان به تحصیلات آغاز کرد. او زنان خانواده سلطنتی را مامور کرد تا سطح بلند تحصیل کنند و از آنها خواست تا الگوی زنانی باشند که میخواهند در کارزار زندگی اجتماعی وارد شوند و مرجع تقلید سایر خانوادههای طبقه متوسط و خانوادههای کم درآمد شوند.
حبیبه سراج از فعالان زن و از دودمان خانواده سلطنتی میگوید، شاه به خانوادههای اراکین دولتی میگفت نمیتوانیم به مردم بگوییم دخترانتان را برای تحصیل بفرستید و زنان و دختران خود ما در حصار خانه و ارگ باشند.
نخستین مکاتب دخترانه کابل لیسههای ملالی و رابعه بلخی کانون محکمی برای آموزش زنان شدند. بسیاری از زنان نسل اولی که در حکومتهای دوران دموکراسی در ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ و دوره اول پارلمان راه یافتند، فارغ التحصیلان همین مکاتب/مدارس بودند.
سطح درسی این مکاتب بسیار بالا بود و حتی برخی از مضامین (درسها) مکاتب دختران را استادان دانشگاه تدریس میکردند. اناهیتا راتبزاد از اعضای رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان، کبرا نورزایی، وزیر صحت (بهداشت) و معصومه عصمتی وردک، عضو دوره اول پارلمان از همین شمار اند.
کابل؛ شهر باغهای سبز
کابل آن سالها یک شهر کوچک ولی سبز و امن و به روایت جهانگردان شهر بسیار قشنگی بود. هزاران جهانگرد از اروپا و هند و کشورهای همسایه به دیدنش میآمدند. باغهای سبز و غذاهای خوشمزه این شهر شهرت جهانی یافته بود. گلابهای آویزان از دیوار خانهها، درختان اکاسی معطر و چنارهای بزرگ شهر و جادههای تمیز و خلوت آن حالا فقط در عکسهای قدیمی کابل به یاد مانده است.
دانشکده پزشکی کابل
در سال ۱۹۶۱ در شهر کهنه کابل شفاخانه برای زنان و کودکان به نام مستورات ایجاد شده بود. در آن زمان دکتر زن در افغانستان نبود. به همین سبب بسیاری از زنان هیچگاه برای مداوا به بیمارستان برده نمی شدند. پروفسور عثمان انوری، رئیس دانشکده طب کابل یک شعبه آموزش برای زنان را در این شفاخانه ایجاد کرد.
نجیبه و گروه پانزده نفری از همصنفیهایش (همکلاسیهایش) این خوش اقبالی را داشتند که به این دانشکده راه یابند. او به یاد میآورد که دروس شان در بیمارستان مستورات ادامه مییافت و فقط برای تسلیخ (تشریح) به بیمارستان علی آباد در ساحه دانشگاه کابل میرفتند. در آنجا همراه با پسران روی جسدها کار عملی میکردند. ولی دیری نپایید که با رسمی شدن برداشتن حجاب دختران این شانس را یافتند که برای آموزش پزشکی با پسران یکجا درس بخوانند و همه به دانشکده طب پسران منتقل شدند.
توضیح تصویر،از چپ به راست خیر محمد ارسلا، دکتر دوژک از چکسلواکی پیشین، نجیبه شریفی، هاشم نبی زاده، سیمین نرس، عالیه نرس، پروفسور کار از چکسلواکی پیشین، شیفت جراحی بیمارستان وزیر اکبرخان
تجربه تحصیل مشترک با پسران
ادامه تحصیل زیر یک سقف با پسران کار پرچالش و دشواری بود. از یکسو سختگیری خانوادهها و از سوی دیگر نگاه مردانه جامعه به مناسبات اجتماعی، گاهی خالی از مشکلات نبود. نجیبه میگوید ما نسل آغازین بودیم، اما ما دختران مصمم و نیرومندی بودیم. آماده برای مقابله با ناملایمات. خواستیم سرسخت باشیم و پوست خود را درشت کنیم. نجیبه شریفی به یاد میآورد که ابتدا دانشجویان پسر گاهی موجبات اذیت دختران را فراهم میکردند، هر چند که این آزار و اذیتها جنبه شوخی داشت و در حدی نبود که مانع تحصیل آنها شود. شماری با پرزه گویی (متلک) مزاحم دختران میشدند. دختران دانشجو به پاسخ بالمثل متوسل شدند. نجیبه میگوید هنوز به یاد دارد که ترانه "نردبان و نردبان..." را برای برخی از بچههای دانشجوی شوخ ساخته بودند و دم کلکینها مینشستند آن را به صورت دستجمعی میخواندند و تا آن حد این مقابله شان موثر واقع شد که پسران ناگزیر کنار آمدند، توافق کردند که دست از اذیت دختران بردارند.
نجیبه میگوید متاسفانه هنوز جامعه به صورت کل آماده نبود زنان را در مقام دکتر و انجنیر(مهندس) و مشاغلی که بیشتر از آن مردها بود، بپذیرد، گاهی باورشان نمیشد که زن هم میتواند پزشک شود و مرد بیمار را مداوا کند یا از مرگ نجات بدهد.
میگوید وقتی آنها از دانشکده پزشکی فارغ شدند، در شفاخانه ابتدا برخی از بیماران آنها را آگاهانه یا ناآگاهانه کوچک (تحقیر) میکردند و همشیره (خواهر) صدا میزدند، میخواستند همین دکترها آنها را در بردن به دستشویی کمک کنند. همشیره اصطلاحی است که به پرستاران در بیمارستانهای کابل میگویند. حتی در یک مورد به یاد دارد که باری نام او را از تیم جراحی یک عملیات پیچیده طحال در شفاخانه وزیر اکبرخان به دلیل زن بودنش حذف کرده بودند، اما او واکنش تند نشان داده، مقاومت او موجب شد که عذرخواهی کنند، پس از آن او در جراحی دست باز داشت.
نجیه شریفی میگوید دانشکده طب کابل در توامیت با دانشگاه پزشکی فرانسه قرار داشت. اما کتاب و وسایل درسی و آزمایشگاهها کافی نبود. زمانی که استادان از جمله پروفسور قادربها، استاد اناتومی ساعتها را به شرح درس طب سپری میکرد. او تصاویر اعضای بدن را روی تخته سه متره صنف رسم میکرد، و شرح مینوشت، ما تا دیروقت شب نوت میگرفتیم. ناگزیر بودیم تا دیروقت در صنف باشیم. او به یاد میآورد کارگری شبها از گورستان نزدیک دانشگاه استخوانهای اجساد را از گورستان نزدیک دانشگاه میآورد و در اختیار دانشجویان قرار میداد.
توضیح تصویر،نفیسه مجددی، معصومه کاظمی، نجیبه شریفی، نادره افضل در بیمارستان علی آباد کابل
درمان بیماران مرد توسط پزشک زن
برخی بیماران مرد در آن زمان به قول نجیبه از معاینه و تداوی توسط یک زن عار داشتند و حتی در یک مورد بیمارش حاضر بود که تفنگش را به او ببخشد مشروط باینکه او از خیر معاینه اش بگذرد.
بخشی از آموزش پزشکی کار عملی بود. نجیبه شریفی میگوید زمانی که آنها به شفاخانه علی آباد رفتند، پروفسور رحیم لودین یکی از استادان از او خواست که بیماری یک مرد مسن را تشخیص کند.
او از بیمار مورد نظر سوالاتی کرد و نوع بیماری او را تشخیص داد و گزارشاش را به استاد داد. اما آقای لودین از او خواست معاینه موضعی کند.
نجیبه میگوید استادم میدانست که برای زن در آن شرایط بسیار دشوار بود که از یک بیمار مرد بخواهد که لباسش را بکشد و اجازه بدهد بیماری او را که یک کتله مقعدی بود، یک زن به صورت لمسی تشخیص دهد. اما اصرار استاد موجب شد که زنان مانند مردها در معاینه و تشخیص بیمار بدون ملاحظه کاری عمل کنند و تابوها را بشکنند. او میگوید پروفسور لودین خودش بالای سر من ایستاد و جریان معاینه را نظارت کرد. خانم شریفی میگوید زیر فشار و پرزه (متلک) گویی دکترهای جوان و خنده و تمسخرهای محیط مردانه به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود، هر چند نتایج کارش از سوی استاد مورد تایید قرار گرفت.
توضیح تصویر،نجیبه شریفی و پرستار
اولین جراح زن درافغانستان
نجیبه در پایان فراغت از دانشکده طب پیشنهادی دریافت کرد تا در کادر علمی دانشکده طب کابل بماند و استاد دانشگاه شود. اما فاصله راه از خانه تا دانشگاه و نبود خدمات حمل و نقل شهری در آن زمان در هفت سال تحصیل او را بسیار خسته کرده بود، ترجیح داد در بیمارستان کار کند.
آن زمان تعداد بیمارستانها در کابل کم بود و فارغان را به حکم قرعه به بیمارستانها معرفی میکردند. در قرعه کشی او به بیمارستان وزیر اکبرخان مربوط شد. بیمارستانی که به تازگی از سوی کشور چکسلواکی بنا شده بود و یکی از مجهزترین شفاخانههای عصری شهر بود. بیشتر تیم پزشکی در آنجا اهل کشور چک بودند. سرجراح شفاخانه پروفسور کاربن کسی بود که نجیبه را ترغیب کرد به عوض رشته نسایی و کودک، جراحی را انتخاب کند.
نجیبه میگوید: من با اندام متوسط و دستان کوچک که حتی به مشکل دستکتش یافت میشد، تصور میکردم نمیتوانم جراح شوم، ولی پروفسور کاربن مرا ترغیب کرد و گفت: "برای جراحی دست ظریف، چشم تیزبین گربه و دل شجاع شیر نیاز است و این هر سه را تو داری". نجیبه این پیشنهاد و انتخاب دشوار را پذیرفت و نامش را به عنوان اولین جراح زن در تاریخ افغانستان ثبت کرد.
در خدمت مردم
نجیبه میگوید به یاد دارد که بیمارستان وزیر اکبرخان که در جوار ارگ سلطنتی توسط چکیها ایجاد شد بیشتر وقتها بیمارانی از خانواده سلطنتی و اراکین دولتی داشت. او تفاوتهای طبقاتی آشکار را در آنجا مشاهده میکرد. بیماران بیبضاعت از دوردستهای افغانستان که میتوانستند خود را به آنجا برسانند در کمال سختی میتوانستند از عهده مداوایشان برآیند. زنان کمتر مراجعه میکردند چون نبود دکتر زنان آنها را بازمیداشت. نجیبه میگوید یکبار یکی از بیماران یک دیگ مسی و دیگری چهار دانه تخم مرغ برای او آورده بودند که بیمارشان را مداوا کند. این یعنی همه داشتههای یک شهروند بود که نهایت بیبضاعتیاش را نشان میداد، اما در همان زمان بیماری از خانواده سلطنتی بود که برای اتاق او گل همرنگ بسترش را در پرواز هواپیمایی شرکت آریانا از بیروت خواستند.
از ولگاگراد تا کلن
نجیبه شریفی میگوید جراحی رشته دشواری بود و آسان نیست دکتری به زودی جراح متخصص و ورزیده شوید. او تحصیلاتش را در حد تخصص در داخل افغانستان و سپس در اتحاد شوروی وقت ادامه تحصیل داد. برای دو سال در شهر ولگاگراد به اتحاد شوروی در رشته جراحی تحصیل کرد.
در این دوره با تجربههای بیشتر کار پزشکی آشنا شد. برای نجیبه تحصیل در خارج دریچه نو را به سوی جهان گشود. در بازگشت به افغانستان به کارش در شفاخانه وزیر اکبرخان آن تجربهها را در خدمت بیماران قرار داد.
در این زمان کبرا نورزایی که از رشته ادبیات فارغ شده بود ولی پست وزارت صحت را به او داده بودند. در جریان سفرهای ولایتی برای اینکه یک دکتر متخصص همراهش باشد و یک زن هم تیم کاری را همراهی کند دکتر نجیبه را با خود همراه میکرد تا بتوانند به صورت مشترک از وضعیت ارایه خدمات طبی در کشور نظارت کند.
در سال ۱۹۷۴ برای مداوای خواهرش که دچار بیماری افسردگی شده بود به آلمان سفر کرد. جایی که برادرش پیش از او در شهر هامبورگ تحصیل میکرد.
نجیبه در آلمان در شرایطی قرار گرفت که ناگزیر بود جهت تکمیل درمان بماند. اقامت موقتی که به دلیل ادامه بیماری خواهر و تغییر وضعیت سیاسی در افغانستان موجب شد او برای همیشه در آلمان ماندگار شود و همانجا زندگی و کار کند.
نجیبه در شهر کلن در سه بیمارستان کار کرد، و آخرین بار در شفاخانه هورت در کلن به رتبه سرطبیب ارتقا کرد.
نجیبه پس از این ماموریت به عنوان سرطبیب بازنشسته شد و کتاب خاطراتش از ایام تحصیل و کار را به نام "دختری از کوچه خیابان" که توسط انتشارات شاهمامه در هلند چاپ شد.
توضیح تصویر،دوران بازنشستگی در شهر کلن آلمان
در ماموریت دهکده صلح آلمانها که برای مداوای کودکان مجروح جنگ در افغانستان ایجاد شده بود، فعالانه نقش بازی میکرد و با عضویت در اتحادیه زنان افغان در امر کمک رسانی با وزارت امور بین المللی آلمان برای بازسازی افغانستان سهم میگرفت.
اقامت طولانی و کار در آلمان مسیر آینده زندگی او را تغییر داد. او میگوید من بسیار موافق ازدواج زنان افغان با خارجیها نبودم ولی "قسمتام این بود" اشاره به همسرش اولتمن اولتمنس که به عنوان مهندس در کارخانه ماشینسازی فورد کار میکرد. بعد این مصرع شعر را خواند: "در دایره قسمت ما نقطه تقدیریم". حاصل این ازدواج آریانا نجیبه اولتمنس دخترش است که در رشته اقتصاد در آمریکا تحصیل کرده است.
توضیح تصویر،دکتر نجیبه و دخترش آریانا در آلمان
زمانی که با نجیبه شریفی مصاحبه میکردم آریانا، دخترش گفت او به مادرش افتخار میکند. او مادرش را زن نمونه، سرسخت و سرمشق میداند.
توضیح تصویر،نجیبه شریفی و همسرش التمن التمنس
گویندگی در رادیو
نجیبه شریفی از اولین گویندگان رادیو کابل بود. او از ۱۹۵۶ کارش را به عنوان گوینده رادیو آغاز کرد، آن زمان او دانش آموز مکتب زرغونه بود. نجیبه صنف (کلاس) دهم بود و جز اولین گروه مجریان رادیو شد. او میگوید ابتدا اعلانات را میخواند، سپس برنامه آهنگهای درخواستی را برای برنامههایی که وهاب مددی، مسئول بخش موسیقی رادیو تهیه میکرد و پسان به خبرخوان ارتقا کرد.
توضیح تصویر،نجیبه شریفی (نفر وسط نشسته) و صادق فطرت ناشناس، خواننده سرشناس افغان (نفر سوم ردیف اول ایستاده از راست)
بولتنهای خبری به صورت زنده اجرا میشد. شفیقه حبیبی، کریم روهینا، سلام جلالی، مهدی ظفر و صادق فطرت از همکاران دوران کار در شعبه نطاقان رادیو بودند. گویندگی در رادیو را تا سالها ادامه داد حتی وقتی دکتر طب هم شد آن را ترک نکرد.
زمانی که در آلمان اقامت کرد، باز هم با دویچه ویله، رادیوی آلمان در بخش "دری" همکاری میکرد. نجیبه میگوید این کار او را از فضای بسته و پراسترس بیمارستان و میز جراحی و دیدن زخم و جرح اندکی دور میکرد و رابطه اش را با جهان شعر و ادبیات و کتاب خواندن که مشغله همیشگی او از آن نوجوانی بود را مستحکم نگه میداشت.
توضیح تصویر،نجیبه شریفی و آصف معروف، خبرنگار بیبیسی
*عکسها از آلبوم شخصی نجیبه شریفی است.
نخستین ژنرال زن و وزیر بهداشت پیشین افغانستان درگذشت
صد زن ۲۰۱۹؛ سه زن ایرانی و افغان در فهرست صد زن الهامبخش بیبیسی
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: نجیبه شریفی، داستان اولین دختری که در افغانستان جراحی خواند
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران