انتخابات و «دولت بی‌مصرف» حسن روحانی

مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ مهم‌ترین سوژه سیاسی این روزها و ماه‌های آینده ایران است.

موافق مشارکت با تکیه بر ایده اصلاح ساختار و رویکردهای حکومت از مسیر صندوق رأی و بهره‌گیری حداقلی از قدرت و مخالفان مشارکت با تکیه بر ایده اصلاح‌ناپذیر بودن ساختار سیاسی و نمایشی و غیرآزاد بودن انتخابات، در جدال لفظی و مجازی هستند.

از یک زاویه دیگر که می‌توان آن را با عبارت «دولت بی‌مصرف» توصیف کرد، امکان ورود به موضوع انتخابات وجود دارد. در حال حاضر با تکیه بر برخی رویدادها، می‌توان دولت روحانی را «بی‌مصرف‌ترین دولت» ممکن در یک ساختار سیاسی توصیف کرد که نیازی نبوده است برای ایجاد آن چندین میلیون رأی مردم صرف شود؛ چند مثال:

  • ۱۰ سال از حصر «سران جنبش سبز» که حامیان آنها بخش مهمی از سبد رای حسن روحانی بودند، می‌گذرد. او پیش از انتخابات سال ۹۲، مدام با ایما و اشاره خود را مدیر رفع حصر معرفی کرد. در این هشت سال روحانی نتوانست این زخم تاریخی را از تن و ذهن بخشی از بدنه حامی خود بردارد و آنها را در وجوه مختلف سرخورده کرد. وعده‌هایش مصرف نداشت.
  • همزمان با شروع اجرای توافق هسته‌ای، سپاه پاسداران اقدام به شلیک موشک‌هایی با شعار نابودی اسرائيل کرد و یک پیام تهدید‌آمیز برای اسرائيل به عنوان مهم‌ترین متحد آمریکا فرستاد. دولت روحانی که اعتقاد داشت این کارها برای نابودی برجام صورت می‌گیرد، نه توانست مانع از چنین اقدامی شود و نه توانست واکنش خاصی جز نق زدن به آن نشان دهد. اگر دولت نتواند با کانون‌های قدرت به توافق برسد که یکی از مهم‌ترین توافق‌های دیپلماتیک به خوبی اجرا شود، به چه دردی می‌خورد؟
  • دی‌ماه سال ۹۴، برخی از چهره‌های سیاسی به سفارت عربستان حمله کردند و سفارت مهم‌ترین رقیب منطقه‌ای و یکی از قوی‌ترین کشورهای جهان اسلام را تصرف کردند. دولت روحانی نه قدرت این را داشت که مانع از این حمله شود و نه قدرت این را داشت که جبران مافات کند. فارغ از بحث قضایی، دولت که در این قضیه از منظر حقوق بین‌الملل کاملاً مقصر و محکوم بود، حتی امکان و قدرت دلجویی مؤثر از عربستان سعودی را نداشت. وقتی دولت از باز کردن یک گره دیپلماتیک ناتوان است و تماشا می‌کند تا تبدیل به یک بحران کلان در منطقه شود، به چه دردی می‌خورد؟
  • دو سال پس از توافق هسته‌ای که دولت روحانی آن را گشاینده اقتصاد و حلال مشکلات می‌دانست، اعتراض‌های پراکنده به فساد و تبعیض و مشکلات معیشتی تبدیل یک اعتراض سراسری شد و در جریان آن ده‌ها نفر از معترضان توسط نیروهای امنیتی کشته شدند. تحلیل دولت روحانی این بود که این اعتراض‌ها توسط کانون‌های قدرت مخالف دولت ساماندهی شده‌‌اند. با فرض درست بودن این ادعا، دولتی که ناتوان از تفاهم یا مقابله به کانون‌های قدرت در ایران برای جلوگیری از چنین تنش‌هایی است و پس از بروز بحران نیز قادر به واکنش موثر نیست، چه مصرفی دارد؟
  • در جریان مخالفت دولت ترامپ با برجام و تهدید به خروج از برجام، رهبر جمهوری اسلامی مذاکره با آمریکا را کاملا نفی نکرد ولی مذاکره با دولت ترامپ را مطلقا نفی کرد و این به یک مانع اساسی در مسیر هر گونه تلاش پیشگیرانه برای حل بحران تبدیل شد. رئيس جمهوری که از قدرت مذاکره و تفاهم با مهم‌ترین کانون قدرت یعنی رهبر جمهوری اسلامی و جلوگیری از تشدید بحران نیست، به چه دردی می‌خورد؟ علاوه بر این، دولت پیش از خروج ترامپ از برجام، باور داشت ترامپ نمی‌تواند چنین کاری کند و سپس می‌گفت جهان با او همراهی نمی‌کند. منتها هر اشتباه بود و به سرعت وارد بحران شد و در طول دوره بحران، از نظر واکنش‌ها و مدیریت بحران هیچ استراتژی خاصی نداشت و تنها بر صبر و رنج بردن بیشتر مردم تکیه کرده بود. دولتی که قادر به پیش‌بینی و مدیریت بحران نیست، به چه دردی می‌خورد؟
  • در جریان سرکوب و کشتار اعتراض‌های آبان ۹۸ که بر اساس برخی روایت‌ها منجر به کشته شدن ۱۵۰۰ نفر از معترضان شد، دولت موقعیتی بدتر از دی‌ماه ۹۶ داشت. در این اعتراض‌ها دولت چنان از سقوط ترسیده بود که در مسیر سرکوب معترضان، تمام قد در کنار نیروهای امنیتی ایستاده بود. پیش از وقوع بحران نیز حسن روحانی که مسئول نهایی تصمیم‌گیری درباره مهم‌ترین تصمیم اقتصادی دولتش بود، با فرار از هر گونه مسئولیت‌پذیری خود را یک شهروند عادی توصیف کرد که روز جمعه مثل بقیه شهروندان از زمان اجرای این تصمیم خبردار شده است. رئیس‌ جمهوری که مسئولیت‌پذیری و آگاهی‌اش از مهم‌ترین و کلان‌ترین تصمیم اقتصادی کشور در حد یک شهروند عادی است، به چه دردی می‌خورد؟
  • در جریان شلیک موشک سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربری، کلیت دولت علاوه بر همراهی با جریان لاپوشانی و دروغ‌گویی درباره این جنایت، مدعی شدند که دو روز پس از واقعه از اصل ماجرا آگاهی یافته‌اند. اگر چنین ادعایی درست باشد، رئيس‌جمهوری که رئيس شورای عالی امنیت ملی است و یک نهاد امنیتی مثل وزارت اطلاعات تحت کنترل خویش دارد و خودش سابقه‌ای بیست ساله در نهادهای امنیتی دارد ولی مثل بسیاری از مدیران میانی دولت دو روز پس از ماجرا از اصل واقعه خبردار می‌شود، به چه دردی می‌خورد؟
  • در بسیاری از پرونده‌های مهم از پرونده فساد بابک زنجانی، فیلترینگ تلگرام، پرونده فعالان محیط زیستی و ...، سازمان اطلاعات سپاه در یک روال تدریجی و محاسبه شده، نه تنها قدرت مانور و تصمیم‌گیری را از وزارت اطلاعات سلب کرد، بلکه این وزارتخانه را در جایگاه متهم نشاند. رئيس‌ جمهوری که قادر به صیانت حداقلی از پتانسیل‌های امنیتی دولت نیست و آن را به نهادهای خارج از کنترل دولت واگذار می‌کند، به چه دردی می‌خورد؟
  • در حوزه سیاست داخلی نه تنها به ادعای محمدجواد ظریف، کنترل دولت در سیاستگذاری منطقه که احتمالا مرتبط با کشورهایی چون لبنان، سوریه، عراق، یمن، عربستان، بحرین و افغانستان است، به شدت کاهش یافته، بلکه در مواردی رئیس‌ جمهور از سفر رئیس جمهور یک کشور دیگر به ایران خبردار نمی‌شود و پس از اعضای دفتر خامنه‌ای متوجه حضور بشار اسد در تهران می‌شود. دولتی به ادعای خود و حامیانش که در کانون حوزه حیات و تصمیم‌گیری خود یعنی خاورمیانه، حداقل اختیارات در حد تعیین سفیر هم اختیار ندارد، به چه دردی می‌خورد؟

مثال‌های متعددی ریز و درشت دیگری وجود دارند که نشان می‌دهند متأثر از رویکرد کلیت ساختار سیاسی حکومت جمهوری اسلامی که به سرعت به سمت یک هسته نظامی-امنیتی حرکت کرده است، دولت در میدان عمل بی‌مصرف است، چون نه رأی مردم را در کانون قدرت به طور موثر نمایندگی می‌کند، نه قدرت بهره‌برداری از فرصت‌های کلان و کلیدی مثل برجام که مهم‌ترین تفاهم ایران و آمریکا در طول ۴۰ سال گذشته بود را دارد، نه قدرت پاسخگویی و مسئولیت پذیری در برابر خشم مردم دارد، نه مدیریت بحران بلد است و نه امکان و اجازه مدیریت بحران دارد و در زمان لازم، همراه سرکوب است و شریک دروغ و جنایت.

از این زاویه، پرسش کلیدی این است که آیا برای ظهور و تشکیل یک «دولت بی‌ مصرف» برای مردم نیازی به مصرف کردن دوباره رأی مردم است؟

منبع خبر: رادیو فردا

اخبار مرتبط: انتخابات و «دولت بی‌مصرف» حسن روحانی