هفته هنر و فرهنگ؛ نوروز کوتاه، آخرسال قرن غمزده، سبزه و سنبل
- مسعود بهنود
- روزنامه نگار
هفته آخر سال گذشت، آخرین سال قرن رسید. قرنی که به خوبی و بدی قرنها گذشت، سرزمین را دیگرگون کرد. از سرنوشتی صدها ساله برید و به فراز و فرودهای بنیادکن تن داد. اینک چیزی از نشانههای هزاران نمانده است، جز غروری که میلیونها نفر با گریختن از فلات آریاییها، در سینه حمل کردهاند. نشانه این غرور سینهسوز، اندوه هنرمندی است از خانه رانده که اقامت در شهر فرشتگان را هم زندان میشمارد و آرزومند بازگشت به خانه است. در تهران نمایشگاهی با عنوان بوی نوروز، هنر ۷۹ نقاش را گرد آورده و در کنارشان کارت پستالهایی که اگر نه از دست پستچی که بر بال ایمیل میرسد.
منبع تصویر، Chelchragh Mag
توضیح تصویر،هفته نامه نوروزی چلچراغ
به هر حال زندانم
بازیگر باسابقه سینمای ایران، در بخشی از گفتگو با شماره نوروزی هفتهنامه چلچراغ درباره آرزویش برای بازگشت به ایران گفته: "وقتی که خسرو شکیبایی آمد سانفرانسیسکو من بردمش به آلکاتراز. برای اینکه در حقیقت من هم در زندانم حالا در زندان وسیعتر."
بازیگر نقش قیصر تاکید کرده: "وقتی که آدم در مملکت خودش نیست و آن چیزی که خودش دلش میخواهد داشته باشد، آن کاری که دوست دارد انجام بدهد و در مملکت خودش نیست، میشود زندان دیگر. حالا ممکن است این زندانی، آزادی عمل بیشتری داشته باشد ولی به هر حال زندانی است."
خبر آمد که فیلم خورشید نماینده ایران در اسکار در جمع نامزدهای دریافت جایزه جایی نیافت اما برای تعطیلات نوروزی اکران شد. ساختهای از قصه روزگاران، کودکان خیابان. یکی از همان دردها که فیلمهای مستند جوانان فیلمساز امروز را پر کرده است، از شرح درد که یکی از یکی زندهتر و ماندگارترست. هنر اجتماعی غوغا میکند. فریادهایی است که در دل سنگها جا میگیرد و همچون سنگ نبشتهها قرار است قرنها شرح این دوران را ببرد. نزدیک نوروز باربد گلشیری، گورنگار، بار دیگر از هنر خود تاریخی ماندنی ساخت. سنگ سیاه فروگرفته از آسمان به نشانه گور یک اعدامی، نوید افکاری. هنرمند از آن سو نامهای نوشته به سازمان سانسور که مجوز انتشار دو کتاب پدرش، هوشنگ گلشیری، قصهنویس سبک آفرین را صادر کنند، "در ولایت هوا" و "جن نامه". او نوشته: "تولد نویسندهی درگذشته را روزی جشن میگیریم که اثری از او از سد زشت سانسور بگذرد تا با خواندن آن احضارش کنیم. نزدیک به دو سال است که به ارشاد نامه نوشتهام که جننامه و در ولایت هوا بیسانسور منتشر شوند. هنوز پاسخ ندادهاند."
منبع تصویر، AFP
توضیح تصویر،ماخولیا، اثر فرزانه عبدلی
درخت تنها و ماخولیا
ماخولیا، نمایشگاه فرزانه عبدلی در گالری اعتماد از نیمه اسفند برپا شد. شکلهایی وهمانگیز و گاه خنجر به جان. هنرمند خود نوشته: "دیدن سایهی ماخولیا خود سرآغاز التیام و پذیرش فضایی از هم گسسته و اندوهزا بود. تصویر کردن زمینهای سوخته رویارویی و تصدیق ناکامی و حسرت و فقدان است."
صاحب اثر تاکید کرده: "پس از ایستادگی مقابل ماخولیا، در واکنش به ویرانگی و زوالی که از سر میگذرد، رو به سوی زندگی، معجزهوار از ذغال و مردگی، هاله و جوانه بیرون کشیدهام. اسطوره آفرینش در تخیل من حتی با سرانگشتان مثله شده باز هم به جنبش در میآید و در پی خلق است. رشتههای مس، حضور اراده و تمایل من است علیه ماتم و ماتم شرط حضور مجسمههایی است که در تمنای چیزی هستند. معنا انسجاما یا شاید عشق."
قصه زیاد است برای نگفتن. اما در همین هوا و در همین فضایی که ویروس مرگآور در آن میچرخد، گروه گروه بیاعتنا به نگاه عابران عسس مانند، مینوازند و از گذرندگان دعوت به خواندن و رقصیدن میکنند. بگو خیابان را بزمگاه خنیاگران غمین خوش آوایی میدانند. همچون روایت درخت تنها که به کارگردانی امیر وارسته و به روایت تصویری سام پهلوان جان گرفت. از صبحدمی در حاشیه خیابان اجتماعی/ دکتر بدرالزمان قریب در منطقه ۹ تهران، مجریان جوان رسیدند، خیابان را بستند و بر سطح آن شروع کردند به آوایی حزین درخت را به رنگ سیاه کشیدن بر سطح آسفالت خاکستری و سرد. نامش را گذاشتند درخت تنها یا جور دیگر، نبرد سوم.
بر زمینه فیلمی که از درخت کاشتن بر سطح خیابان حکایت میگوید و مردمی که یکی یکی میآیند شعر "تنهایی ای درخت" سروده سیاوش کسرایی را امیر وارسته میخواند. در زمینه فیلم قطعه "صدای درخت" ساخته برتولومیوس تراوبک شنیده میشود. در بروشور این اجرا آمده: "سایه، تنها سیاهی دلنشین بصری، در زیست انسانی است. همچنان خاکستری تردید را نیز گوشه میزند. اصرار کماکانمان بر بازپس گیری نمادین حق زیستن در شهر است و عبور ماشینها از این جان نمایی، نقض غرضی جاری و مداول این روزهایمان."
منبع تصویر، M.Akbarloo
توضیح تصویر،فاطمهها و کتابخانهشان
کتابخانه در دل روستا
اما در همین فلات بسیار قصهها هست که باید گفت. چندی قبل شیوا مقانلو در نوشتهای با عنوان کردستان دشتهای سبز کتاب نوشت: "دنیا همهجور آدمي داره. بعضیها از صبح تا شب نق و غر میزنن و مشکلاتی رو که همه توش دست و پا میزنیم دوره میکنن. بعضیها فقط بلند میشن به قصد آزار و اذیت موجودات دنیا و نفرتنفرتورزی به خلق خدا. بعضیها هم در عین تمام مشکلات و سیاهیها، مشعل خودشون رو روشن میکنن و دنیا رو کمی روشنتر. به نظرم خانم سارا جعفری از همین گروه آخره."
به نوشته خانم مقانلو، "سارا جعفری عکاسه و اهل سنندج. همت کرده و در روستای سلین، از توابع اورامانتخت در کردستان، یک کتابخونه روستایی راه انداخته. گفت که برای تجهیزش کمک لازم داره. کمی بعد هم یک کتابخونه دیگه تو روستای سیسر از توابع سردشت راه انداخت. همین دو تا جمله که نوشتم، ماهها کار و دوندگی سارا و مردم محلی پشتش بوده. مایی که از دور نشستیم و نگاه میکنیم تصورش رو هم نداریم چقدر عشق و صبر و تلاش برای پر شدن اون قفسههای چوبی و اومدن لبخند به اون صورتهای معصوم در کار بوده."
و تا بدانیم که سارا تنها نیست و کردستان هم تنها جولانگاه عشق و انسانی نیست، داستان فاطمهها هم شنیدنی است.
منوچهر اکبرلو همین چندی قبل خبر داد سه دختر محلی کتابخانهای در روستای دهکهان کهنوج ساختهاند. فاطمهها با دستی خالی و دلی بزرگ کتابخانه روستایشان را برپا کردهاند.
منبع تصویر، Kargadan
توضیح تصویر،گرسنه اهلی شد
روبیِ شمالِ تهرونی
نلی محجوب در شماره نوروزی کرگدن نوشته: "اگر به روباهی در شمال شهر تهران برخوردید که چاق و چله بود، آمد نزدیکتان و ازتان غذا گرفت و خیلی آرام سرش را کج کرد و رفت، به خودتان نبالید که اهلیاش کردهاید یا دچار توهم نشوید که شازده کوچولو شدهاید ودنبال اخترکی نگردید که ازآن آمدهاید یا دچار یأس فلسفی و گم شدن هویت نباشید. مطمئن باشید آن روبی است. روباهی ساکن بام تهران. نه لازم است از اخترکی بیایید، نه او از راهی دور و دراز آمده؛ نه در کار عشق و عاشقی و اهلی کردن است، نه هیچچیز فلسفی دیگر؛ سخن از یک لقمه نان است. روبی خیلی اهلی شده است؛ ولی نه از سر فلسفه، تجربه و اندیشه یا خردورزی و عشق، نه از سرگرسنگی اهلی شده، بلکه مثل خیلیها که برای لقمه نانی اهلیت ازدست دادهاند. روبی جان دردانه دنبال اهلی کردن و اسیر عشق کردن نیست؛ اصلا دنبال شاعرانگی وعشق و تجربهاش نیست.رفتارش از سر استیصال و گرسنگی و بیمکانی است."
نویسنده روایت کرگدن تاکید کرده که "روبی هنوز به گورخوابی و خوابیدن تو کانال نیفتاده اگر افتاده بود اینقدر چاق و چله و تمیز و دردانه نبود. بیشتر شبیه همین موجودات لاکچری اینستاگرامی شده است. باد به غبغب انداخته و فربه. همانهایی که پز میدهند. نان درنیاوردنتان از سر بیعرضگی است، وگرنه ما شاخه گل میخریدیم و میفروختیم به صد برابر به شما. اما شاید روبی به بیهویتی رسیده که هرکس تخممرغی دست بگیرد اورا اهلی میکند. یک جور دل هرزه دارد که به واسطه تکه غذایی دل میدهد. دیگر اثری از خصایص و خصایل روباهیاش نمانده. شاید هم چون راهش را یاد گرفته توانسته در این روزگار وانفسا که هیچچیز سرجای خودش نیست، بماند. برای این روباهان بخت برگشته، جای خوشه انگور، خوشه خوشه برج سبز شده."
منبع تصویر، I ghe3
توضیح تصویر،چاله های توخالی
در آن سیاره دور
قصه ماکی ماکی خیلی پیچیده نیست اما دلخوش کننده هست. در قصه رنگینی که اعضای "آی قصه" آفریدهاند، در آغاز فیلم، صدا میگوید به سیاره ماکی ماکی خوش آمدید! در کهکشانهای دور، سیارهای وجود دارد به نام "ماکی ماکی". سیارهای بنفش پر از چالههای توخالی. در این سیاره دو موجود فضایی زندگی میکنند.
از اینجاست که داستان شروع میشود، قصهای برای بچهها.
چندان که خبر از برچیده شدن ستونهای طنز در روزنامهها رسید ـ به دنبال آن کارتونهای وطنی هم به نصف رسید، کارفرمای یکی از روزنامهها گفت فعلا خدا پدر اینترنت را بیامرزد، کارتونهای نشریات جهان را هر روز میتوان پیدا کرد، مجانی. ما که کپی رایت نداریم. چنین بود که پوریا عالمی طنزنویس نسل حاضر یک طرف رفت، آیدین طرف دیگر، ابراهیم رها نشده ناپدید شد، مجموعه بیقانون هم از هم پاشید، یعنی اول قانون پاشید و بعد ضمیمهاش. میس کارتون هم که فیروزه مظفری باشد روسری را کشید بالا. شاگرد گرفت و کفش آهنین پوشید، زیر لب فحشی هم با لهجه گیلکی گفت و ...
از این مجموعه اما فایدهها هم سر زده است. از آن جمله همین مجموعه آی قصه که از جمله آبرومندترین تولیدات هنری و فرهنگی است و مخاطبش بچهها.
تولید تازه آی قصه، با مقدمه دلسوزانهای شروع شد و آن هم زمانی بود که پوریا عالمی نوشت: "امروز که شرایط کشور از حالت عادی خارج شده است آیا کشور توان تامین تبلت رایگان و اینترنت رایگان برای همه دانشآموزان را دارد؟ اگر به هر دلیلی از جمله شرایط اقتصادی، بدهیها، هزینههای جاری، اولویتهای دیگر و تحریم و... کشور نمیتواند در وضعیت فورس ماژور پیشآمده، شرایط برابر برای تدریس و تحصیل آنلاین برقرار کند، سه راه به نظر میرسد: تامین منابع مالی به واسطه وام داخلی یا خارجی. تامین اینترنت رایگان برای دانشآموزان بهوسیله دستور ایجابی به اپراتورها و سرویسدهندههای اینترنت و به تعویق انداختن تحصیل اجباری دانشآموزان و اعلام تعطیلی موقت مدارس تا اطلاع ثانوی."
"در راهکار سوم تحصیل از حالت اجباری، الزامی و عمومی به حالت انتخابی و خصوصی تغییر شکل میدهد. آیا به تعویق انداختن تحصیل اجباری دانشآموزان و تعطیلی موقت مدارس میتواند راهکاری برای جلوگیری از رقابتی بیسرانجام بین دانشآموزان این سرزمین داشته باشد؟ رقابتی که ممکن است به قیمت جان آنان و به بهای فقیرتر شدن خانواده آنان تمام شود؟ رقابتی که طبق آمارهای 'نرخ فقر کشوری' میتواند لطمهها و صدمههای جبرانناپذیری به بافتار جامعه وارد کند."
اینک به دنبال این دلسوزیها و راهگشاییهاست که در سیاره ماکی ماکی آن دو موجود فضایی راه افتادند… از خود میپرسیم مگر کرونا هم به فضا رفت.
نقش های در پرواز
در قالب کارت پستالهایی که از گالریهای مشهور شهر رسید نقاشیهای دو سه نسل به بهانه نوروز در پرواز آمد: از بالا سمت چپ، بر اساس حرکت عقربه ساعت: پروانه اعتمادی، ابوالقاسم سعیدی، احسان گنجی، بزرگمهر حسین پور، محمد احصایی، مسعود اسماعیل لو و فیروزه مظفری.
بیشتر بخوانید:
- هفته هنر و فرهنگ؛ ابتذال تصویر، مانکن دانشگاهی، بخارا و فیلم
- هنر و فرهنگ هفته؛ مادران درد و کابوس دستها در آب
- هفته هنر و فرهنگ؛ هدیه ژان کلود کاریر، جشنواره لاغر، ترانه سرد و انفعال
- هفته هنر و فرهنگ، فجر سوت و کور، تنهایی ننه علی، مرگ ساندویچ فری
- هنر و فرهنگ هفته؛ حذف و پیچش مو، حجم بزرگ سرگردانی، ثبت آرزوها
- هفته هنر و فرهنگ؛ انتخاب مرگ یا آزادی، کرگدن افتاد، در کجا ایستاده ایم
- هفته هنر و فرهنگ؛ زخمی بدتر از کرونا، تئاتر یا انسولین
- هفته هنر و فرهنگ؛ عزای کتاب، سفر پروانه و توران، تجدد بزک شده
- هنر و فرهنگ؛ هفتهای به نام او که در مهر آمد و در مهر رفت
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: هفته هنر و فرهنگ؛ نوروز کوتاه، آخرسال قرن غمزده، سبزه و سنبل
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران