بازندهرینگ، باختهشطرنج!
یک مقام ارشد عراقی ،هفته گذشته با گردنی افراشته اعلام کرد عراق قسط دیگری از غرامت ۵۱/۵ میلیارددلاری عراق به کویت را پرداخته و فقط کمتر از دومیلیارد دلار از این غرامت بابت تهاجم ۱۹۹۱ صدام به کویت باقی مانده است… اما پرونده آن تهاجم با پرداخت غرامت بسته نمیشود. حداقل در حافظه ما ، آن ماجرا به عنوان یکی از بلاهتهای درسآموزمنطقهای همیشه زنده خواهد ماند.
خلاصه داستانش این است که پساز پایان جنگهشت ساله ایران و عراق که با کمک اعراب و از جمله کویت در مجموع با کامیابی روانی عراقیهاتمام شد، صدام به فکر گردنکلفتی برای اعراب و باج گیری از آنها افتاد. گفته شده که در ملاقاتی با گلاسپی سفیر آمریکا در عراق ، صدام به طریقی حس کرد حرف علنی جورج بوش و جیمز بیکر وزیرخارجه آمریکا دایر بر اینکه آمریکا در اختلافات عراق و کویت بیطرف است، به معنی موافقت آمریکا با زورگیری صدام در کویت است. بهانه صدام خط ناعادلانه مرزی ، ولزوم بخشیدن وامهای کویت به عراق(چون از کویت در برابر ایران دفاع کرده!) بود. ارتشی را که با پول کویت و عربستان تجهیز کرده بود به کویت فرستاد و در چشم به هم زدنی کشور برادر عرب را اشغال کرد.
اما ورق برگشت: اعراب جلویش در آمدند ، و معلوم شد آمریکاییها او را کیش دادهاند تا بعدا در مقام نجاتدهنده کویت ظاهر شوند. در آنچه به جنگ اول خلیج فارس موسوم شد، عراق و صدام را از موقعیت برتر به جایگاه شکنندهای بردند که دههای بعد باچیزی در حد تلنگر آن را از هم پاشیدند. مشتزن گردن کلفت اعراب را در شطرنجی حسابشده به گوشه رینگ کشیدند تا با ضربه ای برقآسا ناکاوتش کنند.
اما در این منطقه، فقط صدام نیست که باختهی عرصه شطرنج و بازندهی رینگ بوکس است. همین الان، حکومت اسلامی به عنوان متولی کشورما، ایران را در دوعرصه شطرنج و رینگ بوکس به نوعی از هماوردی کشانده است که در همان الگوی پیشگفته میگنجد: حس کاذبی از زوربازو، و دعوی ساده دلانه ای از توان دیپلماتیک و قدرت نرم… تصوری از خود با سیمای محمدعلیکلی و مغزچرچیل ! همه هزینه هایی که کشور درسالهای اخیر پرداخته از همین دو توهم حاصل آمده است.
در ایران رسم نیست درباره زوربازو وتوان نظامی”نسبی” کشورسخن بگوییم چون این فشار روانی وجود دارد که انگار روحیه ملی را تضعیف میکنیم و دعاوی حکومت را درباره قدرت “مطلق” بازدارندهکشور زیرعلامت سوال میبریم. اما به هر حال نمیتوانیم از این دفاع کنیم که قدرت نظامی و توان اقتصادی کشور نسبت به تعهداتی که برای آن میتراشیم کافی است. واقعا نمیتوان ادعاکردکشوری که نمیتواند خرید وفروش بین المللی کند، به درامدارزی خود دسترسی ومتحد تمام قدقدرتمندی داشته باشد ، قادر نیست نقشه منطقه عوض کند، آمالش را در یمن پیش ببرد، در سوریه تصمیم گیرنده باشد، در عراق نفوذ داشته باشد، با ترکیه رقابت کند، در افغانستان بیتاثیر نباشد، با دعاوی خردهکشورهای عرب برخورد کند، از پس توطئههای عربستان براید، حرفش درلبنان پیش برود، و برای اسرائیل فاتحهبخواند : اجرای مجموعه این دعاوی و وظایف ورود به رینگی است که درهر گوشه آن یکی ایستاده و از دوپینگ تسلیحاتی و دیپلماتیک هم برخورداراست ! آنکه ورود به این مسابقه راتشویق میکند شطرنج باز ماهری است که شما راساده و فاقدقدرت تحلیل موقعیت یافته است. میخورید: هممشت، همفریب!
زدنحرف حساب درباره سیاست، دیپلماسی، امنیت ملی ، وقدرت نرم کشور دشوارتر است. نزد برخی، گناه کبیره است بگوییم ماحصل سیاست خارجی کشور بازی کردن در زمین اسرائیل و روسیه است و منافع حاصل از زیانهایی که به کشور میزنیم به حساب رندان جهان میرود. در شطرنج قمارآلودی که ایران دهههاست بازی میکند، منافع هزینه ۳۰ میلیارددلاری در سوریهرا روسیه میبرد، منفعت حکومت دستساز ایالات متحده درعراق به کمک هزینههای ایران را شرکتهای نفتی هالیبرتون و اکسون میبرند، حرکت انتهایی بازی در یمن را آمریکاییها به سود خودانجام میدهند(مثل نمونه مداخله دربالکان)، عاقبت در افغانستان آشی را کهآمریکا میپزدفراشی میکنیم، و… درپاییز این نوع شطرنج سیاسی، جوجهای برای شمردن باقی نمیماند!
با باور به اینکه قدرت از دل استراتژی متولد میشود و نه لشگر و موشک، ما در جامعهنو درنقد رویکردهای استراتژیک ایران ، درباره راهبردهای امنیت ملی، و در زمینه سرگشتگینظری در زمینه تعیین جایگاه کشور در ساختارهای آتی احتمالی منطقه و جهان سخن بسیارگفته و خالی بودن سیاست کشور از هدف حداکثرسازی منافعملی رانشان دادهایم. مجموعه این ارزیابیها زیرعنوان استراتژی خارپشت قابل دریافت است و ماحصل آنها به قرارزیر است:
۱ -موقعیت ژئو استراتژیک کشور ورودآن رابه هیچگونه سیاست تخاصم آمیزی درمنطقه غرب سرزمین توجیه نمیکند: با مجموعه اعراب
باید سیاست فرقهزدایی شدهو غیرایدئولوژیک مبتنی بر تجارت برقرار کردو متحدجویی فرقهای در این مناطق برای کشور زیان تاریخی دارد. معنای ساده و عملی این سیاست به رسمیت شناختن ساختارقدرت در منطقه به صورت دوفاکتو و بیاعتنایی به ماهیت سیاسی – اخلاقی دولتهای مستقر است . این آرمانگرایانه نیست، ولی بر منافع ملی منطبق است.
۲- همان موقعیت ژئواستراتژیک نه سوگیریسیاسی به سمت قدرتهای جهانی و ورود به بلوکبندی های قدیمی(دوران جنگ سرد)را توجیه میکرد و نه ورود به بلوکبندیهای جدید جهانی را مناسب میکند. سیاست مناسب برای ایران کنونی یک سیاست موازنه مثبت ، یعنی برقراری توازن در روابط امنیتی و اقتصادی با همه قدرتهای موجود(آمریکاو اروپا، روسیه، چین) است.جوهره این استراتژی امنیتی فرصت جویی برای توسعه اقتصادی در بستری از عدمتخاصم است. معنای عملی اینهم البته کنار کشیدن هشیارانه و تدریجی از دعواهای ابلهانه مانند تخاصمات بینالعربی، ومساله تاریخیشده فلسطینی – اسرائیلی ، و نزاعهای فرقهای مبتنی بر اختلاف مذاهب است. امری که برای حکومت ایران به منزله کفر ابلیس مینماید.
۳ -هیچ استراتژی امنیت ملی و از جمله استراتژی خارپشت نمیتواند بدون داشتن یک خاستگاه نظری از چارچوب منطقی ،محکم ، باثبات برخوردار شود. برای ایران ، به دلایلی این چارچوب فقطمیتواند بر شالوده ملیت و فرهنگ ایرانی(شامل مذهب) استوار باشد: یک چارچوب تاریخی – تمدنی در طول، و رواداری – تعاملی در عرض! استراتژی کنونی ریشه در باورهای ایدئولوژیک و تفرق مذهبی استوار کرده است، به طریقی با عناصر پیشگفته در تعارض است و در نهایت نمیتواند ملات التصاق همیشگیایرانیان باشد. بنابراین در نهایت، و در انعکاسی رو به داخل، این استراتژی مستلزم پذیرش فاصله گیری حکومت از متر ومعیارهای فرقهایی در امرمتعارف حکمرانی بویژه در سیاست خارجی است.
مجددا باید یادآوری کرد استراتژی امنیتملی یک سیاست نیست که بتوان آن را مانند لباس تعویض کرد و سادهانگارانه است این تلقی که استراتژی خارپشت تسلیم طلبانه و متضمن واگذاری قابلیتهای کشور به دیگران است. استراتژی محیلانهای است؛ نقب است، نه حمله به دروازه و برج وبارو!
وقتی ماندن در رینگ بوکس را منطقی نیابید، الزاما قدرت هماوردی در عرصه شطرنج را به دست نمیآورید، اما کنارکشیدن عاقلانه از رقابتهای رجزآلودی که ضربات در آنهابدون قاعده ، اتفاقی ، تخاصمآمیز و آسیبزاست ، میتواند عرصه عقلانی و آبزیرکاهتری را به رویتان باز کند.
مشتزنهامعمولا رجز زیاد میخوانند،عاقبت له ولورده به زمین می افتند، بالاخره بازندهاند، ودر چند سده اخیر هیچ پیروزی نداشتهاند، اما شطرنجبازها نه. این سرزمین سیاستمدار شطرنجباز کم نداشته ؛ اگر زمین خوردهاند، به خاطر نادانی حکومتهایخیالپرداز یاخائن بوده است!
منبع: جامعه نو
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: بازندهرینگ، باختهشطرنج!
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران