چالش «کوکب هدایت» با حراجِ «خود»، مهدی استعدادی شاد - Gooya News
"در این شب سیاهم، گم گشته راهِ مقصود
از گوشهای برون آی،ای کوکبِ هدایت"
روایت ساعدی از هدایت
بیتِ غزل حافظ در سرلوحه مطلب حاضر را غلامحسین ساعدی در پایان سخنی میآورد که به سال ۱۳۶۲ بر مزار هدایت در پرلاشز و به مناسبت سالگرد مرگش ادا کرده است.
آنجا او «کوکب هدایت» حافظ را مصادره به مطلوب میکند، زیرا میخواهد از صادق هدایت به عنوان الگویی برای رفتار روشنفکری یاد کند.
سخن ساعدی در نشریۀ «الفبا» و در شمارۀ ۲، بهار ۱۳۶۲ خورشیدی چاپ شده است. توضیح ساعدی از شحصیت ادبی- فرهنگی هدایت، هنوز به نظرم آنقدر جاذب است که میشود آن را تکرار کرد. بیآنکه اسیر تکرار کلیشه شویم.
ساعدی از هدایت تصویر زیر را به دست میدهد که او همچون "آزاده مردی آواره و دربدر" زیسته است. وی را کسی میخواند که استقلال فکری را از نوجوانی برگزید و از خانوادۀ اشرافی و ریشهدار بریده و از مدار قدرتمندان خارج شده است: "بیست و دو ساله بود که دیکتاتوری رضا خان بر سراسر وطن سایه افکند".
آنجا ساعدی از هدایتی میگوید که "از بیست سالگی نوشتن را آغاز کرد... با احساسات نوجوانی «انسان و حیوان» را به چاپ رساند". به گفته ساعدی، هدایت در بیست و دو سالگی که برای تحصیل از ایران خارج شد نه قصدِ اولیه در دندانپزشک شدن را پی گرفت و نه درس خواندن را در رشتهی معماری به اتمام رساند. هدایتِ شوریده، کسی بود که خیلی زود نکتۀ زیر را فهمید؛ اینکه پشت میز مدیریتی نشستن یا بالا رفتن از منبر موعظه و رهنمود دادن هدفش نیست. پس از توجه به لزوم رابطۀ لطیف بین انسان و حیوان، که در رسالهای آن را تعریف کرد، از "فواید گیاهخواری" گفت و آن را ترویج کرد.
به زعم ساعدی، هدایت از خارج که برمیگردد: "کار او بساز و بفروش نیست، او خودش است... او انتخاب کننده است، استقلال فکری دارد، روشنفکر واقعی است، آلتِ دستِ کسی، دستهای، حزبی نمیشود... میخواهد بفهمد قبل از تسلطِ اسلام در وطن او چگونه میاندیشیدند، راهیِ هند میشود و زبان پهلوی یاد میگیرد و ترجمۀ چند متن پهلوی را، نه به عنوان سیاهمشق که به عنوان دروازهای از اندیشۀ زندگی ایران، بر همگان عرضه میکند. نطفۀ اصلی «بوف کور» را ابتدا به صورت داستان کوتاهی به زبان فرانسه منتشر میکند، و بعد در اوج آشفتگی و شکفتگی، «بوف کور» را مینویسد: رسوباتی از تنهایی و دربدری و تصویر غریبی از دیکتاتوریِ آمیختنِ وهم با تصویر، و شکیبایی با ناشکیبایی. نمایشی از رجالهها که به شکل و شمایل پیرمرد خنزر پنزری درمیآیند، و ترس از اینکه نکند خودش نیز به این استحاله تن بدهد. نردبان تخیل وسیلهای است برای شاهد بودن روزگار خودکامگی... "
منبع خبر: گویا
اخبار مرتبط: چالش «کوکب هدایت» با حراجِ «خود»، مهدی استعدادی شاد - Gooya News
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران