دوراهی بایدن در برابر ایران
مهدی نوربخش
بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی ایران گذشته، اما مشکلات سیاست خارجی ما در زمینه حل اختلافات کشور با غرب همچنان پابرجا مانده است. تصور و توقع آن بود که با آمدن بایدن، پس از دوران ترامپ و تحریمهای «فشار حداکثری»، شرایط برای روابط دیگری بین ایران و آمریکا فراهم آید.
اگرچه شاید بتوان گفت که تنش بین کشور ما و آمریکا تا حدودی تقلیل پیدا کرده است اما دولت آمریکا عجلهای برای بازگشت به برجام از خود نشان نمیدهد و میخواهد با شروطی وارد این قرارداد بینالمللی شود. اما چرا بایدن که خود و مردان سیاست خارجیاش نه ایرانهراس و نه اسلامهراس هستند، میخواهند که کشور ما اول به برجام برگشته تا آمریکا به برجام بازگردد؟
در این شکی نیست که آمریکا در زمان ترامپ و در می سال۲۰۱۸ از برجام خارج شده و این قرارداد بینالمللی را که حمایت سازمان ملل را پشتسر خود داشته زیر پا گذاشته است و کشور ما ایران اصولاً درخواستش برای بازگشت آمریکا به برجام منطقی و مشروع به نظر میرسد، اما دولت بایدن از ورود بیقیدوشرط به برجام پرهیز میکند.
باید فرض کنیم که صحنه سیاست در دنیا همیشه با تغییرات روبهروست و کشور ما و دستگاه دیپلماسی آن باید این تغییرات را درک و برای آنها سیاستهای درخوری اتخاذ کند. صحنه روابط بینالملل متأسفانه صحنه دستیابی به حقها نیست، بلکه صحنه حفظ منافع برای هر کشوری است و در این چهارچوب باید از فرصتهای ایجادشده استفاده بهینه کرد تا منافع ملی که زمانی با منافع اخلاقی یک کشور هم گره میخورند پاسداری شوند.
در این مقاله کوشش میشود که مشکلات دولت بایدن و آنچه این دولت را مجبور میکند که با شروطی به برجام بازگردد مورد ارزیابی قرار گیرد. بحث درون این مقاله یک بحث ارزشی نیست و نویسنده به دنبال این نیست که ثابت کند راهی را که آمریکا یا ایران در پیش گرفتهاند کدام صحیحتر است.
این مقاله فقط برای روشن کردن مشکلات دولت بایدن در بازگشت بدون قید و شرط به برجام نوشته شده است تا برای خوانندگان داخلی روشن شود چرا دولت آمریکا از این کار امتناع میورزد. در مقاله دیگری به مشکلات سیاست خارجی در کشور خودمان خصوصاً در رابطه با برجام خواهیم پرداخت.
بایدن و دوراهی سیاست خارجی
آمریکا پس از سالهای طولانی، اکنون بر سر دوراهی یک انتخاب بزرگ در سیاست خارجی خود قرار گرفته است. جنگ جهانی دوم به رهبری آمریکا خاتمه پیدا کرد و جنگ سرد باز به رهبری آمریکا تا سال ۱۹۹۰ میلادی ادامه پیدا کرد و با همکاری گرباچف و ریگان پایان یافت.
برای مدتی جهان با رهبری آمریکا یکقطبی شد، اما در جهانی یکقطبی همهچیز تغییر پیدا کرده و آمریکا دیگر نمیتوانست بدون فراهمآوری اجماع در بلوک غرب به رهبری خود در دنیا ادامه دهد. جهان یکقطبی از پایان دوران ریگان و خصوصاً در زمان ریاستجمهوری جورج اچ دبلیو بوش (۱۹۸۹-۱۹۹۳) شروع شد. نئوکانهای آمریکایی از بوش خواسته بودند که آمریکا در دنیای یکقطبی شده تازه به فکر ایجاد نظم جدیدی برای جهان و روابط بینالملل باشد، اما او قبول نکرده و میخواست که تنشهای بینالمللی دنیای جنگ سرد فروکش کنند.
لذا وقتی جورج اچ دبلیو بوش (پدر) میخواست ارتش عراق را از کویت بیرون کند، نهتنها حمایت کشورهای غربی بلکه سازمان ملل متحد را نیز کسب کرد. دولت کلینتون (۲۰۰۱-۱۹۹۳) هم به میراث بوش برگشته و کوشش کرد تا برای تقلیل تنشهای بینالمللی تلاش کند و لزوماً از برتری نظامی آمریکا برای ایجاد یک نظام هژمونیک جدید استفاده نکند. او با حمایت از مسلمانان در سارایوو وارد جنگ با صربهای نژادپرست در اروپا شد تا دامنه تنشی که احتمال داشت به اروپا هم کشیده شود متوقف شود.
به دولت ایران پیدرپی برای مذاکره و گفتوگو پیشنهاد میکرد. وزیر امورخارجه او خانم آلبرایت، تا مرز عذرخواهی برای کودتای آمریکائی- انگلیسی سال ۱۳۳۲ بر ضد رهبر فقید جنبش ملی ایران، دکتر محمد مصدق پیش رفت.
جورج دبلیو بوش (۲۰۰۹-۲۰۰۱) در زیر القای نئوکانهای راست افراطی دست به یک قمار بزرگ در عراق زد؛ بدون آنکه حمایت بسیاری از کشورهای غربی و یا سازمان ملل متحد را با خود داشته باشد. او در این قمار سخت شکست خورد. او میخواست وانمود کند که دنیا همچنان یکقطبی مانده و آمریکا دستانش باز است تا از قدرت نظامی خود برای ایجاد یک نظم جدید جهانی خصوصاً در خاورمیانه بهره گیرد.
«خاورمیانه بزرگ» مفهومی بود که نئوکانها برای تغییرات بنیادین در خاورمیانه انتخاب کرده بودند. لذا دخالت نظامی در عراق بهعنوان اولین دخالت برای دخالتهای بعدی از آن یاد میشد. شکست بوش در عراق تعداد زیادی را در جامعه فرهیخته سیاسی آمریکا بر آن داشت تا در مورد چالش چگونگی رهبری سیاسی امریکا در دنیا و در بلوک غرب بیندیشند.
بیماری کووید ۱۹ نشان داد که اگر یک نظام سیاسی نتواند امور داخلی و خارجی خود را خوب مدیریت کند، اگرچه آمریکا باشد، با مشکلات عدیدهای روبهرو میشود. این بیماری و اثرات آن در آمریکا و دنیا نشان داد چنانچه آمریکا بخواهد ادعای رهبری جهان را در سر داشته باشد، نمیتواند مشکلات دنیا را بدون مشارکت بقیه کشورهای جهان حل کند. آمریکا ۴درصد جمعیت دنیا را دارد اما ۲۵درصد بیماران کوویدی متعلق به این کشور و ۱۹درصد مرگ در اثر این بیماری در کل دنیا به آمریکا تعلق دارد.
اگرچه سیاست خارجی در صحنه انتخاب ریاستجمهور در مقایسه با اقتصاد نقش کمتری را بازی میکند، اما میراث (Legacy) سیاست خارجی یک رئیسجمهور برای انتخاب در دور دوم یا میزان محبوبیت و توفیق او برای دستیابی به اهدافی که دکترین سیاست خارجی او تدوین میکند بسیار بااهمیت هستند.
لیندن جانسون با جنگ ویتنام، نیکسون باز با جنگ ویتنام، کارتر با گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا در ایران، ریگان با ایران گیت، و جورج دبلیو بوش با جنگ عراق هویت موفقیت یا شکستشان را شکل دادند. با روی کار آمدن ترامپ، صحنه سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا دستخوش تغییرات بنیادین شد.
در صحنه سیاست خارجی، آمریکا در زمان ترامپ به نهادهای بینالمللی بدبین شده، منافع آمریکا را حتی بر منافع کشورهای غربی و دوست ترجیح داده، در صحنه بینالمللی به فکر بازیهای برد-باخت افتاده، از دولتهای دست راستی افراطی در صحنه بینالملل که با نهادهای دموکراتیک و قانونی سر آشتی نداشته حمایت کرده و نهایتاً وارد یک جنگ تجاری با چین و بسیاری از کشورهای اروپایی شد.
آمریکا در زمان ترامپ اعتبار بینالمللی گذشته خود را کاملاً از دست داده و بسیاری از دوستان این کشور به رهبری واشینگتن برای همکاری در حل مشکلات جهانی شک کردند. خروج ترامپ از قرارداد حفاظت محیطزیست و تغییرات اقلیمی پاریس، و از نهادهایی نظیر یونسکو و سازمان بهداشت جهانی بر این بیاعتباری افزوده و بر این شک دامن زده بود.
نخبگان سیاسی امریکا در مورد سیاست خارجی این کشور به دو گروه تقسیم میشوند. گروه اول اعتقاد دارد که آمریکا همچنان باید به رهبری خود در صحنه سیاست بینالملل ادامه دهد. این گروه بر این باور است که در صحنه روابط بینالملل، کشور دیگری نمیتواند خلأ و کمبود رهبری آمریکا را پر کرده و اگر آمریکا چنین نقشی را نپذیرد به منافع ملی و امنیتی خود ضربه میزند.
این گروه یکجانبهگرایی را تجویز کرده و مداخلات نظامی آمریکا برای حفظ منافع ملی و امنیتی خود را تشویق میکند. با مشاهده دولتهای دستراستی پوپولیست و گرایشات استبدادی و ایجاد دولتهای ترکیبی (Hybrid)، خصوصاً بعد از موج سوم، این کنش سیاسی بر این باور شد که کشورهای دموکراتیک میبایست به رهبری آمریکا یک بلوک در مقابل کشورهای استبدادی ایجاد کرده و نفوذ اینگونه دولتها را در سطح منطقه و روابط بینالملل محدود کنند. این کنش به بخشی از رئالیستها و همه نئوکانها تعلق دارد.
گروه دوم اعتقاد دارد که آمریکا باید منافع ملی و امنیتی خود را در حیطه محدودتری برای مکان و در زمان خاصی تعریف کند و به چندجانبهگرایی در سطح بینالملل و نهادسازی بینالمللی برای حل مشکلات جهانی روی آورد. این کنش بیشتر مبنای فلسفه سیاسیاش لیبرالیسم سیاسی است و بر تغییرات اجتماعی و نقش مردم در ارائه نظر و اجماع در سیاست خارجی بسیار تکیه میکند.
در این گروه کسانی هستند که ادعا میکنند که در طول سه دهه گذشته آمریکا اهداف مختلفی که لزوماً به منافع ملی کشور ربط مستقیمی پیدا نکرده را دنبال کرده و این کشور باید از سیاستهای دخالت در امور بقیه کشورها برای تغییرات دموکراتیک یا دفاع از حقوق بشر دست برداشته و بعضی حتی توصیه میکنند که آمریکا باید بهطور مشخص و کامل از خاورمیانه خارج شود.
بایدن اکنون به دنبال زمینه برای ایجاد رهبری آمریکا در بلوک غرب و ایجاد اعتبار مجدد برای این کشور بعد از دوره چهارساله ترامپ است. اما رویکرد سیاست خارجی او بدون شک به دنبال چندجانبهگرایی و ایجاد اجماع در سطح بینالمللی است. برگشت او به نهادهای بینالمللی نظیر قرارداد حفظ محیطزیست و تغییرات اقلیمی پاریس و همچنین سازمان بهداشت جهانی نشان میدهد که او به دنبال استحکام نهادهای بینالمللی است.
برخورد او با محمد بنسلمان در ماجرای قتل فجیع خاشقچی، و عدم به رسمیت شناختن او در حال حاضر نشان میدهد که حقوق بشر در سیاست خارجی آمریکا در زمان دولت بایدن به شکلی منظور میگردد. آمریکا در دوران چهارساله ترامپ با مقوله پوپولیسم و راستگرایی افراطی روبهرو شد. بایدن و دولت او بر خطر راست افراطی در داخل آمریکا و بیرون واقف بوده و نمیخواهند خطر جهانی این کنش فکری را نادیده بگیرند. لذا خطر این کنش در برآورد دولت بایدن باید بیش از آمریکا و در سطح جهانی دنبال شود. نتیجتاً دولت بایدن در سیاست خارجی خود توجه ویژهای به مقابله با راست افراطی پوپولیست و نظامهای استبدادی دارد.
چالشهای داخلی و خارجی بایدن در مقابل برجام
۱٫ هنوز مشخص نیست که اگر دولت بایدن به کنش دوم یعنی چندجانبهگرایی، ایجاد اجماع جهانی، تقویت نهادهای بینالمللی و… اعتقاد داشته باشد که گذشته او و تیم سیاست خارجیاش نشان میدهد که چنین است، چگونه میخواهد بر دیپلماسی و اصولاً کنشهای دیپلماتیک در سیاست خارجی آمریکا تکیه کند.
از طرفی، بایدن اعلام کرده است که به روشهای دیپلماتیک برای حل مشکلات آمریکا با بقیه کشورهای دنیا اعتقاد دارد اما بهراحتی حاضر نشده است به برجام که دولت گذشته آمریکا آن را نقض کرده است، برگردد. در زمان عقد قرارداد برجام، دولت اوباما در مقابل مخالفان این قرارداد ادعا میکرد که این اولین قدم برای حل بقیه مشکلات آمریکا و غرب با ایران است. آمریکا به شکل یک پروسه برای حل اولین، برنامه هستهای ایران، تا آخرین مشکلات، یعنی بهعنوان مثال نفوذ یا دخالت نظامی کشور ما در سوریه فکر میکرد، اما بسیاری در ایران، به برجام بهعنوان یک هدف نگاه میکردند.
کسانی که روی موشکهای ایرانی بعد از عقد قرارداد برجام، شعار نابودی اسرائیل را حک کرده بودند، برجام برایشان آخرین مذاکره با آمریکا بود. سؤال اینجاست که اگر بهجای ترامپ کلینتون در انتخابات سال ۲۰۱۶ آمریکا انتخاب میشد، آیا آن دولت نمیخواست که مذاکرات بعدی را با ایران شروع کند؟ دموکراتها و دولت بایدن فکر میکنند که مذاکره با ایران بهخاطر انتخاب ترامپ دچار یک وقفه بزرگ تاریخی شده است.
جمهوریخواهان بهطور مشخص در گذشته و حال و گروهی از دموکراتها در زمان حاضر برجام را یک قرارداد کامل نمیدانند و میخواهند که دولت بایدن با ایران خصوصاً برای مفادی که در این قرارداد بهزودی شامل مرور زمان (Sunset Clause) میشود وارد مذاکره شود.
دموکراتها فکر میکردند درصورتیکه در انتخابات گذشته خانم کلینتون انتخاب میشد، فرصتهای زیادی بود تا آرامآرام آمریکا و ایران بتوانند مشکلات خود را با یکدیگر حل کنند. اما چنین نشد و ترامپ در انتخابات پیروز شد و رابطه ایران و آمریکا وارد مرحله دیگری شد. بایدن ادعا میکند که با برگشت ایران بهتمامی مفاد برجام، آمریکا حاضر است به برجام برگشته و مذاکرات بعدی را شروع کند و با ایجاد تغییراتی در این قرارداد برای رفع تدریجی تحریمها اقدام کند.
برداشتن تحریمها از کشور ما فقط در یک پروسه چندساله امکانپذیر است. در این پروسه میبایست بین دو کشور اعتمادسازی شود و اگر دولت بایدن بخواهد تمام تحریمهای آمریکا بر روی ایران را ملغی کند، خصوصاً تحریمهایی که ترامپ زیر عنوان «تروریسم» بر ایران اعمال کرده است، باید با ایران مذاکره کند و به مخالفان این قرارداد نشان دهد که مشکلات دیگر آمریکا با ایران حل شده است.
بایدن برای جذب حمایت حداکثری در میان دموکراتها و جمهوریخواهان راهی بهجز مذاکره و رفع ابهامات موجود بین دو کشور ندارد. دولت آمریکا باید از اهرم مذاکره برای رفع مشکلات بین دو کشور استفاده کرد تا مخالفان برجام را راضی کند.
بایدن همچنین دو مشکل دیگر هم برای برگشت به برجام بدون تضمین مذاکرات بعدی بین ایران و آمریکا دارد.
اول؛ در حاشیه این قرارداد بینالمللی تأکید شده است که اگر بایدن به برجام برگردد و بخواهد تمام تحریمهای ایران را ملغی یا در بعضی تغییراتی ایجاد کند باید تا پایان سال ۲۰۲۳ به کنگره آمریکا رجوع کند. این کار فقط زمانی با مشکلات روبهرو نمیشود که بایدن بتواند با ایران تمام مشکلات آمریکا را حل کرده باشد. بدون تائید کنگره، ایجاد قانونیِ یک قرارداد با ایران امکانپذیر نیست. اگر چنین شد، قرارداد برجام اینبار به دنبال مذاکرات بعدی به تصویب کنگره آمریکا میرسد تا رئیسجمهور بعدی نتواند آن را ملغی کند.
دوم؛ در سال ۲۰۱۵ جمهوریخواهان که اکثریت را در کنگره آمریکا داشتند قانونی را تصویب کردند بهنام INARA. این قانون به کنگره اجازه میدهد که تمام قراردادهای رئیسجمهور در مورد انرژی هستهای با کشور ما را مرور کرده و سپس اعلامنظر کند که آن را تائید میکند. اگر تائید نکرد باید بتواند در مقابل حق وتوی رئیسجمهور بهاندازه کافی در کنگره رأی داشته باشد که در گذشته جمهوریخواهان نمیتوانستند دوسوم آرا را برای عدم تائید هر قراردادی با ایران داشته باشند.
در مدت ۳۰ روزی که کنگره قراردادی را با کشور ما موردبررسی قرار میدهد، رئیسجمهور آمریکا نمیتواند هیچگونه تغییری در تحریمها ایجاد کند. بایدن کوشش میکند که در مذاکره با ایران جای ابهامی برای اینگونه مخالفتها در کنگره باقی نگذارد.
او تلاش میکند که خصوصاً در بسیاری از سیاستهای خود، دشمنی جمهوریخواهان که اکنون در کنگره آمریکا اکثراً حامی ترامپ هستند را بر نیانگیزد. بایدن به دنبال مذاکرات بعدی با ایران است تا بتواند حمایت بخشی از جمهوریخواهان را کسب کند.
۲٫ در آمریکا و اصولاً تصور این است که جمهوریخواهان در سیاست خارجی بیشتر از دموکراتها موفق بودهاند، بهخاطر اینکه ابایی ندارند که با فشار یا تهدید نظامی به اهداف خود نائل آیند. در مورد ایران مثالی که بارها زده شده، این است که کارتر دموکرات نتوانست گروگانها را آزاد کند اما تهدید نظامی ریگان برای کشور ما بسیار ملموس بوده و بهدنبال انتخاب ریگان، گروگانها در سفارت آمریکا آزاد شدند.
دولت بایدن کوشش میکند که این تصور را از ذهن مردم آمریکا پاک کرده و با سیاستهای خارجی خود اعلام کند که بهخاطر تغییرات فعلی در سطح بینالملل، اینبار دمکراتها با کنش متفاوتی وارد میدان شده و کوشش میکنند که با تهدیدهای بینالمللی جدید در مقابل منافع و امنیت آمریکا مصممتر عمل کرده و از همه روشها استفاده کنند.
از زمان انتخاب بایدن، بهجز بمباران مواضع حشدالشعبی در ابوکمال، تابهحال جتهای بمبافکن B-52 آمریکا چهار بار در آسمان خاورمیانه پرواز کردهاند. این جتهای جنگی بمبافکن که میتوانند بمبهای اتمی هم حمل کنند، از خود آمریکا بهسوی خاورمیانه پرواز کردهاند.
در زمان اوباما دولت عربستان سعودی دستانش در یمن باز بود بهخاطر اینکه فکر میشد که بحران در این کشور به رقابت بین ایران و عربستان سعودی ختم میشود و نباید اجازه داد که خصوصاً بخش جنوبی یمن و تنگه بابالمندب در زیر کنترل و نفوذ ایران قرار گیرد. بایدن نهتنها حوثیها را از لیست تروریسم که ترامپ آن را اعمال کرده بود، خارج کرد، فروش اسلحه به عربستان سعودی را به تعلیق درآورده و با حمایت کامل از سازمان ملل متحد، به دنبال حل مشکلات در یمن است.
بایدن همچنین با ملک سلمان تلفنی صحبت کرده و هنوز محمد بنسلمان را به رسمیت نشناخته و از سازمان سیای آمریکا درخواست کرد تا گزارش خود در مورد فاجعه قتل خاشقچی که بهوسیله محمد بنسلمان تدارک دیده شده بود را منتشر کند. انتشار این گزارش نشان داد که بایدن در شرمنده کردن حکام عربستان سعودی هم ابایی ندارد.
دولت بایدن در مورد چین و روسیه هم سیاستهای متفاوتی را با اوباما و ترامپ در پیش گرفته است. در هفته اول ماه مارچ، دولت بایدن تحریمهای جدیدی را بر روسیه بهخاطر نقض حقوق بشر و دستگیری رهبر مخالفان این کشور، الکسیس ناوالنی وضع کرد.
همچنین، در یک صحبت تلفنی دوساعته با رهبر چین، شی، بایدن مسأله حقوق بشر اقلیت مسلمان اویغور در این کشور را بهعنوان یکی از موضوعات مهم مورد بحث قرار داد. شایان ذکر است که سال پیش زمانی که کنگره آمریکا دولت چین را بهخاطر نسلکشی مسلمانان چین محکوم کرد، وزارت امورخارجه کشور ما، این مصوبه کنگره آمریکا را محکوم و ادعا کرد که مسئله اویغورهای مسلمان چین یک مسئله داخلی است و به دولت چین مربوط میشود.
در بین کشورهای مسلماننشین، اندونزی، بزرگترین کشور مسلماننشین دنیا، تابهحال نسلکشی مسلمانان اویغور در چین را محکوم کرده است. دولت بایدن کوشش میکند که با طراحی سیاستهای خارجی جدید، بخش عظیمی از مردم آمریکا را قانع کند که در روابط خارجی بسیار فعال و سیاستهای جدیدی را اتخاذ کرده و دنبال میکند. مذاکره با ایران هم برای بایدن در همین چهارچوب قابلتصور و نشان از تغییراتی است که او میخواهد خصوصاً در خاورمیانه ایجاد کند.
۳٫ دولت ترامپ و دوران چهارساله رئیسجمهوری او تصورات بخشی از مردم این کشور را در مورد ایران تغییر داده است. انتخابات سال ۲۰۲۰ امریکا نشان داد که این جامعه در مورد سیاستهای داخلی و خارجی این کشور کاملاً دوقطبی شده است. اختلاف آرای بین بایدن و ترامپ بیش از ۷ میلیون رأی نبوده است.
راست پوپولیست افراطی در آمریکا نهتنها در سطح سیاستهای داخلی بلکه خارجی این کشور نیز توقعات و تغییرات جدیدی را وارد میدان بحث و نزاع کرده است. در این راستا، دولت جدید دموکرات کوشش میکند تا بخشی از مردم این کشور را از ترامپیسم جدا کرده و صحنه سیاست کشور را از تنشهایی که راست افراطی ایجاد میکند پاکسازی کند.
لذا بایدن مانند هر سیاستمدار دیگری در حزب دموکرات، نگران فراهم آمدن یک آلترناتیو در جناح راست افراطی این کشور در انتخابات آینده است. جمهوریخواهان در کنگره آمریکا از ترس ترامپ و اینکه او بتواند در بین هواداران راست افراطی خود برای آنها در انتخابات آینده دردسرساز باشد، از اکنون به دنبال ارزیابی سیاستهای خارجی بایدن و انتقاد از آنها خصوصاً در مورد ایران هستند.
بایدن به دنبال آن است که در مذاکره با ایران بتواند حداقل بخشی از جمهوریخواهان معتدل را برای حمایت از سیاستهای خود در مورد کشور ما قانع کند. او فشار حداکثری بر ایران را سیاست نادرستی میداند اما حاضر نیست بدون تعهد به مذاکرات بعدی، تمام تحریمها را از کشور ما ملغی کند. میزان محبوبیت بایدن در ماه اول و اکنون به مرز ۶۰درصد رسیده که در تاریخ این کشور کمسابقه بوده است. نهایت محبوبیت ترامپ در چهار سال ریاستجمهوری او از مرز ۴۲درصد بالاتر نرفت.
بسته مالی کمکی ۱٫۹ تریلیون دلاری بایدن و دموکراتها، حمایت بیش از ۷۰درصد جامعه آمریکا را همراه خود دارد. بیش از ۳۰۰ میلیارد آن به بیماری کووید، ۱۷۰ میلیارد آن به مراکز آموزشی و بقیه کمکهایی است که به مردم برای صرف مخارج زندگی و همچنین مشاغل اختصاص پیدا کرده است.
در یک قرارداد و با وساطت دولت بایدن، دو کمپانی جانسون و جانسون و مرک، امریکا، تا پایان ماه می امسال، به اندازه همه شهروندان این کشور واکسن ضدکرونا ایجاد میکنند تا تزریق شود. بایدن به مردم آمریکا قول داده بود که در ۱۰۰ روز اول دولت او ۱۰۰ میلیون واکسن ضد کووید به مردم آمریکا تزریق شود. اما اکنون بهجای تزریق یکمیلیون واکسن در روز، تعداد واکسن تزریقشده در روز به مرز سه میلیون رسیده است. در اثر سیاستهای مؤثر بایدن، بیماری کرونا در آمریکا سخت در حال کاهش است.
بایدن و دموکراتها در سیاستهای داخلی و خارجی اکنون دست بالا را دارند و نمیخواهند که راست افراطی در مقابل اینگونه سیاستها به هیچ شکلی بسیج شود. در مورد ایران، بایدن بارها اعلام کرده است که به دنبال مذاکره برد-برد و پایان مخاصمات بین دو کشور است. برای او هرگونه مذاکرهای باید حمایت اکثریتی مردم آمریکا را به همراه داشته باشد.
مذاکره با ایران برای او بسیار مهم و حیاتی است بهخاطر اینکه در زمان عقد قرارداد برجام، او معاون رئیسجمهور این کشور و حامی سرسخت این قرارداد بینالمللی بوده است. او میخواهد برجام مجدداً زنده شود اما بدون مذاکره با ایران حاضر نیست به برجام برگردد.
۴٫ حضور روسیه و چین در منطقه خاورمیانه به پیچیدگی سیاست خارجی آمریکا افزوده است. آمریکا بیش از پیش خصوصاً برای ایجاد یک چتر امنیتی و ثبات در منطقه خاورمیانه سرمایهگذاری دیپلماتیک و نظامی خواهد کرد. چین تاکنون در سطح دنیا یک رقیب اقتصادی برای آمریکا و خصوصاً در این منطقه بوده است. خود چین نخواسته است تا با آمریکا در منطقه خاورمیانه وارد رقابتهای نظامی شود. چینیها از دوران جنگ سرد، رقابت تسلیحاتی و نهایتاً فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی درسها آموختهاند.
چین در اسرائیل بندر تجاری میسازد و در عربستان سعودی پهپاد و تأسیسات هستهای. اما بایدن به دنبال این است که اجازه ندهد شکافهای امنیتی در منطقه، چین را تشویق کند که در آینده کوشش کند این شکافها را پر کرده و با آمریکا در این منطقه وارد رقابتهای نظامی شود. چین مانند آمریکا در دریای سرخ و در جیبوتی یک بندر نظامی دارد اما باز تأسیسات نظامی آمریکا در همین دریا هم از چین بسیار برتر است و آنجا هم چین به دنبال رقابت نظامی با آمریکا نیست.
آنچه چین و آمریکا را، هم در خاورمیانه و هم دریای سرخ متحد میکند حفاظت از امنیت تنگههای هرمز و بابالمندب و ثبات امنیتی در این دو منطقه است. مادامیکه آمریکا میتواند این امنیت را ایجاد کند، چینیها وارد رقابتهای نظامی با واشینگتن نخواهند شد.
اما مسئله روسیه در خاورمیانه برای بایدن مسئله دیگری است. به لحاظ نظامی روسها کوشش میکنند غرب و آمریکا را در منطقه به چالش رقابتی بکشند. اما روسیه اصولاً توان اقتصادی بهاندازه کافی ندارد لذا میزان چالش این کشور در مقابل غرب بهخاطر بنیه اقتصادی بسیار محدود است.
دولت بایدن مجدداً به دنبال فعال کردن سیاست این کشور در مورد سوریه و حمایت از ثبات سیاسی در عراق است. بزرگترین مشکل روسها در سوریه، ترکیه و بازسازی اقتصادی این کشور است. روسها با اسرائیل بر سر آینده سوریه همپیمان شده و پوتین اعلام کرده است که نگرانی امنیتی اسرائیل در سوریه را مشروع میداند.
بهخاطر همین هم با دادن اطلاعات روسیه به دولت نتانیاهو، پایگاههای نظامی ایران در سوریه بمباران میشوند. شایان ذکر است که روسها در ۱۹ اسفندماه اعلام کردهاند که میخواهند یک نشست مشورتی با کشورهای آمریکا، چین و پاکستان و نمایندگان دولت افغانستان و طالبان برگزار کنند. در این لیست نامی از ایران نیست.
اگرچه رهبران ایران تمایل نشان میدهند که با روسها روابط ویژهای داشته باشند، اما پوتین نشان داده است که به دنبال چنین رابطهای نیست و بیشتر تمایل دارد تا با اسرائیل و بقیه کشورهای عربی منطقه روابط خود را نزدیکتر کند. دولت آمریکا در زمان بایدن همچنین نمیخواهد که دست اسرائیل به لحاظ امنیتی در منطقه باز شود.
اگرچه بایدن روابط بین اسرائیل و کشورهای عربی منطقه را مانند کشورهای اروپایی تشویق کرده است، اما نمیخواهد اسرائیل در طرحهای امنیتی منطقه نقش بزرگی را بازی کند؛ بهخاطر اینکه خود این نقش به بیثباتی امنیتی در منطقه دامن میزند. اگر اسرائیل با کشورهای عربی منطقه وارد قراردادهای امنیتی شود، آمریکا نمیتواند روابط گذشته خود را با این کشورها حفظ کند.
بایدن بر این باور است که اگر بتواند مشکلات خود را با ایران حل کند، کشور ما را برای شرکت در ایجاد طرحهای امنیتی در منطقه تشویق نماید. اما اسرائیل به دنبال چالش سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران در منطقه خاورمیانه است و اینگونه چالش و دشمنی نمیتواند به ایجاد ثبات در منطقه کمک کند.
لذا باید تصور کرد که بایدن در منطقه خاورمیانه بیش از ترامپ حضور پیدا میکند و اجازه نخواهد داد که چین و روسیه از شکافهای امنیتی منطقه بهره گیرند. در مورد بازسازی سوریه، هزینه برآوردی تا سقف یکتریلیون دلار تخمین زده شده است. این هزینه از عهده ایران و روسیه خارج است. کمکهای کشورهای غربی و کشورهای عربنشین منطقه نقش بزرگی را در این بازسازی ایفا خواهد کرد.
اما این بازسازی بدون تبیین و حل مشکلات سیاسی این کشور خصوصاً در حیطه ساختار حکومتی آینده سوریه میسر نخواهد شد. اسد برای مدت زیادی نمیتواند در سوریه حکومت کند. آینده دولت و ثبات سیاسی در این کشور با بازسازی اقتصادی آن گره خورده است. دولت بایدن اجازه نخواهد داد تا این بازسازی بدون تصمیم برای آینده سیاسی سوریه شروع شود.
چرا مذاکره و پایان دادن به دشمنی با آمریکا ضروری است
ابتدا باید دانست که کشور ما هرگز نمیتواند در همسایگی خود با کشورهای منطقه روابط بهتری ایجاد کند اگر نتواند مشکلات خود را با غرب و آمریکا حل کند. لذا ایجاد روابط ما با همسایگان از مذاکره با غرب میگذرد. آقای ظریف کراراً اعلام کرده است که کشور ما حاضر است با همسایگان خود وارد مذاکره شود، اما هرگز به دلیل عدم اشتیاق این همسایگان برای مذاکره اشارهای نکرده است.
کشورهای عربی با غرب روابطشان بنیادین (Structural Relations) است. این به معنی این است که ارتش، اقتصاد، سیستم آموزشی و بازارشان کاملاً وابسته به غرب و در رابطه تنگاتنگی با اروپا و خصوصاً امریکا قرار دارد. آنها هرگز نمیتوانند از اهرم شرق و چین برای فشار روی آمریکا استفاده کنند؛ بهخاطر اینکه بافت سیاسی و اجتماعی جوامع این کشورها این اجازه را به آنها نمیدهد.
در گذشته در ازای دسترسی غیرمحدود آمریکا به منابع انرژی در این کشوها، واشینگتن ایجاد امنیت (Oil for Security) آنها را بهعهده گرفته بود. اگرچه اکنون آمریکا به نفت خاورمیانه آنچنان نیازمند نیست، اما برای رهبری دنیای غرب مجبور است ضامن ثبات در منطقه خاورمیانه بوده و امنیت کشورهای عربی حوزه خلیجفارس را تأمین کند. لذا مذاکره با آمریکا برای کشور ما حیاتی است. اما برای اینکه به این موضوع و مهم بودن روابط کشور با همسایگان بیشتر پرداخته شود باید به روابط ایران و امارات در منطقه اشاره کرد.
در ژانویه سال ۲۰۱۶ سفارت عربستان سعودی در تهران مورد حمله قرار گرفت؛ اگرچه امارات روابط دیپلماتیک خود را با ایران تقلیل داد اما برعکس عربستان سعودی، بحرین و چند کشور عربی دیگر از این روابط محافظت کردند. در سال ۲۰۲۰ دولت امارات همراه با کویت و قطر برای مقابله با کووید ۱۹ به کشور ما کمک کردند.
محمدجواد ظریف بعد از این کمک، اعلام کرد که راه دیالوگ با امارات باز بوده و بازخواهد ماند. روابط اقتصادی ایران با امارات همیشه از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. در سال ۲۰۱۳ امارات ۹۶٫۷درصد کل صادرات شورای همکاری خلیج به ایران را از آن خود کرده بود. در سال ۲۰۱۵، شهروندان ایران حدود ۲۰۰ میلیارد دلار در امارات سرمایهگذاری کرده بودند.
این حجم از سرمایهگذاری در امارات توسط ایرانیان، امروز به بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار میرسد. در سال ۲۰۱۷، امارات بزرگترین مراودات تجاری را در سطح ۱۲٫۹ میلیارد دلار با ایران داشته است. یکی از مراکز مهم صادرات ایران، بندر فجیره در امارات است.
تا پایان دوران اوباما و بعد از عقد قرارداد برجام، دولت آمریکا امارات را به بهتر شدن روابط اقتصادی خود با ایران تشویق کرده بود. با خروج ترامپ از برجام و فشار دولت آمریکا، دولت امارات محدودیتهایی برای مراودات تجاری خود با ایران و ویزا برای ایرانیان قائل شده و حجم دادوستد بین دو کشور تا پایان سال ۲۰۱۹ به ۳٫۵ میلیارد دلار رسید.
به دنبال چند حمله به کشتیهای تجاری در تنگه هرمز، امارات نمایندگانی برای مذاکره به تهران فرستاد. در پایان سال ۲۰۲۰، امارات صدور ویزا به شهروندان ایران را کاملاً متوقف کرد. توجیه دولت امارات ریسکهای امنیتی بود. در بین ماههای مارچ و ژوئن ۲۰۲۰، صادرات ایران به امارات ۸درصد ازدیاد پیدا کرده و به یک میلیارد دلار رسید. ایران به بنادر امارات برای صدور کالاهای غیرنفتی خود به دنیا سخت نیازمند است.
ایران از طریق این بنادر میتواند به بازارهای کشورهای مرزی اقیانوس هند دسترسی پیدا کند. این بنادر همچنین در طرح کمربند و جاده چین برای ایران حیاتی به نظر میرسند. بنادر امارات کمترین هزینه را برای صادرات کشور ما فراهم آوردهاند.
اما آنچه برای امارات بهعنوان یک کشور با اقتصادی پویا در روابطش با ایران مهم است این است که کشور ما در مراودات تجاری خود منافع دیگر این کشور را مورد توجه قرار داده و از دریچه نظامی به امنیت منطقه نگاه نکند. به دنبال ایجاد روابط جدید امارات با اسرائیل، این کشور مورد تهدید و مذمت ایران قرار گرفت. اما آنچه نمیتوان از آن چشم پوشید این است که ایران بیشتر از امارات به روابط خوب بین این دو کشور نیازمند است.
لذا کشور ما به روابط منطقهای در همسایگی خود سخت نیازمند است و مادامیکه مشکلاتش را با غرب و آمریکا از طریق دیپلماتیک و مذاکره حل نکند، حلقههای روابط با ایران در منطقه تنگتر شده و کشور ما نمیتواند از مزیتهای اقتصادی خود در رابطه با همسایگان خود استفاده کند.
آنچه باز باید موردتوجه قرار گیرد روابط چین و روسیه با همسایگان ما در این منطقه است. چینیها بدونشک به دنبال آرامش و ثبات در منطقه خاورمیانه هستند و نمیخواهند روابطشان با این کشورها تحتالشعاع روابط با ایران قرار گیرد. در صورت پایان گرفتن تنش و دشمنیها در منطقه خاورمیانه، بر حجم مراودات تجاری بین کشورهای همسایه افزوده خواهد شد و کشور ما با نیروی انسانی و منابع بالا و ممتاز خود در مقایسه با بقیه کشورهای منطقه، سهم بزرگی از این روابط تجاری را به خود اختصاص خواهد داد.
چه باید کرد؟
آمریکا در حال حاضر به آنچه در عراق اتفاق میافتد چشم دوخته است. عراق میتواند مدلی برای آمریکا و کشورهای غربی در این منطقه باشد. عراق از انتخابات سال ۲۰۱۸ میلادی در این کشور سیاست دیگری را به نخستوزیری مصطفی الکاظمی انتخاب و دنبال کرده است. عراق با این رهبران جدید میخواهد استقلال سیاسی خود را حفظ کرده، نهادهای دموکراتیک خود را قوت بخشد و با همه دنیا بر مبنای منافع ملی عراق رابطه برقرار کرده، وارد مراوده شود.
برخلاف ترامپ، بایدن میخواهد بر حجم نیروهای نظامی آمریکا در این کشور بیفزاید تا نیروی نظامی عراق با تعلیم و تجربهای که کسب میکند، توان ایجاد ثبات سیاسی را در این کشور بهدست آورد. برای اولینبار پس از سالها، بایدن در سیاست خارجی آمریکا سخت به دنبال ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه است. بحثی که اکنون در آمریکا بین نخبگان سیاسی این کشور شکل گرفته چگونگی ایجاد ثبات در یک منطقه پرتنش جغرافیای مثل خاورمیانه است.
آنها اعتقاد دارند که اگر در کشور و منطقهای ثبات وجود نداشته باشد، هزینه آن بیثباتی را کشورهای مجاور و اروپا و آمریکا پرداخت میکنند. شش میلیون آواره سوری در دنیا هزینه بیثباتی را در کشوری و در این منطقه بهروشنی عیان کرده است. لذا راهحل آنها خارج شدن از یک منطقه بیثبات نیست، که ماندن در آن و اهتمام برای ایجاد ثبات در آن است.
سفر پاپ فرانسیس به عراق و دیدار با آیتالله سیستانی، یک حرکت کاملاً حسابشده سیاسی برای این کشور بهشمار میرود. عراق میخواست به دنیا اعلام کند که به دنبال تنشزدایی در منطقه، پایداری پلورالیسم دینی در سایه همزیستی مسالمتآمیز تمام ادیان در عراق و ایجاد مراوده با کل دنیاست. این پیام، راه را برای مراودات تجاری کشورهای اروپایی و آمریکا و همچنین سرمایهگذاری در این کشور باز میکند.
بسیاری از افراد، گروهها و سازمانهای سیاسی مترقی و لیبرال در آمریکا از بایدن خواستهاند که به برجام برگردد. در بین نامهای که در چند روز گذشته از طرف ۳۳ سازمان مترقی مردمی در آمریکا به بایدن نوشته شده است، نام ج استریت (JStreet) که یک سازمان یهودی طرفدار صلح بین فلسطینیان و اسرائیل است، بهچشم میخورد.
بایدن در طول کمپین انتخاباتی خود صحبت بسیار قابلتوجهی در کنفرانس ج استریت در مورد صلح در خاورمیانه ایراد کرده بود. بسیاری برخورد سیاسی بایدن را با عربستان سعودی و فاش کردن دست پیدای محمد بنسلمان در قتل فجیع خاشقچی را مورد ستایش قرار دادهاند. بحث بسیاری این است که آمریکا نمیتواند نسبت به حقوق بشر در بسیاری از کشورها بیتفاوت مانده و مانند گذشته از دولتهای استبدادی در منطقه خاورمیانه حمایت کند.
در چند روز گذشته نامهای از طرف ۱۴۰ عضو مجلس آمریکا که ۷۰ نفر آنها دموکرات و ۷۰ نفر جمهوریخواه هستند به تونی بلینکن برای حمایت از یک مذاکره جامع با ایران نوشته شده است. این اولینباریست که مذاکره با ایران و یک مذاکره جامع با کشور ما توسط گروهی از جمهوریخواهان پیشنهاد و از آن حمایت شده است.
این درست آن چیزی است که دولت بایدن در صحنه سیاست خارجی و رابطه با ایران بهدنبال آن بوده است. آنچه اکنون میتواند قفل درب مذاکرات بین دو کشور را باز کند اعلام آمادگی ایران برای مذاکرات بعدی است. جو بیاعتمادی بزرگی بین هر دو کشور حکمفرماست. بایدن در هفتههای گذشته از دولتهای کره جنوبی و عراق خواسته بود که بخشی از بدهکاریهای مالی خود را به ایران مسترد و تسویه کنند. او همچنین از شورای حکام درخواست کرده بود که از صدور قطعنامهای بر ضد ایران در شرایط فعلی پرهیز کنند.
اگرچه نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی آن را به گونه دیگری تفسیر کرده بود اما از نقش دولت بایدن در این رابطه نمیتوان چشم پوشید. آنچه میتواند آمریکا و ایران را به برجام برگرداند تعهد هردو کشور به مذاکره است.
هفته پیش وندی شرمن به سنای آمریکا رفته بود تا رأی تأییدی این نهاد را برای گزینش او در دولت بایدن و در کادر سیاست خارجی این کشور کسب کند. جمهوریخواهان خود را آماده کرده بودند تا این عضو دخیل در پروسه مذاکره برای دستیابی به برجام را موردانتقاد و نکوهش قرار دهند. جواب شرمن به آنها این بود که اوضاع سیاسی دنیا و منطقه خاورمیانه از سال ۲۰۱۵ و عقد قرارداد برجام بسیار تغییر کرده است. او اعلام کرد که به دنبال مذاکره با ایران و ایجاد تغییراتی در برجام است.
برای کسانی که در ایران وندی شرمن و نقش بسیار مثبت او را در پروسه عقد قرارداد برجام دنبال کردهاند، شاید این نگرش جدید شرمن بسیار مهم باشد. دولت بایدن به دنبال مذاکره در مورد مفادی از برجام و مذاکرات بعدی با ایران است. دولت بایدن مذاکرات بعدی را برای ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه بسیار ضروری میداند.
بایدن سیاستهای متعادلتری را حتی در مقایسه با اوباما در منطقه خاورمیانه اتخاذ کرده است. مذاکره برای یک نتیجه برد-برد نهتنها به کشور ما کمک میکند که به تحریمهای غرب و آمریکا بر کشور ما پایان داده و به اقتصاد ایران سامان دهد، که دست نیروهای مترقی را نیز در آمریکا در مقابله با راست افراطی بازمیکند تا از ایجاد صلح در خاورمیانه و خصوصاً حل مسئله فلسطین دفاع کنند. اشتباه گذشته را در مورد تضعیف کارتر نباید مجدداً تکرار کرد.
نباید اجازه داد که پای اسرائیل به معاهدات امنیتی منطقه باز شود و نهایتاً روابط اقتصادی ما هم با کشورهای همسایه تحتالشعاع تنشهای بیشتری قرار گیرد. کشور ما اکنون بهجایی رسیده است که مشکلات اقتصادیاش که بیشتر به تحریمها مرتبط میشوند، توان آن را دارند که ثبات سیاسی و اجتماعی کشور را با چالش روبهرو کنند.
فرصت مذاکره با آمریکا در زمان بایدن شاید یکی از آخرین فرصتهای کشور ما در این زمان باشد. اگر ما نتوانستیم مشکلاتمان را با غرب و آمریکا حل کنیم، بدونشک یک اجماع جهانی بر ضد کشور ما شکل خواهد گرفت و تحریمهای بیشتری بر ما تحمیل خواهد شد. نباید فراموش کرد که تحریمها همیشه به تحریمهای بیشتری ختم نشده و خصوصاً اکنون که اسرائیل وارد منطقه شده است، ممکن است به جنگ خاتمه پیدا کند.
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: دوراهی بایدن در برابر ایران
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران