نسبت روابط مسکو - تهران با روابط روسیه و رژیم صهیونیستی
خبرگزاری میزان - با ترسیم نمودار تحول نگرش روسیۀ پساشوروی به ایران، جابه جاییهایی با شدت نوسان گسترده قابل مشاهده است که در یک سوی آن، ایران به مثابه «متحدی مطمئن و قابل اتکا در منطقه و جهان» و «متحدی در برابر دشمان مشترک» و در سوی دیگر به عنوان «تهدید جنوبی و به منزله ابزاری برای تنظیم روابط با غرب» مورد شناسایی قرار گرفته است.
یکی از جلوههای عملی این نوسان، در ارائه دو رای متفاوت و مهم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران مشاهده میشود، مخالفت و وتوی قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ و موافقت و رای به قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ است.
«ایران در هندسه سیاست خارجی روسیه» عنوان کتابی به قلم محمد شاد است که وی در این اثر کوشیده است تصویری منطبق با واقعیت، از نحوه سیاستگذاری خارجی روسیه در مقابل ایران و عناصر دخیل در شکلگیری این سیاستها ارائه دهد. خبرگزاری میزان در نظر دارد هر روز برشی از این کتاب را با خوانندگان خود به اشتراک بگذارد.
هاآرتص، روزنامه لیبرال و متمایل به جناج چپ در سرزمینهای اشغالی، که برخی آن را رسانه نخبگان و پرنفوذترین روزنامه صهیونیستی میدانند، دوگین را با عناوینی نظیر «نونازی» «فاشیست نخبگان تاثیرگذار» و «ایدئولوگ راست افراطی» معرفی میکند. باید به خاطر داشت که به کارگیری الفاظی همچون نونازی و فاشیست همواره یادآور بر ساختهای تراژیک تاریخی در حافظه تاریخی قوم قهود و نشان دهنده عمق نگرانی آنها درباره یک پدید یا فرد بوده و هست. اشارات گاهو بیگاه دوگین به «روحیه جنگ طلبی» و «دگرستیزی» فاشیسم موید این گرایشها در آثار تألیفی وی است. البته ذکر این نکته نیز لازم است که نگرانی طیف لیبرال – چپ و رسانههایی نظیر هاآرتص کاملاً بنیادین است و جناح راست در سرزمینهای اشغالی نگرانی کمتری در خصوص مواضع دوگین دارد؛ زیرا او اساساً دارای نگراشهای راست است و ظرفیتهایی برای تعامل با تمامی نحلههای راست در جهان دارد. دوگین در کتاب «انقلاب محافظه کارانه» به وجود زمینههایی از محافظهکاری راست در جهان دارد. دوگین در کتاب «انقلاب محافظه کارانه» به وجود زمینههایی از محافظه کاری راست در سرزمینهای اشغالی و ظرفیتهای همکاری اشاره و نوعی تناقض را با سایر آراء یهودستیز خود بازتولید میکند. بسیاری از یهودیان از وجود گرایشهای زنوفوییک در اندیشه دوگین ابراز نگرانی میکنند. به خصوص نهادهای لیبرال حامی جهانی شدن و علاقهمند به مسائل حقوق بشری، به شدت بر بیگانه ستیزی دوگین تأکید دارند؛ برای نمونه، مرکز اطلاعات و تحلیل «سووا» در روسیه در گزارشهای ماهیانه و سالیانه خود همواره نام دوگین را فهرست پایش دگرستیزان و بیگانه هراسان در روسیه قرار میدهد. این مرکز از طریق نهادهای آمریکایی نظیر بنیاد «اعانه ملی برای دموکراسی» و بنیاد «جامعه باز» حمایت مالی میشود در هر صورت، ردپای دگرستیزی و بیگانه هراسی در بسیاری از آثار وی به طور مستقل قابل جستجوست و از همینروست که یهودیان به شدت آراء او را تخطئه میکنند. دوگین با پدیده «دیاسپورا» (غربت نشینی) مخالف است و قوم یهود را یکی از اقلیتهای آشوبساز و بینظمی آفرین که علاقه فراوانی برای ساخت دیاسپورا دارد معرفی میکند و بر این نظر است که تداوم قوم یهود در خاک روسیه به دلیل اینکه به خصلتهای ضد ملیگرایی دامن میزند، منافع این کشور را با خطر مواجه خواهد ساخت و همان بهتر است که این اقلیت قومی از این کشور خارج، و به سرزمینهای اشغالی منتقل شوند. «مسئله یهود» و تقابل عمومی با یهودیت در روسیه از دیرباز یکی از موضوعات جدی در محافل سیاسی و فرهنگی آن بوده است؛ و هر یک از نحلههای نظری در سیاست داخلی و خارجی موضعی را در قبال آن اتخاذ کردهاند. اوراسیاگرایی همواره در خصوص مسئله یهود با وضعیت دوگانهای مواجه بوده است؛ بنابراین، اندیشمندان اوراسیانیسم تلاش کردهاند به نحو پیچیدهای رابطه خود را با مسئله یهود تعریف کنند. اندیشمندانی نظیر پاکوف برومبرگ این تناقض را با تقسیمبندی به «یهودیان خوب» و «یهودیان بد» حل کردهاند. برومبرگ در این خصوص میگوید: یهودیان خوب یهودیانی هستند که متأثر از فرهنگ آتلانتیسیم و لیبرال- سرمایهداری غرب قرار نگرفتهاند و قابلیت دارند در اندیشه اوراسیانیسم هضم شوند و متقابلاً یهودیان بد کسانی هستند که موافق کاپیتالیسم و آتلانتیسیم هستند و همواره برای روسیه دردسرآفرین بودهاند. از نظر اوراسیاگرایان اولیه، مسئله یهود را میتوان با این دوگانه حل کرد. آنها باور داشتند که روسیه نباید یهودیان را به صورت یکپارچه طرد کند؛ بلکه بر اساس به کارگیری نظام خاص گزینشی، باید یهودیانی را بپذیرد که قابلیت انعطافپذیری با وضعیت روسیه و اندیشههای ملی را دارند و در خصوص سایر یهودیان، باید سیاستهای انقباضی و مهاجرتی را دنبال کند. از منظر اورسیاگرایان اولیه، یهودی خوب یهودیای بود که در پاسخ به پرسشهای هویتی درونی، خود را ابتدا روس و سپس یهودی بداند. این تفکر، یهودیان مناطق غربی روسیه را حاملان مدرنیسم و ادغام در جهان رومی-ژرمنی میدانست و باور داشت که امکان جذب این یهودیان در نظام اوراسیایی اساساً امکانپذیر نیست.نواوراسیانیسم، اما ضمن پذیرش ضرورت تفکیک یهودیان به «خوب و بد» لزوم نراندن آنها به صورت یکپارچه و جمعی، مسئله دیاسپورا را نیز به آن افزود. بر این اساس، یهودی خوب یهودیای تلقی میشود که علاوه بر اینکه تعلقی به آتلانتیسیسم ندارد، به دنبال غربنشینی هم نیست و سرزمین روسیه را به مقصد رژیم صهیونیستی ترک میکند. متقابلاً یهودی بد همچنان علاقهمند به ماندن در خاک روسیه است و تلاش میکند با فرهنگهای بومی ممتزج شود؛ به همین روست که بسیار یاز یهودیان روسیه نگرشی بسیار منفی به نواوراسیانیسم به ویژه شخص دوگین دارند. از نظر یهودیان این کشور، اصرار دوگین به مهاجرت آنها از روسیه، مترادفی اخلاقی برای پروژه اخراج است و ریشه در نژادگرایی و اندیشههای راست نواورسیانیستهای کنونی دارد. دوگین در هستیشناسی خود نیز ضدیهود است و باور دارد که فاصله ارتدوکس از یهودیت بیشتر فاصله کاتولیسیسم با آن است. مارلن لارنول تفسیر دوگین از جهان فرهنگی را این گونه بیان میکند که دوگین معتقد به وجود در جهان فرهنگی است: جهان فرهنگی یهودیت و مسلمانان اهل سنت و جهان فرهنگی آریایی (مسیحیت، مسلمانان شیعه و پاگانیسم آریایی). جهان برای یهودیان تبعیدگاه خداوند است؛ اما در نگرش آریایی، جهان جایگاه مقدر الهی است. از نظر دوگین، این دو اندیشه تباین قطعی با یکدیگر دارند و ماهیت منازعات آتی متافیزیکی میان جهان سامی و جهان آریایی رخ خواهد داد.
از نظر دوگین «جهان یهودیان جهانی متخاصم با جهان ماست...، اما منطق و عدالت آریایی جاذبه موقعیت ژئوپلتیکی آن این ضرورت را فراهم آورد که قوانین و منافع آنها درک شوند. نخبگان جهان آریایی (هندواروپایی) با وظیفه سنگینی مواجهاند که همانا فهم به معنای مفاهمه و اشتراک نیست بلکه به معنای مواجهه و تقابل است.
در این تقسیمبندی، روسیه ارتدوکس مسیحی و ایران شیعی در یک جبهه در مقابل یهودیت و اعراب سنی قرار میگیرند. برخی از نخبگان صهیونیستی نیز بر این نظرند که روسیه در نوعی اتحاد با تشیع قرار دارد و از منتج شدن این اتحاد به تقابل با رژیم صهیونیستی و جهان اهل سنت ابایی ندارد از منظر تحلیلگران، روسیه همواره از محور شیعی در منطقه حمایت کرده است و از این رو همکاریهای ایران و روسیه از آن جهت که سبب تقویت ایران میشود، به طور کلی به ضرر رژیم صهیونیستی است. با مداخله روسیه در سوریه از این منظر نه تنها جایگاه ایران و دولت بشار اسد تقویت شده، بلکه توان رزمی حزب الله و دستیابی احتمالی آنها به برخی تسلیحات پیشرفته نیز افزایش یافته است، برخی از تحلیلگران صهیونیستی حتی پای را فراتر نهاده و مدعی شدهاند که این قرابت نتیجه جانبی خوبی برای رژیم صهیونیستی به ارمغان خواهد آورد که به موجب آن، رژیم صهیونیستی میتوان به اشکال از تنشزدایی و اتحاد با اعراب سنی برای مقابله با محور جدید مبادرت ورزد باتوجه به وضعیت دوگانهای که در مواضع روسیه و رژیم صهیونیستی وجود دارد، از دوگین در مصاحبهای خواسته میشود که نظر نهاییاش را آشکارا، صریح و خلاصه در خصوص رژیم صهیونیستی بیان دارد؛ او میگوید:» خصومتی میان روسیه و اسرائیل وجود ندارد، هرچند نقدها و اختلاف نظرهای جدیای درباره عملکرد اسرائیل در خصوص سیاستهای مختلف از جمله مسئله فلسطینیها و سایر اقلیتهای قومی داریم. ما البته قطعا از حزبالله که شیعه است حمایت میکنیم؛ زیرا حق طبیعی برای وجود داشتن دارد و روابط ما با اسرائیل هیچگاه به خیانت به حزب الله منتهی نخواهد شد. ما روابط استراتژیک با شیعیان و حزب الله داریم و این مانع همکاریهای خیلی خوبمان با اسرائیل نمیشود؛ برای مثال، ما در مسئله ناگورنو- قرهباغ روابط راهبردی با ارمنستان داریم؛ اما معنایش این نیست که دشمن آذربایجان هستیم؛ بلکه با آذریها هم روابط دوستانه داریم... قدرتهای کوچک نمیتوانند منافع قدرتهای را در روابطشان تغییر دهند... آمریکاییها مدافع گروههای دیگری هستند. این ناشی از ادراکات عمیق ژئوپلتیکی استکه این وضعیت را فراهم آورده است. ما قطعاً از غربگرایان اسرائیلی و کسانی که نگرشهای آمریکادوست دارند و اساساً آتلانیست هستند، کسانی که باورهای قومگرایانه و نژادپرستانه دارند، و الیگارشیهای مورد نظر غرب و آمریکا حمایت نمیکنیم، اما کسانی هم هستند در اسرائیل که با اینها مخالفاند و نگرشهای سنتگرایانه دارند؛ اینها میتوانند مورد حمایت ما قرار گیرند».
دوگین همچنین صهیونیسم را به صراحت اندیشهای نژاد پرستانه خوانده است که اعتقادی به آموزههای دین یهود و تلمود ندارد و همچنان که جنبش یهودیان ارتدوکس و ضدصهیونیستی «ناتوری کارتا» باور دارد، آنها از قوانین دین یهود عدول کردهاند.
همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد، نواوراسیانیسم شکلی پراگماتیک از اوراسیانیسم اولیه است، نواوراسیانیستها گرچه باور دارند که «مسئله یهود» مسئله بغرنجی است و گرچه در منطق راهبردی خود، رژیم صهیونیستی را همچنان در مدار غرب و متحد راهبردی ایالات متحده آمریکا میدانند، به شکلدهی نوعی از روابط تاکتیکی که از رهگذر آن منافع روسیه خدشهدار نشود نیز اعتقاد دارند. مسئله یادگیری از سنتگرایان داخل سرزمینهای اشغالی نیز مدنظر نواوراسیانیستها قرار دارد که در بخش بعد شرح داده خواهد شد.
تحلیلگرایان بسیاری در سرزمینهای اشغالی به این موضوع اذعان دارند که روابط نظامی-امنیتی موجود میان روسیه و رژیم صهیونیستی نتوانسته است تاثیری بر راهبرد کلان روسیه در خصوص همکاریهای عمیق و ژئوپلتیکی این کشور با محور ایران-عراق-حزبالله- سوریه بگذارد، برای نمونه، الی کارمون، پژوهشگر مرکز مقابله با تروریسم هرتزلیا بر این نظر است که اتحاد روسیه با محور شیعی که منافع استراتژیک آمریکا و رژیم صهیونیستی را در منطقه به خطر انداخته است باعث افزایش نفوذ راهبردی روسیه در منطقه و بیشتر شدن قدرت مانور متحدان شیعی این کشور شده است. کارمون میافزاید: روابط سران اسرائیل رضایتبخش نبوده و نتوانسته است پاسخگوی نگرانیهای این کشور در این خصوص باشد.
اندیشکده شورای روابط خارجی ایالات متحده نیز در گزارشی در فارین افرز با عنوان «ولادیمیر پوتین و محور شیعی» عنوان میکند که پوتین با همه گروهها و جناحها در منطقه خاورمیانه پیوند دوستی دارد؛ ولی در واقعیت، سیاستهای وی در منطقه بیشتر به نفع «محور شیعه» رقم خورده است و میافزاید «در واقع، مسکو سازمانهایی مانند اخوان المسلمین و داعش را سازمانهایی تروریستی میداند؛ اما جنبش شیعی حزب الله از این قاعده مستثناست. پوتین نمونه یک سیاستمدار عمل گراست؛ برای مثال، وی حتی با وجود جلب دوستی ایران و سوریه، درصدد تلاش برای بهبود روابط با ترکریه و اسرائیل برآمده است. با این همه، قدرتهای شیعه در منطقه خاورمیانه در مقایسه با بلوک سنی، هدف پوتین را در روند مقابله و رویارویی با غرب محقق سازد».
نگرش اوراسیاگرایانه اهمیت ماهوی و اولی برای روابط با رژیم صهیونیستی قائل نیست، بلکه به سبب ملاحظات ثانوی، به طرحریزی روابط با آن اقدام میکند؛ به همین سبب است که برخلاف نگرش اوروآتلانتیسم حتی از ایجاد رکود در روابط با این رژیم نیز واهمه چندانی ندارد. همانگونه که پیشتر نیز بحث شد، با شکست پروژه اوروآتلانتیسم و روی کار آمدن جریان رقیب، روابط با این رژیم با تنزل روبهرو شد؛ به نحوی که برخی تحلیلگران سیاست خارجی دوره تصدی یوگنی پریماکوف را دوره «یخ بستن روابط» روسیه با رژیم صهیونیستی معرفی کردند.
میتوان گفت که در مجموع، وجود هسته ضدآتلانتیستی در اندیشه نواوراسیانیسم موجد تضادهای ساختاری با گرایشهای غربگرایانه موجود در دستگاه حاکمه رژیم صهیونیستی بوده و بر اساس الزاماتی که این مکتب فکری به وجود آورده است، روابط مسکو - تلآویو، مادامی که گسست راهبردی و ژئوپلتیک در روابط رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا به وجود نیامده است، موانع جدی و محدودیتهای بنیادینی را در روابط مسکو - تهران به وجود نخواهد آورد. انتهای پیام/
منبع خبر: خبرگزاری میزان
اخبار مرتبط: نسبت روابط مسکو - تهران با روابط روسیه و رژیم صهیونیستی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران