آیا رضا پهلوی از سلطنت صرفنظر کرده است؟
رضا پهلوی، میراثدار سلطنت در ایران که پس از انقلاب ایران برای پاسداری از قانون اساسی مشروطه سوگند خورده بود، اخیر اعلام کرد "شخصا یک نظام حکومتی جمهوری را به پادشاهی موروثی ترجیح می دهد". انتشار فایل صوتی او واکنشهایی گسترده به دنبال داشته است. در این نوشتارها، ۹ تن از چهرههای سیاسی ایران با رویکردهایی متفاوت و از زاویههای مختلف ارزیابی خود را از اظهارات اخیر شاهزاده رضا پهلوی بیان کردهاند. آیا ولیعهد پیشین به نفع جمهوری از سلطنت صرفنظر کرده است؟ این موضع بر آینده اپوزسیون چه تاثیری میگذارد؟
مجموعه ناظران میگویند، بیانگر دیدگاه و نظر نویسندگان آن است. بی بی سی میکوشد تا با انتشار نظرات صاحب نظرانی از طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از دیدگاهها را ارائه دهد. در این مجموعه تلاش شده تا حد ممکن، شیوه نگارشی نویسندگان حفظ شود.
- شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل
- اردشیر زاهدی وزیر خارجه در دوران محمد رضا شاه پهلوی
- زرین محی الدین، عضو دفتر سیاسی شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد
- محمدرضا شالگونی، عضو ارشد سازمان راه کارگر
- شاهو حسینی، عضو ارشد حزب دمکرات کردستان ایران
- بهروز خلیق عضو هیات سیاسی اجرایی حزب چپ ایران فدائیان خلق
- فواد پاشایی، دبیر کل حزب مشروطه ایران
- مهران براتی، معاون سیاسی شورای مدیریت گذار
- رضا علیجانی، عضو شورای فعالان ملی مذهبی
منبع تصویر، Reuters
شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل:
پشت پا به میراث سلطنت؟
منبع تصویر، Getty Images
آقای رضا پهلوی با اعلام اعتقاد به جمهوری به نظر میرسد به میراث سلطنت پشت پا زده و خود را شهروندی ساده با حق برخورداری از کلیه آزادی های فردی و اجتماعی معرفی میکند. اما این پیام ابهام دارد و دو وجه را به ذهن متبادر میکند:
اگر این را به معنای انصراف از سلطنت بدانیم با توجه به اینکه سلطنت مدعی دیگری در ایران ندارد، بنابر این اختلاف دیرینی که بین جمهوری خواهان و سلطنتطلبان بود از بین میرود. در حقیقت تنها آلترناتیو، جمهوریخواهان هستند که البته آنها نیز خودشان به بیش از ۱۰۰ گروه تقسیم شدهاند اما یکی از مبانی اختلاف از بین رفته است.
اما اگر منظور رضا پهلوی این است که او خودش نمیتواند برای بقای سلطنت مبارزه و فعالیت سیاسی کند، زیرا که شاه باید از کارهای سیاسی کنار بماند، این را قبل تر نیز چندین بار بیان کرده است. در این صورت منظور آقای پهلوی این بود که این وظیفه افرادی است که به رژیم سلطنتی اعتقاد دارند و آنها هستند که باید تلاش کنند و اگر مردم با حزب یا احزاب سلطنت طلب همراه شدند و در رفراندوم حکومت سلطنت پیروز شد، آن وقت ایشان به عنوان پادشاه نمادین یا سمبل وحدت به گفته خودشان به میدان میآیند.
اینکه کدام تفسیر درست است، موضوعی است که خود ایشان باید بگوید. من تعجب میکنم کسی که معمولا در رسانههای مختلف حضور پیدا میکرد و حرف میزد و حتی در ایام عید در صدای آمریکا با خانم مسیح علینژاد هم برنامه داشته است، چرا این را صراحتا نگفته است. آیا میخواهد از سلطنت گذار کند یا میخواهد خود را کنار نگه دارد که خود سلطنت طلبان تلاش کنند. این مطلب فقط توسط خود رضا پهلوی روشن خواهد شد.
زرین محی الدین، عضو دفتر سیاسی شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد
شاهزاده به نسل امروز ایران نگاه دارد
منبع تصویر، Zarin Moheedin
ابتدا باید بگویم که این صحبت ها با بیان دیگری از طرف ایشان دردودهه گذشته مطرح شده است.
امروز اما در سال ۲۰۲۱ با جهان، آمریکا، خاورمیانه و ایرانی دیگر مواجه هستیم. جهان آزاد اکنون با همسویی و همگرایی بار دیگر به حقوق بشر اهمیت ویژهای میدهد. آمریکا اکنون منافع خود را درگرو کشورهای متحد خود و به ویژه اسراییل میبیند؛ به برجام به شیوه دوران دولت آقای اوباما نگاه نمیکند و به هر قیمتی، به دنبال مذاکره با جمهوری اسلامی نیست. خاورمیانه هم با ائتلاف اسراییل و کشورهای عربی برگه جدیدی از تاریخ را رقم میزند.
از این مهمتر، پس از آبان ۹۸ مردم ایران به اصلاح طلبان پشت کردند. آنها با بیانیه ۱۴+۱۴ و با شعار "نه به جمهوری اسلامی" خواستار برکناری علی خامنهای شدند. به تازگی نیز ۱۰۴ کنشگران و خانواده های جانباختگان داخل ایران با ارسال نامهای به سازمان ملل، حکومت فعلی ایران را "دینمدار و دزد سالار" توصیف کردند و از شورای امنیت خواستهاند تا با محکومیت جمهوری اسلامی از گذار خشونت پرهیز به یک "قانون اساسی دموکراتیک و سکولار" پشتیبانی کنند؛ همان رویهای که در مورد آفریقای جنوبی و شیلی انجام گرفت، حالا میتواند درباره نقض حقوق بشر در ایران هم انجام بگیرد.
شاهزاده رضا پهلوی هم درکنار مردم ایران با شعار "هر شهروندی در هر مقام و منزلتی که باشد یک سخن و یک رای دارد"، در کنارمردم ایران ایستاده و خود را جدای از خواست مردم کف خیابانهای ایران نمیبیند.
جهان امروز نیز نگرشی به درون ایران دارد و میداند که در داخل ایران ماندلا، لخ والسا، واتسلا وهاول و زنان و مردان شجاعی هستند که میتوانند بدیلی دمکراتیک در برابر حکومت "دزد سالاردینی" جمهوری اسلامی به صحنه آورند و ما ایرانیان در برون از مرزهای ایران صدای مردم درون هستیم و رضا پهلوی شاهزاده ای که یکی ازشهروندان ایرانی است از این مقوله خود را مستثنی نمیبیند.
با این حال اینبار خبر از این جهت مهم است که شخص شاهزاده رضا پهلوی در جایگاه میراث دار تاج و تخت به نسل امروز ایران نگاه میکنند و صدای جوانان را از درون ایران میشنوند و میدانند که ایران پس از گذار از حکومتی "دزدسالار" نیازمند یک بستردمکراتیک است و این مهم نه با بازگشت به گذشته بلکه با بهره گیری از افتخارات و اشتباهات گذشتگان و با نگاه به آینده مدرن در راستای برقراری نهادهای دمکراتیک به رای مردم ممکن میشود.
ایشان برای بوجود آوردن یک اتحاد حول نقاط مشترک مابین اپوزیسیون تلاش فراوان کرده اند، با اکثر سران اپوزیسیون و فعالان سیاسی دردودهه گذشته، ملاقاتهای مستمر داشتهاند که متاسفانه بدلیل اختلاف سلیقه های سیاسی ما بین اپوزیسیون این امرانجام نگرفت.
من براین باورم که ایشان به دنبال جمع کردن اپوزیسیون زیر یک چتر نیستند. بر عکس میخواهند تکلیف خود را با آنهایی روشن کنند که شانه از بارمسئولیت خالی میکنند و همه مسئولیت را به ایشان وا میگذارند.
شاهزاده رضا پهلوی پیامی دادند که جهان مدرن به دنبال جمع شدن حول یک شخص نیست و ایران امروز ما از آن مستثنی نخواهد بود. ایشان با نشان دادن جایگاه شهروندی خود به جنبش همبستکی ملی پیوستند، به این مفهوم این که مردم ایران میبایست مسئولیت پذیرباشند.
این اقدام گام بزرگی برای دستیابی به جمهوریت ترسیم میکند، یعنی هرشهروند ایرانی یک ایده، یک رای مبتنی برخرد جمعی آینده زیبای ایران.
محمدرضا شالگونی، عضو ارشد سازمان راه کارگر:
حتی 'وارث' تاج و تخت پهلوی هم حقیقت را دریافته است
منبع تصویر، Rahekargar
من با سلطنت مخالفم و همچنین بهترین دوره جوانیام را در زندان های دیکتاتوری پهلوی گذرانده ام ، اما از این حرف رضا پهلوی که گفته شخصاً نظام جمهوری را به نظام سلطنتی ترجیح می دهد، استقبال می کنم و خوشحالم وآن را گامی به پیش در صحنه سیاسی ایران می دانم.
البته من نه از اعتقادات شخصی رضا پهلوی اطلاع درستی دارم و نه از محاسبات و انگیزه های سیاسی او، ولی معتقدم این حرف او با هر انگیزهای که بیان شده باشد، نشان میدهد که یکی از خرافات قدیمی ایرانیها رنگ باخته و حتی "وارث" تاج و تخت پهلوی نیز این حقیقت را دریافته است.
همین جا لازم میدانم یادآوری کنم که اولاً شعار "نه به جمهوری اسلامی" بدون تأکید بر اصل حاکمیت بی قید و شرط مردم ایران و نفی هر نوع نظام موروثی یا حتی انتخابیِ مادام العمر جز مات کردن آینده ایران معنای دیگری ندارد؛ ثانیاً شعار همه با هم را یک بار مردم ایران آزمودهاند و هنوز هم نتوانستهاند از زیر بار آن تجربه وحشتناک خلاص شوند.
پس آزموده را آزمودن خطاست. هر نظام دموکراتیک ضرورتاً یک نظام چند صدایی است و با شعار همه با هم نمی توان به نظام دموکراتیک و چند صدایی دست یافت.
رضا علیجانی، فعال سیاسی ملی مذهبی:
زلزله در میان سلطنتطلبان
۱-آقای رضا پهلوی سخنانی گفته که زلزله در افکار و استدلالهای سلطنت طلبان است: آقا بالاسر- گوسفند و چوپان- برنگشتن به یک چیز معیوب- عدم قرار دادن نهادهای سنتی به عنوان مبنای حکومت- شورش بر میراث گذشته- ضرورت قطع کردن یک بند ناف- ضرورت راهکار جدید و پوست اندازی کامل- ترجیح جمهوری بر سلطنت موروثی- و غیره.
۲- جمهوریخواهان باید از این سخنان استقبال کنند و خواهان تداوم این مبانی به نتایج منطقی و درستش و همچنین تطابق حرف و عمل ایشان باشند.
۳-اما وی این مقدمات مهم را به نتایجی سطحی گره میزند: دفاع از سلطنت غیرموروثی انتخابی که در عمل شاید مضحک به نظر برسد، یعنی هر از چندی عدهای نامزد یا پیشنهاد شوند و ملت یکی از آنها را به عنوان پادشاه نماد وحدت ملی برگزیند.
۴- در قرن بیست و یکم، "بنیان" این نتیجه گیری هم باز بر اساس یک مفهوم گنگ و شگفتانگیز و غیرقابل دفاع قرار دارد: نیاز به یک نفر به عنوان نماد همبستگی ملی! مگر ما قبیله هستیم که نیاز به یک نماد داشته باشیم؟ معدود جاهای دیگری هم که چنین فردی را باقی گذاشتهاند از درون یک سلطنت مطلقه و تبدیل آن به مشروطه و سپس تبدیل شدن آن به یک امر نمادین رسیدهاند و نه برعکس. آن هم پس از زهر چشم گرفتن از پادشاهان! فعلا هم که سخن از سلطنت خود به یکی از عوامل مهم تفرقه افکن بین مخالفان حکومت تبدیل شده و نه عامل وحدت.
۵-وی همچنین دو مسئله مهم را هم مسکوت میگذارد:
اول- آیا این پادشاه انتخابی، "مادام العمر" است یا خیر؟ در آخرین سخنان وی هم نشانی از موقتی و دوره ای بودن پادشاه نیست و از پاسخ به پرسش دورهای بودن طفره میرود (اینجا دقیقه ۲۵). این نشانگر آن است که به مادام العمری پادشاه مطلوبش باور دارد.
دوم: آیا این پادشاه مادام العمر انتخابی غیرموروثی، "مداخله گر" در امور مملکت است یا خیر؟ باز علائم دیگر نشانگر اعتقاد وی به پادشاه مداخله گر است. وی قبلا در مصاحبه با رادیو فردا "به شدت" با پادشاه غیرمداخله گر مخالفت کرده بود (اینجا قسمت عدم شفافیت). در بخشی از همین سخنان نیز باز از تعبیر "پاسخ طلبی (بازخواست) و استیضاح" وزرا و مسئولان توسط پادشاه سخن میگوید! (اینجا دقیقه شش و ۱۵ ثانیه تا هفت و ۳۰ ثانیه). پس باز ظاهرا قرار نیست پادشاه مطلوب وی واقعا نمادین و غیرمداخلهگر باشد.
۶-اختلاف بسیاری از جمهوریخواهان (به خصوص جمهوریخواهان تحولخواه) با ایشان فقط روی "هدف"(جمهوری یا سلطنت) نیست بلکه روی "خط مشی" هم هست. وی (همانطور که گویی در دی ان ای خاندان پهلوی نهفته است) نگاهش به سیاست به شدت متکی به خارجی است. حمایت وی از تحریم ها و حتی جنگ (اینجا قسمت مربوط به تحریم و جنگ)، نمونه ای از این اختلاف مهم است.
۷- نتیجه اینکه: شعار "همه با هم" مبتنی بر یک "نفی مشترک" که یکبار در تاریخ ایران فاجعه آفرید را نمیشود در بسته بندی جدید دوباره عرضه کرد. کاش در همان زمان نیز صف ها مشخص می شد. الان هم باید هم به صورت نفیی و هم ایجابی؛ هم در هدف و هم در خط مشی، صفها روشن باشد تا معلوم شود هر جریانی "به کجا" و "چگونه" میخواهد برود.
۸-اینها همه به معنای نفی موجودیت و حقوق اساسی شهروندی و دموکراتیک یکدیگر، نفی گفتگو و حتی همکاریهای موردی در شرایطی که پای حفظ تمامیت ارضی، امنیت ملی و منافع ملت در میان باشد، نیست.
۹-این انتظار وجود دارد که آقای پهلوی بر اساس همین سخنانش "در عمل" نیز دموکراتیک رفتار کند و به جای از بیرون و بالا حرف زدن با دیگر افراد و جریانات، رودررو و مساوی با آنان در گفتگوها و میزگردها و سمینارها شرکت کند. ملت ایران تجربه تلخی از "حرف"های زیردرخت سیبی دارد و دیگر بیشتر به عمل افراد نگاه میکند نه حرفهایشان. ولو حرفهایی که بر اساس اعتقاد و صادقانه به نظر میرسند.
اردشیر زاهدی وزیر خارجه در دوران محمد رضا شاه پهلوی:
آبی که به زمین ریخت
منبع تصویر، Tino Zahedi
توضیح تصویر،اردشیر زاهدی
اردشیر زاهدی با ارسال فایلی صوتی به پرسشهای بی بی سی فارسی پاسخ داد: سلطنت در آینده ایران چه جایگاهی دارد و ارزیابی او از صحبتهای اخیر شاهزاده رضا پهلوی چیست:
اردشیر زاهدی: در این مورد قضاوت مشکل است. به نظر من آبی که به زمین ریخت مشکل جمع شدنی باشد.
در مورد ولیعهد هم قضاوت مشکل است. من با او آشنا بودم اگرچه این اواخر با او تماسی نداشتم. زمانی که محصل بود پسر باهوشی بود. در کتاب چهارم من با تمام مدارک در این باره نوشته شده است. از آنجایی که شنیدم جلوی چاپ کتاب من را در ایران گرفتند، ترتیبی دادم تا دیجیتال چاپ شود. شاید به این ترتیب بتوان قضاوت بهتری کرد.
درباره آینده ایران باید بگویم، جمعیت ایران امروز بیش از ۸۲ میلیون است، ۶۰ میلیون از این جمعیت باسواد است. از این ۶۰ میلیون، ۴۰ میلیون مسائل را با فهم و علاقه دنبال میکنند و دانشگاه دیدهاند. ۳۰ میلیون از این چهل میلیون مهندس و پزشک و آموزش دیدهاند. ۲۰ میلیون از این ۳۰ میلیون زن هستند. من باز هم می گویم، در آینده ایران این عده و این جوانان نقش بازی می کنند. من با گذشته و دولت کاری ندارم. ایران امروز و بعد، آینده روشنی خواهد داشت. این عده هستند که آینده را در دست دارند و من را امیدوار میکنند. ایران از این جهت کشوری نمونه و کمیابی است. این عقیده من است که آینده ایران به دست جوانان تحصیل کرده و با قدرت و فهمیده است.
شاهو حسینی، عضو ارشد حزب دمکرات کردستان ایران:
ترفند کلیگویی، سکوت درباره حقوق ملیتهای غیرفارس
شکلگیری یک جبهه واحد از اپوزیسیون دمکرات، آزادیخواه و حقوق بشر مدار از لزومات تحقق سقوط جمهوری اسلامی است، اما این جبهه بر اساس واقعیتهای کنونی، میدانی و تاریخی میتواند تشکیل شود، نە براساس خواستەهای یک یا چند گروه.
در مورد آنچه آقای پهلوی "پیمان نوین" خوانده، باید اظهار کرد که این پیمان در زمینه حقوق ملیتهای غیرفارس حرفی برای گفتن نداشت، برای همین هم از طرف آنها عملا پذیرفته نشود.
ایشان خود را میراثدار حکومت پدر و پدربزرگش قلمداد میکند، اسم "پیمان نوین" هم گواه آن است، این میراث شامل کشتارهای رضاخان، سیستمهای رانتی محمد رضا شاه ، سرکوب و کشتار ساواک هم میشود. رضاخان بانی شکلگیری سیستمی در ایران است که در آن هویت استاندار تعریف شده و جامعه ایران تا حال هم براساس این هویت استاندار اداره میشود. ماحصل این سیستم تبعیض، سرکوب اتنیکها ،فقر سیستماتیک، عدم توسعه است، پس آقای پهلوی باید برای این میراث هم راهکاری داشته باشد.
مسئله نه به جمهوری اسلامی در دیدگاه من به عنوان یک کورد از دو جنبه باید بررسی شود:
یک: بیشینه کوردهای بله به جمهوری اسلامی نگفتهاند، تا حالا لازم باشد این نه را بگویند. ما جزء محدود گروههای سیاسی بودیم که رسما انتخابات ١٠ فروردین ١٣٥٨ را بایکوت کردیم و جزء جریانات برانداز هستیم. پس بلهای نگفتیم تا آن را پس بگیریم.
دو: نه به جمهوری اسلامی بله به کدام سیستم؟ مشکل ایران تنها جمهوری اسلامی نیست، باز تاکید میکنم که یکی از اساسیترین مشکلات ایران سرکوب ١٠٠ ساله هویت ملیتهای غیرفارس است، البته عملا در شرایط حال هم اپوزیسیون مرکزگرا تلاش میکند از مشروعیتزدایی از این سرکوبها جلوگیری کند. ایجاد راهکارهای برای تحقق حقوق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هویتهای سرکوب شده تنها راهکار برای جلوگیری از تسلسل دیکتاتوریت و سقوط در ورطه جنگ داخلی در ایران است.
پس ما میپرسیم نه به جمهوری اسلامی بله به کدام سیستم؟ ایران در ١٠٠ سال گذشته تجربه دو کودتا، یک انقلاب و یک سده دیکتاتوری و سرکوب را دارد، هر دو سیستم در ١٠٠ سال گذشته عامل بحرانهای کنونی ایران هستند و باید اپوزیسیون برای تحقق جبهه هم از سیستمهای کنونی و گذشته فاصله بگیرد و هم برنامه مدون، مشخص برای خروج از وضعیتی داشته باشد که این دو سیستم مسبب آن بودند.
در چند سال گذشته "کلیگویی" به رویه بخشی از اپوزیسیون تبدیل شده است، از دیدگاه من "کلیگویی" راهکار نیست، بلکه "ترفند" است، در شرایط کنونی جامعه اپوزیسیون بسیار متنوع است، بخشهای از آن اصلا مشخص نیست که تا کجا آمادە هستند، برای تحقق یک حکومت دمکراتیک که در آن هویت معیار نباشد و ملیتها به حقوق خود دست یابد تلاش میکنند. پس باید از کلیگویی دست برداشت و به برنامه مدون و مشخص پرداخت تا همه بدانند برای چی و در چه راستایی یک جبهه را تشکیل دادهاند، چە چیزی را نمیخواهند و چە چیزی را میخواهند.
بهروز خلیق دبیر سازمان فدائیان خلق(اکثریت):
ادامه دوگانه رهبر و شهریار
رضا پهلوی در سال ۱۳۶۸ در یک بیانیه ۱۴ مادهای برای اولین بار پای بندی خود را به اصول دموکراسی اعلام کرد. با این وجود هم چنان جایگاه خود را به عنوان شهریار حفظ نمود و دوگانه رهبر و شهریار را ادامه داد و به سخن منتقدین خود مبنی بر انتخاب میان رهبر سیاسی و یا شاهزاده وقعی ننهاد. او با سخنرانی اخیرش و امضای کمپین "نه به جمهوری اسلامی" در ردیف سایر کنشگران، گام دوم را برداشت و اعلام نمود: "من اساس دموکراسی را بر مبنای جمهوریت میبینم، یعنی حق انتخاب مردم در تعیین سرنوشت خود و حکومت بر خود. ما باید برسیم به مرحلهای که نهادهای سنتی را الزاماً مبنای حکومت قرار ندهیم.". او در سخنان خود روی نکته مهمی دست گذاشت و گفت که مشکل جامعه ما نبود ساختارهای قوی مدنی است. سازمان ها و نهادهای مردمی نقش عمده در گسترش دموکراسی و حقوق فردی و شهروندی دارند و نقش افراد باید به احزاب و سازمان ها سپرده شود. سال ها است که نیروهای جمهوری خواه تاکید دارند که سلطنت با دموکراسی هم خوانی ندارد و اساس دموکراسی جمهوریت است و برای استقرار دموکراسی و جلوگیری از بازتولید استبداد فردی، باید سلطنت را کنار گذاشت و جامعه مدنی و جامعه سیاسی را تقویت کرد.
مشروطه طلبان و سلطنت طلبان می گویند رضا پهلوی سخن جدیدی نگفته و سلطنت را نفی نکرده است. اما برخلاف گفته آن ها، رضا پهلوی مواضع جدیدی اتخاذ کرده، از مدعی و میراث سلطنت فاصله گرفته و به جمهوریت روی آورده است. این نشانگر حقانیت و اتوریته جمهوریت است. اما خطا است که تصور کنیم که رضا پهلوی کاملأ از جایگاه سلطنت بریده و بعد از این همانند یک جمهوری خواه عمل خواهد کرد. مصاحبه رضا پهلوی در جمع خصوصی ایراد شده و هنوز بندهای زیادی او را به سلطنت و سلطنت طلبان وصل می کند. بعد از پخش سخنرانی رضا پهلوی فشارهای زیادی از جانب پایگاه اجتماعی او اعمال شده و خواهد شد تا سخنان خود را پس بگیرد و هم چنان میراث دار سلطنت باشد. هویت سلطنت طلبان و مشروطه طلبان با شاهزادگی رضا پهلوی پیوند خورده است و بدون او سرگردان می مانند و جایگاه خود را در میان نیروهای سیاسی نمی توانند تعریف کنند.
اگر رضا پهلوی مصمم است بر دیدگاه های خود وفادار بماند، لازم است آن ها را نه در جمع خصوصی، بلکه در مجامع عمومی و در رسانه ها اعلام کند، بطور روشن بگوید که در بین دوگانه شهریار و رهبر، دومی را برگزیده، از القاب خود دست شسته، از شاه اللهی ها فاصله گرفته و در صدد است که پایگاه اجتماعی خود را قانع کند که سلطنت به استبداد می انجامد و راه دموکراسی در جمهوریت است. او یک ماه پیش در مصاحبه با نیوزویک "پیوستن دوباره آمریکا به توافق هستهای موسوم به برجام را یک «خطای بزرگ» دانست." این موضع گیری «خطای بزرگ» رضا پهلوی است. توافق هسته ای راه را برای برداشتن تحریم های اقتصادی برخواهد داشت و از رنج ها و دردهای بی شمار کارگران، زحمتکشان، تهیدستان و طبقه متوسط جامعه خواهد کاست.
نکته آخر اینکه مواضع جدید رضاپهلوی زمانی باورپذیر خواهد بود که او در همین جا نایستد و گام های بعدی را در فاصله گیری از میرات سلطنت بردارد و در تراز فعالین سیاسی در صحنه سیاسی کشور برآمد کند.
فواد پاشایی، سخنگوی حزب مشروطه ایران(لیبرال دموکرات):
جمهوریت را نباید به شکل حکومت فروکاست
منبع تصویر، facebook/ foad pashai
مطالبی که شاهزاده رضا پهلوی بیان کردهاند، در واقع سخن تازهای نیست و پیش از این نیز بارها در ضرورت ایجاد سیستمی که بر پایه خواست و رای مردم باشد گفتهاند. از شاهزادهای که شاید روزی با اجماع ملت به عنوان یک پادشاه مشروطه سمبل کشوری پیشرو شود نمیتوان جز این انتظار داشت که حرکت و گزینش خود را در چارچوب رای ملت قرار دهد و به آن عمل کند. ایشان خواهان شرایط و نظامی است که هر ایرانی به عنوان شهروندی امروزی و آگاه در تمام مسایل مملکت مشارکت داشته و آزادانه ابراز عقیده کند و با رای خود در تعیین سیاستهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و در کل جهت حرکت کشور تاثیرگذار باشد و اجازه ندهد که کسی خود را با هر عنوان و پیشینهای بر ملت ایران تحمیل کند.
پس از وقفهای چهل و سه ساله در امر پادشاهی در ایران و فراز و نشیبهای بسیار در تاریخ صد ساله اخیر ایران، شاهزاده صادقانه مایل است که اگر وظیفهای از سوی مردم یا مجلس موسسان برگزیده مردم به ایشان واگذار میشود با رای آزادانه همه ایرانیان باشد و به صرف اصل وراثت نباشد. حتی دراین صورت نیز پس از ایشان، امر پادشاهی به رای مردم به فرزند ایشان و یا فرد مورد نظر مردم واگذار شود. به اعتقاد شاهزاده در سده بیست و یکم باید روشها و نهادهای نویی را برگزید و بکار برد که هدف آن مشارکت هر چه گستردهتر آحاد مردم در تعیین راه کشورمان است و بس.
در مورد شکل حکومت یعنی جمهوری و پادشاهی باید بگویم اصل مهم ساختارهای سیاسی کشور است و بین "جمهوریت" به معنای اداره کشور و تعیین مسوولان و سیاستها به رای آزادانه مردم با شکل جمهوری تفاوت بسیار وجود دارد. همچنان که در ایران امروز در شکل جمهوری شاهد دیکتاتوری فردی یا ایدئولوژیک هستیم ولی از "جمهوریت" به معنای پذیرش و اجرای رای مردم نه تنها نشانهای نیست بلکه به روشنی زیرپا گذاشته و سرکوب میشود. همانگونه که در جمهوریهای سوریه و لیبی و کره شمالی و کوبا نیز جمهوریت وجود ندارد.
ما هم در حزب مشروطه ایران به "جمهوریت" به معنای حکومت رای مردم معتقدیم و این باور و اصل اعتقادی را بارها بیان کردهایم و خواهیم کرد و بر ضرورت آن تاکید میکنیم، ولی نباید معنای واژه "جمهوریت" را بر اساس منافع گروهی خود به سطح شکل حکومت یعنی ریاست جمهوری برابر پادشاهی پایین بیاوریم و از این واژه فقط سیستم ریاست جمهوری را برداشت کنیم.
مهران براتی، معاون سیاسی شورای مدیریت گذار:
آنکه "نگهبان عهد" نشد؛ "میراث دار شورشی" شد
منبع تصویر، facebook/ Mehran Barati
عنوان رسمی رضا پهلوی که بایستی با آن خطاب میشد "والاحضرت همایون ولایت عهد" است. ولیعهد و ولایت عهد را دهخدا "نگهبان عهد" هم خوانده است. پس از ترک میهن و در شرایط انقلابی سال ۱۳۵۷ و بعد از آن فرصت چندانی برای اینگونه مورد خطاب قرار گرفتن پیدا نشد. پس از فوت پدر پادشاه در ۵ مرداد ۱۳۵۹ او در بیستمین سالروز تولدش، ۹ آبان ۱۳۵۹، در کاخ کوبه قاهره خود را پادشاه ایران نامید. اینکه او در آن روز به خواست خود چنین کرد یا طبق گفته مشاورین به عنوان وارث سلطنت خود به خود باید چنین می کرد را ما نمیدانیم. همینقدر می دانیم که این جانشینی در ان زمان هنوز وجاهت قانونی لازم را نداشت. طبق اصل سی و نهم متمم قانون اساسی ایران که در دوران سلطنت پهلوی اول و دوم ظاهرا رسمیت داشت "هیچ پادشاهی بر تخت سلطنت نمیتواند جلوس کند مگر اینکه قبل از تاجگذاری در مجلس شورای ملی حاضر شود و با حضور اعضای مجلس شورای ملی و مجلس سنا و هیئت وزرا به قرار زیر سوگند یاد کند". خوب مجلس شورا و سنا و هیئت وزرایی که دیگر وجود نداشتند که شاهد سوگند "نگهبان عهد" باشند. رضا پهلوی اما در طول سالها نشان داد که در پذیرش جایگاه پادشاهی اش اصراری ندارد وبعد ها هم چندین بار گفت که در شرایط آنروز ایران که هیچ چیزی روشن و مسجل نبود او جز آنچه کرد و گفت چاره دیگری نداشته است که این گفته از واقعیت دور نیست. بیشتر نیروهای اپوزیسیون ایران هم پس از گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی در تهران، کشتار جمعی سال ۸۰ و آغاز حمله عراق به ایران عمر نظام جدید را چند ماه به چند ماه تمدید می کردند. نظام اسلامی حاکم شد و ماند. رضا پهلوی هم که به دلایل مشهود امکان نگهبانی از عهد را نیافته بود در آن سنین جوانی و کم تجربگی تنها با تکیه بر فهم و درک مشاوران گوناگونش سیاست میکرد، مشاورانی که در فضای خالی از هوای امید سیاست های ناهمسازی تجویز می کردند. ابتد علی امینی آمد با "جبهه نجات ملی" و دیگرانی که کم و بیش خواهان برقراری مشروطه سلطنتی در ایران بودند و از شاهزاده کمک مالی می خواستند یا می گرفتند. برخی می گفتند و می نوشتند که "رادیو نجات ایران" در همکاری با رضا پهلوی و با کمک اسرائیل، عربستان سعودی، سیا و پنتاگون در پی کودتا در ایران بوده است. در عمل اما هیچگونه نشانی از کودتا به میانجی این کشورها و نهادها دیده نشد. بعدها که فضایی برای اصلاح طلبی در ارکان قدرت حاکم گمان زده شد و "جنبش سبز" ایران پیدا شد، هواداران دو آتشه سلطنت طلب به "نگهبان عهد" حمله و پرخاش بسیار کردند که چرا از میر حسین موسوی و خواست انتخابات آزاد حمایت کرده است. در ماههای پایانی ۱۹۹۱ رضا پیرزاده و نازیلا گلستان به حلقه نزدیکتر رضا پهلوی راه یافتند و "شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد" را هشت اردیبهشت ۱۳۹۲ با سرپرستی رضا پهلوی بنیان نهادند که او تا ۲۵ شهریور ۱۳۹۶ در راس آن باقی ماند. با "سازمان و تشکیلات سازی" رضا پهلوی اما بهترین مشاورانش مخالفت کردند و حتی میانشان چند سالی جدایی افتاد. در میانه راه "نگهبان عهد" دلیل کناره گیری خود از آن شورا را چنین برشمرد: "من با کناره گیری از تشکیلات شورا، بدون وابستگی به گروه خاصی، مستقلا می توانم نقش بهتری برای همراهی و نزدیکی گروههای سیاسی ایفا کنم". و او چنین آغاز کرد، هرچند با موفقیتی نه چندان قابل ملاحظه. علت هم این بود که جریانات و شخصیت های برجسته اپوزیسیون قصد واقعی او را احیای دوباره سلطنت گمان می زدند. در این میان بخشی از هوادارانش حتی به او ایراد گرفتند که با تایید فدرالیسم به عنوان نظام ممکن آینده ایران و پذیرش وجود اقوام متنوع ایرانی پشتیبان تجزیه طلبی در ایران شده است. او را متهم به خیانت به آرمان های ملی کردند و بالاخره ۵۴ نفر از منتقدین دو آتشه دوم شهریور ۱۳۹۵ با انتشار بیانیه ای به او هشدار دادند که اگر انتقادهای برشمرده را نپذیرد او آخرین ولیعهد سلسله پادشاهی پهلوی خواهد بود و آنان ولیعهد دیگری را به جای او خواهند نشاند. با تشکیل "شورای مدیریت گذار" در سپتامبر ، ۲۰۱۹، مرکب از شخصیت های سیاسی جمهوریخواه، مشروطه پادشاهی خواه، سوسیالیست های آزادیخواه، نمایندگان برجسته اقوام ایرانی و جوانانی که از دل جنبش مدنی برآمده اند مسئله ایجاد "ثقل سیاسی" و ستادی برای هماهنگی نیروهای گذار در اشکال جدی تری در دستور کار قرار گرفت و در این سو گفتگو با شاهزاده نگهبان عهد آغاز شد. شاید حضور یکی از مشاوران اصلی رضا پهلوی، شهریار آهی، به صفت سخنگوی شورای مدیریت گذار در تغییر آرایش نیروها و پذیرا شدن رضا پهلوی به عنوان نمادی موثر در حرکت به سوی گذار از نظام حاکم تاثیر گذار بوده باشد. هرچه بود نتیجه این شد که تعداد قابل ملاحظه ای از جریانات روشنفکری، سیاسی و چپ ایران دیالوگی را با او به عنوان "شهروند رضا پهلوی" آغاز نمودند، که نشان از پیدایش دولتمردانی توانا در صحنه سیاسی ایران داشت. رضا پهلوی در این گفتگوها همان گفت که اکنون به عنوان "شاهزاده شورشی" می گوید، که وراثت را برای هیچ مقامی دموکراتیک و قابل قبول نمی داند، مشروعیت هرنظامی تنها در جمهوریت یعنی با تکیه بر رای مردم، رای اکثریت ممکن می گردد، دموکراسی بدون ساختار های قدرتمند مدنی، بدون سازمان ها، احزاب و رسانه های آزاد و تامین حقوق اساسی فردی و شهروندی، بدون واگذاری اعمال حکومت به احزاب و سازمان های برآمده از انتخابات آزاد ممکن نمی گردد. خوب همه این حرف ها را او جاهای دیگربا فورمول های مشابهی زده بود. همیشه می گفت که او میخواهد کمک کند تا نیروهای آزادیخواه اپوزیسیون دور میز گردی بنشینند، با هم بگویند و بشنوند و مجادله کنند و به تفاهم برسند برای چگونگی ساختن ایران آینده. خود او اما نمی خواست که در کنار برابرها بنشیند و سیاست کند. گمان بر این بود که او هنوز برای خود جایگاهی قائل بود که در صف برابرها نمی گنجد. البته او این را هیچگاه نمی پذیرفت. اینجا و آنجا این اتهام تکرار می شد که "قصد اصلی و واقعی رضا پهلوی احیای دوباره سلطنت" و بهره مندی از نیروی دیگران برای این هدف است. "آقا رضا" را اما سیاستی دیگر در سر بود. آنجا که بود نمی خواست بماند، نه کاخ نشین شد و نه بالا نشین. او ویدئوی کله معلق زدن در زیر زمین خانه اش، هم نوازی موزیک در میهمانی خصوصی، آتش بازی چهارشنبه سوری، تصویر و سخن همدردانه همسرش روی تخت بیمارستان و یا حضور این همسر در کمپ مخروبه پناهندگان ایرانی را به اشتراک گذارد، و از این راه رفت توی گوشی و جیب جوانانی که حاشیه نشین و بی چیز شده بودند و یا اگرمیانه نشین و بالا نشین بودند پذیرای فرهنگ استبداد شرقی نبودند. او و مشاورینش در جستجوی آدرس دیگری در سیاست گذاری بودند که این نیز در صحنه سیاست تازگی داشت. خیلی از ما و او فکر می کردیم که کار اتحاد و ائتلاف اپوزیسیون به وقت بیشتری نیاز دارد، راه را باید کوتاه تر کرد، ائتلاف و اتحاد را می توان در عمل با ارائه پروژه های انجام پذیر ملی آسان تر به پیش برد. به اینجا که رسیدیم راه برای حضور فعال "نگهبان عهد" باز شد و او با امضای بیانیه "نه به جمهوری اسلامی" که در پی آن "نه به انتخابات فرمایشی" خواهد آمد برای همیشه با نقش وارث سلطنت بودنش وداع کرد، به جنبش سراسری شهروندان داخل و خارج کشور پیوست. از این پس او دیگر نخواهد توانست در میانه میز گرد بنشیند و مشوق دیگرانی باشد که قرار است آماده کننده روال گذار باشند. رضا پهلوی دیگر در میانه میز گرد نیروهای گذار نیست، در صف مقدم است، همراه با همه کسانی که برای گذار از نظام موجود نقش آفرین خواهند بود، به ویژه نسل جوان و شورشی ایران. رضا پهلوی اکنون "نگهبان عهد" دیگری است با مردم خود، همره با نیروها، سازمان ها، احزاب و شخصیت هایی که باید با تکیه استراتژیک بر توان شهروندان ایران حامل و عامل گذار خشونت پرهیز به ایران دموکراتیک و سکولار آینده باشند.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: آیا رضا پهلوی از سلطنت صرفنظر کرده است؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران