گونههای اصلاحطلبی: بروکراتمحور، ساختاری و نهادی
محمدرضا جلائیپور
چرا دستاوردهای اصلاحطلبان در ۲۴ سال گذشته محدود و ناکافی بوده است؟ پاسخ نگارنده این است: از جمله به این علت که اصلاحطلبان به ضرورت و اولویت آنچه «اصلاحات نهادی» میخوانم توجه کافی نداشتهاند. در ادامه برای توضیح این مدعا سه گونه اصلاحطلبی و ویژگیهایش را معرفی و دلایلم در ضرورت اولویتبخشی به اصلاحات نهادی را ذکر میکنم. این سه گونه ابزارهایی مفهومی و تیپهای آرمانیِ وبریاند و مصادیق خالص ندارند و اشکالی از هر کدام میتوانند به شکل مکمل یکدیگر عمل کنند.
اصلاحطلبی بروکراتمحور
این گونهٔ اصلاحطلبی عملا بیشتر «بهبودخواه» است و از سال ۷۶ تا امروز گونهٔ غالب اصلاحطلبی بوده است، میکوشد از طریق انتخابات بروکراتهای بیشتر و بهتری را به نهادهای حکمرانی و نمایندگی بفرستد تا مجری خطمشیهای اصلاحطلبانه در چارچوب نهادها و ساختارهای موجود حکمرانی شوند. دال مرکزی این نوع اصلاحطلبی در عمل بیشتر «توسعه» بودهاست و به ویژه در دولتهای سیدمحمد خاتمی و دولت اول روحانی در این راستا دستاوردهایی هم داشته است. بیژن زنگنه و محمود حجتی از نمونههای این بروکراتهای اصلاحطلب بودهاند و سعید لیلاز و مرتضی مردیها از نیروهای فکری حامی این نوع اصلاحطلبی محسوب میشوند. تشکیلات متناسب با این نوع اصلاحطلبی «حزب کادرپایه» است که عمدتا با محوریت بروکراتهای سابق و به قصد فرستادن بروکراتهای بیشتر به نهادهای حکمرانی سازمان مییابد و تقریبا همهٔ احزاب اصلاحطلب تا کنون (اعم از بزرگ و کوچک) را شامل میشود. مهمترین ابزار تغییر این نوع اصلاحطلبی حضور نامزدمحور در انتخابات و رایزنی با هیات حاکمه بوده است و برای استفاده از این ابزار هم طرف مذاکرهاش شورای نگهبان و نهادهای امنیتی بودهاند که مانع ورود بروکراتهای اصلاحطلب به نهادهای حکمرانی نشوند و مثلا رد صلاحیتها کمتر شود. پایگاه اجتماعی هدف این نوع اصلاحطلبی در عمل طبقهٔ فرادست و طبقهٔ متوسط بوده است و فلسفهٔ سیاسیاش به محافظهکاری لیبرال و مشروطهخواهی نزدیکتر بوده است. منظومهٔ سیاستی الگویش عملا میانهورانه بوده و در میان نهادهای سیاسی کنونی اصلاحطلبان احزاب کارگزاران سازندگی و ندا به این گونهٔ اصلاحطلبی نزدیکترند.
اصلاحطلبیِ ساختاری
اصلاحطلبیِ ساختاری از سال ۸۴ در عرصهٔ سیاسی ایران حضور داشته و به ویژه بعد از سال ۹۶ در رسانههایی مثل کلمه، زیتون، ایران فردا و صفحات پارهای از اصلاحطلبان ساختاری در رسانههای اجتماعی نمود بیشتری یافته است. اصلاحطلبان ساختاری معتقدند مادامی که قانون اساسی اصلاح و نظارت استصوابی لغو نشود، اصلاحات بروکراتمحور کمدستاورد میماند و بحرانهای همافزای کنونی تشدید میشود. این گونهٔ اصلاحطلبی به ویژه بر ضرورت تقویت جنبشهای اجتماعی تاکید دارد، دال مرکزیاش دموکراسی بوده، سوژهٔ توامندسازیاش عملا «جامعه» بوده است و بیشتر از رسانههای اجتماعی برای سازماندهی استفاده میکند. در میان چهرههای سیاسی مصطفی تاجزاده و کیوان صمیمی و در میان نیروهای فکری سعید حجاریان و سعید مدنی به این گونهٔ اصلاحطلبی نزدیکتر بودهاند. فشار از پایین (با جنبش اجتماعی و بسیج افکار عمومی) استراتژی و ابزار تغییر اصلی اصلاحطلبی ساختاری فرض میشود و طرف مذاکرهٔ اصلیاش هم رأس هرم قدرت سیاسی است. پایگاه اجتماعی هدف این گونه اصلاحطلبی بیشتر طبقهٔ متوسط است، فلسفهٔ سیاسیاش گاهی مشروطهخواهی و گاهی جمهوریخواهی است، منظومهٔ سیاستیاش عملا به سیاستهای لیبرالدموکراتیک نزدیکتر بوده و در میان نهادهای سیاسی موجود بخشی از احزاب اتحاد ملت و توسعهٔ ملی به آن نزدیکتر بودهاند.
اصلاحطلبیِ نهادی
آنچه اصلاحطلبی نهادی میخوانم بیشتر «دآدخواه» است، یعنی به داد (عدالت)، آزادی و دموکراسی که حروف اولشان «دآد» میشود توجه توامانی دارد و در جهت این آرمانها «اصلاحات نهادی» را هدف کانونی خود قرار میدهد. منظور از «نهاد» قواعد بازی و الگوهای تکرارشوندهٔ رفتار جمعی است. اصلاحطلبان نهادی توجه دارند که بدون اصلاحات نهادی، حتی اگر ساختارها تغییر کنند رویههای نهادی قبلی در ساختارهای جدید بازتولید میشوند، چنانکه در بعد از انقلاب ۵۷ و بهار عربی شد و بدون اصلاحات نهادی، حتی اگر بروکراتهای اصلاحطلب وارد نهادهای حکمرانی شوند، همانند ۲۴ سال گذشته اثرگذاریشان محدود میماند. اصلاحطلبان نهادی به افزایش توانایی نهادهای مدنی و ظرفیت و کیفیت نهادهای حکمرانی، اصلاح نهادهای سیاسی اصلاحطلبان، تغییرات نهادی ضروری برای کاهش انواع تبعیض و نابرابری و فساد و افزایش کارآمدی نهادهای عمومی، بسط شفافیت و اصلاح نهادهای حامی-مشتریمحور (هم در نهادهای حکمرانی و هم در نهادهای اصلاحطلبان)، تقویت فرآیندهای شایستهگزینی (هم در نهادهای حکمرانی و هم در نهادهای اصلاحطلبان) و تقویت نمایندگی و مشارکت شهروندان (هم در نهادهای حکمرانی و هم در نهادهای اصلاحطلبان) توجه بیشتری میکنند، چراکه مطالعات تجربی و تطبیقی دههٔ اخیر نشان میدهد (از «راه باریک آزادیِ» اوغلو و رابینسون و «در سایهٔ خشونتِ» داگلاس نورث تا «دولت در جامعهٔ» میگدال و «نظم و زوال سیاسی»ِ فوکویاما)، پیشنیاز و لازمهٔ توسعهٔ فراگیر، دموکراسی و بسط عدالت این است که ظرفیت و کیفیت نهادهای حکمرانی و توانایی نهادهای مدنی همزمان و گام به گام تقویت شود.
دال مرکزی اصلاحطلبی نهادی «عدالت» در معنای رالزی و موسع آن است که شامل دموکراسی (عدالت سیاسی) و صیانت از آزادیهای اساسی هم میشود (همان «دآد»). احمد میدری یکی از نمونههای خوب اصلاحطلبان نهادی است که در معاونت رفاه وزارت کار اصلاحات نهادی پایداری را برای فقرزدایی محقق کرد و مثلا پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان که به همت تیم او نهادینه شد از لوازم ضروری برای سیاستگذاری کارآمد برای بازتوزیع عادلانهٔ ثروت است. اصلاحات نهادی معطوف به بسط شفافیت در شورا و شهرداری با هدایت بهارهٔ آروین هم از دیگر نمونههای کامیاب اصلاحطلبی نهادی است. نماسنج و شوراسنج و کمیتهٔ پایش و داوری جبههٔ اصلاحات ایران (برای پایش و رصد عملکرد اصلاحطلبان در شورا و مجلس) و سرا (انتخابات مقدماتی برای گزینش غیراندکسالارانهٔ نامزدهای اصلاحطلبان) هم از نمونههای اصلاحات نهادی در نهادهای خود اصلاحطلبانند. در میان نیروهای جوانِ اصلاحطلب علی پیرحسینلو، عماد بهاور، سعید شریعتی، محمد و حنیف رهبری نیز از فعالانیاند که به این گونه اصلاحطلبی نهادی گرایش بیشتری دارند. در میان نیروهای فکری نیز جواد حیدری (به ویژه با ترجمههای خوبش از آثار شاگردان رالز در سنت لیبرالیسم برابریخواه)، عبدالعلی رضایی، محمدمهدی مجاهدی (به ویژه با تمرکزش بر صورتبندیهای سنجشپذیرِ از عدالت و نقدش به فرهنگیگرایی و روانشناسیگراییِ بیتوجه به اهمیت نهادها)، علیرضا علویتبار، مراد ثقفی (به ویژه با انتشار کتابهای برگزیده دربارهٔ تجربهٔ سوسیالدموکراتها در جوامع در حال توسعه و توسعهیافته) و محمد فاضلی (به ویژه با تمرکز بر اقتضائات توانمندسازی حاکمیت) به غنای بیشتر مبانی نظری «اصلاحطلبیِ نهادی» در زبان فارسی کمک کردهاند.
تشکیلات متناسب با اصلاحات نهادی، «حزب وسیعپایه» (که برای شناسایی مطالبات گروههای اجتماعی و ارتباط با نمایندگان آنها و گرفتن نمایندگیشان سازمان مییابد)، نهادهای حمایتگری/advocacy (برای پل زدن میان سیاستپژوه، افکار عمومی و سیاستگذار در جهت تحقق تغییرات نهادی خاص در حوزههای خاص) و نهادهای نمایندگی گروههای اجتماعی است. ابزار اصلی تغییر در اصلاحطلبی نهادی هم ساختن ائتلافهای مسالهمحور، مذاکرات اجتماعی و حضور برنامهمحور در انتخابات و نهادهای حکمرانی و پیشتیبانی و تغذیهٔ تکنوکراتهایی است که این اصلاحات نهادی را هدف میگیرند. در این مسیر مذاکره با گروههای اجتماعی متکثر و ذینفعان قدرت ضروری است، اما اصلاحطلبان نهادی توجه دارند که بدون تن دادن به اصلاحات نهادی در نهادهای اصلاحطلبان نمیتوانند نمایندهٔ گروههای اجتماعی بزرگ شوند و بدون گرفتن این نمایندگی طرف مذاکرهٔ ذینفعان قدرت قرار نمیگیرند و قدرت و توانایی کافی برای به عقب راندن ذینفعان اندکسالاری و تبعیض و توسعهنیافتگی را نخواهند یافت. از این رو پایگاه اجتماعی هدف اصلاحطلبان نهادی ترکیبی از گروههای میانی و فرودست جامعه است و برای تحقق آن در کنار دموکراسی و توسعه و آزادی به عدالت و برابری و اقتضائاتش هم توجه ویژهای دارند. فلسفهٔ سیاسی اصلاحطلبی نهادی به لیبرالیسم اجتماعی یا برابریخواه و منظومهٔ سیاستیاش به سوسیالدموکراسی نزدیکتر است و در میان نهادهای سیاسی موجود، «جبههٔ اصلاحات ایران»، جمعیت هماندیشان دادخواه (جهد)، اندیشکدهٔ شفافیت برای ایران، سازمان عدالت و آزادی و بخشی از احزاب اتحاد ملت و توسعهٔ ملی و نهضت آزادی به این گرایش نزدیکترند.
اصلاحطلبان نهادی توجه دارند که اگر اصلاحطلبان ابتدا در احزاب و نهادهای خود شفاف و دموکراتیک و کارآمد عمل نکنند، به طریق اولی توانایی دموکراتیک و کارآمد و شفاف کردن نهادهای حکمرانی را نخواهند یافت، اگر اندیشکدهها و نهادهای رصد و تغذیهٔ عملکرد منتخبانشان در نهادهای حکمرانی را نداشته باشند بروکراتهایشان نمیتوانند دستاورد کافی داشته باشند، اگر اصلاحات نهادی اقتصادی برای ارتقای ساختار بودجه و اصلاح نظام مالیاتی و اصلاح نظام بانکی و افزایش نقش ایران در بازار منطقه و مبادلات مالی جهانی را هدف نگیرند نمیتوانند با کاهش تورم و بیکاری و افزایش رشد فراگیر و بازتوزیع موثرتر جامعهٔ ایران را برای تحقق اصلاحات ساختاری توانا کنند. اصلاحطلبان نهادی حاصل تجربهٔ ایران در سدهٔ گذشته و تجربههای دهها کشور جهان را جدی میگیرند که اگر حاکمیت حداقلی از توانایی را نداشته باشد و دغدغهٔ بقا داشته باشد در مقابل «فشار از پایین» نهتنها تن به اقتضائات توسعه و دموکراسی نمیدهد که از قضا به سمت سرکوب و فعالسازی مکانیزمهای بقایش میرود و اقتدارگراتر و در حل بحرانها ناکارآمدتر میشود. به تعبیر دیگر، اصلاحات نهادی میکوشد «مکانیزمهای توانمندسازی حاکمیت و جامعه» را فعال کند، بر خلاف اصلاحات ساختاری که اگر پیش از توانمندسازی نهادهای حکمرانی و مدنی صورت بگیرد ناخواسته «مکانیزمهای بقا»ی حاکمیت را فعال میکند و مثل همهٔ جنبشهای اجتماعی و ۱۱۵ سال گذشتهٔ ایران سرکوب میشود یا بعد از چند سال همان رویههای نهادی قبل را بازتولید میکند. اصلاحطلبان ضروری است برای بسط توسعهٔ فراگیر و دموکراسی، تواناسازی حاکمیت و تواناسازی نهادهای مدنی و افزایش ظرفیتهای حل مسالهایشان را هدف بگیرند و طیف هر چه گستردهتری از نیروهای سیاسی و حکمرانان را ذینفعِ توسعه و دموکراسی و عدالت کنند.
نهادها (به معنای قواعد بازی) بر خلاف بعضی ساختارها، به تدریج شکل میگیرند و به تدریج قابل اصلاحاند. اصلاح عناصر نهادی (اعم از عناصر قانونی، عناصر هنجاری و عناصر شناختی) در همهٔ سطوح «زمانبر» است، اما با هدفگیری متمرکز این اصلاحات نهادی و تن دادن به اقتضائاتش میتوان بر سرعت و دستاوردهای آن افزود. «اصلاحطلبی نهادی» در ایران در سالهای آغاز شکلگیریاش است و تقویت آن از لوازم توانمندسازی اصلاحطلبان برای افزایش دستاوردهایشان و پیشنیاز توانا شدن برای اصلاحات ساختاری پایدار و افزایش تاثیر اصلاحطلبیِ بروکراتمحور نیز هست. جوانههای اصلاحطلبی نهادی و دآدخواه نویدبخش افزایش توانایی اصلاحطلبان و جامعهٔ ایران برای برداشتن گامهای آرام، بلندتر و مستحکم به سمت احیای ایران و تامین خیر همگانی ایرانیان در قرن پانزدهم شمسی است. در انتخابات ۱۴۰۰ هم صرف نظر از اینکه در نهایت اصلاحطلبان چه نامزدهایی داشته باشند و انتخابات چه نتیجهای داشته باشد، اصلاحطلبان نهادی باید بتوانند نشان دهند که برای چه اصلاحات نهادی چه برنامهٔ عملیای دارند و با چه تیمی میخواهند آن را محقق کنند. و چه در انتخابات نتیجه بگیرند و چه نه، باید برای تحقق این اصلاحات نهادی ائتلافهای مسالهمحور و اجماعهای هر چه گستردهتر بسازند و به تحققشان کمک کنند.
منبع: انصاف نیوز
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: گونههای اصلاحطلبی: بروکراتمحور، ساختاری و نهادی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران