سخنرانی‌های آیت‌الله العظمی صانعی(رحمه الله علیه) در ماه مبارک رمضان(جلسه دوم)

چکیده :شما هم با عملتان، هم با سیاستتان، هم در اقتصادتان و هم در اجتماعات خود متقی بشوید، اگر مباحات را قدغن کرده تمرین می‌کند که افراد متوجه حرام‌ها نشوند، همه ما به این حرام‌های معمولی توجه داریم، مثلاً از چیزهایی که بد است و در روایات هم از آن مذمت شده، دشنام و فحاشی...


بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله الحکیم فی کتابه: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کمَا کتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ)،

چنانچه گفته شده، به صورت یک قاعده کلیه، خطابات قرآنی به مردم و انسان‌ها به دو نحو است: گاهی به عنوان خطاب به مردم است، مانند: )یَا أَیُّهـَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُم‏(؛[۱] و گاهی خطاب به عنوان )الَّذِینَ آمَنُوا(، مانند آیه بالا که در مورد روزه است، که مؤمنان مورد خطاب هستند، معنایش بر حسب ضرورت کلامی این نیست که تکالیف، احکام یا اخلاقیاتی که بعد می‌آید فقط مربوط به مؤمنان است، لکن صفت ایمان را برای ضمانت اجرایی می‌آورد و در یک جاهایی که به مردم خطاب می‌کند، از فطرت انسانیشان، از عقل، درایت و درکشان به عنوان ضمانت اجرایی استفاده می‌کند، چون فطرت انسان‌، عقل و درک او آن‌گونه احکام را خیلی راحت می‌فهمند.

بحث دیگری که در این آیه شریفه هست که علامه طباطبایی(قدس سرّه) هم نظر خاصی دارد، این است که ایشان می‌فرماید: آیه )یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ(؛ اِخبار است نه انشاء، نمی‌خواهد با این آیه حکم وجوب روزه را بیان کند، بلکه وجوب روزه را با آیه بعد اعلام می‌کند: )فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ(؛ سرّش هم این است که در این آیات وجوب روزه با یک لطف‌های خاص و بیان‌های خاصی بیان شده است، چون روزه برای مردم به ویژه در فصل‌های تابستان و در حجاز و عربستان و محیط‌های گرم، امر مشکلی بوده، فلذا خواسته با یک بیان‌هایی آن را برای مردم آسان کند و جهاتی را در این آیات رعایت کرده است. یک: خطاب به خود مؤمنین است و درک این لذت خطاب از همه لذت‌های جسمانی و برخی از لذت‌های روحانی بالاتر است، آنهایی که اهلش هستند می‌گویند از )یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا(؛ اهل عرفان و متوجهان الی الله آن چنان لذتی می‌برند که هیچ نِعَم مادی نمی‌تواند آن لذت را تأمین کند و از بسیاری لذت‌های معنوی هم بالاتر است. به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‌گوید: شما به آنها بگو! مستقیم خودش آنها را مورد سخن قرار می‌دهد، و باز می‌بینیم در این­جا می‌گوید: )ایاماً مَعدوداتٍ(، خیلی نیست، ایام کمی است. معدودات، یعنی انگشت شمار و خیلی کم، بعد می‌گوید: اگر مریض یا مسافر هستید روزه نگیرید، اگر توان ندارید به جایش فدیه بدهید. پس فایده روزه را بیان می‌کند و می‌گوید: فایده‌اش هم به خودتان برمی‌گردد، یکی از جهاتی هم که بیان می‌کند این است که شما خیال نکنید روزه فقط برای شما است، بلکه برای قبلی‌ها هم بوده است، این یک نحوه دلداری و یک نحوه نزدیک کردن اذهان به روزه گرفتن است، به هر حال چه بخواهد بگوید واجب کرده‌ام و با این «کُتِبَ» انشاء وجوب و تکلیف کند، چه بخواهد با این )کُتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ( خبر بدهد از روزه گرفتن گذشتگان، چه بخواهد با خبر از گذشتگان بر ما هم روزه گرفتن را لازم کند، )لَعلَّکُم تَتَقوُن(، فایده‌اش تقوای شما است. یک درسی که این آیه و بسیاری از آیات قرآن و برخی از روایات به ما می‌دهد، این است که آدم وقتی دستوری را می‌دهد این دستور جنبه استبدادی نداشته باشد، دستور را همراه کند با جهت و فلسفه آن عمل که از حالت استبداد بیرون بیاید.

اسلام طرفدار آسایش مردم است، دعای معروفی که در قنوت‌ها خوانده می‌شود و از هر بچه مسلمانی بپرسید این دعا را بلد است: )رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً(؛[۲] «پروردگارا! در این دنیا به ما نیکى و در آخرت [نیز] نیکى عطا کن‏…»، این حسنه در دنیا را به سعه معیشت تفسیر کرده‌اند. زندگی باید راحت باشد، زندگی باید در توسعه باشد. شهید در دروس می‌فرماید: از افضل صدقات توسعه بر زن و بچه و بر عیال است.[۳] حالا ما کاری بکنیم که فرد برای بیست و چهار ساعت زندگی، برای به دست آوردن یک لقمه نان چهل و هشت ساعت باید کار کند، صبح باید کار کند، بعد از ظهر باید کار کند و شب هم باید کار کند. اگر کارخانه کار نمی‌کند، اگر آموزش و پرورش کارش تعطیل شده، ماشینی بگیرد رانندگی کند. هزار کار دیگری بکند که یک لقمه نان بخور و نمیر به دست بیاورد و بخورد. خوب این آن چیزی نیست که ما دعا می‌کنیم، این آن نیست که ما از خدا خواسته‌ایم و در دعایمان می‌خوانیم. سعه در معیشت، از اموری است که اسلام بر آن تکیه کرده است، روی آن عنایت داشته، نگوییم نه مهم نیست، ما خوش باشیم بقیه هر طور می‌خواهند باشند. یکی از اسرار و حکمت‌های روزه این است که آدم‌های شکم سیر، درد شکم گرسنه‌ها را بفهمند. به هر حال می‌گوید: روزه را واجب کردیم شاید شما متقی بشوید، این فایده روزه است که در قرآن برای عمل به آن آمده است. یک ماه تمرین ترک مباح و ترک بعضی حرام‌ها. خوب وقتی انسان یک ماه تمرین کرده که امور مباح از قبیل خوردن و آشامیدن را ترک کند برای این­که خدا دستور داده است، این تمرین مثل تمرین ورزش و تمرین فکری است، مثل مشقی است که معلم به دانش آموز می‌دهد، این­ها هم یک جور مشق است که به ما برای تمرین روحی می‌دهند. می‌بینیم که قرآن قبل از سؤال، خود، جواب داده است. استبداد در قانون راه ندارد با این­که اگر از نظر عرف هم بگوید، استبداد نیست، می‌گویند نفع خودمان را خواسته نه نفع خودش را، چون نه ریاست می‌خواهد نه پول، خدا مالک همه چیز و بی‌نیاز از همه است: )إِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ(؛[۴] )إِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ(؛[۵] او که هیچ چیز نمی‌خواهد اگر هم قانونی وضع کرده، برای ما و به نفع ما وضع کرده است. شما اگر آیات قرآن را مطالعه کنید، می‌بینید هر کجا دستوری هست چه اخلاقی و چه اعتقادی و چه سیاسی، طوری کرده که از حالت استبداد بیرون باشد. بنابراین درسی که قرآن به ما می‌دهد این است که گفتارمان را طوری بیان کنیم که طرف بپذیرد و احساس نکند چون من دارای مقامی هستم به او می‌گویم، سرّ و جهتش را بیان کنم و بعد او خودش می‌داند که عمل بکند یا عمل نکند، اگر عذابی هم وعده داده شده است، برای لطف خودش است. کتاب علل الشرایع پر است از جواب سؤال‌ها، مدام سؤال کرده‌اند و مدام هم جواب داده‌اند، منتهی قرآن قبل از سؤال‌ها جواب داده است: )خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها، وَ صَلِّ عَلَیْهِم‏(؛[۶] «از اموال آنان صدقه‏اى بگیر تا به وسیله آن، پاک و پاکیزه‏شان سازى، و برایشان دعا کن»، ا‏ز اموالشان صدقه بگیر، برای این­که از بخل پاک شوند، روان و روحشان رشد پیدا کند، البته آن «خذ» هم امر اجباری نیست، چون ذیلش دارد: )وَ صَلِّ عَلَیْهِم‏(، دعا با شلاق و اجبار نمی‌سازد، این خُذ یعنی وقتی به تو دادند بگیر، نگو این زکات است من نمی‌گیرم، وقتی دادند بگیر و در پایان هم به آنها دعا کن‌، بگو درود بر تو باد، بگو صلی الله علیک، این طور هم مانعی ندارد، این را هم ذیل آیه تفسیر کرده‌اند، این حالتی است که شما در سراسر آیات احکام می‌یابید. اگر یک جایی پیدا کردید که به چیزی دستور داده و سرّ و فلسفه و جهتی را که تقریب به ذهن کند، نیاورده و گویا استبداد است ـ ولو استبدادش هم عین لطف است، استبداد خدا عین لطف است و اگر نعوذ بالله، استبداد داشته باشد که ندارد ـ ، به بنده ارائه بدهید تا ببینم از این قاعده کلیه‌ای که به آن معتقد هستم و این درسی که قرآن به ما می‌دهد کجا از آن استثنا شده است. )لَعلَّکُم تَتَقوُنَ(؛ این تقوا، تقوای مطلق است، خیلی از موارد تقوا در قرآن، تقوای خاص است، مثلاً آیه‌: )یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکم مِن نَفْس وَاحِدَه وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کثِیراً وَنِسَاءً(؛[۷] «اى مردم! از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدى» آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیارى پراکنده کرد، پروا دارید»، این تقوا راجع به رعایت حقوق زنان است، یا در مورد دیگر، تقوا راجع به رعایت حقوق خویشاوندان است. مثلاً در صلح بین دو دسته‌ای که با هم نزاع کرده‌اند، اگر تقوا آمده یعنی تقوا در اصلاح بین آنها. در قرآن، تقوای خاص زیاد داریم، تقوای عام هم داریم، در آیه مربوط به روزه، تقوای عام است.

شما هم با عملتان، هم با سیاستتان، هم در اقتصادتان و هم در اجتماعات خود متقی بشوید، اگر مباحات را قدغن کرده تمرین می‌کند که افراد متوجه حرام‌ها نشوند، همه ما به این حرام‌های معمولی توجه داریم، مثلاً از چیزهایی که بد است و در روایات هم از آن مذمت شده، دشنام و فحاشی است. البته گفته‌اند دشنام از معاصی صغیره است در صورتی که حد افترایی نداشته باشد. یک وقت دشنامی می‌دهد که افترا دارد، خواهر و مادرش را به چیزی نسبت می‌دهد که این گناه کبیره است و تعزیر دارد، اما یک وقت می‌گوید پدر فلان یا مادر فلان مثلاً در آتش جهنم است یا سوخته است، این طور فحش‌ها را می‌گویند به صرف این­که بگوید استغفرالله به عدالتش بر می‌گردد، ولی روایت دارد که به پدر و مادر‌های خودتان فحش ندهید. راوی پرسید چطور به پدر و مادرمان فحش ندهیم؟ ـ این هم یک بُعد اخلاقی است ـ، امام فرمود: چون اگر به پدر و مادر دیگران فحش دادی آنها هم به پدر و مادر شما فحش می‌دهند. نتیجه فحش دادن به آنها فحش به پدر و مادر خود آدم است.[۸] مرحوم مقدس اردبیلی(ره) در مورد آیه شریفه )وَلاَتَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیسُبُّوا اللهَ عَدْوًا بِغَیرِ عِلْمِ(؛[۹] «و آنهایى را که جز خدا مى‏خوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى [و] به نادانى، خدا را دشنام خواهند داد»، می‌گوید به خدای دیگران که ایمان ندارند فحش ندهید، آنها هم به خدای شما و خوبان شما بد و بیراه می‌گویند، می‌گوید از این آیه بر می‌آید که غیبت هم حرام است، چون اگر من از دیگران غیبت کردم، دیگران هم از من غیبت می‌کنند، من نباید توقع داشته باشم، پشت سر دیگران بد بگویم اما دیگران پشت سر از من تعریف کنند، می‌گوید از نظر استدلال فقهی بر می‌آید که این آیه هم حرمت غیبت و هم سبّ را می‌رساند.[۱۰] داستان امیرالمؤمنین(علیه السلام) هم که معروف است که در جنگ صفین فرمود: به لشکریان معاویه دشنام ندهید.[۱۱] در دعوا نباید دشنام باشد، نزاع و دعوا باید بر اساس منطق باشد، هر طور که او دعوا کرد ما هم در مقابلش دعوا می‌کنیم: )وَ جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُها(؛[۱۲] «و جزاى بدى، مانند آن، بدى است»، اصلاً فحش دادن معنا ندارد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در آن جا فحش دادن یا لعن کردن را قدغن کرد. یکی از چیزهایی که از نظر اخلاقی مذموم و از نظر اسلام هم حرام است، لعن کردن به آدم‌های خوب است، لعن آدم‌های خوب، بد و گناه و معصیت است، چون شما لعن شونده را در نظر جامعه و نزد خودت بد جلوه می‌دهید، ولی اگر به شخص ستمکار لعن کنید، مانعی ندارد. در باب لعن، افراط و تفریط شده است، بعضی‌ها گفته‌اند حتی به یزید هم نباید لعن کرد! به شمر بن ذی‌الجوشن هم نباید لعن کرد! به معاویه هم نباید لعن کرد! اینها دیگر خیلی آن طرف قضیه افتاده‌اند و روح استعماری‌شان خیلی قوی بوده و به نظر من از ظالمان طرفداری می‌کنند، دلیل آنها هم این است که می‌گویند خدا روز قیامت که از تو نمی‌پرسد چرا لعن نکردی، ولی از تو می‌پرسد که چرا لعن کردی؟ لعن نکردن سؤال ندارد پس لعن نکن، این خلاف نص قرآن است، خود قرآن لعن می‌کند: )لُعِنَ الَّذِینَ کفَرُوا مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ(؛[۱۳] « کسانى از فرزندان اسرائیل که کافر شدند، لعنت شدند»، یا )أَلا لَعْنَهُ اللهِ عَلَى الظَّالِمینَ(؛[۱۴] «هان! لعنت خدا بر ستمگران باد». بله، لعن کردن نسبت به ظالم، نسبت به آدم بی‌تعهد، نسبت به آن کسی که حقوق جامعه را از بین می‌برد، لازم است.

اگر می‌توانید علنی لعن کنید نمی‌توانید هم غیرعلنی، از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده[۱۵] که در قنوتش چهار نفر را لعن می‌کرد، یکی عمرو عاص، چون او یک فتنه‌گر عجیبی بود، از آن فتنه‌گران و شیّادهایی که خیلی شیّادی می‌کرد. معروف است که یک وقت که هیچ کس نبود به معاویه گفت گوشت را بیاور یک حرف آهسته به تو بگویم. معاویه گوشش را آورد، او هم گاز گرفت، گفت چرا گاز می‌گیری؟ گفت این قدر نمی‌فهمی این‌جا که هیچ کس نیست من چرا بخواهم آهسته حرف بزنم؟ البته آن وقت مثل الآن نبود که وسائلی باشد که جاسوس‌ها و جنایت‌کاران از آنها استفاده کرده و حرف‌ها را ضبط ‌کنند و بعد پرونده درست ‌کنند، به جای استفاده خیر استفاده سوء از این وسایل می‌کنند، ولی آن روز منحصر به افراد بود، با گوششان می‌شنیدند و با زبانشان نقل می‌کردند. لعن و بیزاری از آدم‌های شیّاد، دروغگو، دروغ­پرداز و حیله‌گر که با حیله‌هایشان آدم خیال می‌کند جادو و سحر کرده، اشکالی ندارد. دروغگو از دروغ گفتن هیچ باکی ندارد. یکی از چیزهایی که دروغگو دارد فراموشی است، متأسفانه با پیشرفت امروز دیگر فراموشی برای دروغگو نیست، دروغ‌های شاخ‌دار می‌گوید و همه هم می‌فهمند دروغ می‌گوید، ولی جوری بیان می‌کند که خیال می‌کنی راست است. مرحوم آقارضا صدر درباره دروغ‌های شاخ‌دار دارد می‌گوید: یک کسی گفت یک وقتی کوفه خیلی جمعیت داشت این قدر جمعیت داشت که بیست و یک هزار نفر به نام احمد، یک چشم و کله پز بودند! شما ببینید یک شهر چه قدر باید جمعیت داشته باشد که بیست و یک هزار نفرشان احمد نام بشوند بعد هم یک چشم و کله پز باشند، این­را می‌گویند دروغ شاخ‌دار. الآن خیلی رایج است، وضع مردم بد است می‌گوید خوب است، بیکاری زیاد است، می‌گوید نه! کار هست. یک طرف اشتباه است یا بنده که دارم می‌گویم بیکاری است، اشتباه می‌کنم یا آقایانی که می‌گویند کار هست، شفاف و قشنگ مثل قرآن و روایات بیان کنیم، اجازه بدهید بگوییم چند کارخانه تعطیل است، بگوییم چند نفر بی­کار شده‌اند، چه اساتیدی را از دانشگاه‌ها بیرون کردند و حتی از علمیت آن‌ها هم استفاده نمی‌کنند، اساتیدی که در این مملکت، یک عمر برایشان زحمت کشیده شده. این خیانت است. مسائل عرض و ناموسی نباید به روزنامه‌ها بیاید، معصیت و جرم است، قصه‌ای در گوشه‌ای اتفاق افتاده، قدرت دارید مجازات کنید، نباید آن­را در روزنامه‌ها آورد، این معصیت است و تعزیر دارد: )إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ(؛[۱۶] «کسانى که دوست دارند که زشت‌کارى در میان آنان که ایمان آورده‏اند، شیوع پیدا کند، براى آنان در دنیا و آخرت عذابى دردناک خواهد بود».

من یادم هست روزهای اول دادستانی‌ام بود، شهید شاه‌چراغی که از دوستان خوب ما در مدرسه حقانی بود، مدیر مسئول روزنامه کیهان بود. یک روز دیدم در روزنامه کیهان یک چیزی راجع به مسائل ناموسی منتشر شده بود، به او پیام دادم فردا صبح بیا دادستانی کارت دارم. آمد و به او گفتم دیگر این مسائل را ننویسید، ما جمهوری اسلامی آوردیم که اینها را نیاوریم، خوب کسی مرتکب جرمی شده بنا بر قانون، مجازاتش کنید، چه کار دارید که در روزنامه می‌نویسید؟ بنده باید در روزنامه یک مطلبی را از مظلومیت خودم بنویسم، چون دستم به جایی نمی‌رسد تا بلکه یک عده‌ای به ظالم بگویند که دارد ظلم می‌کند، ولی کسی که قدرت دارد نباید جرم و مجازات را در روزنامه بیاورد، آن هم جرم‌های ناموسی، که اگر سه شاهد عادل یعنی سه امام جماعت مستقل، سه مرجع تقلید آزاد عادل، مثل حاج آقا حسین قمی یا مرحوم سید محمدتقی خوانساری و… آمدند شهادت دادند که فلانی زنا کرده و قاضی گفت چهارمی کجاست؟ گفتند چهارمی دارد می‌آید، تاکسی گیرش نیامده، یک مقدار صبر کردند به مقداری که تاکسی برسد ولی نرسید، متن حدیث و نص فتوا این است که باید این سه نفر را شلاق زد. بعضی از آقایان خیال کرده‌اند این شلاقِ افتراء است، اشتباه است، شهادت نزد شاهد که افترا نیست. می‌گوید من دیدم که مردی با زنی، آمیزش جنسی داشت با خصوصیاتی که گفته شده است، همه خصوصیات را سه تا شاهد گفته‌اند، اما شاهد چهارم نیامد، امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود، روایت دارد[۱۷] و فتوا هم هست که این سه شاهد را شلاق بزنید. این شلاق، شلاق مصلحتی است نه شلاق افترا، شهادت که افترا نیست. نه شلاق حدّ است نه شلاق تعزیر. اینها که دروغ نگفتند، آدم‌های خوبی بودند، اشتباه کردند، آن چهارمی نیامد و کلاه سر این‌ها گذاشت. لذا در باب شهود می‌گویند در این امور سبقت نگیرید، چون ممکن است تو سبقت بگیری، انسان شیر خام خورده است و بقیه هم نیامدند، توی بیچاره را شلاق می‌زنند. اسلام برای آبروی ناموسی و عِرضی ارزش فراوانی قائل است. حالا می‌بینیم امروز می‌نویسند فلان زن و مرد زنا کرد‌ه‌اند و امروز دادگاهشان برگزار می‌شود و … آیا آن زن و مرد دیگر می‌توانند در جامعه زندگی کنند؟ آن هم محاکمه علنی به جای این که مخفیانه باشد، آن‌هایی که باید آشکار باشد آنها را مخفیانه محاکمه کردیم، ولی آن‌هایی که باید مخفی باشد را آشکارا محاکمه می‌کنیم، آخر این چه مرامی است؟ یک کسی نیست در این مملکت که توجه به احکام اسلام بکند؟ بنده که فایده‌ای ندارد بگویم فقط برای شما دارم می‌گویم، درسم را دارم پس می‌دهم، یک کسی نیست بگوید شما یک کلمه و یک ذره به طاق ابروی فلان آقا و فلان رئیس بر بخورد، پوست از سر روزنامه‌ات می‌کنند، یک روزنامه اسم یک نفر را آورده بود او را هفتاد میلیون جریمه‌ کردند، خوب شما که برای اسم یک نفر هفتاد میلیون تومان جریمه می‌کنید یا شما که در شورای امنیتتان تصویب می‌کنید نباید اسم فلانی بیاید، یک ذره هم به این حرف‌ها برسید، این‌که ضرر ندارد. من دارم اسلام را عرض می‌کنم، من نصیحت می‌کنم، می‌گویم آقا بگویید ننویسند، یک وقتی هم تعلیل می‌کند و می‌گوید: بله، سیل برای این بوده که این‌ها حجاب را رعایت نمی‌کردند. آن یکی گفته بود: رودخانه زاینده رود خشک شده برای این که رعایت حجاب نمی‌کردند. حالا برای سومالی چه جوابی می‌دهید؟ این سومالی که هیچ چیز ندارند، در آن هم زنان رعایت حجاب نمی‌کردند؟ اسلام را این طوری بد جلوه ندهیم. خیلی‌ها می‌فهمند اما جرأت بیانش را ندارند، بنده هم جرأتش را ندارم بگویم، بنده هم به عنوان نصیحت و خیرخواهی می‌گویم. می‌گویم آقایان یک ماده قانونی بگذارید، آقایان مسئول بخشنامه کنید، در این مملکت خیلی وقت‌ها مسئولیت‌ها مخلوط می‌شود، آن وقت‌ها هم که ما بودیم گاهی مخلوط می‌شد. خدا حفظش کند آیت‌الله العظمی صافی که می‌فرمود: وزیر دارایی می‌آید راجع به اتم صحبت می‌کند، وزیر صنایع می‌آید راجع به گرانی صحبت می‌کند، آن وقت ایشان می‌فرمود اداره مملکت این طوری درست نیست، طوری شده است که وقتی صبح بیدار می‌شویم همه کدخداییم، اما حالا هر که از دستش برمی‌آید، این کار را بس کنید، می‌خواهید فحشا را مجازات کنید، مجازات کنید، می‌خواهید محاکمه کنید، طبق مقررات اسلامی محاکمه کنید، مخفیانه مجازاتشان کنید که دنبال کارشان بروند. به روزنامه‌ها نکشانید. قتل و بچه دزدی را به روزنامه‌ها بکشانید، تا مردم حساب کارشان را بکنند، اسیدپاشی را به روزنامه‌ها بکشانید و مجازاتش را هم صاف و صادقانه بگویید، ولی امور عِرضی نباید در روزنامه‌ها بیاید، آقایان! این­ها حرام و معصیت است، اگر کسی می‌تواند جلوگیری کند و نکند، او هم معصیت و گناه کرده است، او هم فردای قیامت باید جواب آبروی مسلمین را بدهد. مسائل به جایی کشیده شده که اگر من هم بگویم، نسبت به نوامیس مردم، دختران مردم و زنان مردم اشاعه فحشا می‌کنم.

امیدواریم که خداوند به همه ما توفیق بدهد آنچه که اسلام می‌خواهد، عمل کنیم و در این جمهوری اسلامی بتوانیم چهره اسلام را خوب نشان بدهیم یا لااقل بد نشان ندهیم. به هر حال ضرر نداشته باشیم من همیشه دعا می‌کنم ضرر برای اسلام نداشته باشم. نفعی که فکر نمی‌کنم برای اسلام داشته باشم، من کاری نکرده‌ام، هیچ حرکتی در مقابل آن همه شهید، در مقابل آن همه جانباز، در مقابل آن همه فداکاری‌های امام انجام نداده‌ام. آن که در انقلاب مهم است، نشان دادن چهره خوب از اسلام است. اگر ما پیشرفت در نشان دادن چهره رحمانی از اسلام داشته باشیم خیلی خوب است، و الا پیشرفت‌های مادی اختصاص به ما ندارد و لازم نبود صدها هزار شهید برایش بدهیم. شاه هم حرکت کرده بود و مادیات را تأمین می‌کرد، این­که چیزی نیست هر حکومتی باید اینها را تأمین کند، مالیات می‌گیرد که کار بکند، این­که مهم نیست، مهم این است که چهره اسلام را نیکو نشان بدهیم. خداوند همه ما را جزو طرفداران واقعی اسلام و مروّج واقعی اسلام قرار بدهد.[۱۸]

——————
[۱]. نساء(۴): ۱٫
[۲]. بقره(۲): ۲۰۱٫
[۳]. الدروس الشرعیه، ج‌۱، ص ۲۵۵٫
[۴]. لقمان(۳۱): ۱۲٫
[۵]. آل عمران(۳): ۹۷٫
[۶]. توبه(۹): ۱۰۳٫
[۷]. نساء(۴): ۱٫
[۸]حدیثی به این مضمون یافت نشد. البته در قرآن آمده است: )وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ( (انعام(۶): ۱۰۸)، ذیل این آیه روایتی وارد شده که دشنام شما به خدایان مشرکان، آنها را به موضع عکس العمل انداخته و به دشنام به خدای شما وا می‌دارد. (البرهان، ج۲، ص۴۶۷، ح۳۶۱۷). طبیعتاً دشنام به پدران دیگران آنها را به دشنام به والدین شما وا می‌دارد، شما سبب این دشنام شده‌اید و این کار ناپسند است.
[۹]. انعام(۶) : ۱۰۸٫
[۱۰]. زبده البیان، ص۳۴۰٫
[۱۱]. نهج البلاغه(صبحی صالح)، خطبه ۲۰۶٫
[۱۲]. شوری(۴۲): ۴۰٫
[۱۳]. مائده(۵): ۷۸٫
[۱۴]. هود(۱۱): ۱۸٫
[۱۵]. شرح الاخبار، ج۲، ص۵۳۵٫
[۱۶]. نور(۲۴): ۱۹٫
[۱۷]. وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۹۶، ح۸ .
[۱۸]. سخنرانی استاد در ماه مبارک رمضان، ۱۹/۵/۱۳۹۰٫

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: سخنرانی‌های آیت‌الله العظمی صانعی(رحمه الله علیه) در ماه مبارک رمضان(جلسه دوم)