درباره جلال مقدم

درباره جلال مقدم
خبرگزاری جمهوری اسلامی

تولد و خانواده

جلال مقدم در ۳۰ فروردین ۱۳۰۸ خورشیدی در نیشابور به دنیا آمد. پدرش مردی هنرمند به نام کاظم مقدم بود. وی پس از اخذ دیپلم در نیشابور، به تهران آمد و در مراکز تعلیم هنرپیشگی به تحصیل پرداخت.  یک سال بعد از شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی مقدم به همراه برادر بزرگ‌ترش به تهران مهاجرت کرد و در همین دوران امکان دیدن فیلم‌های بیشتر و بهتری برایش فراهم شد. سال‌هایی که مقدم دوران نوجوانی خود را پشت سر می‌گذاشت و در خیابان عین‌الدوله زندگی می‌کرد. جایی که به قول خودش آدم‌های طبقه سه جامعه حضور داشتند، آدم‌هایی که مقدم آن‌ها را بعدها دستمایه خلق آثارش قرار داد. زندگی مستقل در تهران پر التهاب پس از شهریور ۱۳۲۰، برای نوجوانی مثل جلال مقدم تجربیات زیادی را به همراه داشت. در همان سال‌های نوجوانی عشق و علاقه مقدم به سینما شکلی آگاهانه به خود گرفت.

آشنایی با آل احمد

مقدم پس از پایان خدمت به تدریس در دبیرستان‌های تهران پرداخت. او مدتی در دبیرستانی واقع در خیابان تجریش تدریس می‌کرد که در آن جا با جلال آل احمد که از دبیران آن دبیرستان بود، رفاقت پیدا کرد. این سال‌هایی بود که هنوز آل احمد خیلی به شهرت نرسیده بود و به تازگی و در همراهی با خلیل ملکی از حزب توده انشعاب کرده بودند.

آشنایی با آل احمد، مقدم را وارد حلقه روشنفکران کرد. هر چند ارتباط مقدم و آل احمد خیلی دوام نیافت و تفاوت دیدگاه باعث شد، روابط آن‌ها عمق نیابد اما این ارتباط آن قدر پا برجا بود که مقدم در «کیهان ماه» به سردبیری آل احمد مقاله سینمایی بنویسد و وقتی «خانه طلا» بر پرده آمد آل احمد درباره‌اش مطلب منتشر کند.

آشنایی با شاملو

مقدم در همین زمان با احمد شاملو هم آشنا شد و همین آشنایی باعث شد تا او به کار ترجمه از زبان فرانسوی بپردازد. شاملو در آن سال‌ها مشغول یک بولتن بود و مقدم هم با ترجمه چند مطلب به او یاری می رساند اما هنگامی که شاملو در دوران کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی به زندان افتاد، مقدم عهده دار در آوردن این بولتن شد تا اینکه در دوران سر خوردگی بعد از کودتا، مقدم بیشتر به طرف سینما گرایش یافت.

آغاز فعالیت هنری

مقدم که فعالیت هنری خود را از پانزده سالگی با کار تئاتر آغاز کرده بود با نوشتن نقدی بر یک فیلم کانادایی از اوایل دهه ۳۰ خورشیدی شروع به همکاری با مطبوعات کرد و در مجله هایی از قبیل پیک سینما و آتشبار نقد نوشت.

جنوب شهر و شروع فعالیت حرفه‌ای

 فعالیت سینمایی به صورت حرفه ای را از سال ۱۳۳۷ خورشیدی با نوشتن فیلمنامه «جنوب شهر» آغاز کرد که حتی قبل از آغاز «موج نو» سینمای ایران با «قیصر» و «گاو»، از مهم ترین فرازها و وقایع سینمای متفاوت ایران در آن دوران بود. فیلمنامه جنوب شهر، نخستین فیلم رئالیستی تاریخ سینمای ایران بود که توسط فرخ غفاری ساخته شد. «جنوب شهر» زمان زیادی بر پرده دوام نیاورد و با دستور وزیر کشور به جرم سیاه نمایی توقیف شد.

خانه خدا؛ موفق و پرمخاطب

چند سال پس از توقیف جنوب شهر، مقدم بر اساس چند حکایت هزار و یک شب فیلمنامه «شب قوزی» را برای فرخ غفاری نوشت که جزو نخستین فیلم‌های سینمای ایران است که مورد تحسین محافل بین المللی واقع نشد. مقدم پس از چند سال مستندسازی و ساخت مستند سینمایی «خانه خدا» که بسیار موفق و پرمخاطب از کار در آمد، سراغ سینمای حرفه‌ای رفت.

فیلم خانه خدا که نمایشگر تصاویری است از حجاج مشرف به کعبه، علاوه بر پیشگام بودن در سینمای مستند به نوعی نخستین فیلم مطرح در سینمای دینی ایران هم به شمار می رود. این فیلم، اثری تا آن زمان بی‌نظیر بود، حتی اگر در بدبینانه‌ترین حالت تهیه این فیلم را یک سوداگری محض برای تسخیر یک بازار دست نخورده یعنی تماشاگران مذهبی بدانیم، این فیلم از لحاظ جلب اعتماد اقشار سنتی به سینما، اهمیت تاریخی دارد. فیلمی که فروش بسیار بالایی داشت، به طوری که تنها در هندوستان چندین میلیون روپیه فروش کرد.

سه دیوانه؛ کمدی روشنفکرانه

این کارگردان با اینکه خاستگاهی روشنفکرانه داشت از همان نخستین فیلم بلند سینمایی‌اش ایده «سینمای میانه» را دنبال کرد و کوشید میان دغدغه‌های روشنفکرانه و سلیقه بازار پیوندی برقرار کند. این تلاش در فیلم «سه دیوانه» به کمدی روشنفکرانه‌ای ختم شد که تفاوت‌های محسوسی با تمام فیلم‌های گروه موسوم به سه تایی‌ها (گرشا، سپهرنیا و متوسلانی) داشت. فیلمی که منتقد سخت گیری، چون هوشنگ کاووسی هم زبان به تحسینش گشود اما در گیشه انتظارها را برآورده نکرد.

پنجره؛ کمتر از حد انتظار

گام بعدی مقدم، اقتباس از داستان معروف تئودور درایرز نویسنده چپ آمریکایی و ساخت فیلم «پنجره» در ۱۳۴۹ خورشیدی بود. البته منتقدان آن دوره، فیلم مقدم را بیشتر شبیه فیلم «یک تراژدی آمریکایی» ساخته جرج استیونس ارزیابی کردند تا کتاب درایرز. نکته‌ای که کمتر به آن توجه شد ساخت و پرداخت حرفه‌ای «پنجره» و میزان تسلط مقدم به عنوان کارگردان بر میزانسن بود. «پنجره» هم در مسیر سینمای میانه قرار گرفت و البته مثل «سه دیوانه» کمتر از انتظار فروخت.

فرار از تله؛ اوج مهارت حرفه‌ای

مقدم بعد از این فیلم، به جنوب رفت و «فرار از تله» را کارگردانی کرد که بهترین فیلم او شد. در واقع اوج مهارت حرفه‌ای و تلقی درست مقدم از مفهوم کارگردانی را می‌توان در «فرار از تله» مشاهده کرد. از آنجایی که فرار از تله بسیار به موج نو نزدیک می‌نمود به خوبی از عام و خاص جواب گرفت. گذشته از تصاویر زیبای فرار از تله در مکان های واقعی در دزفول و میزانسن‌های درست و زوایای سنجیده دوربین عامل این قرابت، بی‌طرفی مقدم نسبت به شخصیت‌ها(عاملی که موجب شکست «پنجره» شد و این بار ثمرساز) در روایت قهرمانان جدا افتاده و به آخر خط رسیده است و مهم‌ترین ویژگی شباهت ساز ساخته مقدم با اسلوب رایج و عامه موج نو پایان تلخ و مرگ قهرمان فیلم است.

بسته شدن کارنامه فیلمسازی

«صمد و فولادزره دیو» و «راز درخت سنجد» فیلم های بعدی مقدم، تجربیاتی متفاوت در حوزه سینمای کمدی بودند و هر دو هم شکست خوردند تا کارنامه فیلمسازی مقدم در قبل از انقلاب در همان ابتدای دهه ۵۰ خورشیدی بسته شود. ۲ فیلم «چمدان» و «آشیانه مهر» که او در دهه ۶۰ خورشیدی کارگردانی کرد، فاصله‌ای زیاد با «پنجره» و «فرار از تله» داشتند.

بازیگری

مقدم که بازیگری را از سال‌های دور و با حضور مقابل دوربین ابراهیم گلستان در «خشت و آینه» تجربه کرده بود در دهه ۶۰ خورشیدی و دورانی که دیگر امکان فیلمسازی نداشت، دوباره به بازیگری روی آورد. به پیشنهاد مسعود کیمیایی، در فیلم «سرب» بازی کرد و چنان درخشید که در سال‌های بعد در فیلم‌هایی، چون «دندان مار» (مسعود کیمیایی)، «هامون» (داریوش مهرجویی)، «دلشدگان» (علی حاتمی) و «رد پای گرگ» (مسعود کیمیایی) بازی کرد.

وی در سال‌های پایانی عمر از راه بازی امرار معاش می‌کرد، در مسافرخانه زندگی می‌کرد و زندگی‌اش از راه بازی در فیلم‌ها و سریال‌ها می‌گذشت و با بازی در سریال «این خانه دور نیست» (بیژن بیرنگ و مسعود رسام) میان مردم به شهرت رسید.

دیدگاه دیگران

داوود رشیدی درباره مقدم گفته بود: خوش اخلاق، ساده، بی‌ریا و با استعداد بود که به اندازه کافی قدرش شناخته نشد. او با سناریوی زیبای «فرار از تله» سراغ من آمد و در تمام زمان فیلمبرداری مهربانی و راهنمایی‌های موثرش را فراموش نکرد.

محمد علی کشاورزی در خصوص این هنرمند می گوید: جلال مقدم انسانی با سواد و با شعور بود که راجع به مقوله هنر و به خصوص تئاتر اطلاعات وسیعی داشت. متاسفانه خیلی زود از میان ما رفت.

خاموشی

این فیلمساز خوشفکر اما بداقبال سینمای ایران در حوالی غروب ۲۳ بهمن ۱۳۷۴ خورشیدی وقتی از تقاطع خیایان کریم خان زند و ویلا در تهران عبور می کرد در برخورد یا یک اتومبیل به شدت مصدوم و به کما رفت و در بیمارستان فیروزگر بستری شد و سرانجام در ۲۹ فروردین ۱۳۷۵ خورشیدی خرقه تهی کرد و چشم از جهان فروبست؛ مردی که زیاد می‌دانست اما روزگار سختی را سپری کرد و «دانایی» بر رنج و محنتش افزود پس از مرگ به تعبیر زیبای بهزاد عشقی «سرباز گمنام سینمای متفاوت» نامیده شد و اصغر نعیمی هم در همان روزها درباره‌اش نوشت: «جلال مقدم سال‌ها پیش مرد. وقتی که اجازه نیافت، فیلم‌های خودش را بسازد».

منبع خبر: خبرگزاری جمهوری اسلامی

اخبار مرتبط: درباره جلال مقدم