بیاد قاسم آهنین جان و دکتر ابراهیم قیصری

چکیده :گورجایی در گم آباد جهان به یاد قاسم آهنین جان به نام خدای خالق قلم « غم این خفته ی چند خواب در چشمِ ترم می شکند .» محمد کیانوش را‌د جان خسته و آهنین ِ آهنین جان آب شد و به جان جانان پیوست . آهنین جان در مصاحبه ای با ایسنا در زمستان...


گورجایی در گم آباد جهان

به یاد قاسم آهنین جان
به نام خدای خالق قلم
« غم این خفته ی چند
خواب در چشمِ ترم می شکند .»

محمد کیانوش را‌د

جان خسته و آهنین ِ آهنین جان آب شد و به جان جانان پیوست .

آهنین جان در مصاحبه ای با ایسنا در زمستان ۹۹ و با بیان رنج و اندوهش از زمین و زمانه اش گفت : پس از مرگم کسی تسلیتی نگوید و مراسم و بزرگداشتی برگزار نشود .
تسلیتی نمی گویم ، اما نمی توان از مظلومیت و بی توجهی و بی پناهی هنرمندان خوزستانی سخن نگفت .
مرحوم حسین پناهی ، عبدالرضا حیاتی ، محمد ایوبی ، آرش باران پور ، مجید فروتن ، فتح الله بی نیاز و ….در بی توجهی و گاه گمنامی و رنج و اندوه و غربت ، از میان ما خوزستانی ها به دیار حق شتافتند .
قدر آنان را نشناختیم و اکنون هم قدر زنده گانمان را نمی شناسیم .
آهنین جان گفت هیچ هنرمند و شاعری بر تشیع و تدفین پیکرش حضور نیافته و بر گورش — آنگونه
که خود می گفت — حاضر نشوند .
چرا چنین شده است و چرا چنین تلخ با ما سخن گفت ؟
با تلخکامی باید گفت فرهنگ و هنر خوزستان را دیری است که به نفس انداخته اند . دلایل و علل آن اکنون در حوصله این کلام و زمان نیست .
« شرح این هجران و این خونِ جگر — این زمان بگذار تا وقت دگر . »
به عنوان نمونه ای از این وضعیت تاسف بار باید به تغییر نام فرهنگسرایی در ماهشهر که به نام یکی از مفاخر ادبی و فرهنگی خوزستان یعنی دکتر ابراهیم قیصری مزین شده بود اشاره کرد .
دکتر قیصری عمر خویش را در راه فرهنگ و ادب پارسی صرف نموده است و این بی توجهی و بی مهری ، متوجه قیصری نیست ، متوجه ادب و فرهنگ خوزستان و خوزستانیان است .
امید است ، مسولان اجرایی و فرهنگی استان از این مساله به ظاهر ساده — اما مهم — غفلت نکنند و بصورتی در خور شان این استاد فرهیخته و شخصیت ماندگار خوزستانی ، جبران ِ مافات کنند .

هر منطقه و استانی را با نام مفاخر آن می شناسند.
متاسفانه تنبلی ، حسادت ، رقابت های دشمن گونه ، بی مسولیتی و بی توجهی و بدفهمی ، از آفات موجود در میان برخی از نخبگان و مسولان خوزستانی است .
اخرین بار قاسم آهنین جان را در کتابفروشی مهام دیدم . گردش در میان کتاب ها ، به وجدش آورده بود و سرخوش بود . گفتیم و با حسرت گفتیم . گفتم چه خبر ؟ چه می کنی ؟ گفت : بگذار و بگذریم . چیزی نگویم بهتر است . به اصرار و تقلا ، کتابی به او به رسم هدیه تقدیم اش کردم .
خوزستان و هنرمندان و مفاخر فراموش شده ی اکنون و زنده گان را دریابیم .
پیام قاسم آهنین جان این است . زندگان را در بابید .
« مدت ها گور خویش را تهیه دیده ام و بنابردلایلی نمی توانم تغییر دهم گورم را . وگرنه ، حتما گورجایی در گم آباد جهان بر می گزیدم که بنی بشری نداند به کجاست گورگاهم .»

روحش شاد
سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
Wed 5:05pm

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: بیاد قاسم آهنین جان و دکتر ابراهیم قیصری