منصور اوجی؛ شیراز نام دیگر او بود

منصور اوجی؛ شیراز نام دیگر او بود
رادیو فردا
گفتم بهار کو؟
تابوتی در غروب نشانم داد
بر شانه‌های مردان
در شیون زنان
با لاله‌ای که سرخ و سراسیمه رسته بود
از لای درز آن.

منصور اوجی، شاعر و مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران که همزمان با فصل برداشت بهار نارنج‌ها در زادگاهش شیراز درگذشت، در مرگ هم نشانه‌هایی از زندگی می‌دید.

شعر او از نظر فرم، کوتاه و روان و روشن است و از نظر مضمون، دارای شور زندگی و رمز و راز مرگ. به عبارت دیگر، شعر منصور اوجی در سادگی در اوج است و در معنا به ژرفای ادبیات کهن فارسی.

خود اوجی دربارهٔ سادگی و شفافیت اشعارش گفته بود این ویژگی را از شعر سعدی، دیگر شاعر شیرازی، آموخته و از نظر مضامین نیز تحت‌تأثیر دیگر شاعران کلاسیک فارسی است.

از آشنایی با شعر تا چاپ اولین شعر

منصور اوجی نهم آذر سال ۱۳۱۶ در شیراز به دنیا آمد و از همان کودکی با شعر آشنا شد: «پدرم شاعر بود و آن زمان چون وسایل سرگرم‌کننده نبود، ما شعرخوانی می‌کردیم. من ارثی و محیطی شاعر شدم.»

بیشتر در این باره:

منصور اوجی، شاعرِ «کوتاه مثل آه»، درگذشت

منصور هنوز به مدرسهٔ ابتدایی می‌رفت که با رباعیات خیام و مضامین عمیق موجود در آن آشنا شد: «کلاس ششم ابتدایی بودم که یک هفته مریض شدم و در خانه ماندم. در کتابخانهٔ پدرم رباعیات خطی خیام را یافتم و اگر شعرم کوتاه شد و تم مرگ یافت، تأثیر همین رباعیات خیام بر من بود.»

اما این فقط شعر خیام نبود که او را به سمت سرایش دربارهٔ مرگ کشاند؛ مرگ بعضی از عزیزان و نزدیکان منصور اوجی، آن هم در کودکی، تأثیر عمیقی بر او گذاشت.

مرگ مادر در پنج‌ سالگی، آن هم «در شب و در حیاطی پردرخت و تاریک و پراشباح و اسطوره‌‌ای» به زخمی ماندگار تبدیل شد که تا آخر عمر تازه بود: «فردایش پدربزرگم مرد و بعد هم مرگ یکی دو نفر از هم‌بازی‌ها و هم‌کلاسی‌هایم. در دبیرستان خودکشی دانش‌آموزی که با هم بر یک نیمکت می‌نشستیم. بعد هم در سال اول تحصیل در دانشسرای عالی تهران در ایام عید با چند اتوبوس از دانشجویان به شیراز آمدیم و در برگشتن یکی از اتوبوس‌ها تصادف کرد و تعدادی از دانشجویان و کارمندان دانشگاه کشته شدند...»

اوجی در سال‌های جوانی

تحصیلات اوجی در دبیرستان هم‌زمان بود با انتشار دو کتاب مهمِ آن زمان: «زمستانِ» مهدی اخوان ثالث و «هوای تازه»ی احمد شاملو. او که در ابتدا تحت‌تأثیر شاعران بزرگ شیرازی غزل می‌سرود، بعداً تحت‌تأثیر این دو مجموعه‌شعر نو قالب‌های جدید را کشف کرد: «من توسط این دو کتاب با شعر نیمایی آشنا شدم و نهایتاً به شعر نیمایی کشیده شدم.»

منصور اوجی که تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زادگاهش گذرانده بود، برای گذارندن دو دوره تحصیلات دانشگاهی به تهران رفت: دورهٔ کارشناسی فلسفه از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۰ در دانشگاه تهران و دورهٔ کارشناسی ارشد علوم تربیتی از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ در دانش‌سرای عالی تهران.

او همچنین در دانشگاه شیراز زبان و ادبیات انگلیسی خواند و به شغل معلمی مشغول شد.

در سال ۱۳۳۷، هم‌زمان با آغاز تحصیلاتش در تهران، برای اولین بار دو شعر از منصور اوجی به صورت هم‌زمان در دو نشریهٔ آن زمان، «فردوسی» زیر نظر محمد زهری و «روشنفکر» زیر نظر فریدون مشیری چاپ شد.

سال ۱۳۴۰ دورهٔ اول تحصیلاتش در تهران كه به پایان رسید و به شیراز بازگشت، به اتفاق ادبای آن زمان شیراز از جمله عبدالعلی دستغیب و ابوالقاسم فقیری، مجله‌ای ادبی به اسم «دریا» منتشر کرد و شعرهای خود را نیز در آن به چاپ رساند.

اوجی در سال‌های جوانی به همراه شاملو

او بعداً اولین مجموعه‌‌شعرش را که دربرگیرندهٔ شعرهای چاپ‌شده پیشین او در مطبوعات بود، با عنوان «باغ شب» در سال ۱۳۴۴ در انتشارات «آیین تربیت» در شیراز منتشر كرد.

همراهی در تشکیل کانون نویسندگان ایران

او همچنین در همان آغاز تشکیل کانون نویسندگان ایران از اعضای اولیهٔ آن بود و یکی از امضاکنندگان «بیانیه دربارهٔ کنگرهٔ نویسندگان» که در اول اسفند ۱۳۴۶ به تصویب رسیده بود.

به‌گفتهٔ خودش، ماهی یک بار برای شرکت در جلسات کانون به پایتخت می‌رفت. آن زمان، جلسات کانون در تالار منصور قندریز در خیابان شاهرضای سابق (انقلاب کنونی) مقابل دانشگاه تهران برگزار می‌شد و چهره‌های دیگری مثل هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و محمدتقی صالحپور برای حضور در جلسات کانون از شهرستان به تهران می‌رفتند.

در اولین شب از «ده شب انستیتو گوته» که در مهر ۱۳۵۶ به همت کانون نویسندگان ایران برگزار شد، منصور اوجی به همراه شاعران دیگر آن زمان از جمله مهدی اخوان ثالث شعرخوانی کرد.

منصور اوجی به همراه مهدی اخوان ثالث

خود اوجی دربارهٔ این شعرخوانی به مشکلاتی که آن زمان در برقراری ارتباط میان نویسندگان و شاعران پایتخت با نویسندگان و شاعران شهرستانی وجود داشت اشاره کرده و این چنین توضیح داده است: «در مهرماه ۵۶، از سفری که به خارج داشتم به شیراز برگشتم. در روزنامهٔ اطلاعات چشمم به آگهی شب‌های ده‌گانهٔ شعر افتاد. در جدولی اسامی سخنرانان و شاعران نوشته شده بود. شروع به خواندن کردم. در بین اسامی شب اول اسم خودم را هم دیدم، یکه خوردم. چگونه بدون اطلاع من اسم مرا در لیست آورده‌اند. به خانه آمدم و به خانم دانشور تلفن کردم، جریان را پرسیدم.»

همچنین اوجی دربارهٔ نحوهٔ انتخاب شعر برای این شب‌ها تأکید کرده که در آن دوره برای بسیاری از اعضای کانون نویسندگان ایران مشخص بود که شعر غیراجتماعی طرفداری نخواهد داشت: «خانم دانشور با آن طنز خاص خودشان فرمودند: اوجی شعر عشقی به درد نمی‌خورد. بیا و شعرهای اجتماعی‌ات را بیاور. من هم همین کار را کردم.»

چاپ شعر «علیه حجاب» در بخارا

در شماره فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۲، شعر کوتاهی از منصور اوجی با عنوان «جملگی کلاغ» در مجلهٔ «بخارا» چاپ تهران منتشر شد که جنجال آفرید:

از جماعتِ زنان دلم گرفت
آن جماعتِ عظیم
روزِ جشن
صبحِ عید
یک کبوتر سفید بین‌شان نبود
جملگی سیاه
جملگی کلاغ...

پس از انتشار این شعر، گروهی از «دانشجویان انقلابی» که همان اسلامگرایان تندرو در ایران هستند، منصور اوجی را به «اهانت به چادر» متهم کردند.

علی دهباشی، مدیر مسئول نشریهٔ بخارا، رسماً عذرخواهی کرد و گفت: «بنده در دامن زنی محجبه و معتقد تربیت شده‌ام و بسیاری از اعضای خانواده‌ام از بانوان محجبه هستند.»

اوجی هم ناچار شد در یادداشتی با عنوان «نقش غلط مخوان» بنویسد که «به هیچ وجه با حجاب مخالف نیستم».

اوجی در این یادداشت همچنین اضافه کرد که «ولی در مورد رنگ این پوشش برای زنان به هیچ‌وجه به رنگ خاصی اشاره نشده است. این رنگ می‌تواند سیاه باشد یا سفید یا هر رنگ دیگر. و در جاهای دیگر حتی به کراهت رنگ سیاه اشاره شده است. و در آن شعر اگر اشاره‌ای رفته است که از رنگ سیاه دلم گرفته است، به این خاطر است، نه به‌خاطر حجاب و حجاب اسلامی».

با این حال پرونده‌ای قضایی علیه این نشریه گشوده شد و در بهمن ۱۳۹۲ اعضای هیئت منصفهٔ دادگاه مطبوعات، مدیر مسئول مجلهٔ بخارا را به‌اتهام «نشر مطالب خلاف موازین اسلامی» مجرم شناختند، اما در عین حال او را «مستحق تخفیف» دانستند.

از چپ: زنده‌یاد منصور اوجی، زنده‌یاد مدیا کاشیگر و ابوتراب خسروی، شیراز ۱۳۸۴
رابط آشنایی «دو سیمین»

منصور اوجی در تابستان ۱۳۹۶مجموعه‌ای از «یکصد و ده نامه از دو سیمین»، سیمین دانشور و سیمین بهبهانی، را منتشر کرد که این دو چهرهٔ ادبیات معاصر ایران در طول سال‌ها خطاب به اوجی نوشته بودند.

منصور اوجی با سیمین دانشور در ابتدای دههٔ ۱۳۴۰ و در سفری که همراه با جلال آل‌احمد به شیراز رفته بود، آشنا شد. اما نامه‌نگاری با دانشور را از زمان تشکیل کانون نویسندگان ایران و برپایی شب‌های شعر کانون آغاز کرد.

آشنایی اوجی با سیمین بهبهانی کمی قدیمی‌تر بود و به سال ۱۳۳۷ بازمی‌گشت. در آن زمان هر دو دانشجوی حقوق دانشگاه تهران بودند. با این‌که اوجی پس از مدت کوتاهی تحصیل در رشتهٔ حقوق را رها کرد و به تحصیل فلسفه پرداخت، اما رابطهٔ او با بهبهانی ادامه یافت.

جالب این بود که اوجی بعدها، پس از انقلاب، زمینهٔ آشنایی این دو سیمین را هم فراهم کرد. سیمین بهبهانی در کتاب «یاد بعضی نفرات» دربارهٔ اوجی نوشته است: «راستی، اول‌بار کجا دیدمش؟ در کانون نویسندگان ایران، از شیراز آمده بود و به شیراز می‌رفت، متین بود و آرام و هنوز موها را خاکستری نکرده بود. قرار شد برایم نامه بنویسد و شعر بفرستد. با سیمین دانشور نیز مکاتبه داشت. من هنوز سیمین را از نزدیک ندیده بودم. بعدها به معرفی همین دوست مشترک‌مان با هم آشنا شدیم و این سپاسی است که همیشه از او می‌خواهم داشت.»

هرچند نامه‌های خود اوجی خطاب به دو سیمین در کتاب «یکصد و ده نامه از دو سیمین» منتشر نشده، اما در همین اندازه هم این کتاب سندی ماندگار دربارهٔ وضعیت نویسندگان و شاعران معاصر ایرانی است.

از شاعران نوگرای شیراز

منتقدان ادبی منصور اوجی را نه‌تنها از شاعرانِ مطرحِ شیراز بلکه جزو سرآمدان شعر نوگرای این شهر می‌دانند. کامیار عابدی، منتقد ادبی، در این زمینه گفته است: «منصور اوجی را می‌توانیم مهم‌ترین شاعر نوگرای شهر شیراز پس از نیما بدانیم.»

سیروس نوذری، شاعر و پژوهشگر، نیز گفته است: «اوجی دنباله‌روِ شعر نیمایی بود اما زبانش به‌سرعت به‌سمت نوعی سادگی رفت و به یک شاعر صاحب‌امضا و صاحب‌سبک تبدیل شد.»

بیشتر در این باره:

کتاب هفته؛ سنگ ها و علف ها، ترجمه شاعر از شعر همسايه

از اوجی بیش از سی مجموعه‌‌شعر و همچنین چند مقاله منتشر شده است. تسلط به زبان خارجی، او را به ترجمهٔ شعر نیز سوق داد. اولین ترجمه‌های او از شعر جهان، شعرهای کوتاه چینی و ژاپنی بود که نزدیکی بیشتری به علایق خودش در شعر داشت.

همچنین در اوایل دههٔ ۱۳۸۰ کتاب «سنگ و علف» شامل مجموعه‌ای از اشعار شاعران جهان با ترجمهٔ منصور اوجی در نشر نوید شیراز منتشر شد که شامل بیش از صد قطعه شعر از شاعران کلاسیک و مدرن اروپایی و آمریكایی است.

ترجمه‌های اوجی به‌خوبی گرایش خاص او به «عرفان» را نیز نشان می‌دهد. شاپور جورکش، شاعر و منتقد ادبی، در این باره گفته است: «گرایش اوجی به عرفان با جدلی درونی همراه است که در آن جذبه‌‌های سماع مولانا با دم‌غنیمت‌شمری و واقع‌‌نگری خیام در کشاکش‌اند.»

منصور اوجی پس از انقلاب نیز به قالب رباعی گرایش پیدا کرد و مجموعه‌ای از رباعی‌های عاشقانهٔ خود را با عنوان «حالی است مرا» به چاپ رساند.

آخرین کتاب منصور اوجی «یک عمر شاعری» نام داشت که سال ۱۳۹۷ منتشر شد و گزیده‌ای بود از میان حدود دو هزار شعر و ۲۵ کتاب که قبلاً منتشر کرده بود. از این شاعر قبلا یک گزیده‌شعر نیز با عنوان «شیراز، نامِ دیگرِ من» منتشر شده بود که به‌خوبی بی‌پیرایگی شعر اوجی را نشان می‌دهد:

باغ‌هایی‌ست در خاطر من
باغِ آن عصر و آن عطرِ نارنج
باغِ آن عطر و آن خاکِ شیراز…

منبع خبر: رادیو فردا

اخبار مرتبط: منصور اوجی؛ شیراز نام دیگر او بود