تاریخچه مختصری از مبارزات معلمان، ستار رحمانی - Gooya News
به جای مقدمه
این مقاله در تابستان سال ۱۳۹۴ نوشته شد، اما به دلایل مختلف نا تمام ماند (هنوز هم نا تمام است) و آن را برای انتشار نفرستادم. وقتی که مروری بر نوشته کردم به نظرم آمد که مقاله میتواند مفید باشد چرا که بخشهای زیادی از منابع استفاده شده در مقاله، بر اساس نوشته هایی رصد شده از اتفاقات آنروزها بوده است. بهر صورت مقاله حاضر بخشی از سند تاریخی است و شاید برای برخی از محققان در این زمینه مفید باشد.
هدف آموزش و پرورش
هدف آموزش میباید تلاش برای فراهم کردن شرایطی که کودکان و جوانان به پدیدهها و واقعیتهای پیرامون خود منقدانه و علمی بنگرند و در ارزیابی از وقایع پیرامون خود و جهان موجود به دنبال ریشه مسائل باشند. این که آموزش و پرورش در همه ادوار تاریخی تا کنونیاش به این حکم اولیه عمل کرده است یا نه خود مقولهای گسترده است و نیاز به بررسی جداگانه دارد. اما حکومتهای تا کنونی سعی کردهاند که آموزش و پرورش را در راستای منافع گروه معینی از جامعه سازماندهی کنند، گرچه علیرغم آن نسل جوان با بهره گیری از دستاوردهای تا کنونی بشریت توانسته است که، در راستای آموزش مسائل علمی جهان بینی خود را گسترش دهد.
در دورانی که بطور رسمی آموزش و پرورشی وجود نداشت و تنها تجارب نسلهای قبل به نسل جدید به صورت تجربی انتقال مییافت، هدف از آموزش بر طرف کردن نیازهای اولیه خود برای زیستن و نتازع بقا بود. هدف آموزش را در ابتدایی ترین شکل آن میتوان در نبرد انسان با طبیعت برای تنازع بقا خلاصه کرد.
در جوامع ابتدایی، آموزش هدف و منظور آگاهانه و از پیش برنامه ریزی شدهای نداشت. هر فرد پس از تولد، به تدریج، طی مراحل مختلف زندگی، متناسب با سن و موقعیت اجتماعی خویش سازگاریهای لازم با محیط اجتماعی را فرا میگرفت، از طریق یادگیری آداب و رسوم و سنتهای اجتماعی و الگوهای رفتاری، طی مراحلی وارد مناسبات اجتماعی و اقتصادی میشد، از آن تاثیر میپذیرفت و بر آن تاثیر گذار بود. در دوران رشد ابتدایی بشریت در امر گردآوری خوراک، یافتن جانوران زخمی یا جمع آوری میوهها و ریشههای خوردنی گیاهان، نوجوان، با پدر همراهی کرده راه و رسوم و مهارتهای لازم را یاد میگرفت. از اینرو، کسب آمادگی برای انجام دادن فعالیتهای روزمره زندگی، هدف آموزشی یا پرورشی آگاهانهای نداشت. اما زمانی که انسان وارد مرحله دیگری از تمدن خود شد، تجارب تئوریزه شده و در مرحله بعدی به صورت مکتوب به صورت علمی و از نسلی به نسل بعدی انتقال مییافت.
آموزش در ابتدا فقط در تصاحب صاحبان قدرت و ثروت بود و شامل حال تنها بخشی از جامعه یعنی پسران صاحب منصب و قدرت بودند که حق آموزش را داشتند و دختران اما باید برای بچه داری و کارهای خانگی تربیت میشدند.
در دوران قرون وسطی امر آموزش در بسیاری از کشورهای جهان به مراکز مذهبی همچون کلیسا و مکتب خانهها سپرده شده بود اما در مرحلهای از رشد صنایع دیگر اینگونه آموزشها پاسخگوی نیازهای شرایط اقتصادی موجود نبودند و میبایست رنسانسی در آموزشهای حرفهای صورت میگرفت.
در مسیر رشد نظامهای اقتصادی و سیاسی نیاز به نیروی حرفهای و آموزش دیده به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل شد. پیچیدتر شدن تولید در صنایع بزرگ و تقسیم کار در حرفهها و صنایع گوناگون دیگر نمیتوانست متکی بر کارگرانی باشد که آموزشهای لازم را برای کار در حرفههای موجود نداشتند و در این مسیر دولتها موظف شدند که برای آماده سازی حرفههای مورد نیاز صنایع آموزش رایگان را در اختیار همه اقشار جامعه قرار دهند.
در روند رشد صنایع بزرگ، هدف آموزش تربیت نسلی بود که به نیازهای علمی و صنعتی موجود پاسخ دهد و به آموزش حرفه هایی که با تقسیم کار گسترده مراکز صنعتی بوجود آمده بود همخوانی داشته باشد. در حقیقت آموزش علوم جدید در مسیری کاملا متضاد با اندیشههای کهنه شده مذهبی در حال رشد بود.
با رشد نیروهای مولد و تسخیر جهان توسط روابط سرمایه داری، آموزش به همراه پرورش نسلها باید در خدمت نیازهای همین نظام آنگونه سازمان داده میشد که رابطه اجتماعی تولید سرمایه داری را تنها واقعیت موجود و واقعیتی ابدی جلوه دهد.
به دلیل اینکه نظام سرمایه داری در کشورهایی که با رشد نیروهای مولده و در تضاد با روابط عقب افتاده فئودالیسم، که آموزش در آن نظامها کاملا تحت کنترل کلیسا و مساجد قرار داشت، پا به عرصه هستی نهاد، باید شیوه آموزش کهنه و روابط ایجاد شده توسط آنرا نیز از جلوی پای خویش، به عنوان سدی برای رشد، بر میداشت و به همین دلیل منطق و علم در جنگ با خرافه پرستی غلبه کرد و نظامهای آموزشی و پرورشی جدیدی به تدریج در سطح جهانی ایجاد شدند که هدفشان از آموزش تقویت نظام موجود و تلاش برای رفع نیازهای نظم موجود بود.
در پروسه رشد مراکز آموزشی جدید نسلی از نخبگان بوجود آمدند که با کنار گذاردن کهنه پرستان کلیسا و مراکز مذهبی، وظیفه و نقش مهمی در پرورش نسل جدید را عهده دار شدند. اما باقی مانده مراکز مذهبی با بکار گیری شیوهها، معنانی و مفاهیمی که با نظم موجود سازگار باشد مدتها برای حفظ چایگاه خود در اجتماع و هچنین در اقتصاد مقاومت میکرد.
از طرف دیگر با روند رو به رشد نظام سرمایه داری معلمان و اساتید و دانشجویان به عنوان مزد بگیران جامعه خود را در تناقض با نظام موجود یافتند و به نقد نظام سرمایه داری پرداختند. اما رشد تفکر منقدانه را حاکمان سرمایه و صاحبان قدرت بر نمیتابیدند و آنرا خطری جدی برای موقعیت برتر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود دانسته و با ایجاد محدودیت هایی در نظام آموزشی برای پیش گیری در از بین رفتن این موقعیت جایگاه خود محکمتر کردند.
اما در حکومتهای توتالیتر و یا تمامیت خواه که تمام امور زندگی اکثرت جامعه را در کنترل خود دارند امکان رشد فکری خلاق، مبتکر و نوآور را کم میکنند. کودکان امکان دسترسی به منابع وسیع را از دست میدهند. ناهنجاریهای اجتماعی در بین کودکان افزایش مییابد و در طولانی مدت نیروی شاداب و فعال جامعه را به رخوت و بی ارتباط به هر آنچه که در جهان میگذرد میکشاند.
آموزش و پرورش در خدمت نظام سرمایه داری
تسلط نظام سرمایه داری وپیچیدگی روزافزون مناسبات اجتماعی، موجب تنوع و کثرت تقسیم کار اجتماعی گردید. در نظام سرمایه داری انسانها برای نیازهای شخصی خود دست به تولید نمیزنند، بلکه به فکر کسب مهارتهایی کم و بیش متناسب با نیازهای نظام سرمایه داری هستند، در این میان کارگران قادر نیستند بدون آموختن مهارتهای لازم، نیروی کار خود را به آسانی بفروش برسانند. هدف آموزش و پرورش از منظر حاکمان سرمایه، کسب مهارتها و فنون کار و روابط اجتماعی متناسب با نظام سرمایه داری، گسترش و نهادینه کردن مناسبات سرمایه داری و ابدیت بخشیدن به آن است. نظام سرمایه داری تلاش دارد که آموزش و پرورش را رسما در خدمت افزایش بارآوری نیروی کار خریداری شده و افزایش ارزش اضافی قرار دهد.
مبارزات و مطالبات معلمان و کارگران بهم گره خورده است
اگر چه در دورهای که نظام سرمایه داری به درجه بلوغ نرسیده بود، معلمان به عنوان فرهیخته گان جامعه شناخته شده و شرایط اقتصادی- فرهنگی و سیاسی زندگیشان با کارگران تفاوت هایی از لحاظ سطح معیشت و موقعیت اجتماعی داشت. اما با رشد مناسبات سرمایه داری آن شرایط تغییر کرده و مناسبات سرمایه داری آنها را، به عنوان پرورش دهندگان نیروی انسانی موجود برای برطرف کردن نیازهای سرمایه، در کنار کارگران مزدی قرار میدهد.
اکنون معلم نقش تربیت آماده سازی نیروی کار مورد نیاز سرمایه داری را به عهده گرفته است و شرایط زندگی، کار و سطح دستمزد یک معلم با یک کارگر حرفهای چندان تفاوتی ندارد.
رشد نظام سرمایه داری با اصلاحات ارضی در ایران
رشد نظام سرمایه داری با طرح اصلاحات ارضی در سال ۱۳۳۹ و اجرا شدنش در سال ۱۳۴۱میدان را برای توسعه سرمایه داری باز کرد. شرایط کار و زندگی معلمان در این دوره دستخوش تغییرات بود.
معلمان حال میبایست نیروی کار متناسب با رشد سرمایه و تکنولوژی را فراهم سازند. با این شرایط جدید معلمان خود را در کنار خلع ید شدندگانی یافتند که چیزی جز فروش نیروی کار خود برای بقا در تملک خود نداشتند. بنابر این معلمان به عنوان نسل دیگری از خلع ید شدگان و صاحبان مهارت برای تربیت نسل جدید، نیروی کار مورد نیاز صنایع را با فروش نیروی کار فکری و مهارتهای خود به پرورش دهندگان نیروهای مولده تبدیل شدند.
منبع خبر: گویا
اخبار مرتبط: تاریخچه مختصری از مبارزات معلمان، ستار رحمانی - Gooya News
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران