خطوط قرمز؛ حاشیه امن مدیران؟/ چرا تلویزیون روز به روز مخاطبانش را از دست می‌دهد؟

خطوط قرمز؛ حاشیه امن مدیران؟/ چرا تلویزیون روز به روز مخاطبانش را از دست می‌دهد؟
خبرگزاری دانشجو

گروه فرهنگ و هنر خبرگزای دانشجو- الهه زواره‌ئیان؛ کنترل به دست کانال‌های تلوزیون را بالا و پایین میکنیم. روی یکی از شبکه‌ها نگه میداریم. زن و مردی در کادر جا گرفته اند. لحن و کلمات شان سرد است و گویی میخواهند به یکدیگر ابراز علاقه کنند، ولی ناتوان اند. در همان لحظه نوتیفیکیشنِ پلتفرم جدیدی که نصب کرده ایم بالای صفحه‌ی موبایل مان نقش میبندد. "دوستت دارم! عاشقتم! میفهمی؟! "در کنارش نیز به گونه‌ای دعوت مان کرده تا مبادا قسمت جدید فلان سریال را از دست بدهیم. پیام را لمس میکنیم و وارد پلتفرم میشویم. زن و مردِ در قاب تلوزیون از یک دیگر دورتر شده اند. موسیقی سریالِ توی موبایل مان حواس مان را پرت میکند. زوج بازیگر مورد علاقه مان وارد میشوند و زن و مرد قاب بسته در تلوزیون به کلی محو میشوند.

چیزی که خواندید روایت کوتاهی است از وضعیت این روز‌های همه ما در مواجهه با تلویزیون و مدیوم نمایش خانگی. تلویزیون به عنوان رسانه‌ای همه گیر و اکثراً در دسترس به جز یکی دو کار تولیدی نه چندان دلچسب، غالبا آنتن را با سریال‌های موفق و دیده شده کارگردانانی پر می‌کنند که اکنون یا در حال ساخت سریال برای نمایش خانگی اند یا با توجه به وضعیت کنونی اگر به آینده سینما خوشبین باشند، پیشبرد کار سینمایی شان را به دیدن سریال هایشان در تلویزیون ترجیح می‌دهند.

در حقیقت هر چه نمایش خانگی در پیشبرد روند سریال‌سازی تلاش بیشتری میکند و تلویزیون بیشتر درجا می‌زند، مقایسه تفاوت بین این دو مدیوم، یکی با قدمت بیشتر و دیگری با عمری نزدیک به ده سال، قدرت بیشتری می‌گیرد. فارغ از حجم تولیدات و با این پیش فرض که تلویزیون برای عموم مردم در دسترس‌تر از نمایش خانگی است، رایگان است و نیاز به اینترنت ندارد، می‌توان با قاطعیت گفت که تلویزیون مخاطبان بیشتری دارد، اما توانایی حفظ آن را نداشته و مخاطبان با تمام نقاط قوت و ضعف سریال‌ها، جذب نمایش خانگی شدند.

آن هم در شرایطی که نمایش خانگی نیز در میان ده‌ها اثر خود به زحمت با چند اثر قابل توجه و پر محتوا خودنمایی کرده که کیفیت و محتوای بالاتری نسبت به بقیه سریال‌ها دارند. تلویزیون نیز از ابتدای دهه ۹۰ و به خصوص با روی کار آمدن نمایش خانگی گویی روزه سکوت گرفته و قصد شکستن اش را نیز ندارد؛ بنابراین با توجه به سابقه‌ی درخشان تلویزیون در عرصه سریال سازی در دهه‌های ۷۰ و ۸۰، باید جستجو کرد که چه موانعی بر سر راه تلویزیون بوده که مدیوم دیگری به نام نمایش خانگی را با تمام نقاط قوت و ضعف اش نزد مردم محبوب‌تر کرده است.


خطوط قرمز


اساساً واژه خط قرمز در نگاه اول دو معنی را به ذهن متبادر می‌کند: اول خط شکنی و شکستن تابو‌ها و دومی هنجارشکنی و عبور از آنچه که نباید. در ابتدا دومین مورد را بررسی می‌کنیم. با توجه به رویکردی که نمایش خانگی در ارائه محتوا پیش گرفته تصور همگان این است که این مدیوم توانسته از بسیاری از خطوط قرمز عبور کند و به نوعی در به تصویر کشیدن تابو‌ها از تلویزیون پیشی بگیرد.

نوع پوشش و آرایش‌ها در سریال‌هایی همچون دل و مانکن روابط آزاد و بی تعهد دختر و پسر در سریال‌هایی همچون دل، کرگدن، مانکن و هم گناه و باقی سریال‌ها گواه بر همین مدعاست. اما با نگاهی به تولیدات چندین سال پیش تلویزیون به نتایج جالبی میرسیم. رضا کردلو روزنامه نگار فرهنگی در گفتگو با دانشجو عنوان میکند: تلویزیون سالهاست برای خودش خط قرمز ساخته است. شما به سریال‌هایی همچون میوه ممنوعه نگاهی بیندازید؟ آیا عشق یک پیرمرد دنیا دیده به دختر جوان الان و در این زمانه جایی برای مطرح شدن در تلویزیون دارند؟

سریال پرمخاطبی همچون مدار صفر درجه را نگاه کنید. آیا همچنان می‌توانیم عشق یک پسر به یک دختر یهودی را بی دردسر در صدا و سیما و تلویزیون تصویر بکشیم؟ وی همچنین عنوان می‌کند که تلویزیون اگر بخواهد می‌تواند سریال خوب و خیابان خلوت کن تولید کند. همچنان که چندین سال پیش یوسف پیامبر را تولید کرد. جدای از بحث دینی این سریال عشق یک زن شوهردار به یک پسر مساله‌ای حساس است که درام آن را ایجاد می‌کند. چیزی که در حال حاضر ساخت آن در تلویزیون از محالات به نظر می‌رسد.

علاوه بر این تلویزیون در نشان دادن واقعیت‌ها نیز برای خودش خط قرمز در نظر گرفته است. واقعیت‌هایی از خانواده، زنان، دانشگاه و مردم عادی که هر روز با آن‌ها مواجه می‌شویم. تصویری که سریال در پناه تو از دانشگاه و عشق دانشجویی نشان داد حالا در سریال‌هایی همچون بچه مهندس پدر و تا حدودی احضار به مصنوعی‌ترین شکل ممکن در حال ساخت و پرداخت است.

در حقیقت می‌توان گفت آثار فاخر و به یاد ماندنی تلویزیون که هنوز در بازپخش‌های چندین باره مورد استقبال قرار می‌گیرند با توجه به مقتضیات زمانی خود یعنی دهه‌های ۷۰ و ۸۰ مسائلی را مطرح کردند که در حال حاضر امکان مطرح کردن شان در فضای رسانه‌ای و صدا و سیما وجود ندارد. این مساله را مخاطبِ آگاه امروزی می‌فهمد مقایسه می‌کند و در نتیجه انتخاب دیگری جز نمایش خانگی برایش باقی نمی‌ماند.


محتوا و فیلمنامه یا کیفیت و جذابیت بصری


مسئله‌ای که این روز‌ها درباره تفاوت بین نمایش خانگی و تلویزیون به شدت مورد بحث قرار گرفته ارجحیت این دو به یکدیگر است. رضا کردلو معتقد است که کیفیت در سریال‌سازی به فیلمنامه و قصه برمی‌گردد. مخاطب در صورتی کار را نگاه می‌کند و برایش جذاب است که قصد داشته باشیم. وی همچنان سریال یوسف پیامبر را مثال می‌زند و اضافه می‌کند که قصه داشتن ضعف‌های تکنیکی را می‌پوشاند. ضعف‌هایی که عده زیادی از مردم به بهانه همان به سریال‌های نمایش خانگی روی می‌آوردند.

در نهایت این که در حال حاضر آنچه به عنوان کمبود در تلویزیون و نمایش خانگی است احساس میشود قصه خوب و پر کشش است. همچنین این فعال فرهنگی اساس سریال‌سازی را داستان آن میداند و معتقد است پول و سرمایه رایج در شبکه نمایش خانگی نمی‌تواند به تنهایی سریال بسازد. در حقیقت تلویزیون با ساخت آثاری که غالباً لوکیشن یکسان دارند و از رنگ و نور برای ایجاد جذابیت در سکانس‌ها بهره نمی‌برند در کنار کمبود محتوا سطح کیفی سریال‌سازی اش را تا حد زیادی پایین آورده است.

به عنوان نمونه خانه‌ای که در سریال احضار به تصویر کشیده شده؛ پای ثابت چندین سریال دیگر تلویزیون اعم از ستایش ۳ زیرزمین و پروانه است و جالب اینکه در حال حاضر سریال یاور نیز در همان لوکیشن ضبط شده است. نکته دیگر در به تصویر کشیدن اتاقِ احضار روح می‌باشد که هیچ سعی و تلاشی نشده تا حتی برای پوشاندن محتوای ضعیف، از رنگ قرمز و یا نور و باقی افکت‌ها برای ایجاد جذابیت و فضای وهم آلود در قصه استقاده بشود.

در مقابل شبکه نمایش خانگی سعی کرد این ضعف را تا حد زیادی بپوشاند و موفق هم بوده است. آنچه اکثر منتقدان رسانه و نمایش خانگی درباره تعدد لوکیشن‌ها، ماشین‌های لوکس و بازیگرانی که انگار از شوی لباس و گریم چهره بیرون آمده اند (حتی در مذهبی‌ترین خانواده و قصه و بدترین شرایط کاراکتر از نظر روحی) را در کنار محتوای این سریال را بگذاریم جز چند جمله عاشقانه و موزیک ویدیو‌هایی که بیننده را خسته و کسل می‌کند؛ چیز دیگری نصیبمان نمی‌شود. همانطور که در ابتدای نوشته نیز اشاره کردیم نمایش خانگی استثنا‌هایی نیز دارد که می‌توان آن‌ها را از نظر کیفیت و تولید محتوا چند پله از باقی کار‌ها بالاتر دانست.

شاخص‌ترین و تازه‌ترین آن‌ها قورباغه است که از نظر فنی و کارگردانی در صدر آثار سیدی و در میان باقی آثار سینمایی و نمایش خانگی ژانری تازه و موفق بود. هلی شات‌های باکیفیت، تعلیق در داستان، رنگ و نوری که فضای سینمایی نوآر را یادآوری می‌کرد و تدوین پرکشش از جمله عوامل موفقیت سریال در کارگردانی و اجرا بود، اما این سریال نیز از ضعف‌های زیادی در فیلمنامه رنج می‌برد. حتی به کرات در اساس قصه گویی خودش نیز دچار مشکل می‌شد و مخاطب را سردرگم می‌ساخت.


مسائل مالی و بازگشت سرمایه


سومین مسئله‌ای که غالباً کیفیت پایین آثار در تلویزیون را به گردن آن می‌اندازند؛ مسائل مالی است. پس از رشد و گسترش شبکه نمایش خانگی و جذب غالب اسپانسر‌ها به آن سو، سریال‌هایی با سرمایه‌های کلان ساخته شدند و استار‌هایی را به خود دیده اند که در سینما هم به ندرت بازی می‌کردند. این مسئله باعث جذب کارگردانان، مردم و مخاطبین بیشتری شد و در دراز مدت از صاحبان اصلی مدیوم‌های فعال در این زمینه را به ساخت سریال‌ها و برنامه‌های اختصاصی همچون هم رفیق تشویق کرد تا با سرمایه خودشان آثاری را با چهره‌های سرشناس و مخاطب پسند تولید کنند.


اما صدا و سیما و مسائل مالی همچون دو یار جدا نشدنی از همان ابتدا با یکدیگر دست و پنجه نرم می‌کردند. این در حالی است که طبق اعلام ایسنا سهم صدا و سیما از بودجه سال ۱۳۹۹، ۱۹۱۵ میلیارد تومان بوده است. این رقم در کنار آگهی بازرگانی و هزینه تبلیغاتی که تلویزیون در ابتدا و انتهای هر سریال پخش می‌کند، که آن نیز در هر چند دقیقه چند صد میلیون محاسبه می‌شود، ما را به عددی نزدیک به دو برابر این مقدار می‌رساند. اما در شبکه نمایش خانگی وضعیت متفاوت است.

طبق اعلام رسمی سایت فیلیمو از آذر ۹۸ تا آذر ۹۹ فیلیمو حدوداً دو و نیم میلیون کاربر فعال داشته که با چشم پوشی از نیم میلیون کاربر با اشتراک نیم بها و رایگان و مبلغی که فیلیمو پیش از افزایش قیمت از کاربران دریافت میکرد (حدود ۶۹ هزار تومان در هر ماه) به مبلغی حدود ۱۴۰ میلیارد تومان درآمد این پلتفرم در ماه می‌رسیم. این میزان در سال ما را به مبلغ حدود هزار و ۶۸۰ میلیارد تومان می‌رساند.

رضا کردلو معتقد است اگر در صدا و سیما بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان هزینه ساخت یک سریال میشود در نمایش خانگی هر قسمت بین یک تا دو میلیارد تومان ارزش دارد. علاوه بر این در زمان تولید تورم و نوسان قیمت‌ها وجود ندارد، اما با توجه به پخش هفتگی سریال‌ها در پلتفرم‌ها و افزایش قیمت‌ها و تورم، درآمد باید چند برابر هزینه تولید باشد تا ضرر‌ها پوشانده بشود. در نتیجه اینکه تلویزیون با این محدودیت رو به رو نیست و درآمد بسیار بیشتری میتواند صرف سریال سازی و تولید محتوا کند.


پس مشکل کجاست؟


سید علی سیدان فعال فرهنگی و منتقد سینما در گفتگو با دانشجو عنوان کرد: «مساله تلوزیون اصلا مساله‌ی خط قرمز‌ها نیست. حتی مشکلات تولیدی مربوط به کرونا نیز بهانه است. آنچه فراموش شده تعهد به فرم و مخاطب است. تلوزیون درگیر کثرت آثاری شده که به زحمت یکی دو تای آن‌ها در سال موفق است. این مشکل ناشی از یک نوع شکم سیری در کار ساختن و سریع به آنتن رساندن است. شما همین سریال احضار را ببینید. از کار قبلی کارگردان در همین ژانر یعنی او یک فرشته بود قطعا پایین‌تر و عقب‌تر است. این ناشی از یک نوع شرایط است که اکثر کارگردانان به آن راضی هستند و کسی کار جدی و جریان ساز انجام نمیدهد.»


در واقع این مساله علاوه بر کارگردانان گریبان گیر مدیران نیز شده است. نوعی سکوت و ترس از حرکت رو به جلو سلیقه سریال سازی مدیران را در همان سال‌های ۸۰ نگه داشته است. محمد صالح سلطانی روزنامه نگار و فعال فرهنگی نیز در همین راستا میگوید: «مدیران باید عزم راسخ داشته باشند تا بتوانند اثر خوب و با کیفیت تولید کنند و برای جذب و نگهداری کارگردانان و بازیگران تلاش کنند. نکته‌ی دیگر نیز استفاده از ظرفیت‌های موجود در سازمان است. تلویزیون باید کارگردانان با سابقه‌ای مثل سهیلی زاده و مقدم را حفظ کند تا به جای نمایش خانگی برای تلوزیون تولید محتوا کنند»

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: خطوط قرمز؛ حاشیه امن مدیران؟/ چرا تلویزیون روز به روز مخاطبانش را از دست می‌دهد؟