حدّ فاصلِ هاشمی و روحانی / با لاریجانی؛ از پادگان تا بهارستان!

حدّ فاصلِ هاشمی و روحانی / با لاریجانی؛ از پادگان تا بهارستان!
خبرگزاری دانشجو

گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو- سارا عاقلی؛ اصولگرایانِ اصلاح‌طلب شده در عرصه سیاست ایران کم نیستند؛ افرادی از طیف راست سنتی که کم‌کم به چپ گرایش پیدا کردند؛ تندرو‌هایی که در دوران جوانی کسی حریفِ تندروی‌شان نمی‌شد، اما ادامه‌ی حیات سیاسی خود را در تغییر جهت دیدند و نقابی از اعتدال به چهره زدند همانگونه که در روز‌های ابتدایی انقلاب، نقابی از انقلابی‌گری به صورت داشتند؛ سپهر سیاسی در کشور ما نمونه‌هایی این چنینی بسیار دارد؛ افرادی که با چنین دست فرمانی به صندلی پاستور رسیدند و افرادی که اکنون در صف رسیدن به آن هستند.

خبرگزاری دانشجو به سراغ یکی از همین شخصیت‌ها رفته؛ فردی که ۱۲ سال، نماینده‌ی مردم و رییسِ نماد دموکراسیِ کشور به شمار می‌آمد، اما حتی صفحه‌ی اینستاگرام او دسترسیِ مخاطبان را برای اظهارنظر مسدود کرده.

 گزینه‌ اصولگرایان

شکل‌گیری تشکیلات جدیدِ سیاسی در ماه‌های منتهی به انتخابات و تلاش برای رسیدن به کاندیدای واحد فقط مختصِ سال ۹۲ و ۹۶ نیست بلکه قدمتی طولانی دارد برای مثال در انتخابات ۸۴ نیز اصولگرایان به ریاست ناطق نوری بعد از چند ماه فعالیت و رایزنی به یک گزینه واحد رسیدند و آن کسی نبود جز علی اردشیر لاریجانی!    

لاریجانی در این باره بعد از ۸ سال در برنامه تلویزیونی شناسنامه توضیح داد: «کسی در آنجا مشتاق نبود که حتماً رئیس جمهور شود. اصرار خود ِ همین آقایان بود که می‌گفتند فلانی بیاید. بعد از بحث‌های زیاد با کاندیدا‌های متفاوت و درخواست تئوری‌ها در مورد اقتصاد و سیاست و... نمره دادند و در نهایت گفتند فلانی (لاریجانی) بیشترین نمره را کسب کرده، اینجا بود که یک عده گفتند ما این را قبول نداریم.»

البته که او در این انتخابات شکست خورد و با یک میلیون و هفتصد رای، نفر دوم از آخر شد و مانند ۶ نامزد دیگر ریاست پاستور را به احمدی‌نژاد تحویل داد؛ موضوعی که بعد‌ها به یکی از ریشه‌های اختلاف او با رئیس دولت نهم و دهم تبدیل شد.               

آغاز دوران ریاست

برای بررسی زندگی سیاسی او باید به روز‌های ابتدایی انقلاب برگردیم؛ به اولین مسئولیت لاریجانی در سازمان صداوسیما؛ او تا سال ۶۰ به عنوان مدیرکل برون مرزی و دفتر مرکزی سازمان صداوسیما فعالیت کرد؛ اما یک سال بعد اتفاقات ویژه‌ای برای او رقم خورد؛ در سال ۶۱ ریاست واحد مرکزی خبر را عهده‌دار شد، اما در همان سال رهسپار دیگر نهاد‌ها شد؛ از جمله معاونت‌های وزارت کار، پست و تلگراف، سپاه و حتی وزیریِ وزارت فرهنگ و ارشاد.


او پس از گذران یک دهه با سمت ریاست به سازمان به صداوسیما بازگشت؛ ۷۲ تا ۸۳ سال‌های حضور او در این جایگاه بود؛ افزایش کمی و کیفی شبکه‌های شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی و تاسیس روزنامه‌ی جام جم و شرکت سیما فیلم از مهمترین دستاورد‌های او است که باعث می‌شود، دوره‌ی حضور او در صداسیما موفقیت آمیز او تلقی می‌شود، اما بدون انتقاد نیز نبوده.

لاریجانیِ اصولگرا درگیر با اصلاح‌طلبان

مهمترین منتقدان او در آن دوره اصلاح طلبان بودند که بر این باور بودند دولت اصلاحات از سفره‌ی رسانه ملی سهمی ندارد؛ در این باره اظهارنظر معروفی از سخنگوی دولت اصلاحات وجود دارد که موید عملکرد جناحی صداوسیما در دوران لاریجانی است؛ عبدالله رمضان‌زاده گفته بود: «روزی آقای محمود احمدی‌نژاد که شهردار تهران بودند، پل عابرپیاده برقی میدان هفت‌تیر را افتتاح کردند که حدود ۴۰ میلیون تومان در یک مدت زمان طولانی صورت گرفت که البته همین هم نیازمند انجام تحقیق و تفحص است و همان روز آقای دکتر عارف کارخانه توربین‌سازی نیروگاه‌های ما را در کرج با هزینه‌ای بالغ بر ۲۰۰ میلیارد تومان افتتاح کردند و ایران به جمع ۱۰ کشور صاحب این فناوری پیوست؛ ولی صداوسیما پل عابرپیاده ۴۰ میلیون تومانی شهردار احمدی نژاد را ۱۵ دقیقه در پنج بخش خبری پخش کرد و پروژه ۲۰۰ میلیاردتومانی را که معاون اول رئیس‌جمهوری افتتاح کرد، در ۴۵ ثانیه و در چهار بخش خبری پوشش داد.»


اختلاف میان لاریجانی آن روزگار که یک اصولگرا محسوب می‌شد با دولت وقت اصلاحات تا جایی پیش رفت که خاتمی از حضور او به عنوان رئیس سازمان صداوسیما در جلسات هیئت دولت ممانعت می‌کرد؛ البته که او بر سر تحقیق و تفحص از سازمان صداوسیما و گمانه زنی پیرامون تخلفات مالی این سازمان با مجلس ششم نیز درگیر بود.  

پساصداوسیما

لاریجانی پس از فراغت از ریاست صداوسیما واردِ کارزار ریاست جمهوری شد، اما ناکام ماند؛ او که از سال ۷۵ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، در تابستان ۸۴ نیز با حکم احمدی نژاد به دبیری شورای عالی امنیت ملی رسید و سررشته‌ی مذاکرات هسته‌ای با اتحادیه اروپا را در دست گرفت؛ این مذاکرات اگرچه به نتیجه‌ی خاصی نرسید و به استعفای او در سال ۸۶ انجامید، اما سرآغاز اختلاف رسمی و علنی او با احمدی نژاد بود؛ اختلافاتی که کمی بعد در قامت ریاست این دو نفر در بهارستان و پاستو بیشتر نمایان شد.

به سوی ریاست ۱۲ ساله

مقصد بعدی لاریجانی این بار مجلس شورای اسلامی بود؛ جایی که ۱۲ سال در کرسیِ ریاست آن ماندگار شد؛ او سه دوره از حوزه‌ی انتخابیه‌ای یکسان، اما از پایگاه‌های سیاسی متفاوت راهی بهارستان شد به این معنی که در هر سه دوره، نماینده‌ی مردم قم بود، اما در مجلس هشتم و نهم یک اصولگرا بود و در مجلس دهم یک اصلاح‌طلب.

علی لاریجانی برای انتخابات مجلس هشتم یکی از رهبران ائتلاف فراگیر اصولگرایان بود و برای انتخابات مجلس نهم در جبهه‌ی متحد اصولگرایان قرار داشت، اما برای سومین بار نامزدیِ در انتخابات مجلس دیگر از حمایت ائتلاف اصولگرایان برخوردار نبود؛ در عوض یک اصولگرای معتدل و نزدیک به اصلاح طلبان به شمار می‌آمد که باعث شد با پشتوانه‌ی جدید همچنان در کرسیِ ریاست بهارستان ابقا شود.


به عبارت بهتر آنچه در عمرِ نمایندگیِ او بیشتر به چشم می‌آید، تداوم ریاستش در دوره‌های متنوع مجلس علی‌رغم چرخش سیاسی است؛ او در مجلس هشتم و نهم برای کرسی ریاست، استاد راهنمای خود یعنی حداد عادل را به عنوان یک اصولگرا کنار زد، اما در مجلس دهم گوی سبقت را از یک اصلاح‌طلب یعنی عارف ربود؛ به همین خاطر شاید بتوان در تعریف شخصیت سیاسی او، لاریجانی را حدفاصل حداد و عارف نامید؛ شخصیتی که در هر دوره تلاش کرد با طیف پیروز همراه شود.

غبار فتنه‌ی ۸۸

یک سال از عمر مجلس هشتم که لاریجانی رئیسِ آن بود در غبار فتنه‌ی ۸۸ سپری شد و در آن غبار، موضع‌گیری شفاف در توان همه‌ی سیاستمداران نبود از جمله رئیس مجلس هشتم که با برخی مواضع خود حاشیه‌ساز شد.

اولین موضعِ او در این باره به ۲۶ خرداد ۸۸ برمی‌گیردد؛ یعنی فردای تجمعِ هواداران موسوی و کروبی در خیابان‌های انقلاب و آزادی تهران که منجر به هجوم به پایگاه بسیج و کشته و زخمی شدن ۱۰ نفر شد؛ اما رئیس مجلس ترجیح داد در صحن علنی به جای محکوم کردن اقدامات فتنه‌گران، صرفا بر رویداد‌های کوی دانشگاه و مجتمع سبحان که اهمیتی نمادین برای معترضان داشت تمرکز کرد و وزیر کشور را خطاب قرار داد.

مهمترین ویژگیِ در مواضع لاریجانی، دوپهلو بودن و پرهیز از مطلق گرایی بود؛ او به عنوان یک سیاستمدار به خوبی می‌توانست انتقاد و تمجید را با هم درآمیزد تا ترکیبی از طرفین واقعه را در  بیان خود جای دهد؛ برای مثال او کمی بعد در ۳۰ خرداد ۸۸ با انتقاد از حواشی تجمعات غیرقانونی گفت: «چه معنایی دارد افرادی به کوی دانشگاه حمله کنند؟ حتی اگر با هر شعاری باشد و امکانات مردم را آتش بزنند؛ این‌ها به دنبال اهداف دیگری هستند، بنابراین باید با آن‌ها برخورد شود؛ اگر ما نقصی می‌بینیم، نباید قانون را زیرپا بگذاریم؛ البته باید به سخن مردم که در تظاهرات‌ها شرکت کرده‌اند هم گوش کرد.»

عاشورای ۸۸ نقطه‌ی اوج حوادث سال فتنه به شمار می‌آید؛ زمانی که فتنه‌گران به نامِ اعتراضات مدنی، مقدسات را قربانی کردند و روز عزا را به مراسم جشن بدل کردند؛ البته که صریح‌ترین و به موقع‌ترین مواضع از جانب مردم بود و سیاسیون با تاخیر به قافله‌ی روشنگری رسیدند.

البته لاریجانی در هشتم دی پس از عاشورا تصریح کرد: «حادثه روز عاشورا یک باره بخش اعظم هویت این جریان را علنی کرد، بعید است کسی توهین سهمگین اعمال سبک ضد دینی ظهر عاشورای این عده را با همه وجود درک نکرده باشد؛ چرا ظهر عاشورا که همه به احترام سید‌الشهدا و در سوگ ایشان و در عمق وجود خود عزادار هستند، شما به آرمان یک ملت توهین کردید.».

اما او در عین حال ترجیع‌بند معروف خود مبنی بر دو پهلو کردن اظهارات را به آن اضافه کند و در دفاع از جناح چپ که آن روز‌ها کمتر کسی حاضر به حمایت از آن‌ها بود، گفت: «ما حساب جریان‌های سیاسی داخل انقلاب نظیر جریان‌های موسوم به چپ در نظام را از چنین افراد ضد انقلاب جدا می‌کنیم، حتی آنان که عموماً حسن سابقه در صیانت از انقلاب و تعلق خاطر به انقلاب و آرمان‌های امام خمینی (ره) داشتند، اما انتظار هم داشتیم برخی از آقایان که در حوادث انتخابات اعتراضاتی داشتند، با این همه بینه مسیر خود را به طور روشن از این جریان زشت کار جدا کنند.»

صریح‌ترین موضع‌گیریِ لاریجانی مربوط به ۱۱ دی سال فتنه بود؛ روزی که او بالاخره توانست سخنان کم نظیری را طرح کند؛ اگرچه برخی از تحلیلگران مواضعِ انقلابی او را نشات گرفته حضور تاریخی مردم در ۹ دی ۸۸ می‌دانستند؛ یعنی جلوتر حرکت کردن مردم و جا ماندن سیاسیون؛ وی پیش از آغاز خطبه‌های نماز جمعه مشهد اظهار داشت: «کشور در شرایط فعلی دچار فتنه شده و فتنه نوعی امتحان و آزمون سخت است؛ البته اگر ملت، با بصیرت و آگاهی از این آزمون بیرون بیاید بهره‌های فراوانی برای انقلاب در پی خواهد داشت؛ همیشه این آزمون‌ها پیش پای ملت قرار دارد و هر چه که ملت ما قوی‌تر باشد در معرض آزمون‌های سخت تری قرار می‌گیرد.»

لاریجانی از شرایط سخت فتنه و آزمون سخن به میان آورد، اما از نمره‌ی خود در این آزمون دشورا حرفی نزد؛ او امتحان را متعلق به ملت و کشور تلقی می‌کرد و در خطاب با مردم از لزومِ بصیرت و آگاهی می‌گفت در حالی که تاریخ امتحان مردم ۹ دی بود؛ تاریخی که سیاستمداران از آن جا ماندند.

عوامل چرخش سیاسی

برای بررسی چرایی و چگونگیِ چرخش سیاسی لاریجانی عوامل مختلفی را باید جستجو کرد؛ در این چرخش فقط او نبود که به سمت اصلاح طلبان متمایل شد بلکه طیف مقابل نیز به جذب او امید داشت؛ چراکه لاریجانی علی‌رغم اولین گرایش سیاسی خود یعنی راست سنتی و عضویت در موتلفه، صاحب مواضع روشن و فاصله‌دار با رقیب نبود؛ به عبارت بهتر او به تسامح با جریان رقیب و گروه‌های دگراندیش معروف بود؛ مانند آنچه در مواضع مربوط به فتنه از او دیدیم؛ اظهارات دوپهلو و تلاش برای راضی نگه داشتن همه‌ی جریانات مهمترین خصوصیتی بود که نزدیک شدن جناح چپ را به او تسهیل می‌کرد و باعث می‌شد اصلاح‌طلبان با او احساس اشتراک داشته باشند؛ در واقع لاریجانی در مسیرِ مشابه پدر معنوی خود در عرصه‌ی سیاست یعنی ناطق نوری قدم گذاشت؛ حرکت از منتهای الیه راست به سوی چپ.

در همین باره عطریانفر، عضو شورای مرکزیِ کارگزاران، تابستان ۹۷ در مصاحبه با آفتاب یزد گفت: «علی لاریجانی یکی از اضلاع چند وجهی حاکمیت با زبان مشترک قابل قبول با اصلاح‌طلبان است به طوری‌که می‌تواند در حد بضاعت برخی منویات اصلاح‌طلبی را به طور اقتضائی برای اصلاح طلبان تامین کند. ما نباید او را از دست بدهیم.»

منازعاتِ روسای دو قوه

علاوه بر مواضعِ غیرشفاف، برخی عوامل خارجی نیز در چرخش سیاسی او موثر بودند؛ رقابت با احمدی‌نژاد در انتخابات ۸۴ و آغاز اختلافات با او در شورای عالی امنیت ملی که چند سال بعد در مجلس هشتم و نهم به اوجِ خود رسید، از دیگر عواملِ تسهیلِ خروج او از ظرفِ اصولگرایان و ورودش به سبدش اصلاح‌طلبان محسوب می‌شود.

نقطه‌ی اوج اختلاف لاریجانی و احمدی‌نژاد مربوط مجلس نهم و در جریان استیضاح عبدالرضا شیخ‌الاسلامی وزیر کار دولت احمدی نژاد بود که به درگیری لفظی و علنی میان رئیس دو قوه انجامید؛ جریان از این قرار بود که شیخ الاسلامی سعید مرتضوی را به ریاست سازمان تامین اجتماعی منصوب کرده بود، اما نمایندگان مجلس به علت حادثه کهریزک و نقض حقوق شهروندی خواستار برکناری و استعفای مرتضوی از این سمت بودند، اما چون به نتیجه رسیدن این موضوع مجلس را مجاب کرد تا وزیر مربوطه در ۱۵ بهمن ۹۱ استیضاح کند؛ در مقابل احمدی نژاد نیز در مجلس حاضر شد تا از شیخ الاسلامی دفاع کند؛ احمدی‌نژاد در دفاعیات خود ضمن متهم کردن رئیس مجلس به دخالت در امور اجرایی، تهدید به افشای برخی مطالب کرد و سپس کلیپی تصویری از دیدار سعید مرتضوی و فاضل لاریجانی (برادر رئیس‌مجلس) در جلسه علنی پخش شد؛ احمدی‌نژاد درباره‌ی سخنان ردوبدل شده میان آن دو نفر ادعا کرد که فاضل لاریجانی از مرتضوی خواسته تا با بابک زنجانی همکاری کند تا جایی که حاضر است برای این کار موافقت علی لاریجانی، رئیس مجلس و صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه را نیز کسب کند؛ اتهاماتی که رئیس دولت مطرح کرد با واکنش تند لاریجانی و فرصت ندادن او به احمدی‌نژاد مبنی بر صحبتِ مجدد همراه شد؛ در نهایت شیخ‌الاسلامی با اکثریت آراء نمایندگان استیضاح شد، اما روز منازعه‌ی دو قوه تحت عنوان یکشنبه‌ی سیاه معروف شد و حتی از جانب رهبر انقلاب مورد نقد و تذکر قرار گرفت.

مجلس‌گردانی!

برجام یکی از نقاط عطف عرصه‌ی سیاس در دهه‌ی ۹۰ محسوب می‌شود تا جایی که اکنون حکم معیاری را پیدا کرده که رویکرد‌های سیاسی سیاستمداران را برحسب آن می‌سنجند؛ برای بررسی رویکرد مجلس نهم و به ویژه رئیس وقت مجلس باید روند بررسی و تصویب جزئیات طرح اقدام متقابل ایران را بررسی کرد تا مشخص شود آنچه تحت عنوان تصویب برجام در ۲۰ دقیقه عنوان می‌شود چیست و چرا مرز لاریجانی با منتقدان دولت محسوب می‌شود؟

برنامه جامع اقدام مشترک میان دولت یازدهم و گروه ۵+۱ در تیر ۹۴ شکل گرفت و حدود دو ماه بعد علی‌رغم بی‌میلی دولت روحانی در مجلس نهم به جریان افتاد؛ در ابتدا یک کمیسیون ویژه به ریاست زاکانی برای بررسی آن تشکیل شد، اما لاریجانی به عنوان رئیس مجلس همزمان با کمیسیون ویژه، آن را در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی به بحث گذاشت که خروجیِ آن طرح "اقدام متناسب و متقابل دولت در اجرای برجام" بود؛ تا بدین ترتیب اقدامات اعضای کمیسیون ویژه را که اغلب از منتقدین برجام بودند از کار بیاندازد.

او درباره‌ی بررسی طرح برجام در کمیسیون امنیت ملی و اعتراض کمیسیون ویژه به این تصمیم گفت: «هیئت رئیسه می‌تواند طرح را به هر کمیسیونی ارجاع دهد؛ از روز اول کمیسیون امنیت ملی مخالف بررسی برجام در کمیسیون ویژه بود؛ گفتیم، چون موضوع حساس است کمیسیون برجام می‌خواهد گزارشی تهیه کند؛ به دلیل اختلافاتی که در کمیسیون برجام وجود داشت، هیات رئیسه مصلحت ندید طرح برجام در آنجا بررسی شود.»

سخنان لاریجانی در توضیح چرایی کوتاه کردن دست نمایندگانِ مخالف، نشان از اعمال قدرت هیئت رئیسه یا به عبارت بهتر رئیس مجلس در جابجایی کمیسیون مربوطه برای به نتیجه رساندن طرح‌ها داشت.

در نهایت پس از گذشت یک ماه از عمر بررسی برجام در مجلس، در ۱۹ مهر کلیات و دو روز بعد جزئیات "طرح اقدام متناسب و متقابل دولت" به رای گذاشته شد و با ۱۶۱ رای موافق مواجه شد؛ رای‌گیری این طرح نقطه‌ی اوج کارنامه‌ی لاریجانی در سرعت عمل و مجلس‌گردانی به شمار می‌آید! و بر همین اساس توانست مجلس اصولگرای نهم را به نفع دولت روحانی مدیریت کند و اگر هر فرد دیگری بر این کرسی تکیه زده بود، برجام از مجلسی با این ترکیب سر سلامت به درنمی‌آورد.

این تصویب که در مدت زمان محدودی یعنی ۲۰ دقیقه به وقوع پیوست همراه با فضاسازی رئیس مجلس بود؛ لاریجانی در واقع به گونه‌ای القا می‌کرد که گویا از جانب رهبر انقلاب به او دستور داده شده تا برجام تصویب شود! این فضاسازی تا جایی ادامه پیدا کرد که دفتر رهبری اقدام به ارائه‌ی تکذیبیه کرد.

فضاسازی لاریجانی مبنی بر نظر مثبت رهبری بسیاری را دچار تحلیل اشتباه کرد؛ رسایی نماینده وقت مجلس در این خصوص گفت: «از جمله چیز‌هایی که به آقای لاریجانی در جلسه غیر علنی گفتم این بود که رهبر انقلاب اگر نظری دارند صریح بگویید. ایشان خودشان گفته اند که من دخالتی نمی‌کنم و نظر دبیرخانه هم برای ما ملاک نیست. آقای لاریجانی در پاسخ به من گفت که آقای رسایی من وظیفه داشتم این را به مجلس ابلاغ کنم.»


این در حالی بود که حتی به نمایندگان مخالف فرصت بیانِ تذکرات و اخطار‌های قانون اساسی داده نشد تا جوِ روانی مجلس بر عکس خواستِ آقای رئیس پیش نرود؛ نمایندگان منتقد نیز به نشانه‌ی اعتراض در جایگاه هیئت رئیسه و مقابل جایگاه ناطق تجمع کرده و به رفتار یک طرفه‌ی لاریجانی و محدود کردن مجلس معترض شدند؛ در همین باره کوچک‌زاده تصویب طرح اقدام متناسب و متقابل دولت در اجرای برجام را تصمیم شخصِ لاریجانی عنوان کرد که بی ارتباط با رهبری بوده.

توجیه لاریجانی برای محدود کردن نمایندگان این بود که «"کشور" تصمیم گرفته پیشنهاد‌های نمایندگان درباره جزئیات طرح مطرح نشود» تصمیمی که گفته می‌شد در جلسه‌ی سه‌نفره لاریجانی، شمخانی و حجازی اتخاذ شده بود و نکته‌ی قابل توجه این بود که مجلس نمایندگان حتی توسط رئیس آن در مختصات "کشور" به شمار نمی‌آمد!

ریشه‌های اختلاف احمدی نژاد و لاریجانی و انتقاد رئیس مجلس وقت نسبت به دولت نهم و دهم در موافقت و همراهی او با دولت یازدهم بی‌تاثیر نبود تا جایی که در اظهارات خود صریحا به این موضوع پرداخت؛ او در بهار ۹۵ پس از تصویب برجام شرایط را اینگونه توصیف کرد: «شرایط پیچیده گذشته مخصوصا مشکلات اقتصادی ما آرام آرام در حال برطرف شدن است چراکه دریچه‌هایی به روی کشورما باز شده تا مشکلات برطرف شود؛ در سال‌های گذشته مشکلات زیادی در کشور وجود داشت که بخشی از آن‌ها مربوط به تحریم‌ها و بخشی مربوط به سوء مدیریت بود، اما در این یکی دو سال، دولت تلاش کرد موضوع تحریم‌ها و مساله هسته‌ای را به سرانجام برساند و خوشبختانه به نتیجه خوبی رسیدیم چراکه مجموعه‌ی نظام تصمیم درستی گرفت.»

تصویب برجام در مجلس نهم و پشت سر گذاشتن انبوهی از مخالفان کارویژه‌ی لاریجانی در مجلس اصولگرای نهم به شمار می‌آمد؛ کارویژه‌ای که فصل بعدی سیاست‌ورزی او را رقم زد.

فصل همراهی با رئیس جمهور

مجلس یازدهم، نتیجه‌ی تلاش دولت نوپای روحانی برای تشکیل مجلسی همسو بود تا بیشتر از نظارت و استیضاح، همراه و تسهیل‌گیر دولت باشد؛ اما پس از تشکیل مجلس همسو، اصلاح‌طلبان و به ویژه شخصِ رئیس دولت برای ریاستِ بهارستان یک لاریجانی را به یک اصلاح‌طلب اصیل و فداکار یعنی محمدرضا عارف ترجیح دادند؛ در چرایی این تمایل انگیزه‌های مختلفی وجود داشت، اما مهمترین آن به توانمندی لاریجانی بازمی‌گشت؛ گرفتن خروجیِ مدنظر اصلاح‌طلبان از مجلس اصولگرا؛ رویکرد ترکیبی و توانایی او در فضاسازی، لاریجانی را تبدیل به فرد مورد علاقه و نیاز روحانی می‌کرد؛ ویژگی‌هایی همچون عدم رقابت لاریجانی با روحانی، اهل معامله دانستن او، سرشکن شدن مشکلات و ناکارآمدی مجلس آینده بر اصولگرایان به جای اصلاح طلبان و احتمال گزینه شدن عارف در صورت کسب ریاست مجلس برای ریاست جمهوری ۹۶.

مجلس‌گردانِ مجلس دهم

یکی از مزایای حضور مجدد لاریجانی در کرسی ریاست بهارستان، همراهی او با دولت در مواقع لازم و در برخی موضوعات به خصوص بود؛ روحانی از ریاست او در مجلس نهم و مدیریتِ برجام به دست او در جمعِ اصولگرایان تجربه‌ی مثبتی داشت و همین تجربه‌ی مثبت بار دیگر در مجلس دهم برای دولت تکرار شد و موضوع بحث‌برانگیز لوایح چهارگانه‌ی FATF با مجلس‌گردانی به دست او به سلامت از بهارستان خارج شد.

از بین این چهار لایحه که از سوی دولت به مجلس ارائه شده بودند، دو لایحه شامل اصلاح قانون مبارزه با تامین مالی تروریسم و اصلاح قانون مبارزه با پولشویی به صورت قانون درآمدند؛ بهارستان به دو لایحه دیگر یعنی الحاق به کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم (CFT) و کنوانسیون مبارزه با جرائم سازمان‌یافته فراملی نیز با مدیریت آقای رئیس جواب مثبت داد.

اما این تصویب در حالی صورت گرفت که ابعاد مثبت و منفیِ تصویب آن به افکار عمومی کشیده شده بود و مخالفت‌های جدی به صورت نخبگانی و عمومی نسبت به آن وجود داشت و حتی در روز تصویب نهایی، جمعی از دانشجویان و طلاب برای مخالفت در مقابل مجلس تجمع کرده بودند، ولی مجلس و نمایندگانِ موافق ترجیح دادند بدونِ توجه به صدای مخالفان و گفتگو با آن‌ها پیرامون چرایی تصویب این دو لایحه آن را به سراجام برسانند؛ پس از آن جمله‌ی کوتاهِ "تصویب شدِ" لاریجانی از طریق پخش زنده‌ی رادیویی در حکم تیرِ خلاص به تجمع عمل کرد و با موجی از شعار‌های انتقادیِ تجمع‌کنندگان همراه شد.

این دو لایحه در نهایت با ایرادات حقوقی شورای نگهبان روبرو شد و پس از آنکه مجلس نتوانست ایراداتِ وارده را طبق نظر شورا برطرف کند برای تعیین تکلیف به مجمع تشخیص مصلحت رفت و همچنان در دستور کار است.  

چند ماه بعد لاریجانی در گفتگو با ویژه‌نامه نوروزی اعتماد از عمومی شدن موضوع FATF و مطرح شدن آن در میان مردم انتقاد کرد و گفت: «مشکل این است موضوعِ منافع ملی کشور، دستمایه‌ی مسائل جناحی می‌شود. من موافقم کسی محتوایی راجع به این‌ها بحث کند و اختلاف نظر هم باشد، ولی اینکه کشمکش ایجاد می‌کنند و بحث استقلال کشور را پیش می‌کشند، محل بحث است. FATF در شرایط فعلی برای آینده روابط بانکی بسیار مهم است.»

فضاسازی رسانه‌ای

فقط ورود و آغاز ریاستِ لاریجانی نبود که با در مجلس دهم حواشیِ بسیار همراه شد بلکه اتمام فعالیت او در بهارستان نیز حرف و حدیث‌هایی را کلید زد؛ پس از اتمام دوره‌ی ریاستِ ۱۲ ساله‌ی او در مجلس، تیم رسانه‌ای لاریجانی که از کاهش مقبولیت او در بدنه‌ی عمومی جامعه و به ویژه قشر مدهبی مطلع بودند دست به فضاسازی رسانه‌ای زدند که با عنوان شیطنتِ رسانه‌ی دست به دست شد.

به این صورت که لاریجانی طی نامه‌های جداگانه‌ای از زحمات و حمایت مراجع و علما نسبت به مجلس در دوره‌ی ریاستِ خود تشکر کرد و دفتر علما طبق عرفِ موجود به نامه‌ی ارسال شده‌ی او پاسخ دادند، اما تیم رسانه‌ای او نامه‌های لاریجانی را منتشر نکرد و به یکباره و به صورت همزمان پاسخ علما نسبت به او را به صورت گسترده انعکاس داد تا اینطور به نظر آید که تعدادِ کثیری از روحانیونِ بلندپایه قدردانِ زحمات لاریجانی هستند و اقدامات ۱۲ ساله‌ی او مورد تایید آن‌ها است.

مشابه این فضاسازی در انتشار عکس‌هایی از او در دیدار با فرماندهان سپاه و ارتش و حتی عکس مشترک او با حاج قاسم سلیمانی تکرار شد و نشان می‌داد تیم رسانه‌ای او درصدد احیای تصویر از دست رفته‌ی لاریجانی در میان افکار عمومی هستند حتی به قیمت سوءاستفاده از چهره‌ی مقامات بلندپایه‌ی علمی، مذهبی و نظامی.

 مسیر پیشرو؟!

در نهایت لاریجانی پس از سه دوره از انتخابات مجلس یازدهم دست شست و کاندید نشد؛ تحلیلگران این تصمیم او را در دو ساحت تحلیل می‌کنند؛ برخی معتقدند که او از افزایش عدم اقبال خود در افکار عمومی آگاه شده و می‌داند به علت همراهی با برجام و دولت روحانی و تلاش برای تصویب FATF پایگاهش را در میان اصولگرایان از دست داده از طرفی دیگر هنوز از استحکام خانه‌ی خود در میان اصلاح طلبان مطمئن نیست؛ به همین خاطر از کاندیداتوری مجدد صرف نظر کرده. امری که در نهایت با ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری پرده از نیت اصلی لاریجانی برداشت.

نامزد‌های عاریتی

لاریجانی اگرچه ریاست ۱۲ ساله‌ی مجلس و ۱۱ ساله‌ی صداسیما را در کارنامه دارد، ولی مسیر یکدست و مشخصی را پشت سر نگذاشته؛ تا جایی که می‌توان گفت رویکرد سیاسی او در دوران حضورش در بهارستان نقطه‌ی مقابل مواضع او در دوران صداوسیما است.

اما انتقاد امروز جریان جوان و نوگرا نسبت به عملکرد و مواضع لاریجانی به علت چرخش سیاسی او و حرکت از اصولگرایی به سمت اصلاح طلبی نیست؛ بلکه نقطه‌ی ثقل انتقادات، بی‌هویتیِ سیاسی اوست؛ او نه منتهای اصلاح طلبی محسوب می‌شود و نه یک اصولگرای قدیمی؛ نداشتن ریشه‌های ثابت، او را غیرقابل پیش‌بینی و برنامه‌ریزی می‌کند و باعث می‌شود آینده‌ای که در دست او قرار می‌گیرد مانند مواضعش سردرگم و مبهم باشد.

برای مثال یکی از اعضای جریان جوانان حزب اللهی در نقد او نوشت: «بعضی کاندیدا‌ها برای جریان سیاسی‌شان شخصیت هویتی دارند، مثل مصطفی معین انتخابات ۸۴ یا سعید جلیلی ۹۲؛ برخی دیگر شخصیت قرضی دارند، یعنی اصالتا ریشه در اصلاح طلبی و یا اصولگرایی ندارند، بلکه در یک مقطع با یک جریان سیاسی هم‌کنش و هم‌هدف شده‌اند مانند حسن روحانی ۹۲؛ حالت دوم یعنی بی‌هویت عملگرا که خیلی خطرناک هستند، چون برای توجیه رفتارشان همه چیز حتی اصول، مقدسات، تاریخ، ساختار و حق و باطل را فدا می‌کنند.»

برعکس تصور سیاستمداران، چرخش سیاسی از آن‌ها یک تصویر میانه‌رو نمی‌سازد بلکه فقدانِ شناسنامه‌ی سیاسی آن‌ها را بیشتر هویدا می‌کند و باعث می‌شود محبوبیت و پایگاه اجتماعی مناسبی برای آن‌ها در جامعه شکل نگیرد؛ چنین افرادی حتی اگر به کرسی قدرت برسند، حضورِ شکننده‌ای خواهند داشت و با رفتن هر پشتوانه، تَرَک برمی‌دارند.

پرویز امینی جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در گفتگو با خبرگزاری تسنیم در خصوص اضلاع مختلف رای‌آوری نامزد‌های انتخاباتی و تحلیل شخصیت سیاسی لاریجانی گفت: «برای رای‌آوری در انتخابات سه سبد رای لازم است؛ آراء ایدئولوژیک و سیاسی، آراء گفتمانی و آراء سیاست‌ورزی؛ هیچ کس در انتخابات ایران پیروز نشده مگر با داشتن آراء ایدئولوژیک که آن هم یا مستقیم است و یا عاریتی؛ مستقیم مانند وضعیت احمدی نژاد ۸۴ و یا خاتمی ۷۶ و عاریتی مانند روحانی؛ بدون داشتن پایگاه ایدئولوژیک رای‌آوری دشوار است؛ مشکل فردی مانند لاریجانی در این است که پایگاه ایدئولوژیک او در جناح اصولگرا به واسطه‌ی مشی سیاسی اخیر او از بین رفته؛ به همین خاطر باید بتواند مانند روحانی به شکل عاریتی بدنه‌ی اصلاح‌طلبی را برای خود جمع کند که آن هم پس از تجربه‌ی روحانی با محدودیت روبرو است؛ از نظر گفتمانی نیز در گفتمان مربوطه‌ی خود یعنی توسعه و عملگرایی مزیت درجه اول ندارد؛ البته در سبد آراء سیاست‌ورزی با مشکل دو سبد دیگر روبرو نیست؛ اما به طور کلی فردی مانند لاریجانی برای نامزد شدن در انتخابات ریاست‌جمهوری نیاز دارد تا با ظرفیت‌های مکمل وارد عمل شود تا خلاء ایدوئولوژیکِ خود را برطرف کند.» 

نمونه‌ی عینی آراء عاریتی و عواقب آن امروز در روحانی متجلی شده؛ او با شعار و پایگاهِ اجتماعیِ اصلاح‌طلبان بر سر کار آمد، اما آراء قرضی خیلی زود کار دست او داد و فضای تصنعیِ ایجاد شده در اطراف او رنگ باخت و عدم محبوبیت او بیشتر نمایان شد؛ به ویژه پس از انتخابات سال ۹۶ که خود را بی‌نیاز از آراء اصلاحات می‌دانست؛ حالا او در روز‌های پایانی محبوبیت خود را در میان دو طیف از دست داده؛ هم اصلاح‌طلبان که گمان می‌کنند روحانی از آن‌ها برای رسیدن به پاستور استفاده‌ی ابزاری کرد و هم اصولگرایان که معتقدند او برای حفظ خود در کرسیِ قدرت همه چیز را قربانی کرده.

مشابه این مسیر پیشروی لاریجانی نیز قرار دارد؛ او که در دوره‌ی حضورش در سیما از جانبِ اصلاح طلبان رانده می‌شد حالا از سوی آن‌ها برای انتخابات ۱۴۰۰ فراخوانده می‌شود؛ یکی از سناریو‌ها برای لاریجانی در خرداد پیشرو حضور توامان او با جهانگیری است؛ به گونه‌ای که جهانگیری بتواند خلاء ایدئولوژیک را برای او برطرف سازد و در زمان لازم به نفع او کنار برود مانند فداکاری عارف در حق روحانی که باعث شد برای او در میان اصلاح‌طلبان پایگاهِ رای به وجود آید.

رئیس اسبق رسانه‌ی ملی و رئیس سابق مجلس این روز‌ها دیگر در قامت یک مدعی برای کرسی ریاست جمهوری ظاهر شده است؛  او مانند اکثر شخصیت‌های سیاسی در روز‌های منتهی به رقابتِ کرسی پاستور ایام شلوغی را تجربه می‌کند، اما روز‌های تنهایی در انتظار سیاستمدارانی است که هر دو طیف را با هم می‌خواهند، اما ریشه در هیچ یک ندارند و در نهایت در هیچ کجا به بار نمی‌نشینند.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: حدّ فاصلِ هاشمی و روحانی / با لاریجانی؛ از پادگان تا بهارستان!