وداع با سعید میرهادی، نویسنده‌ای که میهنش را در زبان آلمانی یافت

تبلیغ بازرگانی

پایگاه اینرنتی شبکه رادیو تلویزیون بایرنBR  در یادنامه ای مفصل از سعید به عنوان نویسنده ای یاد کرد که "واژه پناهگاه او بود".

در این یادنامه آمده است: "سعید آلمانی نبود، اما یک شاعر آلمانی زبان بود. یک ایرانی که در زبان آلمانی پناه یافت و از سال ۱٩۷۵ فرم بیان ادبی ویژه خود را یافت. او که از ۱۷ سالگی در مونیخ زندگی می کرد نویسنده ای سیاسی بود که به همکاران تحت تعقیب خود کمک می کرد".

تارنمای رادیو تلویزیون بایرن در اینجا به تلاش های قابل توجه سعید میرهادی در جایگاه معاون و رئیس انجمن قلم آلمان اشاره دارد.

سعید در سالهای ۱٩٩۵ و ٩۶ به عنوان معاون و در سالهای ۲-۲٠٠٠ به عنوان رئیس انجمن قلم آلمان برگزیده شد. او در این دوران ماموریت ایجاد "کمیته نویسندگان زندانی" را به عهده گرفت که با هدف پشتیبانی از نویسندگان زیر سرکوب خارجی آغاز به فعالیت کرد.

سنت شکنی در زبان آلمانی

سعید میرهادی به عنوان یک شاعر و نویسنده خارجی در آلمان تا آنجا پیش رفت که جسارت سنت شکنی در زبان آلمانی را یافت. در نوشتار آلمانی حروف اول نام ها، همچنین حرف نخست هر جمله جدید باید الزاما بزرگ نوشته شود و حرف نخست افعال، قیدها و صفت ها کوچک نوشته می شوند، اما سعید تنها نام خود را با حروف بزرگ می نوشت و بقیه واژه ها را اعم از نام یا فعل و صفت و قید با حروف کوچک. این کار، به ویژه با توجه به این که پیش تر نیز از سوی برخی ادبا و متفکران آلمانی انجام شده بود، در آغاز مقاومت هائی را برانگیخت، اما بعد  به شاخصه مهمی از کار ادبی سعید تبدیل شد.

صدای تاثیرگذار ادبیات مهاجرت

روزنامه آلمانی زوددویچه تسایتونگ زیر عنوان "تبعید دوگانه" از سعید به عنوان "صدای اثرگذار ادبیات مهاجرت" نام برده و نوشته است: "او از ایران انتقاد می کرد، اما ستایشگر غرب هم نبود، سعید اکنون از میان ما رفته است. سعید در شمار نخستین نسل نویسندگانی بود که آلمانی زبان مادری آنها نبود، با این همه توانستند با نوشته های خود در جامعه ادبی آلمان نیز گوش شنوا بیابند. او به عنوان فرزند یک افسر ایرانی هنگامی که تنها هفده سال داشت، در سال ۱٩۶۵ برای تحصیل دانشگاهی به آلمان اعزام شد. او خود نوشته است: "زندگی در اینجا مرا به عنوان یک کودک هفده ساله که در خواب جا به جا شده است، بلعید".

زوددویچه از سعید به عنوان "یک شاعر بزرگ" نام برده است.

سعید میرهادی که در وین رشته علوم سیاسی خوانده بود، از زمان دانشجوئی به کنفدراسیون محصلان و دانشجویان ایرانی پیوست. وی در سال ۱٩۷٩ همزمان با انقلاب بهمن با امید بسیار به ایران بازگشت، اما مدت چندانی نپائید که مجبور شد این کشور را ترک کند و به مونیخ بازگردد. از آن به بعد، او بیشتر وقت خود را صرف نوشتن و سرودن به زبان آلمانی کرد، اما از اندیشه ایران هرگز غافل نماند.

آثار آلمانی شاعر ایرانی تبار

از سعید میرهادی ۱۷ مجموعه شعر و قصه، ۴ گزارش و تحلیل سیاسی، ۵ داستان مصور برای کودکان و ۶ کتاب شنیداری به یادگار مانده است. شناخته ترین مجموعه شعرهای او عبارتند از:

اشعار شاعرانه، تا سکوت فریاد می زنم، عکس خودساخته مادر دور، سرزمین بیگانه من جائی است که در آن بمیرم، شب من باش، این حیوانی که وجود ندارد، منظره یک مادر دور، پوست بیرونی، رویاهای درونی، سرخ می خندد، آبی سکوت می‌کند (داستان)، فرشته و پرنده، خانه ای که در ما سکونت دارد، باز بخوان پرنده  و...

شهره ترین آثار منثور میرهادی عبارتند از من و شاه، دست دراز ملاها، زندگی در آلمان، من و اسلام.

مادر، تبعید و عشق

نگاهی به فهرست بلند آثار سعید میرهادی نشان می دهد که تبعید، مادر و عشق در آفرینش های ادبی او جایگاهی ویژه داشته اند. او، هرچند که بخش عمده زندگی ۷۳ ساله خود را در غربت گذراند، اما هرگز از اندیشه ایران رها نبود. سعید که در بازگشت از ایران در سالهای نخست پس از حاکمیت روحانیون امید بسیاری به تغییر در زادگاه خود داشت، چند سال بعد در مصاحبه ای با یک روزنامه آلمانی گفته بود که ملاها برای مدتی طولانی بر ایران حکومت خواهند کرد و او فکر نمی کند که در دوران زندگی خود بتواند به کشورش بازگردد.

عاقبت نیز چنین شد و شاعری که در نوجوانی از مادر و سرزمین مادری دور افتاده بود، سرانجام در سرزمینی درگذشت که تنها زبان فاخرش را به عنوان میهن دوم خود برگزیده بود.

دو روز پس از درگذشت سعید میرهادی روزنامه استاندارد اتریش درباره این شاعر ایرانی تبار آلمانی زبان نوشت: "نویسنده تبعیدگاه خود را در مونیخ یافت، میهنش را در زبان آلمانی".

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

آبونه شوید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

منبع خبر: آر اف آی

اخبار مرتبط: وداع با سعید میرهادی، نویسنده‌ای که میهنش را در زبان آلمانی یافت