از شورای نگهبان نمی ترسم /اصلاح طلبان با من بدتر از اسرائیل رفتار کردند
آزاده رحیمی: هنوز یک سال از عمر نمایندگی اش در مجلس یازدهم نمی گذرد که عزم ریاست جمهوری کرده است، می گوید حضورش در جایگاه ریاست جمهوری برای مردم مفیدتر خواهد بود. فریدون عباسی که در انتخابات هیات رئیسه مجلس مقابل قالیباف ایستاد و تنها ۱۷ رأی آورد می گوید اینبار هم مستقل آمده و می گوید می خواهد راه باز شود.
از رئیس کمیسیون انرژی مجلس یازدهم درباره پایگاه رأیش پرسیدیم، از نگاهش به کاندیداتوری ابراهیم رئیسی، از مصوبه انتخاباتی شورای نگهبان و ...
او در این گفتگو که قبل از ثبت نام در انتخابات در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین انجام شد، از یکدست شدن قدرت در کشور دفاع کرد و این را هم گفت که از حضور همه سلایق سیاسی و فکری در انتخابات باید دفاع کرد.
****
*آقای عباسی!خرداد ماه که بیاید یک سال است که شما نماینده مجلس هستید اینکه هنوز دوره نمایندگی شما یک ساله نشده و خودتان را در فضای دیگری کاندیدا کردید، میتواند به نوعی پشت کردن به رأی مردم حوزه انتخابیهتان باشد؟
خیر این گونه نیست. در اصل مردم باید قانونگذاری و نظارت بر قانون را از نماینده بخواهند اما بیشترین خواسته مردم به ویژه در شهرستانها، قانونگذاری نیست بلکه نماینده باید کارهای اجرایی آن شهرستان را پیگیری کند چون بر این باورند که مسئولان اجرایی توان لازم برای کارکردن را ندارند یا اهمیت نمیدهند؛ بنابراین مردم از نماینده بیشتر تدارکات شهرستان و روستاها را مطالبه میکنند.
بنده هم در حال پیگیری کارهای شهرستان هستم یعنی کاندیداتوری برای ریاست جمهوری منافاتی با مسئله نمایندگی ندارد بدین معنا که اگر ما در ثبت نام ریاست جمهوری شرکت کنیم لزوما ممکن است در مرحله ثبت نام جواب مثبت نگیریم پس هیچ خدشهای به کار مردم وارد نمیکند اما اگر احیانا توانستیم در مسیر ریاست جمهوری قدم بگذاریم میتوان اقدامات بهتری را برای حوزه انتخابیه و کل کشور انجام داد. از سوی دیگر مسائلی که در این مدت، جمع آوری میکنیم، اتاق فکر و اندیشمندانی که به ما کمک فکری به ما میدهند تا روی موضوعات کشور در ابعاد مختلف کار کنیم باعث میشود اطلاعات بنده بیشتر از گذشته شود پس اگر کرسی مجلس هم حفظ شود میتوانم با تمام توان بیشتری درگیر کار شوم و روی مصوبات مجلس نظر بدهم.
ساختار انتخاب نماینده باید تغییر کند
*یعنی همین نگاه را قبل از نماینده شدن داشتید؟ یا ورودتان به مجلس، شما را به این نگاه رسانده؟ این سوال را از این بابت میپرسم که طی چند سال اخیر، مجلس در رأس امور نیست و کارایی قبلی را نداشته، این مسئله میتواند در نگاه شما تاثیرگذار باشد....
بر این باورم آن ساختاری که ما را به انتخاب نماینده میرساند باید تغییر کند به بیانی دیگر بهتر است نمایندگان به جای اینکه نماینده یک شهرستان باشند که میتواند مسائل قومیتی مختلف در آن دخالت کند و مطالباتی که مردم باید از دستگاه اجرایی داشته باشند از نماینده مردم دارند را باید تغییر دهند. فرم مناسب تری که به نظر بنده میرسد این است که اقشار جامعه را در مجلس دخیل کنیم چون آنها هستند مسائل و مشکلات کشور را میشناسند و با قانون آشنایی بیشتری دارند به عنوان مثال ما میتوانیم اقشار را به فرهنگیان، دانشگاهیان، اصناف، نظامیان، حقوقدانان و زنان خانه دار و غیره تقسیم بندی کنیم و به تناسب وزنی که دارند نماینده خودشان را در مجلس داشته باشند اگر اینها به تناسب وزن و تعدادی که در جامعه دارند بتوانند نماینده در مجلس داشته باشند فکر میکنم نیروهای کارکرده تری هستند و بهتر میتوانند تصمیم بگیرند و مسائل ملی را بهتر از مسائل بخشی و منطقهای دنبال کنند.
*آقای عباسی! به نظر میرسد این نگاه شما مجلس ما را به لحاظ کارکرد پارلمان و تاریخی به صدسال گذشته باز میگرداند که به نوعی مجلس اصناف و غیره بود......
نمیتوان نقش تکنولوژی را نادیده گرفت.
*منظورم این است که نوع نگاه، نگاهی مبنی بر بازگشت به عقب است....
خیر این گونه نیست نباید این گونه نگاه کرد که این نوع نگاه بازگشت به عقب است ما در حال حاضر رشد تکنولوژی داشتیم و درعین حال هم ارتباطات مردم با یکدیگر و هم دسترسیشان به اطلاعات بسیار زیاد است. در واقع در این نگاه، این گونه نیست که فقط به عنوان مثال، بازار بیاید تصمیم بگیرد بلکه درباره اقشاری که مطرح کردم گفتم معلمان و استادان دانشگاه میتوانند تاثیرگذار باشند این مسئله بسیار بهتر از این است که مثلا بنده بروم نماینده شوم چهار بخش در منطقه داشته باشیم که هر بخشی به یک نفر رأی بدهد. هر کسی هم رأی نیاورد به تعبیری مویِ دماغ بقیه شود به بیانی دیگر معضلی که ما داریم بخشی نگری است.
تاثیرگذاران اقتصادی را در قانونگذاری دخیل کنیم
نباید به اوایل انقلاب نگاه کنیم که فرهیختگان و قانونگذاران بهتری انتخاب میشدند. در واقع الان نمایندگان شهرستانها حتی مراکز استانها بیشتر درگیر مسائل اجرایی هستند تا اینکه درگیر مسائل قانونگذاری شوند. میتوان از دیگر نمایندهها هم پرسید. ما باید برای این مسئله، چارهای بیندیشیم. یک مدل که به ذهن میرسد این است که ما تاثیرگذاران در اقتصاد را در قانونگذاری دخالت بدهیم اینها بهتر میتوانند قانونگذاری کنند تا کسانی که آشنا نیستند و بیشتر براساس مباحث قومی و قبیلگی انتخاب شدند. حتی اگر ما نمایندگی را به سمت استانی شدن ببریم اگر استانی شود ۱۵، ۲۰ درصد آراء شهرستان را داشته باشد اما مردم استان انتخاب کنند که آن نماینده فکری برای استان کند. بنابراین باید به سمت قانونگذاری و هماهنگ کردن موضوع پیش برویم. بنابراین بنده نمیگویم حتما آن مدلی که پیشنهاد کردم الان باید اجرا شود فرض بر این گذاشتیم که انتخابات به صورت فعلی باید تغییر کند. بنده درباره انتخابات ریاست جمهوری هم بحث مفصلی دارم.
قانون اساسی وحی مُنزل نیست
*یعنی نگاه شما این گونه است که ما در مقطعی نیاز داریم که بحث بازنگری قانون اساسی را در برخی اصول داشته باشیم مثلا در ارتباط با انتخابات مجلس؟
البته از مجرای قانون. یعنی همانطور که در قانون اساسی مشخص شده است همان را دنبال کنیم ببینیم نیاز به بازنگری دارد. یک بار هم بازنگری انجام داده ایم. از این رو قانون اساسی وحی مُنزل نیست اما نباید قانون اساسی به رأی افراد تغییر کند. ابتدا باید بررسی کنیم ببینیم مشکل چیست یکی از این مشکلات این است که انتخابات مجلس این گونه است به بیانی دیگر شما فوق لیسانس گرفته اید می توانید برای انتخابات مجلس ثبت نام کنید سن وسال هم باید سی سال باشد حال اگر سابقه اجرایی نداشته باشیم قانونی وضع نمی کنیم که قابل اجرا باشد چون تجربه اجرایی نداریم. بنابراین سن هم باید تغییر کند یا فقط مدرک ملاک نباشد. مثلا کمیت ملاک نباشد بلکه کیفیت هم ملاک باشد. بنابراین تا حدودی وضعیت سخت است اما ساده است. از این رو وضعیت را به سمت بهترشدن ببریم یعنی ببینیم حاصل دستاورد پارلمانهای دیگر چگونه است و چگونه آنها جامعه شان را اداره می کنند که با مشکلات کمتری مواجهند ما هم باید از آن دستاوردها بهتر استفاده کنیم.
جزو امضاکنندگان حمایت از مصوبه شورای نگهبان درباره انتخابات نبودم
*جمله ای را گفتید مبنی براینکه قانون باید از مجاری قانونی اش تغییر کند نه از طریق افراد؛ این در حالی است که اخیرا تغییر قانون انتخابات ریاست جمهوری اتفاقا با رأی چند نفر در شورای نگهبان داشتیم که اتفاق جدیدی بود. قانونا این گونه است که شما به عنوان نماینده مجلس این مسیر را طی کنید، شورای نگهبان تایید کند تا تبدیل به قانون شود این در حالی است که کاملا برعکس رخ داد. ۲۳۰ نماینده مجلس از این گونه رفتار حمایت کردند این مسئله به نوعی بدعت گذاری نبود؟
بنده جزو امضاکنندگان نبودم. بهتر است از این کلمه بدعتگذاری استفاده نکنم. این نظر نمایندگان بوده و نظرشان نیز محترم است اکثر نمایندگان از یک جایگاه فکری به مجلس آمده اند یعنی در این دوره از انتخابات مجلس، مشارکت مطلوبی صورت نگرفت.
نمایندگان فعلی تنها نماینده بخشی از جامعه هستند
فکر می کنم ۴۲.۵ درصد در مجموع شرکت کردند و در تهران حدود ۲۶ درصد مشارکت صورت گرفت. این نمایندگان ممکن است نماینده بخشی از جامعه باشند. حالا ۲۳۰ نماینده هم امضا بزنند این رأی همه جامعه نیست.درست است که قانون انتخابات این نمایندگان و بنده را انتخاب کرده است. بنده ناراحتم از اینکه در حوزهای که انتخاب شدم ۲۶درصد مردم شهر آمدند و شرکت کردند اما این آمار به علاوه میزان مشارکت روستاها، ۵۱ درصد میشود. باز هم این ۵۱ درصد مطلوب است اما سوال این است که مردم شهر چرا نیامدند رأی بدهند چون ناراحت بودند و احساس نمیکردند تفاوتی در وضعیت زندگی شان ایجاد میکند با وجود اینکه اکثر رأی دهندگان آمدند و به من رأی دادند. اگر این نمایندگان میآیند امضا میکنند و شورای نگهبان را تایید میکنند به خاطر خودشان است.
از شورای نگهبان نمی ترسم
*به خاطر ترس از شورای نگهبان است؟
من فکر نمیکنم به علت ترس از شورای نگهبان باشد چون بنده نترسیدم که امضا نکردم یعنی اگر این قاعده حاکم باشد بنده هم باید تا حدودی هوش و حواس دارم که آن را امضا کنم تا بنده را ردصلاحیت نکنند چراکه برای ریاست جمهوری هم ثبت نام کردم. بنده فکر نمی کنم چنین مسائلی هویت و سابقه ما را خدشه دار کند.
شورای نگهبان برای خودش اختیاراتی قائل است
*درباره رفتار شورای نگهبان پاسخ ندادید مبنی بر اینکه آیا این تصمیم شورای نگهبان رفتار قانونی بوده است که آمده قانونگذاری کرده است؟
شورای نگهبان به برخی اصول قانون اساسی اشاره میکند و برای خودش اختیاراتی قائل است؛ اینها را باید در جایی تفسیر کنند یعنی معمولا شورای نگهبان قانون اساسی است. تفسیر را باید خودش انجام دهد بنابراین خودش این تفسیر را انجام داده و حق با خودش بوده که میگوید ملاک های انتخاب رییس جمهور در اختیار شورای نگهبان است مجلس نباید تصمیم گیری کند. از این رو آمده از مصوبه مجلس اقتباسی انجام داده است مثلا همان چهارسال سابقه دولتی یا آن بحث مدرک تحصیلی و یا بحث نظامیها و سن و سال؛ به عنوان مثال برای نظامیان حدی تعیین کرده که از کجا میخواهند وارد انتخابات شوند و یا از چه درجه و جایگاهی میخواهند در انتخابات شرکت کنند. از نگاه بنده کیفیت مدیریت هم مهم است و تنها کمیت مهم نیست یعنی یک فرد طی ۴ سال، ۸ سال مدیر شده باشد. بنابراین کیفیت بسیار مهم است اینکه چنین فردی چگونه استاندار یا شهردار و یا وزیر شده است. ۳۴ سال مدیریت کشور در اختیار یک جناح بوده است و تنها ۸ سال مدیریت کشور در اختیار جناح دیگر بوده است آن هم نه به طور کامل. یعنی طی ۸ سال، هم ابتدا و هم پایانش، در اختیار یک جناح نبوده است.
در واقع عملا کسانی که با این مصوبه شورای نگهبان میتوانند کثرت داشته باشند تعدادی هستند که مربوط به یک جناح خاصی هستند چون آنها سنوات دارند یعنی اینها ایراداتی است که وجود دارد و قابل رفع است. به تعبیری الان میتوان با این دست فرمان حرکت کرد اما بعدا مجلس دوباره در این باره نظر دهد و با شورای نگهبان به یک نتیجه یکسانی برسد.
*منظورتان از اینکه اول و آخر ۸ سال دولت احمدی نژاد در اختیار یک جناح نبوده است چیست؟
در ابتدای تشکیل دولت احمدی نژاد، مجلس از لحاظ جناحی متفاوت از دولت است؛ اینها ایراداتی است که وجود دارد چون دولت ما برخاسته از پارلمان نیست به نوعی یک اختلاف و یا تاخیری ایجاد میشود. بعد ۲ سال، مجلس به گونه ای شکل میگیرد که به دولت مستقر نزدیک تر است. در این مرحله، وزرا تغییر میکنند مجددا دوسال آخر دولت، مجلس دچار تغییر ترکیب میشود و میتواند یک سری تغییرات را رقم بزند.
بهتر است وزرا حتما با مجلس هماهنگ باشند
*پس این یکدست شدن قدرت را میپذیرید؟
از نگاه بنده برای اینکه به طور مداوم، وزرا به مجلس نکشانیم، سوال یا استیضاح کنیم بهتر است که آن وزرا حتما با مجلس هماهنگ باشند به بیانی دیگر بنده میگویم مجلس باید درست انتخاب شده باشد پس از آن، وزرا توسط مجلس انتخاب شوند تا این همه مشکل نداشته باشیم و هر روز وزرا را در راهروهای مجلس و کمیسیونها نبینیم. وزرا بیشتر به سوال بخشی جواب میدهد نه به سوالات ملی.
*برای بنده تناقضی رخ داده، شما در یک جا به عدم مشارکت مردم در انتخابات مجلس اشاره کردید که رقابتی نبود و به آن نقد داشتید و از سوی دیگر، ایده یکدست شدن قدرت را میپذیرید، در صورتی اگر جریانات سیاسی اصلاح طلب، اصولگرا و مستقل و غیره در انتخابات باشند و رقابت شکل بگیرد هم مشارکت را شاهدیم و هم اینکه منافاتی با رابطه بین دولت مجلس ندارد همانطور که مجلس پنجم متفاوت از دولت خاتمی بود اما سطح همکاری شان بالا بود.
صحبتها و نگاه بنده تناقض ندارد چون ابتدا مجلس مورد نظر بنده است و دیگر اینکه به مشارکت تمام علائق مختلف و جناح های مختلف سیاسی در چارچوب نظام معتقدم یعنی ما نباید راه را ببندیم آنها هم باید در انتخابات شرکت کنند. ما یک دوره ۴۲ سالهای را تجربه کردیم برخی هم نمیتوان خودشان را به گونه ای تنظیم کنند مطابق قانون حرف بزنند. دیگرانی که میخواهند این عده نباشند سخنانشان را یادداشت برداری و ضبط میکنند و به شورای نگهبان تحویل میدهند، شورای نگهبان، رفتارشان را با قانون تطبیق میدهد و آنها را به هر دلیلی رد میکند. ما که مشق سیاسی انجام میدهیم بهتر میتوانیم صحبت کردن خود را کنترل کنیم حتی بعضا برخی خبرنگاران و اهالی رسانه که سخن میگویند باید حواسشان را جمع کنند تا تجربه سیاسی پیدا کنند. بنابراین باید مراقب بود که سخنان غیرقانونی مطرح نکنیم و غیرقانونی نظر ندهیم.
هر چهار کاندیدا در حوادث سال ۸۸ نقش داشتند
اتفاقاتی که در جامعه ما رخ داد و بر سر آن همچنان بحث وجود دارد مانند انتخابات سال ۸۸، باید گفت که مردم چه گناهی کردند. چه کسی مسئول بود؟ همه میگویند ما مسئول نیستیم اینها اشتباه کردند. مگر میشود چهار نفر را به جامعه معرفی کنیم و بگوییم این عده افراد صالحی هستند مردم هم برای آنها فعالیت و تبلیغ کنند. پس از اینکه انتخابات برگزار شد انواع و اقسام نسبتها را به مردم بدهیم که چرا برای فلان شخص تبلیغ کردید؟ و حذفشان کنیم. این چه کاری است؟ ما در دانشگاه شاهد این موضوع بودیم و از این اتفاقاتی که رخ داد رنج بردیم یعنی از آن شور و هیجاناتی که در جامعه وجود داشت به دلیل اشتباه سیاسی، اخلاقیِ برخی از داوطلبان ریاست جمهوری که آنها هم صالح بودند و از میان افراد زیادی که نام نویسی کردند و حذف شده بودند انتخاب شدند.
در نهایت هم چهار نفر کاندیدا مشخص شدند. حال این افراد صالح بودند تفاوتی ندارد هر چهار نفرشان در این ماجرا دست داشتند. مردم چه گناهی کردند. مردم آمدند شرکت کردند. در سال ۹۲ و ۹۶ هم مانند سال ۸۸ به لحاظ کثرت، مردم به انتخابات آمدند چرا ما نباید اجازه دهیم این شرایط وجود داشته باشد که همه مردم احساس مشارکت در جامعه داشته باشند.
وابسته به جریان و حزبی نیستم، مستقل فکر می کنم
بنده در انتخاب خودم تلاش کردم در حوزه انتخابیه با همین شعار بگویم که مردم بیایید در انتخابات شرکت کنید و خودم را به وابسته به هیچ جناحی نکنم با اینکه رسانهها، بنده را به یک جریان سیاسی منتسب میکنند اما تمام کار بنده این بود که هیچ گاه وابسته به احزاب و جناحها نباشم و سعی کردم مستقل فکر کنم، به نفع نظام و اصل نظام کار کنم در نتیجه به مردم خدمت کنم.
*اما عدم حضور تشکیلات در پشتیبانی از شما را در انتخابات مجلس شاهد بودیم نتیجه اش این شد که رأی نیاوردید، الان هم در قرار است در سطح کلان تر این اتفاق رخ دهد....
بنده در مجلس رأی داشتم.
با فرض داشتن یک رأی وارد انتخابات ریاست مجلس شدم
*امانتوانستید ریاست مجلس را به دست آورید؟
بنده با فرض به دست آوردن یک رأی وارد شد.
*شما یک بار بدون تشکیلات پشتیبان اقدام کردید و نتیجه ای نگرفتید...
بنده به سمت تشکیلات نرفتم یعنی از ابتدا در مجلس گفتم مستقل هستم چون در حوزه انتخابیه ام گفتم مستقل هستم قبلا در شیراز هم گفتم مستقل هستم اما کسی آمد و از بنده حمایت کرد نگاه میکنم چه کسی است آن را رد نمیکنم. در مجلس هم گفتم که من یک رأی دارم. بنده در فراکسیون عضو نشدم چون اگر به فراکسیون میرفتم تابع رأی فراکسیون بودم اما در کار خودم، یک رأی داشتم و اساسا هیچ اجازه ای به تبلیغ داده نشد و هیچ صحبتی نکردیم، اینها اشکالات است که مطرح است در واقع بسیار شتابزده عمل شد مبنی براینکه مثلا چهارشنبه شب اگر جلسه فراکسیون برگزار شد باید یکشنبه رأی گیری صورت میگرفت ولی صبح پنجشنبه جلسه گذاشتند که سریع این کار را انجام دهند. مطبوعات هم بسیار خوب بودند، نه اصولگرا و نه اصلاح طلبان و نه کارگزاران هیچ کدام چیزی را مطرح نکردند و همه شان با هم توافق کرده بودند. یکی مثل من پیدا شد و گفت که من این قاعده را نمیپذیرم که الحمدالله ۱۷ رأی آوردم که خوب بود.
انگار آسمان باز شده و چند شخص به زمین افتاده اند که همیشه باید مسئول باشند
*الان هم که می خواهید مستقل بیایید در نهایت این ۱۷ رای فکر می کنید درسطح کلان تر چند رأی شود؟
انتخاب نشدنش چندان اهمیت ندارد اما مهم این است که ما باید مسیر را باز نگه داریم یعنی بگوییم افراد دیگری بیایند و در معرض قضاوت مردم قرار بگیرند، اینها حرف بزنند و گزینههای دیگری هم جلوی مردم باشد. من این جمله را گفته ام و الان هم تکرار می کنم، انگار آسمان باز شده و همین چند شخص در ایران افتادهاند و اینها باید همیشه سِمَت داشته باشند، اینها به کدام حزب وابسته هستند؟ حزبی که اساسنامه و مرامنامه آن مشخص باشد و چهل سال پای آن مرامنامه ایستاده باشند، به بیانی دیگر مردم آزموده باشند که سیاست خارجی این حزب چه سیاستی بوده است، آیا موفق بوده یا نبوده است؟ سیاست داخلیاش چیست؟ برنامه اقتصادی آن چیست؟ از چه الگوها و مدلهای اقتصادی میخواهد پیروی کند؟
سال ۷۶ یکی سید بود یکی هم شیخ، مردم به سید رأی دادند
ما همینطوری به یک باره شخصی را در لباس طلبگی به انتخابات میآوریم حال اگر سید هم باشد بهتر! یعنی مردم به سید رأی میدهند، یعنی هرچه به گذشته برگردیم مثلا در سال ۷۶ این گونه بود یکی آمد لباس روحانی و سید بود دیگری هم شیخ بود؛ مردم به سید بیشتر رای دادند چون در جامعه ما به سید بیشتر اعتقاد دارند.
*درسال ۹۶ هم همینطور بود؟
مثال میزنم یعنی در یک دوره این گونه بوده است و در دوره دیگر، شارلاتانیزم مدرن وارد میشود، یعنی ما هرچه از انقلاب دور شدیم شارلاتان بازی بوده است مثلا این کلماتی که آقای روحانی مطرح کردند چه کلماتی بود؟ جنگ روانیاش چگونه بود؟در مورد استفاده از این کلمات ، میتوان علیه آن اعلام جرم کند. اینکه روحانی گفته بود:« یک امام رضا را بگذارید برای مردم بماند» چه معنایی دارد؟! یعنی مثلا آقای رئیسی رفته امام رضا را برای خودش مصادره کرده است؟ یا مثلا بگوید ۳۸ سال اعدام! اینها کلماتی است که ساخته شده است و جنگ روانی است؛ در واقع از این جملات و کلمه ها در مناظره تلوزیونی استفاده تبلیغاتی کرده است یا اینکه لوله، گاز انبر! این گونه حرفها چه معنایی دارد؟! گویا آقای روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی نبود؟! یا مثلا گفتهاند که در پیاده روها دیوار میکشند؟!
من اینها را از خانمها شنیدم، یک خانم مُسن میگفت اگر اینها انتخاب شده بودند در پیاده رو دیوار میکشیدند، من سؤال کردم دیوار، متری چند؟ آجری است؟ یا ورق آهن میکشند؟ یا بر سر چهار راه ها چه کار کنیم که زن و مرد با یکدیگر برخورد نکنند؟ آن خانم کمی فکر کرد و گفت چرا قبلا به من نگفتی؟ گفتم شما پرسیدید که من بخواهم بگویم ساختگی است؟ برای همین من اسم این کار را شارلاتانیزم مدرن میگذارم ولی فقط این نیست، مردم انتظار داشتند.
همیشه فکر میکنند باید ۴ سال دوم را در اختیار همان فردی که ۴ سال اول هم بوده بدهند و می گویند تازه آشنا شده و یا خیابانهای تهران و ادارهها را یاد گرفته است پس ۴ سال دیگر را هم به او بدهیم، یعنی گاهی اوقات مردم به آن آشناتر هستند ولی در اصل این گونه نیست، در اصل طرف مستقر است، رئیس جمهور مستقر همیشه استانداران و فرماندارن و بخشداران و بودجه را در دست دارد و با بودجه و امکانات و ارزاق مردم بازی میکند و به خوبی میتواند اینها را تنظیم کند.
با کاندیداتوری روسای قوا مخالفم
*آقای عباسی! شما باید با کاندیداتوری ۲ رئیس قوه مخالف باشید؟
بله. اگر بدانیم عدالت در کشور ، رکن اساسی تمدن سازی است (چون مقام معظم رهبری بحث تمدن نوین اسلامی را مطرح کرده اند) آیا تمدن بدون قانون میشود؟ بدون عدالت، بدون تولید ثروت، بدون دفاع و بدون هنر نمیتوان تمدن سازی کرد. پس اگر ما بیاییم و یک قوه را در زمانی که رهبری گام دوم را مطرح میکنند و در جایی دیگر تمدن نوین اسلامی را مطرح می کنند باید به عدالت هم توجه کنیم.
جنس من که از قوه قضاییه نیست و آنجا نمی توانم کاری کنم ولی افرادی که جنسشان این است بیایند، اگر جنس دکتر قالیباف، اجرایی است، نباید به قوه مقننه میآمد و بر صندلی ریاست مجلس مینشست که حالا بخواهد تغییر جایگاه بدهد و الان بخواهد یک نگاهی به قوه مجریه داشته باشد. اگر ایشان مجلس را انتخاب کرد، زمانی که در رأس قرار گرفت باید آنجا را به گونهای اداره کند که ۴ سال را به عنوان رئیس مجلس مطرح شود و یک هیئت رئیسه هماهنگ با خودش داشته باشد تا بتواند قانون گذاری درست انجام دهد و تاثیرگذار باشد.
انتخابات هیات رئیسه امسال مثل پارسال نیست
*فکر می کنید احتمال رای نیاوردن قالیباف در ریاست مجلس وجود دارد؟
مجلس خیلی می تواند متغیر باشد، الان مثل سال گذشته نیست، یعنی سال گذشته، نمایندهها همدیگر را نمی شناختند و میتوان گفت که بسیاری از آنها با ائتلاف آمده بودند و از قبل قولهایی را داده بودند.
*یعنی زد و بند سیاسی بود؟
زد و بند نبود، بیشتر میتوان گفت آثار فکری و ایدئولوژیک در آن نهفته بود نه سیاسی؛ به هر حال آمده بودند و فکر میکردند همین هست که هست و باید به ایشان رأی دهند و سازماندهیها مربوط به گذشته بود که جمنا ایجاد شده بود و موفق نبود و بعد شورای ائتلاف به وجود آمد، این موضوع برای آقای قالیباف که بخواهند رئیس جمهور شوند قبلا مطرح بود که نشد و بحث مجلس مطرح شده بود، به هرحال اینها قدرت سازماندهی دارند و منابع مالی پشت سرشان است و این چیزها می تواند در کار دخالت کند. به هرحال انتخابهای شهرستانی و استانی با ستادهایی که در تهران بودند هماهنگ بودند ولی ما در حوزه انتخابیه خودمان با هیچ کس هماهنگ نبودیم یعنی چپ و راست به ما کاری نداشتند اما چپ و راست به ما رأی دادند.
*آقای عباسی! شما بحث مشارکت را مطرح کردید، با این تاکیداتی که اخیرا رهبری داشتند که مشارکت مردم اهمیت زیادی دارد؛ رئیس جمهور حداقلی اگر بخواهد روی کار آید با توجه به فضای سردی که بین مردم می بینیم فکر می کنید چقدر می تواند آسیب برای نظام باشد و راهکار شما چیست؟ شما فکر می کنید این مردمی که انقدر دلسرد و نا امید هستند را با چه شوکی میتوانیم پای صندوق رای بیاوریم؟
من در حوزه انتخابیهام از هرکس که تایید میشد استقبال می کردم، یعنی از کثرت داوطلبان استقبال میکردم، شاید بقیه کسانی که همراه ما در انتخابات بودند (نمی گویم رقیب، چون من احساس رقابت با آنها را نمی کردم و حرف خودم را میزدم)، من استقبال میکردم دوستانی که به دلیلی رد صلاحیت بودند، احراز صلاحیت شده بودند یا شبهه داشتند ولی دنبال میکردند که بیایند و یا حتی در حوزه های دیگر ثبت نام کرده بودند و نیم نگاهی به حوزه ما داشتند، همه اینها تشریف بیاورند یعنی هرکسی بود من استقبال میکردم و میگفتم خوب است که گزینههای مختلف جلوی مردم باشد و کسی نبسته که اینجا دو نفر باشند یا پنجاه نفر باشند، جای من که تنگ نمیشد و حتی می گفتم اگر رای ها خرد شوند هم اشکالی ندارد.
همه سلایق سیاسی در انتخابات مشارکت داشته باشند
الان در ریاست جمهوری هم نظر من همین است که باید همان سلیقهها و علایق مختلف سیاسی - جناحی که در چهارچوب نظام هستند مشارکت داشته باشند و مردم احساس کنند که یک داوطلبی حضور دارد که به ذائقه آنها میخورد ولی تنها علت بیعلاقه بودن مردم این نیست؛ در واقع مردم از اتفاقاتی که در چند سال گذشته به ویژه اتفاقاتی که بعد از انتخابات ۹۶ رخ داد و یا آن بحث گران کردن بنزین که هیچ کس جز مقام معظم رهبری مسؤلیتش را به گردن نگرفت، یعنی ایشان تیرهای بلا را به جانش خرید و رحمت را بین مردم توزیع کرد که کسی به جان هم دیگر نیفتد اما آن تخریبهایی که در جامعه ما صورت گرفت کم نبود گویا یکدفعه هزار بمب در شهرهای مختلف منفجر کردند؛ ما چقدر تلفات نیروی انسانی داشتیم؟ اینها مسائل خوبی برای جامعه ما نبود و آثار آن در حافظه مردم باقی مانده از این رو تا حدودی هم سرد شدهاند و میگویند انتخابات چه نفعی برای ما دارد، یعنی ما که تصمیمگیر نیستیم و اقتصادمان هم که این گونه است. یعنی چه چیز مثبتی را باید به مردم نشان دهیم؟ همواره بگوییم انقلاب در خطر است و فلان و بهمان؟ آنها می گویند شما که انقلاب و نظام دستتان است، بروید و درست کار کنید تا ما تبعیض نبینیم، در واقع این تبعیض در جامعه مردم را ناراحت کرده است، آنها اگر ببینند اقتصاد بد است ولی بقیه مسؤلان هم همان همدردی را دارند تبعیض احساس نمیکنند.
پشتوانه نظام رأی مردم است نه قدرت نظامی
*در نهایت شما رئیس جمهور حداکثری را به حداقلی ترجیح می دهید حتی اگر هم جناح و همفکر شما نباشد؟
نظر من این است که قوام کشور ما به آرای مردم است یعنی پشتوانه نظام ما پشتوانه نظامی نیست، پشتوانه نظام ما تاکنون به رای مردم بوده است. حضرت امام خمینی (ره) هم از ابتدا همین را فرمودند و خداوند هم می فرماید یدالله مع الجماعه، این جماعت چگونه به وجود آید که دست خدا هم با ما باشد یعنی اگر ما بخواهیم تمدن ساز باشیم و قدرت جهانی باشیم آیا میتوان مردم را ناراضی نگه داشت؟ یا مردممان مشارکت نداشته باشند؟
*آقای عباسی! قبول دارید که موضوع فناوری هستهای کشور ما یک حالتی دستمایه بازیهای سیاسی شده؟ چرا اینگونه شده است و چرا این روند در کشور شکل گرفته است؟ چقدر احتمال میدهید در فضای انتخابات مطرح شود؟
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت ویژه به فناوری هستهای نگاه شده است نه عادی. اگر عادی بود زیرمجموعه وزارت نیرو برای تولید برق قرار میگرفت ولی شما میبینید که یک مرکز اتمی در دانشگاه تهران بود که مثلا رآکتور تهران در آن بود و یکسری اقدامات عادی و بسیار مبتدی انجام میدادند ولی مرکز اتمی از دانشگاه تهران جدا میشود در نتیجه سازمان انرژی اتمی ایجاد میشود که رئیس رژیم گذشته خودش حاکم بوده، یعنی یک مسؤل گذاشته و مستقیم با او کار میکرد و هیچ محدودیت بودجهای هم نداشته است، یعنی در حد پول آن زمان کشور اصلا محدودیتی وجود نداشت، این را رئیس وقت انرژی اتمی به من گفت که اصلا مشکل مالی نداشتم هرچند شاید هزینههای نجومی هم نداشت ولی میگفت من اصلا مشکل نداشتم و هرچه میخواستم سازمان برنامه در اختیارم میگذاشت.
آنها یک نیم نگاهی به توان هستهای به صورت غیر برق هم داشتند یعنی گفتند اگر کشورهای منطقه بخواهند به سمت این بروند ما باید این توانمندی را داشته باشیم. حالا انقلاب شده و یک مدتی هستهای ما تعطیل شده است، یعنی به دلیل جنگ و بمبارانها و اینکه نمیدانستیم میخواهیم چه کار کنیم تعطیل شده است ولی زمانی که کشور تصمیم گرفت کار کند برنامهاش را روی انرژی اتمی گذاشت و اعلام کرد روی انرژی اتمی متمرکز می شود . چون ما بعد از دوران دفاع مقدس به این کار پرداختیم هرچه سرمایه و توان نیروی انسانی در حوزه دفاع از کشور بود به سمت سازندگی سرازیر شد یعنی جهاد سازندگی به راه سازی پرداخت، سپاه و ارتش هم به کمک وزارت خانه های مختلف از جمله انرژی اتمی آمدند، یعنی کار نظامی در حوزه هستهای نشده است مثلا اگر دستگاههایی داشتند، مثل دستگاه تراش، پرس، قطعه سازی که در حوزه نظامی کار میکرد و در دوران جنگ به طور کامل درگیر بود، در جبهه سازندگی و فناوری کشور شروع به فعالیت کرد و دیگر نمیخواست قطعه نظامی بسازد یعنی ورود نظامیهای ما در راستای همان تئوری بازسازی و نوسازی کشور بود و کمک به انرژی اتمی میکردند.
به ویژه از زمانی که آقای مهندس آقازاده آمدند تجاربی را از صنعت نفت کشور که ۱۲ سال مدیر بود به سازمان انرژی اتمی آورد و تقریبا شرکتهای نفتی را در انرژی اتمی ایجاد کرد که به نوعی یک جهش بود یعنی فقط به بخش دولتی متمرکز نبود. دشمن میگوید که ما به ایران جنگ تحمیل کردیم،میخواستیم کودتا کنیم اما هیچ کدام از اینها جواب نداده است. اما ایرانیها در حال پیشرفت در حوزه علم و فناوری هستند.
پروژه هایی مثل پروژه هستهای یک گونه انتگرال گیری روی همه رشته ها است یعنی حتی رشتههای علوم انسانی را هم در بر میگیرد در واقع این گونه نیست که علوم انسانی را کنار بگذارد چون مدیریت ریسک، بحثهای روانشناسی و مسائل خانواده را دارد. اصلا کاربرد پرتوها در زندگی مردم را داریم وقتی شما با زندگی مردم طرف هستید یعنی هستهای با صنعت، پزشکی و کشاورزی و همه چیز مرتبط است. این کاری بود که در کشور انجام شده و تا اینجا سیاسی نیست، ولی وقتی دشمنان کشور موضوع را به سمت انحراف از MPT میبرند و ما را تهدید نظامی میکنند تبدیل به موضوع امنیتی میشود و به شورای عالی امنیت ملی میرود یعنی وقتی آقای روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی بود این موضوع مطرح بود و ایشان خودش در سالهای ۸۲ تا ۸۴ موضوع را هدایت میکرد و جناب دکتر لاریجانی هم زمانی که دبیر شورای عالی امنیت ملی بود همین موضوع مطرح بود و بعد از ایشان که آقای جلیلی آمد هم همین موضوع مطرح بود.
شاید مسائل هسته ای و معیشتی در انتخابات پررنگ شود
این بار چون آقای روحانی رئیس جمهور شد موضوع را از شورای امنیت ملی گرفت و به وزارت خارجه تحویل داد، این کار اشتباه بود چون در حال حاضر، جنس موضوع، امنیتی شده است یعنی در آن انفجار انجام میشود و دشمن خرابکاری و حملات سایبری انجام میدهد، در مناسبات جهانی، فرم امنیت ملی به خودش گرفته که ما را تهدید به سایه جنگ میکنند پس قاعدتا این را باید دبیرخانه شورای امنیت ملی دنبال میکرد و موضوع را برای شورا آماده میکرد، اینکه در اختیار چند دیپلمات باشد که به رأی و نظر خودشان کار کنند درست نیست، اینجا از امنیتی بودن فاصله گرفت و سیاسی شد.
این موضوع از قبل از پیروزی انقلاب بوده تا به دوران سال ۹۲ رسیده است و آقای روحانی بیشتر میخواست این موضوع در اختیار خودش باشد و با آن سیاسی برخورد کند برای همین آن را سیاسی کرد وگرنه اگر آقای روحانی اجازه می داد که شورایعالی امنیت ملی موضوع را دنبال کند چون در شورا حتی مصاحبه ها هم تنظیم میشدند یعنی اینکه ما چه خبری را به رسانهها بدهیم، با آژانس چگونه برخورد کنیم و پاسخ ها چگونه باشد و یک عقل جمعی دخالت داشت نه نظام قبیلهای.
*سؤال من را جواب ندادید که چقدر احتمال می دهید در این انتخابات مسائل مربوط به پرونده هستهای ایران در تبلیغات انتخاباتی محور شود؟
اگر جناح های رقیب بخواهند بحث هسته ای- معیشت را بسیار پر رنگ کنند حتما تاثیر دارد.
*آقای عباسی شما اشاره کردید که فناوری هستهای موضوع کلان نظام است، چرا دولتها میخواهند این را به اسم خودشان مصادره کنند؟ یعنی هر دولتی میخواهد بگوید که ما در انرژی هسته ای بهتر بودیم، یعنی دولت احمدی نژاد می گوید ما بهتر بودیم، دولت خاتمی میگوید ما بهتر بودیم و دولت آقای روحانی هم همین را میگویند در صورتی که اینها در نهایت یک بخشش اقتدار نظام میشود.
صحبتهای من شاید کامل کننده این موضوع باشد. من در سال ۹۲ در دانشگاه امیرکبیر سخنرانی میکردم اسم همه دولتها را آوردم و گفتم پیشرفت هستهای برای تمام دولتهای ما است یعنی برای نظام است که دولتها در آن قرار دارند، من از مرحوم هاشمی رفسنجانی، از آقای سید محمد خاتمی و آقای احمدی نژاد اسم بردم و گفتم اگر ما به بیانات جناب آقای آقازاده رجوع کنیم آقای مهندس آقازاده ۸ سال در دولت آقای خاتمی و ۴ سال در دولت آقای احمدی نژاد مسؤلیت انرژی اتمی را داشتند، ایشان گفتهاند که من در ۸ سالی که در دولت خاتمی بودم به اندازه ۴ سال دوره احمدی نژاد حمایت نشدم، با اینکه موضع سیاسیمان هم یکسان نبود، آقای احمدی نژاد فقط پول نداد بلکه حمایت دولت را پشت سر ما آورد یعنی میگفت من در آن ۴ سال خیلی بیشتر از آن ۸ سال کار کردم یعنی من یک منحنی رسم میکنم و بودجه از زمان آقای هاشمی رفسنجانی و زمان آقای خاتمی و بعد زمان آقای احمدی نژاد را میگویم رشد و پیشرفت پروژه ها را که نگاه می کنم، من هم دیدم در زمان آقای احمدی نژاد، انرژی اتمی بسیار متمرکزتر و سازمان یافته تر حرکت کرده است و این هم مرهون پشتیبانیهای رئیس دولت بود، الان اتفاقی که رخ داده این است که سازمان برنامه و بودجه پول نمی دهد ولی آن موقع حتما آقای احمدی نژاد دخالت میکرد و در زمان من هم همیشه این را میگویم که هرکس میگوید رئیس جمهور در این مملکت، اختیار ندارد به مردم سخن راست نمیگوید چون من که معاون رئیس جمهور بودم محدودیتی نداشتم یعنی در چهارچوب قانون که کار میکردم هیچ جا به بن بست برنخوردم.
ما به اندازه کافی قانون داریم که مدیران آن را رعایت کنند و نظارت دستگاه های ناظر را بپذیرند (چه نظارت امنیتی، چه سازمان بازرسی و چه دیوان محاسبات)، من با همه اینها سر و کار داشتم ولی وقتی که توضیح میدادم اگر سؤالی یا اشکالی داشتند به صورت واقعی بحث میکردیم وآنها هم قبول میکردند و هیچ جا این گونه نبود که امتیاز ویژهای بدهند و کارهای خودشان را انجام میدادند.
کاش پشتوانه رأی بالا در دولت مشارکت داشته باشد
*فرض را بر این بگیریم که شما تایید صلاحیت شدید و وارد رقابتهای انتخاباتی شدید. ما الان باید آقای عباسی را یک کاندیدایی شبیه به آقای میرسلیم و آقای غرضی و آقای هاشمیطبا با رأیی که آوردند در نظر بگیریم یا شما می توانید یک کاندیدای پیروز باشید و یا اینکه اگر پیروز نشوید مثل آقای رئیسی که پیروز نشده ولی پشتوانه رأی بالایی داشته است.
کاش این پشتوانههای رأی بالا در دولت مشارکت داشتند.
*یعنی ائتلاف بین کاندیداها؟
یعنی اگر اینهایی که آمدند و در هر دورهای پیروز شدند یک نگاهی به جامعه می انداختند برخی از اعضای دولت و مدیرانش را از آن پایگاه رأی انتخاب میکردند و آنها را کنار نمیگذاشتند. همین موضوع در هستهای هم بود یعنی در هستهای هم اگر اینها روی کار آمدند ما عقلایی زیادی داشتیم که زبان هم بلد بودند اما کنار گذاشته شدند. آنها کسانی بودند که میتوانستند این لغاتی که در برجام گاف داده شده را درست کنند، ولی کاملا خطی و حذفی برخورد شد و بسیاری از ظرفیت جامعه را کنار گذاشتند.
مردم دنبال قطب سوم و چهره جدید هستند
این اتفاقی بود که رخ داد و ممکن است در گذشته هم چنین اتفاقاتی در دیگر جناح ها سابقه داشته باشد. من فکر میکنم من مثل آنهایی که شما اسم بردید نیستم. مردم در شرایط فعلی دنبال قطب سوم هستند چون از آن دو جناح، خسته شدند و دنبال چهره جدید هستند و قطب سوم ممکن است آنها را ترغیب کند که بیایند و در انتخابات شرکت کنند، یعنی مردم ببینند یک کسی آمده که پسر فرد خاصی نیست که آنها او را بشناسند، در باند و حزب کسی نیست و ممکن است همین برای مردم مؤثر باشد تا مقداری آن آلام فقر و اقتصاد را فراموش کنند و به امید آینده بهتر پای صندوق رای بیایند.
رئیس جمهور شدن احمدی نژاد اتفاقی نبود
*یعنی مثل ۸۴؟
ممکن است آن اتفاق بیفتد البته ۸۴ هم فقط اینگونه نیست که به صورت اتفاقی رخ داده باشد، یک برنامه ریزی پشت آن بود چون از ۲ سال قبل یک فرد مطلع به من گفته بود احمدی نژاد رئیس جمهور می شود.
*آقای باهنر؟
خیر. شما او را نمی شناسید.
*اینکه شما قطب سوم گفتید، آیا نشانه و دلیلی برای این ادعایتان دارید؟ چون چیزی که در نظر سنجی ها است حوزه سیاست، دیگر موضوع مردم نیست. ۳۰ درصد و ۲۰ درصد، نشان می دهد که مردم از خیلی چیزها گذشته اند.
مردم قطب سوم شدهاند؛ یعنی یک قطب اصلاح طلب و کارگزاران داریم که اسم آن را اخیرا اعتدالی بگذاریم، یک قطب حزباللهیِ اصولگرایِ انقلابی داریم، اینها چند درصد جامعه هستند؟ بقیه این وسط هستند و به آنها قشر خاکستری گفته میشود ولی آنها قطب سوم هستند. حال بستگی دارد این دو قطبهایی که در این ۴۲ سال بودند، کدامشان حرفی بزنند که آنها به آن سمت تمایل پیدا کنند. بهتر است که این قطب سوم شکل گیرد چراکه همه نوع قشر و فرد در آن پیدا می شود، یعنی هم اصلاح طلب در آن حضور دارد هم کارگزاران و هم حزب اللهی ها.
کاندیدایی بیاید که جنسش جنس مردم باشد
اصلا قشر تکنوکرات در این محدوده قرار میگیرد، تکنوکراتهای مؤمن ممکن است به یک سمت دیگر بروند، تکنوکراتهای سکولار به سمتی دیگر بروند، اگر ما این تفکیکها را قائل شویم برای جامعه ما لازم است که قطب دیگری در انتخابات وجود داشته باشد.این هم یک پیشنهادی است که من دارم یعنی اگر بخواهیم یک تحرکی ایجاد کنیم باید چهره های دیگری جلوی مردم بگذاریم که بیایند و حرفهای دیگری بزنند و جنسشان جنس مردم باشد.
نمی پذیرم که محسن رضایی میانه باشد، او اصولگراست
*مثلا محسن رضایی گفت قطب سوم یا خط سوم من هستم، من نه اصولگرا و نه اصلاح طلب هستم و...
من این را نمی پذیریم که ایشان وابستگی نداشته باشند، بالاخره موضع گیریهای او باید نشان دهد که کدام طرف است، یعنی در مسائل راهبردی کشور چه موضع گیری دارد باید بررسی کرد. من فکر می کنم ایشان بیشتر به پایگاه اصولگرایی نزدیک است تا اصلاحات. بنابراین وسط و میانه نیست.
*ایشان می گویند که من هیچ کدام از اینها نیستم و خودم یک جریان دیگر هستم.
من سالهاست که ایشان را از زمان دفاع مقدس می شناسم، ایشان فرمانده سپاه بودند و من با ایشان صحبت می کردم، نظریاتش را می شنیدم که روی فدرال اقتصادی صحبت میکند. به هر حال او دیدگاه هایی دارد که ممکن است برخی، دیدگاههایش را قبول نداشته باشند ولی ایشان هنوز آن نظریاتی که معتقد است را درست به نقل نگذاشته است و آن فرصت انتخاباتی که در سال ۸۸ پیش آمد فرصتِ کافی نبود چون فضا، آنقدر التهابی و دو قطبی شدید شده بود که آقای محسن رضایی چندان که باید نمیتوانست دیدگاهش را نشان دهد.
شکاف بین مردم و حاکمیت ایجاد شده است
*آقای عباسی! پس شما پایگاه رایتان را روی قشر خاکستری گذاشته اید؟
من نمیگویم پایگاه رأی بنده تنها در قشر خاکستری است، شاید عمده آن همین مردم باشند، من چندان از کلمه خاکستری خوشم نمیآید، آنها مردم هستند و مردم جامعه حق دارند، یعنی آنها باید احساس مشارکت کنند که یکی بیاید و حرف بزند، شعار ما بازگشت به مردم است. به بیانی، شکافی بین مردم و حاکمیت ایجاد شده است یعنی رفتارشان نشان میدهد که انتخابات برایش مهم نیست یا سهل انگاری میکنند. من میگویم باید این شکاف را برطرف کنیم، همچنین نباید شکافی در حاکمیت باشد. ما الان شاید بدترین وضعیت را داریم از این نظر که حاکمیت مان انسجام ندارد و با مردم فاصله دارد، مثل دو قله می ماند که یکی از قله ها مردم باشند و شکافی بین دو قله باشد و قله بعد حاکمیت باشد، ما باید این شکاف ها را برداریم، یعنی اولویت بنده در مجموع انسجام مدیریت است، یعنی بین سه قوه با دستگاه رهبری باید انسجام مدیریت ایجاد کنیم.
اصلاح طلبان با من بدتر از رژیم صهیونیستی رفتار کردند
*آقای دکتر از بین این کاندیداهایی که هستند اگر شما را دعوت به همکاری کنند، با کدام یک از این چهره ها حاضر به همکاری هستید؟
این سؤال ناممکنی پرسیدید. اینها شاید هیچ کدامشان از من دعوت نکنند.
*شاید هم دعوت کنند. ما داریم فرضیات را می گوییم.
دعوت نمی کنند چون جناح اصلاحات و کارگزاران اگر دشمنی نکنند ما ممنونشان هستیم. چون دوستی نمیکنند. یعنی وقتی روی کار آمدند برای من از رژیم صهیونیستی بدتر عمل کردند. من در این مملکت توسط عوامل رژیم صهیونیستی و MI۶ ترور شده بودم، به خودرویم بمب چسباندند و من توانستم فرار کنم و زنده بمانم ولی همکار و برادر من شهید شد. چه برخوردی با من شد؟
اتصالی به احمدی نژاد نداشتم، فرد این نظام بودم
من که اتصال به آقای احمدی نژاد و بقیه نداشتم، من فرد نظام بودم و برای همین ترور شدم، من هم در دولت آقای هاشمی در وزارت علوم کار کردم. وابستگی به آن افراد خاصی که آنجا بودند نداشتم و هم در دولت خاتمی داشتم برای نظام کار می کردم. در دولت آقای احمدینژاد بیکار بودم یعنی از من برای کار دعوت نکردند، قسمت سختش که معاون دانشجوی فرهنگی است، یعنی معاون آموزشی یا معاون پژوهشی که مناسب بنده باشد را به من ندادند، در دانشگاه شهید بهشتی مستاصل بودند و سراغ من آمدند که بیا و معاون دانشجوی فرهنگی بشو! من هم قبول کردم، یعنی شرایطی پیش آمد که من پذیرفتم و رفتم و آن کارها را انجام دادم و به همان کارهای هستهای در سطح دانشگاهی که می کردیم برگشتم و دیگر با انرژی اتمی کار نمیکردم. بعد به یکباره ترور شدم و تازه مملکت گفت این متخصص است، هستهای است، دانشیار است، سواد دارد و دشمن آمده او را ترور کرده است.
برای اینکه خاری در چشم دشمن باشم، من را رئیس سازمان انرژی اتمی کردند
پس برای اینکه او را در چشم دشمن خاری بگذاریم خودش را رئیس انرژی اتمی کنیم، تازه اینها نمی دانستند که من می توانم انرژی اتمی را اداره کنم. بنابراین من با رانت بالا نیامدم، حالا آقای روحانی هم به همین فردی که ترور شده بود اجازه نداد به پرسنلش بگوید دستتان درد نکند خداحافظ.
ظرفیت من بالاتر از دیگر کاندیداهاست
*پس این کاندیداها هیچ کدام با شما کار نمیکنند و شما هم با هیچ کدام کار نمیکنید؟
نه اینکه من کار نمیکنم، ظرفیت من از آنها بالاتر است، به این جمله بنده دقت کنید همه علایق و سلیقههای مختلف سیاسی و جناحی در چهارچوب نظام. من نشان دادم در کل دورانی که در جاهای مختلف کار کردم هیچ وقت کسی را حذف نکردم به خصوص در انرژی اتمی. بلکه همه را به کار گرفتم و به آنها میدان و مسؤلیت دادم، امکانات در اختیارشان قرار دادم و به سراغ همه دانشجویانم رفتم که بیایند، یعنی اگر اسم دولت را دولت نخبگانی می گذاریم برای این است که ما مشق کردیم وقتی عقلا را روی کار می آوریم خیر می بینیم، ما کاری به بحث های جناحی و سیاسی آنها نداریم، دیگر آن وظیفه دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی است.
دوستان اطلاعاتی، ضدجاسوسی کار کنند و زیاد سخت نگیریند
ما باز هم با آنها هم گاهی اوقات صحبت می کنیم که خیلی سختگیری نکنند و فقط ضد جاسوسی کار کنند، یعنی من به دوستان اطلاعات همیشه توصیه کردم ضد جاسوسی را سخت بگیرید که دشمن نیاید. درها را باز بگذارید که افراد مملکت بیایند و بروند، لازم نیست اینجا را آنقدر امنیتی کنید.
*آقای عباسی! به هر صورت کسانی که در معرض نامزدی قرار می گیرند، این نامزد چه ویژگی برتری نسبت ب
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: از شورای نگهبان نمی ترسم /اصلاح طلبان با من بدتر از اسرائیل رفتار کردند
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران