روایت تولد یک موزه/ تاریخی که سوخت، تاریخی که احیا شد
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی به عنوان وارث دو سازمان نشر «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و «شرکت انتشارات فرانکلین» (و سازمان کتابهای جیبی) از تاریخی غنی و مهم نه تنها در صنعت نشر کشور بلکه در تاریخ معاصر فرهنگ ایران برخوردار است.
«بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و «شرکت انتشارات فرانکلین» از جمله ناشران حرفهای به معنای واقعی کلمه بودند. بسیاری از نخبگان فرهنگ معاصر ایران با این دو نشر همکاری داشتهاند. نگاهی به عناوین کتابهای منتشر شده در این دو نشر و همچنین کیفیت و دیزاین کتابها خود گویای تفاوت سطح کاری این دو انتشارات با ناشران دیگر است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» زیرنظر نهادهای انقلابی قرار گرفت و در نهایت در ابتدای دهه ۶۰ به شرکت انتشارات علمی و فرهنگی تغییر نام داد. همچنین انتشارات فرانکلین که پس از انقلاب به «سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی» تغییر نام داده بود، از دهه ۷۰ در شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ادغام شد. به طور کل انتشارات علمی و فرهنگی پس از پیروزی انقلاب نیز تحولات مهمی را پشت سر گذاشته و منابع مهم فرهنگی و عقیدتی را منتشر کرده است. کتابهای این انتشارات – پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران – مهمترین منابع مطالعاتی پیرامون فرهنگ و اندیشه در جهان، ایران و تاریخ تمدن اسلامی است.
میزان تاثیرگذاری این انتشارات در این نزدیک به هفت دهه، ضرورت حفظ اسناد و مدارک مرتبط با آن را به عنوان اسنادی ملی را مطرح میسازد. از بیش از یکسال پیش انتشارات علمی و فرهنگی برای راه اندازی و تاسیس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد خود تلاشهایش را آغاز کرد، تلاشهایی که اکنون به نتیجه رسیده است. با نادره رضایی مدیر این انتشارات گفتوگویی خبری داشتهایم.
وی گفت: اگر شرایط کرونایی اجازه دهد و امکان برگزاری مراسم وجود داشته باشد، به مناسبت هفته میراث فرهنگی، روز سوم خرداد (۱۴۰۰) موزه و مرکز اسناد انتشارات علمی و فرهنگی را افتتاح کنیم.
کتابخانهای که تاسیس شد اما به باد رفت!
مدیر انتشارات علمی و فرهنگی درباره سابقه ایده تاسیس موزه و مرکز اسناد این انتشارات گفت: آنچه از اسناد به دست میآید سال ۱۳۶۹ آقای هرمز همایونپور به آقای علی خانی جزنی مدیرعامل وقت انتشارات پیشنهاد میدهد که از مجموعه کتابهای منتشر شده در بنگاه ترجمه و نشر کتاب و انتشارات فرانکلین، آرشیوی تهیه شود. این پیشنهاد تایید شده و کتابخانه جمع و جوری در مجموعه شکل میگیرد.
وی افزود: آرشیو کتابخانهای انتشارات علمیوفرهنگی متعلق به همان تاریخ است. در دهه ۷۰ و در دوران مدیریت آقای بهروز صحابه کار طراحی و تبدیل طبقه دوم انتشارات علمی و فرهنگی به کتابخانه انجام میشود. در همان سالها آقای صحابه به تیمی ماموریت میدهد تا از بازار غیررسمی کتاب، از تمامی کتابهای انتشارات فرانکلین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب و همچنین سازمان کتابهای جیبی و هر بنیاد دیگری که از ادغام آنها انتشارات علمی و فرهنگی تشکیل شده، از یک تا هر تعداد نسخهای که میتوانند تهیه کنند. این تیم شروع به جمعآوری کتابهایی میکنند که خاصیت آرشیوی داشته است. همچنین کتابهای مرجع نشرهای دیگر هم تهیه میشود. در هر صورت طبقه دوم انتشارات از آن تاریخ تبدیل به کتابخانه شده و به عنوان واحدی ذیل انتشارات سازوکار کتابخانهای پیدا میکند با چند نفر کارمند و کتابدار. این کتابخانه تا سال ۱۳۹۵ فعال بوده است.
مدیر انتشارات علمی و فرهنگی در بخش دیگری از این گفتوگو ماجرای نابودی کتابخانه علمی و فرهنگی را چنین روایت کرد: روز اولی که به عنوان مدیرعامل معارفه شدم به تمامی واحدهای انتشارات سرکشی کرده و از تمامی همکاران خواستم که باهم گفتوگوی مفصلی داشته باشیم. در آن روزها متوجه شدم که برخی از کارکنان صحبتهای عجیب و خاصی از یک اتفاق در نشر میکنند و آن از دست رفتن آرشیو و آن کتابخانه غنی است.
کتابهای آرشیوی را به دلالان فروختند
نادره رضایی در بخش دیگری از این گفتوگو به فروختن کتابخانه انتشارات علمی و فرهنگی به دلالان کتاب، اشاره کرد: همکاران با سابقه انتشارات ماجرای تلخ از بین بردن آرشیو و کتابخانه در طبقه دوم نشر و تبدیل آن به یک سالن جلسه با میزهای کنفرانس بزرگ را روایت کردند! بنا به صحبتهای همکاران، مدیریت گذشته زمزمههایی را مبنی بر ایجاد یک سالن کنفرانس در طبقه دوم مجموعه مطرح میکنند. آنها میگویند که برای ایجاد سالن کنفرانس هیچ جایی بهتر از طبقه دوم نیست و کتابخانه هم جای زیادی را اشغال کرده است. گویا همکاران این حرف را چندان جدی نمیگیرند، اما یک پنجشنبه و جمعهای در سال ۹۵ به دستور مدیریت پیشین تعدادی کتابخر و دلال کتاب به انتشارات آمده و کتابهای خوب و ارزشمند را خریداری میکنند. به هر حال آنها دلال بودند و ارزش آن کتابها و آثار و دست نوشتههای متعلق به بزرگان نشر و فرهنگ و ادب این دیار را میدانستند. بخش دیگری از کتابها را که خریداری نشده بودند نیز کارتنبندی شده به انبار انتشارات در سرخه حصار یعنی انبار چاپخانه انتشارات منتقل میشود.
رضایی درباره سرنوشت اسناد انتشارات در روزهایی که کتابخانه به تاراج رفت نیز گفت: پروندههای کتاب و اسناد دیگر مثلاً اسناد مالی بایگانی شده و اسناد مکاتبات را در برخی اتاقها روی همدیگر ریخته بودند که من تصاویرش را دارم. بخشی دیگر از اسناد را هم که در ساختمان برایش جایی پیدا نکرده بودند در استخر انبار سرخه حصار میریزند و رویش صرفاً یک چادر برزنتی میکشند.
رضایی اضافه کرد: وقتی بازرسان سازمان بازرسی در انتشارات علمی و فرهنگی مستقر شدند، از ما خواستند تا برآوردی به آنها بدهیم که میزان خسارت وارد آمده در بخش آرشیو چقدر است؟ من پاسخ دادم که نمیدانم چگونه میشود دست خط شخصیتهای برجسته نشر روی کتابها و یا اسناد و نامه ها و مکاتبات بزرگان شاغل در این انتشارات در دورههای مختلف و یا یادداشتهایی را که برای اهدای کتاب در صفحه اول آن مینوشتند، قیمت گذاری کرد؟ آنها جلساتی را برگزار کرده و گفتوگوهای بسیاری کردند اما در نهایت دیدند که نمیتوانند برآورد دقیقی از میزان خسارت حتی مادی در این حوزه مهم فرهنگی داشته باشند. مواردی اینچنین از مصیبتهای حوزه فرهنگ است.
به جای کتابخانه و آرشیو سالن کنفرانس راه اندازی شد
نادره رضایی در بخش دیگری از این گفتوگو به جانمایی محل موزه در ساختمان انتشارات علمی و فرهنگی اشاره کرد: طبقه منفی یک ساختمان اصلی به انباری تبدیل شده بود. ما این طبقه را کاملاً تخیله کردیم تا تبدیل به مخزن کتاب و مرکز اسناد فیزیکال و آرشیو دیداری و شنیداری شود. متاسفانه برای راه اندازی سالن کنفرانس مبلغ قابل توجهی از بودجه انتشارات هزینه شده بود که اکنون نیز از جمله مباحث مورد سوال بازرسی از مدیریت آن دوره است. در هر صورت به دلیل همین هزینه هنگفت ما نمیتوانستیم طبقه دوم را دوباره تبدیل به کتابخانه کنیم.
مدیر انتشارات علمی و فرهنگی ادامه داد: طبقه منفی یک تبدیل شد به مخزن و از همین نقطه کار جدی ما برای راه اندازی موزه و مرکز اسناد و احیای کتابخانه شروع شد. از همان ماههای اولیه حضورم جلسات هفتگی را آغاز کردیم و یک تیم ۶ نفره از همکاران با سابقه و همچنین همراه کردن همکاری که خود را بازنشسته کرده بود تشکیل دادیم. در این یک سال و چند ماه جلسات مرتبی برگزار شد و طی آن برنامهریزیهای لازم برای به انجام رساندن پروژه موزه و مرکز اسناد و احیای کتابخانه صورت گرفت. موجودی کتابخانه درآمد و کسریها از بازار تامین شد. همچنین اساتید بسیاری نیز به ما گفتند که اگر نسخه برخی از کتابها پیدا نشد، آنها حاضرند که نسخههای موجود از آن کتابها در کتابخانه شخصیشان را به کتابخانه و موزه علمی و فرهنگی اهدا کنند که جا دارد از همراهی خالصانه و بزرگ منشی و حمایت بی دریغ و اصیل شان سپاسگزاری کنم.
وی در ادامه با اشاره به این نکته که اگر ایده تشکیل موزه شکل نمیگرفت، اسناد انتشارات نابود میشدند، گفت: بسیاری از اسناد انتشارات علمی و فرهنگی بیش از ۶۰ سال قدمت دارند و البته که بیفکریها باعث شده بود تا به مرز نابودی و پودر شدن برسند. ما همه این اسناد را اسکن کردیم که اگر روزی نسخه کاغذی به مرور دچار مشکل شد، اسکن آنها باقی بماند. مجموعه برای نگهداری از اسناد با مرکز اسناد و کتابخانه ملی و متخصصان نگهداری اسناد وارد مشورت شد که در نهایت به امضای تفاهمنامه ای بین دومجموعه رسیدیم که رسانهها در جریان آنها قرار دارند. همچنین جلسهای نیز با حجتالاسلام والمسلمین رسول جعفریان، رئیس کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران داشتیم و موضوع تشکیل موزه و مرکز اسناد را با ایشان نیز در میان گذاشتیم که مورد استقبال قرار گرفت. در نهایت مقرر شد طی تفاهم نامه فیمابین دو مجموعه یک نسخه از اسناد را در اختیار کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران هم بگذاریم که این کار نیز صورت گرفت.
بخشی از اسناد را نتوانستیم احیا کنیم
رضایی در بخش دیگری از این گفتوگو به قابل احیا نبودن بخشی از اسنادی که در دوره مدیریت قبل به استخر مجموعه کتیبه منتقل شده بودند، اشاره کرد و ادامه داد: ما بدون اینکه عدد دقیقی از میزان اسناد را در اختیار داشته باشیم شروع به جمع آوری اسناد دورههای مختلف کردیم. اسناد به دست آمده دسته بندی و طبقه بندی شدند. بخشی از اسنادی که در استخر کتیبه نگهداری میشدند قابلیت احیا را نداشتند چون بر اثر برف و باران از بین رفته بودند. اما خوشبختانه پروندههای کتابها که در دو سه اتاق طبقه منفی یک روی هم تلنبار شده بود و نظمی نداشت، مرتب و دسته بندی شدند. میتوانم بگویم که در این شرایط کرونایی همکاران ما مجاهدت کردند و بیش از ۳۰۰ هزار سند از مکاتبات و موارد مرتبط به ۵۰۰۰ پروندههای کتاب در دورههای قبل و پس از انقلاب که کلاً ۶۷ سال را دربر میگرفت، طبقه بندی و دیجیتال شد.
وی افزود: همچنین قفسههای لازم برای اسناد و کتابها طراحی شد. برای طراحی ساختار موزه نیز با تعدادی از متخصصان و نخبگان این عرصه وارد مذاکره شدیم که در نهایت آقای رضا دبیری نژاد از موزه ملی ملک برای اجرای این پروژه انتخاب شدند. مخزن کتاب و اسناد و آرشیو دیداری و شنیداری اکنون طبقه منفی یک انتشارات است. ابتدا قصد ما این بود که این مخزن در طبقه همکف باشد، اما آقای دبیری نژاد و تیمشان پیشنهاد دادند که طبقه منفی یک برای نگهداری از اسناد جای بهتری است و بنابراین مخزن کتاب و اسناد و آرشیو دیداری و شنیداری در طبقه منفی یک نشر متمرکز و فضای موزه نیز در طبقه همکف فراهم شد.
خروجیهای کتابی مطالعات اسنادی انتشارات
وی همچنین به درخواستهای خود از شخصیتهای فرهنگی برجسته همکار انتشارات علمی و فرهنگی اشاره کرد: در دیدارها و همچنین نامهنگاریهایی که با بیش از ۲۰۰ نفر از بزرگان همکار انتشارات داشتم جریان تاسیس موزه و مرکز اسناد را با آنها در میان گذاشته و درخواست کردم تا هدیهای به موزه لطف بفرمایند. تعدادی از بزرگانی که با آنها نامهنگاری کرده بودیم با انتشارات تماس گرفتند و از چند و چون موزه پرسیدند و گزارشی از فعالیتهای ما خواستند و پس از شنیدن گزارش به مرور به موزه اشیا و اسنادی را اهدا کردند که دیدن این هدایا و اسناد نیز بسیار جذاب است. به هر حال ما شروع به تحلیل و خوانش اسناد کرده و همزمان با آن یکسری پروژه را تعریف کردیم تا این بازخوانی و مطالعات اسنادی خروجی کتابی هم داشته باشد.
رضایی اضافه کرد: برای یک بنگاه نشر مانند علمی و فرهنگی بدیهی است که یک کارنامه نشر داشته باشد. البته در دورههای مختلف مدیریتی کتابچههای از کارنامه نشر در همان دوره منتشر شده بود، اما کارنامه کلی این ۶۷ سال و انتشار قریب به پنج هزار عنوان کتاب به صورت مدون و یکجا وجود نداشت. هرچند این دردناک است اما دردناکتر از آن از بین رفتن فایلهای برخی از کتابهای مهم این انتشارات است. در هر صورت برنامهریزیها بر این شد که کارنامه نشر در این نزدیک به هفت دهه تولید شود، اما چون همه آثار وجود نداشت و کتابخانه به یغما رفته بود، ما ناچار شدیم به جستوجو در کتابخانه ملی بپردازیم و به سرچ در منابع دیگر هم اقدام کنیم.
مدیر انتشارات علمی و فرهنگی به ضعف آرشیوسازی منابع و اسناد در ایران نیز اشاره کرد و گفت: اصولاً بسیاری از مدیران اهل دردسر نیستند و حال چندانی برای کار کردن ندارند. به همین دلیل هم نسبت به مسئله آرشیو همیشه بیتفاوت بودهاند، که البته این را میتوان به فال نیک هم گرفت. در گفتوگو با مدیران انتشارات در دوران اصلاحات و برخی از اعضای هیات امنا و هیات مدیره در آن دوره، برایم مشخص شد که آنها هیچ اطلاعی از اسناد نداشتهاند، در صورتی که این اسناد از نظر فرهنگی و تاریخ فرهنگ معاصر ایران از اهمیت بسزایی برخوردارند.
وی افزود: جستوجوی در اسناد ما را به منابع مهمی هم رساند. به عنوان مثال فایلهای کمنظیری را در آرشیو دیداری و شنیداری پیدا کردیم که از جمله آنها میتوان به دورههای آموزشی دهه ۷۰ و پیشتر از آن اشاره کنم که با تدریس بزرگانی چون مرحوم سیدجعفر شهیدی، کامران فانی، بهاءالدین خرمشاهی و… برای افراد شاغل در انتشارات و حتی اعضای هیات مدیره برگزار شد. تمام فایلهای صوتی این دورهها وجود دارد. همچنین ما به عکسها و اسلایدهای بسیاری از پیش و پس از انقلاب رسیدیم که برخیشان توضیح چندانی به همراه ندارند، اما تاریخ این عکسها و اسلایدها اکثراً معلوم است و به نظر میرسد که این پروژه های عکاسی، فراتر از عکاسی برای کتابها از خوش ذوقیهای همایون صنعتی زاده بوده است. صنعتی زاده بجز عکاسی طبیعت از مناطق مختلف ایران نیز عکاسی کرده بود که همه آنها جذاب است و هنوز هم هیچ جایی این عکسها منتشر نشدهاند. اسلایدهایی هم وجود داشت که از بین نرفتن آنها تنها لطف خدا بوده، چرا که در شرایط غیر استاندارد و نامناسبی نگهداری میشدند.
تفاهمنامهای میان انتشارات علمی و فرهنگی و فیلمخانه ملی ایران
رضایی در بخش دیگری از این گفتوگو با اشاره به تفاهمنامه انتشارات علمی و فرهنگی و فیلمخانه ملی ایران اشاره کرد: در بخش دادههای دیداری (فیلم و ویدئو) و دادههای شنیداری (مصاحبهها و کلاسهای آموزشی) نیز گامهای مهمی برداشته شده و فهرست نویسی این آثار انجام شده است و فیلمهای موجود به دلیل فقدان تجهیزات نگهداری در انتشارات، طی توافق نامهای با فیلمخانه ملی ایران، ضمن دیجیتال سازی برای نگهداری در اختیار آنها قرار گرفت. کلیه مصاحبهها نیز به صورت مکتوب درآمده و کار ویرایش آنها به پایان رسیده است. این مصاحبهها در موضوعاتی چون تاریخچه انتشارات، نحوه آماده سازی آثار، معماری ساختمان کنونی انتشارات و استودیوهای صدا و راه اندازی چاپخانه تنظیم شده است. و همانطور که اشاره کردم شمار قابل توجهی فیلمهای آموزشی تدریس بزرگان تاریخ نشر در ایران در موضوعات ویرایش و کتاب سازی نیز موجود است که پس از ساماندهی در اختیار علاقهمندان قرار خواهد گرفت و انشاءالله فاز توسعهای این موزه و مرکز اسناد ادامه خواهد داشت.
رضایی گفت: در جلسات کاری به این نتیجه رسیدیم که ورق زدن جلد کتابهای منتشر شده در این ۶۷ سال، خود بهنوعی تاریخ نشر است. بر اساس همین تصمیم گرفتیم که طرح جلدها در یک مجموعه دوجلدی منتشر شود. این نیز از جمله کارهای سخت بود و صاحب نظران هم توضیحات و یادداشتهایی برای طرح جلدها ارائه داهاند که ابتدای کتاب منتشر شده است.
وی درباره کتاب مجموعه اسناد انتشارات علمی و فرهنگی نیز اشاره کرد: به دلیل اهمیت این کتاب تلاش شد تا مشاوران پروژه پژوهش و نگارش آن از میان بزرگان تاریخ تحولات صنعت نشر در ایران انتخاب شوند. خوشبختانه استاد عبدالحسین آذرنگ این مشاوره و نظارت را پذیرفت و دیگرانی چون علی دهباشی، سیروس پرهام و منوچهر انور نیز باوجود شرایط کرونایی به پیشرفت این پروژه بسیار یاری رساندند. پژوهشگر این کتاب معراج قنبری است و کتاب همزمان با روند پژوهش و نگارش ویراستاری هم شده و مجید کاشانی نیز مشغول طراحی و صفحه آرایی آن است. این کتاب که به صورت دورهای به اسناد و شخصیتها میپردازد انشاالله تا آخر خرداد نهایی خواهد شد.
شرح فعالیتهای زنان همکار با علمی و فرهنگی
مدیر انتشارات علمی و فرهنگی درباره دیگر کتابی که قرار است از نتیجه مطالعات اسنادی این انتشارات منتشر شود، گفت: هنگام کار روی اسناد و نگارش اسامی شخصیتهایی که با انتشارات همکاری میکردند ما به اسامی بیش از چهارصد زن رسیدیم. عمده این خانمها از نویسندگان، مترجمان و تصویرگران کتاب کودک هستند که با علمی و فرهنگی در دهههای اخیر همکاری داشتهاند، اما میان این عزیزان چهرهها و شخصیتهای نامداری هم به چشم میخوردند که یا کتابهایشان در مجموعه علمی و فرهنگی (بنگاه ترجمه و نشر کتاب و فرانکلین) منتشر شده و یا در شوراهای علمی حضور داشتهاند. به نظرم این موضوع جذاب آمد و ما پروژهای را هم درباره زنان «علمی و فرهنگی» آغاز کردیم. بیوگرافی شخصیتهای اثرگذار از این مجموعه آماده شده و با آن دسته از این بزرگان که در قید حیاتند گفتوگوهایی انجام شد و درباره برخی دیگر از آنها نیز تلاش شد تا با همکارانشان گفتوگو شود. این کتاب اکنون در دست تدوین مصاحبههایش است و شرایط کرونایی هم باعث شده تا کار به کندی پیش برود.
وی در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا در این پروژه به مرحوم بانو فرنگیس نمازی که همسر مرحوم زندهیاد فخرالدین شادمان بود و ترجمههای مهمی از جمله برخی از نمایشنامههای شکسپیر را با علمی و فرهنگی (ینگاه ترجمه و نشر کتاب) کار کرد، هم پرداخته شده است یا خیر؟» گفت: هرچند که کار سختی است، اما ما تلاش کرده و میکنیم تا به همه زنان همکار با علمی و فرهنگی بپردازیم. میزان پرداخت به این شخصیتها نیز بستگی به این دارد که در سندها چه مقدار اطلاعات وجود دارد. ما بر اساس سندها میدانیم که مرحوم سیمین دانشور هم علاوه بر ترجمه یک کتاب جیبی به اینجا رفت و آمد داشته است. حضور او به همراه جلال و حضورش در شوراهای علمی از دل اسناد درآمد و احتمالاً او از جمله ارزیابهای کتابها هم بوده است. مثل طاهره صفارزاه که عضو شورای علمی ما بودهاند و در اسناد موجود است و بنابراین به زندهیاد دانشور و صفارزاده نیز خواهیم پرداخت. برخی دیگر از این شخصیتها از جمله گلی امامی در انتشارات شغل تمام وقت داشتند. در نهایت باید اشاره کنم که برخی از چهرههای نامدار پس از انقلاب بنا به دلایلی و یا حتی خودخواسته از حضور در جریان اصلی فرهنگ ایران کنار رفتند و به همین دلیل نیز دسترسی به آنها بسیار سخت است.
اسناد انتشارات علمی و فرهنگی متعلق به همه مردم ایران است
بخش دیگری از گفتوگو با مدیر انتشارات علمی و فرهنگی به ضرورت دسترسی آسان پژوهشگران به اسناد تاریخی این انتشارات اختصاص داشت. وی در این باره اشاره کرد: حجم عمده اسناد و اسلایدها اسکن شدهاند و اصل اسلایدها نیز برای نگهداری به فیلمخانه ملی سپرده شدهاند. یک نسخه از مجموعه اسناد به کتابخانه ملی و یک نسخه هم به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ارسال شدهاند. به شخصه عقیده دارم که این اسناد متعلق به همه مردم ایران است و باید در دسترس آنها قرار گیرد.
وی درباره ملاحظاتی که پیرامون انتشار عموم برخی از اسناد وجود دارد این گونه توضیح داد: رضایی با اشاره به این نکته که نمیتوان اسناد انتشارات علمی و فرهنگی را سانسور کرد، گفت: ما نیاموختهایم که از این اندوختههای عظیم بیاموزیم. اهمیت سند بر ما روشن نیست، چنان که اهمیت تاریخ. ما بلدیم به گذشته افتخار کنیم، اما نیاموختهایم چگونه گذشته را به حال بیاوری. و چگونه گذشته را به آینده بسپریم و از دستاوردها و نقاط ضعف و مغفول مانده هر دوره بیاموزیم و برای ثبت تجربههای بهتر به کار بندیم. این اسناد در شرف نابودی قرار داشتند و اگر ایده تشکیل موزه شکل نمیگرفت، چه بسا که جملگی اسناد از بین میرفتند. به هر حال راه اندازی این موزه اتفاق کم نظیری است و هر نشری چنین امکان و ظرفیتی را ندارد و معدود ناشرانی نیز که چنین امکانی را نداشتند به دنبال این کار نرفتند. تنوع داشتههای علمی و فرهنگی اینجا معنادار و جذاب میشود. ما حتی بجز هدایای بزرگان یکسری وسایل با قدمت در طبقات و چاپخانه انتشارات داریم که بخشی از آنها نیز به موزه میروند.
پروژه تاریخ شفاهی انتشارات علمی و فرهنگی
مدیر انتشارات علمی و فرهنگی در بخش دیگری از این گفتوگو به طراحی پروژه تاریخ شفاهی انتشارات علمی و فرهنگی نیز اشاره کرد و ادامه داد: تاریخ شفاهی از دغدغههای جدی من است. و مذاکراتی هم در این خصوص انجام دادیم و امیدواریم با توجه به سخت بودن شرایط مالی و نبود منابع کافی با توجه حذف بودجهای دو دهه اخیر انتشارات بتوانیم در آیندهای نزدیک این پروژه را تعریف کرده و به انجام برسانیم.
وی همچنین با اشاره به این نکته که ویدیوهایی از خاطرات بزرگان فرهنگ از همکاری با انتشارات علمی و فرهنگی در مجموعه موجود است، گفت: در تلاشیم تا انتشارات را از وضعیت اقتصادی دوره قبل و حذف منابع بودجهای این دو دهه به یک ثبات مالی پایدار برسانیم و بتوانیم پروژه جذاب تاریخ شفاهی علمی و فرهنگی را آغاز کنیم. در این مدت ما به واسطه راه اندازی موزه ویدیوهایی را از آن دسته از بزرگان فرهنگ که انتشارات افتخار همکاری با آنها را داشته، تولید کردیم. هرچند که این بزرگان به دلیل شرایط کرونایی و عدم وجود تعاملات مطلوب به سختی اجازه دیدار میدادند. به عنوان مثال استاد سمیعی گیلانی مدتی طول کشید تا اجازه دیدار را دادند، اما آرام آرام فضای اعتماد حاکم شد. ایده راه اندازی موزه هم مورد استقبال این بزرگان قرار گرفت و به همین خاطر نیز حاضر به گفتوگوی تصویری شدند. کار گفتوگو با بزرگانی چون علی صدر، احمد سمیعی گیلانی، هرمز همایونپور، سیروس پرهام و… یا تمام شده و یا در حین انجام است. امیدوارم بتوانیم این کار را ادامه دهیم.
منبع خبر: خبرگزاری مهر
اخبار مرتبط: روایت تولد یک موزه/ تاریخی که سوخت، تاریخی که احیا شد
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران