۶ داستان مرموز و سرگرم‌کننده ژاپنی برای کسانی که دنبال هیجان هستند

۶ داستان مرموز و سرگرم‌کننده ژاپنی برای کسانی که دنبال هیجان هستند
باشگاه خبرنگاران

به گزارش حوزه میراث و گردشگری  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از ساوی توکیو، ژاپن یکی از بهترین و البته کمتر شناخته شده‌ترین داستان‌های مرتبط با ارواح را دارد و در کمال تعجب در مرکز بیشتر این داستان‌ها یک شخصیت زن وجود دارد.

در ژاپن قدیم، سامورایی‌ها یک بازی به نام «The Hyakumonogatari Kaidan» داشتند که به معنای «مجموعه صد‌ها داستان فراطبیعی» است. آن‌ها در کنار میزی دایره‌ای می‌نشستند که روی آن صد شمع قرار می‌دادند و هر بار کسی داستانی را تعریف می‌کرد. در ادامه یکی از این شمع‌ها خاموش می‌شد. وقتی آخرین داستان تعریف و آخرین شمع هم خاموش می‌شود، تاریکی اتاق را قرا می‌گیرد و یک روح ظاهر می‌شود.

بیشتر بخوانید

  • ۱۲ منظره زمستانی واقعی که به رویا شبیه هستند + تصاویر

از آنجایی که نمی‌توان  با همه آن صد داستان آشنا شوید، در اینجا می‌توانید چند مورد از بهترین‌های آن هار را بخوانید.

راز یاما-اوبا

ممکن است در ظاهر، یاما اوبا یک پیرزن بی آزار باشد، اما در واقع یک عجوزه کوهستانی است که گوشت انسان را مصرف می‌کند. یکی از قدیمی‌ترین داستان‌ها در مورد این افسانه در کتاب هزار داستان «کونجاکو مونوگاتاریشو» آورده شده که می‌گوید: روز و روزگاری یک کشیش بودایی گرفتار طوفان می‌شود، اما با خوش شانسی با اقامت در یک کومه قدیمی نجات پیدا می‌کند. پیرزنی او را به داخل دعوت و از او پذیرایی می‌کند، اما به او یک هشدار جدی می‌دهد. او می‌گوید: «اهمیت ندارد چه اتفاقی بی افتد، هرگز به اتاق پشتی نگاه نکن».

مرد نمی‌تواند بر حس کنجکاوی خود غلبه کند و این هشدار پیرزن را نادیده می‌گیرد. وقتی پیرزن برای جمع آوری هیزم خارج می‌شود او از لای در به اتاق نگاهی می‌اندازد و می‌بیند که اتاق پر از جسد‌های تکه تکه شده است. کشیش متوجه می‌شود که این پیرزن یک یاما اوباست و مسافران را با حیله به خانه خود می‌آورد و آن‌ها را تکه تکه می‌کند.

افسانه جوروگومو


جوروگومو، دیوی است که نیمی از آن زن و نیم دیگر عنکبوت است. او زمانی که می‌خواهد کسانی را برای خوردن شکار کند به زنی زیبا تغییر شکل می‌دهد. داستانی که از این افسانه گفته می‌شود به این شرح است: یک سامورایی جوان در خیابان زنی بخشنده را می‌بیند، اما بعد از مدتی متوجه می‌شود که او تغییر شکل داده و در واقع یک دیو است. سامورایی فورا با شمشیرش او را زخمی می‌کند، اما جوروگومو فرار می‌کند. وقتی سامورایی او را تعقیب می‌کند به یک خانه متروک می‌رسد که در آن اجساد زیادی وجود دارند و در کنار آن‌ها نیز یک عنکبوت بزرگ قرار گرفته که بر اثر آسیب شمشیر، کشته شده.

داستان اویوا

همه داستان‌ها خیالی و ساختگی نیستند و برخی هم ریشه در واقعیت دارند. مثل داستان اویوا که بر اساس رویدادی در قرن ۱۷ میلادی ساخته شده است. اویوا یک زن جوان بود که همسری سامورایی به نام لمون داشت. یک زن دیگر به نام اومه به این سامورایی علاقه‌مند بود و به همین دلیل تصمیم می‌گیرد با یک کِرِم سمی، صورت همسر سامورایی را به بدترین شکل ممکن دربیاورد. اویوا بعد از دیدن ظاهر ترسناکش خودش را می‌کشد و از آن زمان روح او مرد سامورایی را مورد آزار قرار می‌دهد.

یوکی-اونا یا زن برفی

یک روح یا یوکای در فولکلور ژاپن است. یوکی-اونا گاهی اوقات با یاما-اوبا (عجوزه کوهستان) اشتباه گرفته می‌شود، اما باید دانست که این دو با هم یکی نیستند. او معمولا جان انسانی‌هایی را که در سرزمین‌های یخی پرسه می‌زنند را می‌گیرد. داستانی در این باره می‌گوید که مرد جوانی در پی ساختن آینده اش از کوهستانی یخ زده عبور می‌کرده، اما اسیر یک طوفان برفی می‌شود و راه خود را گم می‌کند. او تا سر حد مرگ یخ می‌زند، اما یک یوکی-اونا، این مرد را پیدا می‌کند و از آنجایی که بسیار جوان بوده او را نجات می‌دهد.

او در ازای این لطف از این مرد می‌خواهد هیچگاه از ملاقاتشان به کسی چیزی نگوید. این مرد پس از ازدواجش، داستان نجات پیدا کردنش را برای همسرش تعریف می‌کند و قولش را می‌شکند. بعد از شکستن این قول به مرور صورت و بدن این مرد شروع به منجمد شدن می‌کند و می‌میرد.

روح اوکیکو

داستان این روح از این قرار است که زمانی دختری به نام اوکیکو در قلعه‌ای، خدمتکار یک سامورایی بوده است. یکی از وظایف اوکیکو این بود که از کلکسیون ظروف قیمتی این سامورایی محافظت کند، اما یک روز یکی از این ظرف‌ها کم می‌شود و مشخص نمی‌شود چه بلایی سر آن آمده. سامورایی نیز به همین دلیل او را به یک چاه می‌اندازد. اوکیکو می‌میرد، اما روحش آرامش ندارد. روح او هرشب از چاه بیرون می‌آید و ظرف‌ها را شمارش می‌کند. بعد از آنکه یک ظرف کم می‌آورد شروع به جیغ کشیدن می‌کند. این روندبرای مدت‌ها ادامه پیدا می‌کند تااینکه یک کشیش بودایی او را به آرامش می‌رساند.

سیاه مو

این داستان هزار ساله یکی از عجیب ترین داستان‌های ژاپنی در مورد ارواح است. یک سامورایی فقیر در شهر کیوتو به همراه همسرش زندگی می‌کرده.روزی یک فرد ثروتمند از سرزمینی دور از او دعوت می‌کند تا دست نشانده او باشد. این پیشنهاد فرصت خوبی بود و سامورایی چاره‌ای نداشت جز اینکه این پیشنهاد را قبول کند و همسرش را در فقر تنها بگذارد. سال‌ها بعد وقتی او خانه اش باز می‌گردد می‌بیند که بازسازی شده و همسرش نیز به او خوش آمد می‌گوید. او شب می‌خوابد و وقتی میانه شب بیدار می‌شود با استخوان‌های همسرش روبرو می‌شود. او در می‌یابد که همسرش سال گذشته با امید بازگشت او جان باخته است.

منبع: savvytokyo

انتهای پیام/

 

منبع خبر: باشگاه خبرنگاران

اخبار مرتبط: ۶ داستان مرموز و سرگرم‌کننده ژاپنی برای کسانی که دنبال هیجان هستند