آیا خمینی مرده است؟
سیدکمال موسوی
نیچه در چنین گفت زرتشت نقل می کند که روزی زرتشت از کوه وارد شهر شد و در میدان شهر به بالای بلندی رفت و خطاب به مردم گفت خدا مرده است! شما خدا را کشته اید و چون قاتلان تنها خواهید ماند.
این جمله نیچه در مورد این روزهای جمهوری اسلامی صدق میکند
تمام تلاش های مسئولان فعلی جمهوری اسلامی در سالهای اخیر به نابودی میراث امام خمینی در تمام ابعاد آن اعم از اقتصادی اجتماعی فرهنگی و سیاسی معطوف بوده است .
اما آیا این مساله امری جدید است یا ریشه در گذشته دارد؟
واقعیت امر این است که از همان ابتدا ردای ولایت بر قامت اقای خامنه ای بسیار گشاد و ناساز بود و ایشان نه از نطر فقهی و نه فلسفی و اندیشه ای در اندازه رهبری جامعه نبود و اگر ایشان به قدرت رسیدند به دلیل فقدان نیروهای موثر و نیز حذف رهبران بنیادگذار جمهوری اسلامی از جمله مرحوم شهید مطهری و مرحوم شهید بهشتی و مرحوم آیت الله منتظری بود. کوتاهی قامت رهبری کنونی در برابر بلندی قامت مرحوم آیت الله خمینی مساله ای غیر قابل انکار بود و ایشان تا امروز در سایه میراث فکری امام خمینی و نیز مرحوم مطهری و مرحوم بهشتی قرار داشته و دارد .
این امر موجب شد که برای خروج از سلطه کاریزماتیک امام خمینی، آقای خامنه ای به حذف تمامی میراث فکری و سیاسی خمینی همت بگمارد اما انگار قدرت مطلقه و استبدادی نتیجه خود را بر حسن و جان و ذهن رهبری کنونی گذاشته است بطوریکه با از دست دادن قوه ادراکه سیاسی و اجتماعی نمی داند بفهمد که نابودی میراث خمینی در حقیقت نابودی و مرگ خود ایشان و بالتبع تنها ماندن خود ایشان است.
به نابودی میراث خمینی و مرگ خمینی می توان دو نوع نگاه داشت
یک نگاه خوشبینانه و دیگر تفسیری غمگینانه.
آقای خامنه ای نگاه اول را اخذ کرده است. یعنی ایشان مسرور و شادمان ازحذف تمامی آثار و افکار اندیشه های خمینی و یاران خمینی در ساحت های مختلف اجتماع است.
این مساله مستبد را سر ذوق می آورد برای اینکه به زعم خودش می تواند از سلطه کاریزماتیک ایت الله خمینی و آثار فکری بنیاد گذاران فکری انقلاب خارج شود .
اما آیا این امر ممکن و میسر خواهد بود به نظر پاسخ منفی است.
حذف فکر و اندیشه امری ناممکن است و به محاق رفتن اندیشه با حذف تفاوت دارد.
اما نگاه غمگینانه به مرگ خمینی می تواند نشان دهنده نگرانی هواداران اندیشه جمهوریت و اسلام دموکراتیک باشد.
اسلامی که بنیان خود را بر رای و حمایت مردمی نهاده بود و مشروعیت خود را از آرا و اندیشه های بنیانگذاران خود مانند مرحوم شهید مطهری و مرحوم شهید بهشتی اخذ کرده بود.
نگارنده معتقد است که مرگ خمینی از سال ها قبل آغاز شده بود زمانی که مطهری ها و بهشتی ها ترور و از صحنه سیاست و فکر سیاسی حذف شدند
در سالهای ابتدایی رهبری به قدرت رسیدن آقای خامنه ای تلاشهای زیادی توسط افرادی که توسط آقای خامنهای به مسئولیتهای مختلف از جمله ائمه جمعه گماشته شده بودند به انحای مختلف برای حذف اندیشه و فکر و حضور اندیشه ها مرحوم آیت الله خمینی و مرحوم مطهری و بهشتی انجام پذیرفت.
از جمله امام جمعه مشهد که جمله معروفی دارد که خدا رحم کرد بهشتی شهید شد وگرنه اسلام لیبرال آمریکایی بر ایران حاکم می شد؛فردی که خود از بنیانگداران حزب خلق مسلمان بود و به همین دلیل از مشهد فراری شده بود و توسط اقای خامنه ای بر منصب امامت گماشته شد.
باید توجه داشت که مبارزه با اندیشه های دموکراتیک و تساهل گرا در جمهوری اسلامی بعد از به قدرت رسیدن آقای خامنه ای آغاز شده بود.
آقای خامنه ای برای رسیدن به این مرحله کنونی یعنی حذف خمینی از ساحت اجتماع ابتدا تلاش کرد تا افرادی مانند مطهری و بهشتی را از جامعه حذف نماید. اگر توجه داشته باشید در سال های اخیر هیچ نام و یادی از مطهری و بهشتی و مفتح و امثال اینها نیست برای اینکه آقای خامنه ای با بودن این ها در حاشیه قرار می گیرد و نمی تواند در حوزه های مختلف خود را مطرح نماید.
بنابراین بهترین کار از دیدگاه ایشان و اطرافیان شان حذف بزرگان بنیاد گذار است. اما اقای خامنهای علی رغم تلاش های گوناگونی که انجام داد موفق نشد که خود را بر سر بنشاند زیرا از نظر فکری و اندیشهای بسیار دور از توان رویارویی با بنیاد گذاران انقلاب اسلامی بود. به همین جهت پروژه دومی را آغاز کردند پروژه ای که خود را متعهد به حذف خمینی از کلیه ساحت های اجتماع میدید. اگر خمینی حذف میشد بالتبع خمینی بقیه هم از صحنه کنار میرفتند. بنابراین کلید حذف خمینی از دهه قبل زده شد و دیگر سخنی از خمینی در رسانه های دولتی و حکومتی موجود نبود، برای اینکه خمینی مانع بزرگی در دیده شدن آقای خامنهای بود.
آقای خمینی از جمله رهبران کاریزماتیکی بود که با مرگ خود نه تنها سلطه کاریزماتیکش کاهش پیدا نکرد بلکه روز به روز هم گسترش پیدا میکرد و این برای فردی که به ناحق در منصب رهبری قرار گرفته بود سخت می آمد، برای این که همیشه رهبر در سایه بود نه واقعی. بنابراین تلاشهای زیادی انجام گرفت تا این رهبر در سایه بتواند خود را از از سایه مرحوم امام خمینی خارج کند این مسئله خودرو در وجوه مختلف آشکار کرد ابتدا تصاویر خمینی از بسیاری مراکز و خیابان ها حذف شد برای این که با بودن تصویر خمینی به عنوان یک امر نشانه ای ای وجود خامنهای را نادیده می گرفت.
نوشتنکتاب شرح اسم در حقیقت تلاش نافرجامی برای خروج خامنه ای از سایه بود. اما سرکنگبین صفرا فزود.
عنوان کتاب خود مشکل بزرگی در اذهان مومنان به دین ایجاد کرد زیرا اسم خدا بود و در متون دینی ادیان توحیدی خدا کلمه و اسم بود.
خدا انگاری خامنه ای در عنوان کتاب شرح زندگانی اش نشان داد که ایشان تمام تلاشهای خود بر آب رفته می بیند.
این اتفاق موجب کینه و تنفر شدید آقای خامنه ای از مرحوم آیت الله خمینی و بنیاد گذاران فکری انقلاب شد.
ادبیات فحاشانه آقای خامنه ای در سخنرانی های مختلف به افراد و بزرگان انقلاب نشان دهنده تنهایی قاتل است. توهین مکرر به مرحوم منتظری و ادبیات هتاکانه نشانه پریشان حالی قاتل است.
کسی که دیگری را می کشد به ناچار مانند قاتلان تنها خواهد ماند و آقای خامنه ای علیرغم قتل رهبران فکری انقلاب امروز تنهاترین رهبر جهان است.
مستبد همیشه تنها است و قاتل تنهاتر.
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: آیا خمینی مرده است؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران