همهچیز درباره یوهوآ نویسندهای که در کودکی عاشق سردخانه اموات شد
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: پانزدهمینقسمت از پرونده «ادبیات چین» به معرفی یکی دیگر از نویسندگان اینکشور اختصاص دارد. نویسنده موردنظر یو هوآ است و مطلب معرفی او توسط غزل امینی دانشجوی زبان و ادبیات چینی دانشگاه تهران نوشته شده که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
یو هوآ کودکی جالبی داشته و در بزرگسالی هم مدتی بین نویسندگی و پزشکی سرگردان بوده است.
در ادامه مشروح مقاله معرفی ایننویسنده را میخوانیم؛
درباره یوهوآ
یوهوآ (به چینی 余华Yú Huá) در ۳ آوریل ۱۹۶۰ در شهر هانجو، مرکز استان جه جیانگ، چین متولد شد. هنگامی که ۳ ساله بود، با پدر و مادرش به شهرستانِهای یَن، واقع در شمال شرق استان جهجیانگ نقل مکان کرد. او دوره ابتدایی و راهنمایی را در شهرستانهای یان به پایان رساند و ۵ سال بهعنوان دندانپزشک کار کرد. وی نوشتن را از سال ۱۹۸۳ آغاز کرد. «سفر دور و دراز در هجده سالگی»[۱]، اثری بود که او را در عرصه نویسندگی نامدار کرد.
اصلیترین آثار او شامل«فریاد در میانه نم نم باران»[۲] ، «خون فروش»[۳] ، «زیستن»[۴] ،«داداش»[۵] است. از میان این آثار، «خون فروش»و «زیستن» بهعنوان «ده اثر تاثیرگذار دهه۹۰» توسط صدها منتقد و ویراستار چینی و خارجی انتخاب شده است. رمان «برادر» نیز توسط «روزنامه تایمز» سوئیس بهعنوان یکی از ۱۵ رمان مهم جهان طی سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ انتخاب شده است؛ او همچنین مقاله ها و نقدهای فراوانی نوشته و اکنون در شهر پکن زندگی می کند و به نویسندگی حرفه ای مشغول است.
پدر و مادر ایننویسنده شهیر چینی از کودکی به کار پزشکی مشغول بودهاند؛ پدرش سابقاً در یک مرکز کنترل اپیدمی شهر هانگجو بهعنوان پزشک مشغول به کار بوده اما به گفته نویسنده، تنها شش کلاس شامل سه سال دبستان و سه سال دانشگاه داشته است. در اینمیان او در مرکز درمانی ارتش مشغول به کار شده و به شغل پزشکی ادامه میدهد. او بعدها، برای رسیدن به رویای خود یعنی جراح شدن، خانواده را ترک کرده و در بیمارستانی در های یَن مشغول به کار میشود.
یو هوآ در کودکی شخصیتی بسیار آرام و مطیعی داشته و با وجود اینکه خاطره شاخصی از محل زندگیاش در هانجو ندارد اما همچنان معتقد است تصاویری که مادرش از این شهر توریستی چین در ذهن او و برادرش به تصویر کشیده، یکی از زیباترین خاطرات و تصورات او در دوران کودکی بوده است. پس از نقل مکان به های ین، یوهوآ وخانوادهاش ابتدا در کوچهای نزدیک به بیمارستان محل کار خانواده ساکن میشوند.
محل سکونت یوهوآ در شهرستان های ین
به شیوه دیگر والدین چینی، پدر و مادر یوهوآ در دوران کودکیاش، بهواسطه مشغله شدید کاری، زمان کمی را صرف بودن در کنار فرزندانشان میکردند و به گفته نویسنده، او بیشتر مواقع در خانه با برادرش تنها بوده و خیلی کم خانواده را در کنار هم میدیده است. مادر او از صبح تا عصر و پدرش بهصورت تمام وقت در بیمارستان کار میکرده و حتی زمانی که خانواده فرصت در کنار هم بودن را داشتهاند نیز پدر ممکن بود بهدلیل موارد اورژانسی دوباره به بیمارستان بازگردد.
بیمارستان و سردخانه، محیط آشنای کودکی نویسنده
یوهوآ با محیط بیمارستان کاملا آشنا بود و با بوی الکل ضدعفونی بیمارستان یا باندهای خونی سطل زباله بیمارستان عجین شده بود. برای او کاملاً عادی بود که به بیمارستان سر بزند و پدرش را با روپوش خونی و ماسک آویزان درحالیکه از اتاق عمل خارج میشود، ببیند.
زمانی که یوهوآ در سال چهارم دبستان تحصیل میکرد، خانوادهاش به داخل خوابگاه بیمارستان نقل مکان میکنند؛ خوابگاه محل سکونتشان، مکانی نزدیک سردخانه بیمارستان بوده و به گفته خود یوهوآ، این برایش عادی شده بود که هر روز صدای گریه و فریاد کسانی را بشنود که بر درگاه سردخانه برای عزیز از دست رفتهشان سوگواری میکنند.
خود یوهوآ درمورد تجربیاتش در آن دوره می گوید: «چندین بار از سر کنجکاوی به داخل سردخانه سرک کشیدم تا جنازهای را از نزدیک ببینم ، اما متاسفانه تنها چیزی که دیدم، جنازهای پیچیدهشده لای پارچه بود. یک بار اما توانستم دستی که از لای پارچه بیرون زده بود را ببینم، آن دست خیلی لاغر بود و کمی خمیده و رنگش بهنظر خاکستری سفید و سبز بود. در گرمترین روزهای تابستان دوست داشتم در سردخانه تنها باشم. در گرمای شرجی و شدید جنوب چین، تخت سیمانی سردخانه بسیار خنک و متبوع بود. سردخانهای که در حافظه من بوده همیشه صاف و بی عیب و نقص است، جای جای آن با درختان بلند احاطه شده و در داخلش، پنجرهای وجود داشت که همیشه باز بود ودرختان شاخ و برگهایشان را به سمت داخل میگستراندند.»
لو شون بزرگ،[۶] نویسنده منفور یوهوآ
زمانی که یوهوآ هنوز به مدرسه می رفت، به دلیل اینکه در مقطع دبستان و راهنمایی مجبور به خواندن آثار لو شون (پدر ادبیات معاصر و از روشنفکران شاخص کشور چین) بودند، تنفر شدیدی نسبت به این نویسنده و آثار او داشته است. اما بعدها ایناحساس تنفر تبدیل به علاقه فراوان نسبت به این نویسنده میشود. او دراین باره میگوید:
«من فکر میکنم لوشون به کودکان تعلق ندارد بلکه برای خوانندگان بالغ و بزرگسال است؛ در عین حال فکر می کنم برخورد و تعامل واقعی بین خواننده و نویسنده نیازمند زمان و شرایطی مناسب است.
پس از انقلاب فرهنگی، من آثار بسیاری از نویسندگان دیگر را خواندم، هم آثار بزرگ و هم متوسط، اما هرگاه که آثاری از یک نویسنده خاص را میخواندم بلافاصله احساس بیحوصلگی میکردم و کتاب را کنار میگذاشتم و به خودم اجازه میدادم تا از این فرد متنفر باشم. اما واقعیت این بود که طی انقلاب فرهنگی من نمیتوانستم آثار لوشون را کنار بگذارم و مجبور بودم آنها را بارها و بارها بخوانم. بنابراین، لوشون تنها نویسندهای بود که در طول عمرم از او بدم می آمد.»
پزشک یا نویسنده؟
پس از پایان تحصیلات متوسطه، یوهوآ وارد یک مرکز بهداشت و درمان می شود و در رشته دندان پزشکی تحصیل میکند و در این دوره است که بهطور واقعی و جدی نویسندگی را شروع میکند. ورود به مرکز درمان و تحصیل در رشته دندان پزشکی برنامهای بود که پدر یوهوآ برای او درنظر داشته چرا که امیدوار بود تمام اعضای خانواده حرفه پزشکی را تا آخر عمر ادامه دهند. پس از یک سال تحصیل در رشته دندان پزشکی، یوهوآ احساس بدی نسبت به این رشته پیدا میکند.
- «من به مدت یک سال در دانشکده بهداشت و درمان تحصیل کردم. اینسال برای من بسیار ناراحت کننده بود. مخصوصاً در درس فیزیولوژی. باید وضعیت عضلات، اعصاب و اندامهای بدن را حفظ میکردیم. مطالعه بسیار سخت باعث شده بود من از کاری که میکردم بیزار باشم. آنچه من دوست داشتم کاری نسبتاً آزاد بود که در آن میتوانستم قوه تخیلم را به کار بیندازم، اما راستش، من هرگز به یک پزشک واقعی تبدیل نشدم، یعنی پزشکی با عنوان حرفهای. وقتی پزشک باشی، یک همان یک است و دو همان دو و من آدم این کار نبودم.
نکته دیگر اینکه سازگاری با روز کاری هشت ساعته برای من دشوار بود اینکه به موقع به محل کار خود بروم و به موقع کار را ترک کنم، برای من بسیار ناراحت کننده بود. بنابراین انگیزه من در اوایل نویسندگی تا حد زیادی خلاصشدن از محیط اطرافم بود. در آن زمان بزرگترین آرزوی من این بود که بتوانم وارد فرهنگسرای شهرستانمان شوم؛ میدیدم که بیشتر افراد در فرهنگسرا با خیالی آسوده و با آرامش قدم میزنند و احساس میکردم کار آنها برای من بسیار مناسب باشد. بنابراین من شروع به نوشتن کردم و در این کار هم بسیار سخت کوش بودم.»
پس از پنج سال تحصیل در رشته دندان پزشکی، یوهوآ در نهایت اینرشته را رها کرده و عضو فرهنگسرای شهرستان شان میشود.
بعدها او به جیا شینگ[۷] و در نهایت به پکن نقل مکان میکند. هر چند که آثار او هنوز هم از حال و هوای شهر های ین دور نشده است.
قلم و سبک نوشتار
رمانهای یوهوآ را به لحاظ سبک نوشتار میتوان به دو دوره اصلی تقسیم کرد: دوره نخست: دهه ۸۰ قرن بیستم. در این دوره، یوهوآ مجموعهای از آثار با مضامین خشونت آمیز، خون آلود و مرگ و میر را منتشر کرده که از میان آن ها می توان به رمان کوتاه «سفر دور و دراز در هجده سالگی» اشاره کرد. آثار او در این دوره بهطور کلی به خوی پلید انسان و سیاهی و تاریکی جهان اشاره دارد. «خشونت» کلیدواژه اصلی و محور کلی آثار یوهوآ در این دوران است. و دوره دوم: دهه ۹۰ قرن بیستم. در این دوره، آثار یوهوآ به مرحلهای جدید از نویسندگی می رسد. در این ایام او شروع به نوشتن شرح حال و عواطف قشر ضعیف جامعه کرده و دردها و رنجهای آنان را به تصویر میکشد. در این دوره آثاری مانند «زیستن» ، «خون فروش»، «برادر» و دیگر رمانهای بلند او خلق می شوند.
در ایندوره علاوه بر محتوا، سبک نوشتار یوهوآ نیز تغییرات چشمگیری می کند. با وجود اینکه عناصر خشم و خون و خونریزی همچنان در فضای داستانهای او به چشم میخورد اما محتوای داستانهایش همزمان با قدرت هر چه تمامتر حس عطوفت، خوش قلبی و مهربانی میان افراد و شخصیتها را نیز به تصویر میکشد. بهعنوان مثال در رمان «زیستن»، ما شاهد داستان زندگی فردی با نام «فو گویی» و روایت زندگی او که چگونه از پسر نازپروردهی مردی ثروتمند به کشاورزی ساده و مهربان تبدیل میشود هستیم.
فو گویی پس از هدر دادن ثروت خانواده خود در قمارخانه ها و فاحشهخانهها، اکنون بسیار پشیمان شده و تصمیم گرفته که به کار زراعت روی آورد. او توسط ارتش ملیگرا مجبور میشود خانوادهاش را رها کند و شاهد ترسها و رنجهای به وجود آمده در جنگ داخلی چین باشد. فو گویی سالها بعد به خانه بازمی گردد اما متوجه میشود دنیایی که زمانی میشناخت، اکنون تغییرات زیادی کرده است.
مصائب و مشکلات فو گویی در رمان زیستن، بازتاب مشکلات جامعه قرن بیستم و مردمان چین است. مثبت اندیشی فو گویی در مواجه با سختیها، همان شجاعت و استواری مردم عادی چین در جهان واقعی است. یو هوآ میگوید: «این همان موج عظیمی است که پس از درک تمامی وقایع اتفاق میافتد، همان یکی دیدن خوبیها و پلیدیهاست، همان همدلانه نگریستن به جهان است.»
رمانهای یو هوآ، به جنبههای خاص زندگی نفوذ میکند و ذات درونی و عمیق انسان را بیرون میکشد. سبک روایات او هوشیارانه و بسیار بیباک است و شاه کلید اصلی روایات او «چگونگی رویارویی با واقعیات زندگی» است.
«آثار دیگر، میکوشند تا خود را به واقعیت نزدیکتر سازند. اما آنچه که من بهعنوان واقعیت قبول دارم، از آن نوع واقعیتهای مرسوم زندگی نیست. من معتقدم زندگی در واقع حقیقی نیست. زندگی آمیختهای از حقایق و مجازهاست. آمیختهای از چیزهای ساختگی و تقلبی که به جای جنس اصلی و حقیقی به ما قالب میکنند.»
به همین علت، او منطق سنتی درمورد زندگی را در هم میشکند و فضاهای تخیلی ادبی جدیدی را در رمانهایش جایگزین آنها میکند.
رمانهای یو هوآ در عین حال دارای عناصر حکایتگونه عمیق و غنی و سرشار از تمثیلها و استعارههای بیشمار است. یوهوآ با شیوهای روایتگونه، به جستجوی تاریخ جامعه چین و زندگی روزمره مردم عادی می پردازد و در نوشتههایش جهانی خلاف قواعد عادی را به نمایش میگذارد؛ از دریچه عناصر کوچک، عناصر بزرگ را میبیند و با زبانی ساده، به شرح داستانی میپردازد که قلب انسان را به لرزه درمیآورد و دانش و درک خود را نسبت جامعه و زندگی به نمایش میگذارد.
یوهوآ در سبک نوشتاری خود پیرو شیوه «نوشتار صفر درجه» است. «نوشتار صفر درجه» همان شرح وقایع بدون دخالت دادن احساسات شخصی خود است. یوهوآ در آثار خود با قلمی سرد به شرح زندگی شخص و سرنوشت او می پردازد. در این حالت نویسندهای که با هویت راوی در داستان حضور دارد، موضع خود را بهعنوان شخصی خارج از گود حفظ میکند و فقط به دید عینی به شرح زندگی شخصیتهای داستان، مصائب و تنهایی و بیکسی آنها میپردازد.
به تصویر کشیدن خشونت و سردی رفتار شخصیتها به هنگام مرگ، از ویژگیهای سبک نوشتار یوهوآ به شمار میآید. اما این سردی و عینی بودن هیچ گاه مطلق نیست. این به نوع خود گونه ای از رفتار تلقی می شود که با قلمی سرد و با دید عینی، مصائب و بیچارگی مردم و پوچی زندگی را به نمایش می گذارد. قلم سرد نویسنده با داستان های بیرحمانه، تضاد بزرگی در اثر ایجاد می کند و در عین حال نتایجی زیبا و خاص را در اثر به ارمغان میآورد.
افتخارات و جوایز
آثار یوهوآ به انگلیسی و بیش از ۲۰ زبان دیگر ترجمه شده است. در حال حاضر رمانهای «خون فروش» و «زیستن» او به زبان فارسی ترجمه و منتشر شدهاند.
از دیگر جوایز یو هوآ میتوان به جایزه ادبیات GRINZANE CAVOUR ایتالیا (۱۹۹۸) ، مدال شوالیه ادبیات و هنر فرانسه CHEVALIER DE L ’ORDRE DES ARTS ET DES LETTRES (۲۰۰۴) و اولین جوایز ویژه کتاب چین (۲۰۰۵) Special Book Awards of China(۲۰۰۵)اشاره کرد.
*******
[۱] چینی :《十八岁出门远行》Shíbā Suì Chūmén Yuǎnxíng؛ انگلیسی : On the Road at Eighteen
[۲] چینی: 《在细雨中呼喊》Zài xì yǔ zhōng hūhǎn؛انگلیسی: Cries in the Drizzle
[۳] چینی: 《许三观卖血记》Xǔ sān guān mài xuè jì؛انگلیسی: Chronicle of a Blood Merchant
[۴] چینی: 《活着》Huózhe؛انگلیسی:To live
[۵] چینی: 《兄弟》Xiōngdì؛انگلیسی:Brother
[۶] چینی:鲁迅Lǔxùn، نام مستعار ژو شو رِن ؛ چینی:周树人Zhōu Shùrén، نویسنده،ویراستار،مترجم،منتقد،مقاله نویس و شاعر. پدر ادبیات مدرن چین و نماینده نویسندگان چپ گرا در دهه ۱۹۳۰ در شانگهای.
[۷] چینی: 嘉兴Jiāxìng، نام شهری واقع در شمال شرقی استان جه جیانگ
منبع خبر: خبرگزاری مهر
اخبار مرتبط: همهچیز درباره یوهوآ نویسندهای که در کودکی عاشق سردخانه اموات شد
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران