کردستان: حال و هوای انتخابات شوراهای شهرها – ترفندها برای جلب مشارکت

کردستان: حال و هوای انتخابات شوراهای شهرها – ترفندها برای جلب مشارکت
رادیو زمانه

کمتر از یک هفته مانده به انتخاباتِ ریاست جمهوری و شورای شهر، فضای شهرهای کردستان تا حدی توسطِ پوسترها و بَنِرهای تبلیغاتی نامزدهای تأییدشده شورای شهر احاطه شده است. اما خبرِ چندانی از تبلیغاتِ نامزدهای ریاست جمهوری نیست. انگار که خودِ نامزدها دریافته‌اند که زیاد نباید روی کردستان برای رأی حساب باز کنند. اما به هر حال خودِ نمایشِ مشارکت و رفتن به پای صندوقِ رأی در مجموع برای بدنه نظام اهمیت بیشتری دارد تا «انتخاب». گمان می‌رود این امکان را همزمانی انتخابات شورای شهر و ریاست جمهوری تا حدودی فراهم کرده باشد.

خبرگزاری مهر، ۲۶ فروردین: «رئیس ستاد انتخابات کردستان خبر داد؛ تأیید صلاحیت ۹۳درصد داوطلبان انتخابات شوراهای شهر در کردستان − به گفته محمد ابراهیم زارعی مراحل قانونی انتخابات ششمین دوره شوراهای شهرها در استان کردستان با حضور هزار و ۴۷ نفر شامل ۹۲۲ مرد و ۱۲۵ زن در جریان است. وی افزود: برای ششمین دوره انتخابات شوراهای شهرها، در شهرهای شهرستان‌سنندج ۲۰۷ نفر، سقز ۱۲۵ نفر، بانه ۸۲ نفر، بیجار ۱۵۷ نفر، دهگلان ۳۴ نفر، دیواندره ۸۸ نفر، سروآباد ۳۶ نفر، قروه ۱۱۵ نفر، کامیاران ۶۲ نفر و مریوان ۱۴۱ نفر ثبت نام کرده‌اند.». عکس: سنندج، در حال نصب بنرهای تبلیغاتی

ترفندِ طایفه‌گرایی و نمایش انتخابات

حکومت ولایی به منظورِ نمایشِ جمهوریت و مشروعیت بخشیدن به خود در کردستان، تقریباً هر کسی را که برای نامزدی شورای شهر درخواست کند تأیید صلاحیت می‌کند. برخلافِ سخت‌گیری‌ها و پرسش و پاسخ‌های عقیدتی و سیاسی سال‌ها پیش، حداقل در دو دوره اخیر بسیار کم پیش آمده که کسی رد صلاحیت شود و تأیید نشود. هدف از این کار هم کاملاً مشخص است. کشاندنِ تعداد بیشتری از افراد به پای صندوق‌های رأی. داستان از این قرار است: نظام به خوبی می‌داند که ساختارِ اجتماعی کردستان، ساختاری خویشاوندمحور و زیر سیطره مناسباتِ خانوادگی و تعلقاتِ گروهی است. پس هر نامزدی که برای شورای شهر تأیید شود یک گروه خویشاوندی را پشت سر خود دارد که بالقوه و صرفِ‌نظر از صلاحیت داشتن یا تخصص داشتن حامیانِ او هستند و به احتمالِ بسیار زیاد به او رأی می‌دهند.

البته در این میان امیدها به آینده شورا و سوء استفاده از قدرت سازمانی آن برای کارهای غیرقانونی و زمین‌خواریِ بسازبفروش‌ها و دلال‌ها بی‌ تأثیر نیست. اما همواره نامزدهای شورای شهر روی پشتیبانی خویشاوندی و تعلقاتِ محله‌ای و هویتی بیشتر حساب باز کرده‌اند. نظامِ سیاسی ایران هم به همین منظور، سعی می‌کند کمترین سخت‌گیری را داشته باشد تا تعداد بیشتری را به حضور در انتخابات تشویق کند. طبق آمارهای ستاد انتخابات کردستان، برای ششمین دوره انتخابات شوراهای شهرها، در شهرهای شهرستان‌سنندج ۲۰۷ نفر، سقز ۱۲۵ نفر، بانه ۸۲ نفر، بیجار ۱۵۷ نفر، دهگلان ۳۴ نفر، دیواندره ۸۸ نفر، سروآباد ۳۶ نفر، قروه ۱۱۵ نفر، کامیاران ۶۲ نفر و مریوان ۱۴۱ نفر ثبت نام کرده‌اند که ۹۳ درصد آن‌ها تأیید صلاحیت شده‌اند.

ساختارِ اجتماعی شهرهای کردستان هم به نسبتِ شهرهای بزرگ، هنوز زیر سایه همین تعلقات خویشاوندی است که انتخابات شورای شهر را از عرصه‌ای برای انتخابِ شایستگان و مدیرانِ لایق به میدانی برای کمک به خویشاوندان و دوستان تبدیل کرده تا به هر ترتیب به یک کُرسی هر چند با قدرت و اختیاراتِ کم دست یابند.

بساطِ چایی و شربت در یکی از ستادهای تبلیغاتی شورای شهر مریوان

میدانِ خالی

یکی دیگر از دلایلی هم که موجب شده جمهوری اسلامی دیگر وسوسه چندانی در بررسی صلاحیت شوراهای شهر به خرج ندهد، این مسئله است که شوراها دیگر در عمل قدرتِ رسمی چندانی ندارند و اتفاقاً نامزدها بیشتر برای قدرتِ غیرقانونی و غیررسمی حضور در شورا است که دست و پا می‌زنند. شوراها تبدیل شده‌اند به امکانی برای آن‌هایی که می‌خواهند از این راه نانی به کَف آورند و وارد شبکه‌ای از تعاملاتِ شبه‌مافیایی برای منفعتِ شخصی شوند، آن هم به قیمت بازی کردن با «شهر» و امورِ شهری که زندگیِ بیشتر شهروندان در آن در جریان است.

از سویی دیگر، اکنون دیگر هیچ گزینه جدی و هیچ متخصص و اهلِ کاری خود را برای شورای شهر کاندید نمی‌کند. هر آن‌کَس که اندک سواد، وجدان و آگاهی و اخلاقی در خود بیابد به خوبی می‌داند که از «شورا» نامی بیش نمانده و به هیچ وجه جایگاهِ نمایندگان واقعی مردمی برای اداره بهتر شهر نیست. این‌گونه است که اهلِ کار و شایسته‌های واقعی از این عرصه کنار کشیده‌اند و راه برای منفعت‌پرستان و آن‌هایی که به فکرِ دستیابی به پول و جایگاه به هر قیمتی هستند باز شده است. زمانی هم که میدانِ انتخابات شورای شهر این‌گونه چیده شده باشد، هیچ گزینه جدی که فردا روز بخواهد برای مدیرانِ میانی و بالایی حاکمیت دردسری ایجاد کند وجود نخواهد داشت. پس از منظر بررسی‌کننده‌های صلاحیت‌ها چه بهتر که همه تأیید شوند و هرکدام از آن‌ها یک طایفه یا محله و یا روستا را به پای صندوق‌های رأی بکشانند.

آزادیِ نسبیِ موقت در تبلیغ

جمهوری اسلامی برای چنین هدفی، ترجیح می‌دهد در طولِ دوره‌های تبلیغاتی قبل از انتخابات اندکی از فشارهای ایدئولوژیکِ خود بکاهد و کارها و تصاویر و جمله‌هایی را ندیده و نشنیده فرض کند. برای نمونه تصویرِ بَنِرهای تبلیغاتی‌ کاندیداهای زن در سطحِ شهرهای کردستان، شباهتِ چندانی به الگویِ زنِ مطلوب جمهوری اسلامی ندارد. زنان برای تبلیغاتهایشان عکسهایی با آرایش‌هایی غلیظ و با ژست‌های «زنِ اغواگر» ظاهر می‌شوند. یعنی تیپی از زنان که حاکمیت همواره ادعا کرده با آن‌ها سرِ ناسازگاری دارد.

یک بَنِرِ تبلیغاتی شورای شهر در مریوان که به کُردی متنی کوتاه بر روی آن نوشته

 حتی دیگر خبری از شعارهای کلیشه‌ای و نخ‌نمای همیشگی هم نیست. تنها تصاویر وجود دارند. گویی آن‌ها دیگر چیزی برای ارائه دادن ندارند جز صورت‌ها، قیافه‌ها و آرایش‌هایشان.

داستان برای مردان هم مشابه است. نامزدهای مرد، ترجیح می‌دهند با پوشیدنِ لباس‌ کُردی و بازی با احساساتِ هویتی مردم وارد شوند. بعضاً چند جمله‌ای شعار به زبانِ کردی هم اضافه می‌کنند و روی بَنِرهایشان می‌زنند. یعنی نوشتن با همان زبانی که در زندگی روزمره معمولی ممنوع است و کسی نمی‌تواند روی تابلوی مغازه‌اش با آن جمله‌ای بنویسد. اما در روزهای تبلیغات حاکمیت از این هم چشم‌پوشی می‌کند و حتی زیرِ لب به آن لبخند می‌زند.

تبلیغ نامزدهای زن با لباسِ کردی در کردستان

آیا ترفندهای تبلیغاتی برا نمایش انتخابات کارساز خواهد بود؟

پیش از این، تعدادِ بسیار زیادی از رأی‌دهندگان را مردمی عادی تشکیل می‌دادند که اگرچه علاقه‌ای به حاکمیت نداشتند اما چندان هم با آن سرِ ناسازگاری نداشتند. هنوز سطحِ تضادها و مشکلاتِ زندگی که مستقیم از رفتارهای حکومت منتج می‌شود آن‌قدرها زندگی‌ها را تحت تأثیر قرار نداده بود. طبیعی بود که در چنان شرایطی که امنیتی نسبی بر زندگی‌ها حاکم بود افراد آن‌قدر روی «رأی ندادن» تأکید نداشتند و مثلاً ممکن بود به دعوت یک همسایه، آشنا، فامیل و یا یک دوست به پای صندوق بروند و به آشناهای آن‌ها رأی بدهند. این دسته همان افرادی بودند که در موضوع‌هایِ مربوط به «سبکِ زندگی» همچون مسئله حجاب اجباری، آموزش اسلامی و امثالِ آن با حاکمیت مشکلی نداشتند و نسلی بودند که به راحتی برخورداری از آب و برق و گاز و حداقل‌های زندگی را به مبارزه برای «آزادی» ترجیح می‌دادند. اما اتفاقاتی که در حدود یک دهه اخیر در ایران روی داده تعدادِ این‌گونه افراد را بسیار کمتر کرده است. گرانی، اولین و مهم‌ترین عاملی است که تعداد بسیار زیادی را ناامید کرده و اکنون «رأی ندادن» را تنها راه ابرازِ خشم می‌دانند.

حتی تعدادی از پاسدارها و وابستگان قدیمی به حاکمیت هم اکنون پشیمان از گذشته و ناامید از وضعیت فعلی، خود را در بیرون از حکومت قرار می‌دهند. چرا که اکنون حاکمیت از تأمین همان آب و برق هم بازمانده است.

افولِ شدید خدماتِ اجتماعی در بخش‌های مختلف زندگی و فسادِ گسترده هم عوامل دیگری هستند که همین مردم را به نسبتِ هر آن‌چه که نشانی از هیئت حاکمه فعلی داشته باشد، بی‌اطمینان کرده است. بی‌اعتماد به همه چیز. از آبدارچی‌های اداره‌ها گرفته تا رئیس−رؤسایشان. حتی دیگر کسی به آمارهای مرگ و میرهای ناشی از کووید ۱۹ هم اطمینان ندارد. همگان اطمینان پیدا کرده‌اند که هیچ‌گاه حاکمیت در رابطه با هیچ موضوعی شفافیت نداشته و از اساس بر پایه دروغ بنا شده است. کشتارهای آبان ۹۸ هم از دیگر مسائلی است که اتفاقاً بر پایه همان منطق و ساختار «خویشاوندمحوری» نفرت را در دلِ جمعیت زیادی کاشته است و گروه‌های زیادی را داغ‌دار کرده است. پس بعید به نظر می‌رسد شلوغ‌بازی‌های مرسومِ تبلیغاتی تفاوتی در میزانِ تمایلِ به مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰ ایجاد کند.

از همین نویسنده

سَلَفی‌گریِ در کمین‌نشسته در حاشیه‌ها؛ نمونه نایسر سنندج

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: کردستان: حال و هوای انتخابات شوراهای شهرها – ترفندها برای جلب مشارکت