محتشمی پور؛ مردی آرام، صبور و مصمم

چکیده :من به آن چه در رسانه ها مطرح شده کاری ندارم ، تجربه شخصی ام را به عنوان وزیر کشور می گویم ، نگران سلامت انتخاباتم واین که موسوی وشما در جریان صحبت با دوستان اصلاح طلب بیان می کنید به برگزار کنندگان اعتماد دارید ، اگر استراتژی است بسیار خوب است ومن هم تایید می کنم و اگر باورتان است ، سخت اشتباه می...


قربان بهزادیان نژاد

استاد سابق دانشگاه و مسئول ستاد میرحسین موسوی

اواخر سال ۸۷ بود که قرعه مسئولیت ستاد جناب آقای مهندس میر حسین موسوی به نام من افتاد . فهرستی تهیه کردم که برای تشکیل ستاد با صاحبان تجربه مشورت کنم ؛ در میان این فهرست علی اکبر محتشمی را از نزدیک نمی شناختم وآن چه در ذهن داشتم روحانی یار امام ، وزیر کشور میر، سفیر ایران در سوریه ، از موسسان حزب الله ، جانباز ….هریک از این ها ملاقات با ایشان رادر ذهنم دشوار می ساخت و تصور می کردم اهل گفتگو نباشد  ؛ به دیدارش در دار الزهرا رفتم ؛ دلایلی که میررا به آمدن به صحنه آورده بود، توضیح دادم ودرحال صحبت بودم که عذرخواست از جایش بلند شد ودقایقی بعد با سینی که دو استکان چای و چند عدد بیسکویت داشت بر گشت و مجدد عذر خواهی کرد ومن به صحبت ادامه دادم و در خواست همکاری و راهنمایی کردم. اوبه سابقه همکاری اش در دولت جنگ اشاره کرد و بلافاصله مسئولیت ستاد کروبی در سال  ۸۴رایاد آوری نمود وگفت : من به آن چه در رسانه ها مطرح شده کاری ندارم ، تجربه شخصی ام را به عنوان وزیر کشور می گویم ، نگران سلامت انتخاباتم واین که موسوی وشما در جریان صحبت با دوستان اصلاح طلب بیان می کنید به برگزار کنندگان اعتماد دارید ، اگر استراتژی است بسیار خوب است ومن هم تایید می کنم و اگر باورتان است ، سخت اشتباه می کنید و ادامه داد: من در این خصوص آماده ام به دو ستاد (کروبی وموسوی ) کمک کنم البته هرنکته ای که لازم باشد  وبه ذهنم برسد مستقیم خواهم گفت واین بخش انتخابات هم ضرورت دارد و هم از عهده آن بر می آیم  . دراین جلسه که زمینه رابطه من با ایشان شد؛از او تویری در ذهنم حک کرد: شخصیتی آرام ، مصمم ، با اعتماد به نفس بالا ، دلبسته و وفادار به برداشتی که از انقلاب اسلامی و مشی امام دارد.او  مسئولیت کمیته صیانت از آرا را بعهده گرفت وافزون بر این مسئولیت، مشاوری دلسوزبود و نقش هماهنگ کننده دو ستاد را بعهده گرفت ؛ وهمین همکاری سبب ار تبا ط بیشتر ما شد.   در حوادث بعد از انتخابات، استوار وشجاعانه از رای مردم دفاع کرد که صوت وتصویر او در فضای مجازی هر سخنی را به حاشیه می برد و خود گویا است .  پس از خرداد ماه گاه وبی گاه برای روحیه گرفتن به دبیرخانه کنفرانس فلسطین می رفتم و یا ایشان به موسسه می آمدند .

زندانی شدن من و مهاجرت ایشان به نجف این ارتباط کوتاه ولی عمیق را کم سوکرد تا روزی روحانی صاحب منصبی در سیما مدعی شد ه بود که بررسی منصفانه ومرض الطرفین را هم لباسی ما محتشمی مانع شده است ؛ مترصد شدم و وقتی به ایران آمد به دیدنش رفتم ؛ اورا برهمان سیاق قبل دیدم و اصل ماجرا را توضیح داد و گفت  ملاقات خودرا با او که چنین ادعایی دارد منتشر می کنم که می گفت ما باید غائله را با سکوت خاتمه دهیم ،آن صاحب منصب برای آبروی روحانیت ونظام  چنین در خواستی را مطرح می کرد . صدایش وقتی به این جا رسید بسیار بلند شد واز فرط عصبانیت  می لرزید و از من خواست که به نجف بروم . نگرانی هایش را از تحرکات نیروهای امنیتی برای نزدیکی با بیت آیت الله العظمی سیستانی بیان نمود و وقتی گفتم پاسپورت ندارم آهی کشید و با صدای بلند روح امام را صدازد که شاهد باش . حس کردمنوع استد لال آن روحانی بسیار آزارش داد ه است .

آخرین دیدار ما در بیمارستان چشم پزشکی نگاه بود . پزشک معالجش در مطب دستور آزمایش های پیش از عمل داده بود وبه او گفته بود :اگر تمایل دارید بروید پیش فلانی و او روز عمل جراحی، اول وقت آمد ، وارد آزمایشگاه شد و ساعتی با هم صحبت کردیم . از وضع حصر پرسید ، از مستند سازی اسناد تقلب گفت ، ازبهره معنوی جوار بارگاه  امام معصوم، نگرانی نفوذ که پیشتر گفتم و… و وقت خدا حافظی  سئوال کرد : آیابار دیگر می توانیم مهندس وشیخ  را ببینیم . پرسشی که  پاسخ ندارد.

باری کرونا اورا ازمیان مابرد . او که در فراز وفرود های مختلف کار آزموده شده بود ؛ او که آرام سخن می گفت وبر آرمانهایش پای می فشرد. ای کاش امکان انتشار اسناد ، خاطرات و تجارب او برای نسل امروز وفردا فراهم گردد .

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: محتشمی پور؛ مردی آرام، صبور و مصمم