عاقبت سیاسی شش کاندیدای رهبری از درون دستگاه قضائیه جمهوری اسلامی
عاقبت سیاسی شش کاندیدای رهبری از درون دستگاه قضائیه جمهوری اسلامی
گفته میشود انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم بیش از آنکه رقابت بر سر صندلی ریاست قوه مجریه باشد، صحنهآرایی برای یکدست شدن حاکمیت در ایران و آینده رهبری در جمهوری اسلامی است.
بازیگردان اصلی این صحنه نیز علی خامنهای است و نقش اول آن را ابراهیم رئیسی بر عهده دارد که توسط نهادهای حکومتی زیر نظر علی خامنهای حمایت شده تا از مهمترین متهم حقوق بشری و عامل اعدامهای انقلابی در ایران تبدیل به «قهرمان مردم و محرومان» شود. هرچند بعضی اعتقاد دارند موفقیت وی موجب تحقق کنایه محسن مهرعلیزاده به او در خصوص تبدیل شدن به «سید مرحومان» خواهد شد.
گزینههای جانشینی رهبری در جمهوری اسلامی
ریاست دیوان عالی کشور و قوه قضاییه همواره یکی از گزینههای جانشینی رهبری جمهوری اسلامی شناخته شده است. محمد بهشتی، عبدالکریم موسوی اردبیلی، ابراهیم یزدی، هاشمی شاهرودی، آملی لاریجانی و ابراهیم رئیسی هرکدام که بر مسند دیوان عالی کشور و ریاست قوه قضاییه نشستند، بیدرنگ از سوی جامعه به عنوان شانس رهبری در جمهوری اسلامی شناخته شدند.
همین موضوع نشان از اهمیت جایگاه ریاست قوه قضاییه در ایران دارد. جایگاهی که با حکم مستقیم رهبر نظام اسلامی تعیین میشود. قوه قضاییه در ایران اما عنوانی است که از اواخر دهه شصت و با تغییر قانون اساسی سمتی مجزا از «رئیس دیوان عالی کشور» شد.
پیشینه تاسیس عدالتخانه در ایران مقدمه انقلاب مشروطه
تاسیس عدالتخانه اولین خواستهای بود که پیش از مشروطه به صورت یک نهضت مردمی شکل گرفت و بر تکوین مشروطیت در ایران موثر واقع شد.
درخواست تاسیس عدالتخانه ابتدا در تهران و سپس در برخی شهرهای دیگر چون قم، تبریز، اصفهان، رشت، شیراز و… مطرح شد و مردمی که تحت فشار معیشت، اقتصاد و استبداد قرار داشتند، آن را از نظام حاکم وقت مطالبه کردند.
«نهضت عدالتخانه» در تاریخ ۲۱ آذر ۱۲۸۴ آغاز شد. در این مورخ علاءالدوله، حاکم تهران، دو تن از تاجران خوشنام را در صحن مسجد شاه بازار تهران فلک کرد.
با انتشار این خبر، بازاریان دکانها را بسته و اعتصاب کردند و در مسجد بازار گرد آمدند. دو هزار تن از کسبه و مدرسان مدارس دینی در حرم شاه عبدالعظیم بست نشستند و خواستههای خود را چنین اعلام کردند: «برکناری حاکم تهران و تاسیس عدالتخانه.»
ناظمالاسلام کرمانی در خاطرات خود نوشته است عبارت «ملت ایران» در این روزها به کار برده شد. خواسته تشکیل عدالتخانه سبب شد موضوع «حقوق ملت» برای اولینبار سر زبانها بیفتد.
از زمان تشکیل عدالتخانه تا انقلاب سال ۱۳۵۷ نصرالله اخوی، میرزا محمد حائری مازندرانی، احمد نصیرالدوله بَدِر، محمدعلی فروغی، شیخ علی نوری حکمی، مهدیقلی هدایت، رضاقلی هدایت، محمدشفیع جهانشاهی، محمد سروری، محمدشفیع جهانشاهی، علی هیئت، عمادالدین میرمطهری و ناصر یگانه نشستن بر جایگاه عالیترین مقام قضایی ایران را تجربه کردند. چهرههایی که هرکدام جزو شاخصترین شخصیتهای حقوق ایران بودند.
پیروزی انقلاب در ایران و آغاز رویه سیاسی شدن عدالت
با پیروزی انقلاب در ایران و روی کار آمدن حکومت اسلامی، اما این جایگاه با نفوذ روحانیون و فقها، از جایگاهی حقوقی تبدیل به جایگاهی سیاسی و فقهی شد که از همان آغاز شاخصترین و متنفذترین روحانیون انقلابی برای تامین منافع انقلاب در آن مصوب شدند.
سال نخست پیروزی انقلاب ریاست دیوان عالی کشور (عدالتخانه) در اختیار مهدی سجادیان آخرین رئیس دیوان عالی کشور در دوره پهلوی قرار گرفت که عضو هیئت منتخب تصفیه و اصلاح قضات پس از انقلاب بود.
وی از فروردین ۵۸ تا اسفند ۵۸ در این سمت فعالیت کرد. نکته مهم این است که با مرور وقایع آن سال روشن میشود، خلخالی که به عنوان قاضی دادگاههای شرع از سوی روحالله خمینی منصوب شده بود، نفوذ بیشتری نسبت به سجادیان داشت و عملا در خصوص احکام صادرشده از وی پیروی نمیکرد.
بهشتی روحانی متنفذی که کلامی تاثیرگذار داشت و در مقام نایبرئیس مجلس خبرگان نقش مهم و انکارناپذیری در افزودن ولایتفقیه در قانون اساسی داشت، پس از سجادی با حکم روحالله خمینی رئیس دیوان عالی کشور شد.
مکتب بهشتی
محمد بهشتی یکی از سیاسیترین چهرهها میان روحانیون انقلابی بود. وی روزهای نخست پیروزی انقلاب هر بار که بحث کهولت سن روحالله خمینی پیش میآمد، از سوی مردم به عنوان مهمترین شانس جایگزینی او شناخته میشد. مسالهای که اگر بهشتی در بمبگذاری مقر حزب جمهوری کشته نمیشد، بعید نبود محقق شود.
هاشمی رفسنجانی و علی خامنهای به عنوان دو قطب اصلی نظام اسلامی پس از روحالله خمینی، هر دو خود را شاگردان مکتب بهشتی نامیدهاند.
عبدالکریم موسوی اردبیلی از نامزدی رهبری تا منتقد رهبری در جمهوری اسلامی
پس از کشته شدن بهشتی، ریاست نهاد قضایی ایران به شخصی سپرده شد که او نیز از مهمترین روحانیون ایران شناخته میشود. عبدالکریم موسوی اردبیلی جانشین بهشتی تا زمان مرگ خمینی بود و از جمله روحانیون نزدیک و معتمد وی شناخته میشد.
اردبیلی همچنین از حامیان حسینعلی منتظری بود و زمان برکناری او از جمله افرادی بود که تلاش زیادی داشت تا راهی برای ماندن وی در سمت جانشینی رهبری پیدا کند.
زمان مرگ روحالله خمینی، موسوی اردبیلی حامی شورایی شدن رهبری در ایران شد. شورایی که در صورت شکل گرفتن او یکی از اعضای آن میبود. پس از آنکه مساله شورایی شدن رهبری در جمهوری اسلامی به نتیجه نرسید، او باز هم به عنوان اولین گزینه رهبری در جلسه مجلس خبرگان مطرح شد.
اما در نهایت علی خامنهای بر این سمت نشست و با توجه به تغییر قانون اساسی و شکل گرفتن مقام ریاست قوه قضاییه، موسوی اردبیلی از این مقام کنار رفت. ولی اعلام مرجعیت او سبب شد تبدیل به چهرهای بانفوذ در بدنه نظام شود.
اما آنچه موسوی اردبیلی را در تاریخ سیاسی ایران به خصوص در دهه هفتاد تبدیل به چهرهای دارای اهمیت مضاعف کرد، حمایتش از جنبش اصلاحات و محمد خاتمی است. همچنین اردبیلی به مرور تبدیل به یکی از مراجع منتقد رهبر جمهوری اسلامی شد؛ موضعی که تا زمان مرگ وی در سال ۹۵ برقرار بود.
اردبیلی در کنار صانعی دو مرجعی بودند که در وقایع سال ۸۸ به صراحت از جنبش سبز و میرحسین موسوی حمایت کردند و مغضوب حکومت شدند.
محمد یزدی که اولین منصوب علی خامنهای در جایگاه ریاست قوه قضاییه است، از چهرههای بانفوذ جریان راست سنتی مشهور به اصولگرا درون حکومت بود که رویهای کاملا متفاوت با موسوی اردبیلی داشت.
وی روحانیای بود که در دوران خود به عنوان نماد تندروی شناخته شد. او و مصباح یزدی را نظریهپردازان تغییر «جمهوری اسلامی» به «حکومت اسلامی» میدانند.
محمد یزدی روحانی مطیع ولی فقیه و سرکوبگر اصلاحات
یزدی از محبوبترین روحانیون نزد علی خامنهای بود و در دوران اصلاحات تلاش داشت تا در جایگاه ریاست قوه قضاییه با دستگیریها و صدور احکام سنگین برای فعالان سیاسی بتواند مانع نفوذ بیشتر اصلاحات در ایران شود. وی بعد از جریانهای سال ۸۸ که صف هاشمی رفسنجانی از علی خامنهای جدا شد از مهمترین منتقدان وی هم بود.
یزدی پس از کنار رفتن از قوه قضاییه در جایگاه عضو شورای نگهبان و مجلس خبرگان باز هم تبدیل به روحانی بانفوذی شد که حذف نیروهایی با کمترین زاویه با رهبری را فرماندهی میکرد.
اواسط دهه هشتاد همواره او را مطلوب علی خامنهای برای رهبری آینده میدانستند. به گفته برخی از چهرههای شاخص اصلاحطلب، یزدی عضو شورای تعیین صلاحیت نامزدهای رهبری آینده نیز بود و شاید جزو چند نفری که میدانستند چه کسانی به عنوان نامزدهای جانشینی رهبر تعیین شدهاند.
محمد یزدی به قدری برای علی خامنهای دارای اهمیت بود که وقتی در انتخابات خبرگان پس از سالها شکست خورد و به این مجلس راه نیافت، خامنهای این مساله را «خسرانی برای نظام» دانست. در سالهای پایانی عمر یزدی مهمترین حاشیه وی انتشار جزئیات دعوای تندی میان او و آملی لاریجانی بود.
محمود هاشمی شاهرودی؛ کاندیدای مرحوم رهبری جمهوری اسلامی
هاشمی شاهرودی جانشین یزدی در قوه قضائیه شد. وی از روز نخست جانشینی به عنوان یکی از مطلوبترین گزینههای رهبری جمهوری اسلامی پس از علی خامنهای شناخته شد.
اما آنچه انتخاب شاهرودی و این احتمال که بناست روزی بر مسند رهبری ایران بنشیند را درگیر حاشیه کرد متولد عراق بودن او و ریاست وی بر مجلس اعلای عراق بود. مجلسی که پس از سقوط صدام و انحلال لشکر بدر در ایران تبدیل به بانفوذترین جریان سیاسی کشور عراق شد.
در حقیقت منتقدان شاهرودی را بیشتر عراقی میدانستند تا ایرانی. در سالهای نخست ریاست شاهرودی بر قوه قضائیه گمان بر این بود او چهرهای میانهروتر از یزدی است. اما در وقایع ۸۸ مشخص شد شاهرودی نیز همانند یزدی بیش از آنکه قاضی عادل عدالتخانه باشد، چهره سیاسی است که حامی ولایت و رهبری سیاسی حکومت اسلامی و علی خامنهای است.
بیماری سرطان و وخامت احوال شاهرودی پایانی بر مسائل مطرحشده پیرامون رهبری وی پس از علی خامنهای بود. عملکرد سعید مرتضوی در دوران ریاست او بر قوه قضائیه و فجایع کهریزک مهمترین ایراد در کارنامه شاهرودی است که از ذهن مردم و فعالان حقوق بشری پاک نخواهد شد.
مهمترین جنجال در خصوص شاهرودی زمان بیماری او شکل گرفت که مشخص شد خلاف نظر پزشکان تلاش داشته با کمک مدعیان طب اسلامی خود را درمان کند. به گفته فرزندش او امید داشت از طریق طب اسلامی درمان شود و همین موضوع سبب اوجگیری بیماری و در نهایت مرگ او شد.
اما جانشین شاهرودی در قوه قضاییه چهرهای کمتر شناخته شده در حوزههای سیاسی پس از انقلاب بود. پیشینه وی محدود به عضویت در مجلس خبرگان رهبری بود.
صادق آملی لاریجانی؛ رئیس کینهتوز قوه قضائیه
در فاصلهای بسیار کم کینهتوزی صادق لاریجانی به عنوان مهمترین خصیصه وی در مجالس سیاسی شناخته شد که دامن بسیاری را گرفت. آملی از همان آغاز کار تبدیل به دشمن شماره یک اصلاحطلبان و همچنین نزدیکان محمود احمدینژاد با وجود محبوبیت وی نزد رهبر ایران شد.
آملی لاریجانی نیز همانند دیگر روسای پیشین قوه قضائیه به محض نشستن بر مسند ریاست قوه قضائیه در نگاه جامعه تبدیل به شانس رهبری آینده ایران شد.
از همان آغاز دوران آملی تا روزی که پس از افشاء حسابهای قوه قضائیه و فساد گسترده در این مجموعه، وی جای خود را به ابراهیم رئیسی داد، تنشی دائم در روابط وی با چهرههای سیاسی شاخص سیاسی و اجرایی نظام حاکم بود.
آملی شباهت عجیبی در تندی کلام به یزدی داشت و خلاف شاهرودی همواره مواضع تند سیاسی میگرفت. اختلاف او با احمدینژاد، روحانی، اصلاحطلبان و حتی بخشهایی از اصولگرایان نشان میداد وی خود را فراتر از جریانهای سیاسی درون نظام میداند.
ضربه مهلک به خاندان لاریجانی
ضربه مهلک به آملی لاریجانی زمانی وارد شد که کانال آمدنیوز اسنادی مبنی بر دستگیری دخترش به جرم جاسوسی منتشر کرد. فارغ از صحت یا عدم صحت این اسناد، اینکه احمدینژاد به صراحت در چند فایل تصویری بر مساله جاسوسی دختر آملی تاکید کرد سبب شد این گمان مطرح شود که اسناد به دست نزدیکان وی در اختیار روحالله زم قرار گرفته است.
با بالاگرفتن مناقشه در خصوص تخلف نزدیکان لاریجانی و مسائل مالی او، پیش از موعد معمول و پایان دوره ریاست، حکم برکناری به دست علی خامنهای با سپردن جایگاه ریاست مجمع تشخیص مصلحت صادر و ابراهیم رئیسی جایگزین صادق آملی لاریجانی شد.
رهبر جمهوری اسلامی بارها تلاش کرد از لاریجانی دفاع کند، ولی با بازداشت اکبر طبری، معاون اجرایی قوه قضائیه، در شبی که قرار بود مهمان منزل لاریجانی باشد، شایعه فساد اقتصادی شخص وی که مدتی قبل از دستگیری در نامهای از طبری دفاع کرده بود را بیشتر سر زبانها انداخت. انتشار خبر ارسال نامه توسط آملی به علی خامنهای و درخواست خروج از ایران و اقامت در نجف نشان از عمق تاثیر این وقایع بر وی داشت.
یزدی رئیس پیشین قوه قضائیه به نامه لاریجانی واکنشی تند نشان داد که پایان جدلی لفظی در جلسه شورای نگهبان میان وی و آملی شد.
اما احتمالا مهمترین اتفاق برای صادق لاریجانی که هنوز هم خود را به عنوان یکی از شانسهای رهبری آینده میشناخت با اعلام رد صلاحیت علی لاریجانی در انتخابات ۱۴۰۰ توسط شورای نگهبانی رخ داد که وی یکی از فقهای باسابقه و اصلی آن است.
او نامهای اعتراضی به دیگر اعضای شورای نگهبان نوشت و رد صلاحیت برادرش، علی لاریجانی، را خطای فقهای شورای نگهبان دانست. در صورتی که خالی شدن میدان انتخابات برای جایگزین او در قوه قضائیه برنامه رهبر جمهوری اسلامی و کل دستگاه حاکمیت زیر نظر او بود.
ابراهیم رئیسی آخرین کاندیدای رهبری جمهوری اسلامی
رئیس کنونی قوه قضائیه، ابراهیم رئیسی، کسی است که گفته میشود کل صحنهآرایی انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم و همه تلاشها جریان نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی در انتخابات ۱۴۰۰ برای نشستن او بر صندلی ریاستجمهوری است.
رئیسی مسیر را میان یاران خراسانی رهبری نظام اسلامی با کارنامهای مملو از اعدام و احکام بیسابقه زندان طی کرد و با اعلام اجتهاد و فقاهت در دوره کوتاه متولی آستان قدس بودن کامل کرد.
رئیسی به عنوان دادستان دادگاه روحانیت، بازوی حذف مخالفان عقیدتی علی خامنهای میان روحانیون صاحبنفوذ بود. اما وقتی بنا شد به عنوان یکی از شانسهای رهبری مطرح باشد، تلاش کرد خود را فردی ملایمتر از آملی لاریجانی نشان دهد، ولی کارنامه او که با احکام اعدام، زندان و سرکوب شدید مخالفان سنگین شده است، اجازه باورپذیر بودن این موضوع را به او نمیدهد.
به گمان برخی تحلیلگران پیروزی ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم بیش از هر چیز به معنای پایان نفوذ جریان اصلاحطلب در بدنه حاکمیت خواهد بود.
داریوش معمار / ایندیپندنت فارسی
فیلمها و خبرهای بیشتر در کانال تلگرام پیک ایران
منبع خبر: پیک ایران
اخبار مرتبط: عاقبت سیاسی شش کاندیدای رهبری از درون دستگاه قضائیه جمهوری اسلامی
موضوعات مرتبط: عبدالکریم موسوی اردبیلی انتخابات ریاست جمهوری رئیس دیوان عالی کشور رهبری جمهوری اسلامی محمود هاشمی شاهرودی عمادالدین میرمطهری اعضای شورای نگهبان صادق آملی لاریجانی رهبر جمهوری اسلامی فقهای شورای نگهبان اصلاحات محمد خاتمی محمدشفیع جهانشاهی مجلس خبرگان رهبری تاریخ سیاسی ایران حرم شاه عبدالعظیم ریاست قوه قضاییه مجمع تشخیص مصلحت مشروطیت در ایران احمد نصیرالدوله مجلس اعلای عراق
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران