مثنوی موسی و شبان ۱۴۰۰، هادی خرسندی - Gooya News

مثنوی موسی و شبان ۱۴۰۰، هادی خرسندی - Gooya News
گویا

• نسخه امروزی آن حکایت شیرین

ایندیپندنت فارسی - مثنوی موسی و شبان از معروف‌ترین قصه‌های مولوی است که حضرت موسی چوپانی ساده‌دل را در بیابان می‌بیند که قربان صدقه خدا می‌رود که دستت را می‌بوسم و پایت را می‌بوسم و کفشت را واکس می‌زنم (مثلاً) و اصلاً همه بزهای من مال تو!

موسی دعوایش می‌کند که این دری‌وری‌ها چیست می‌گویی؟ مگر خدا پسرخاله توست که این‌طور با او حرف می‌زنی؟ جمع کن. خفه شو.

چوپان بدبخت توی سر خودش میزند و زار و پشیمان سر به بیابان می‌گذارد. خدا هم موسی را دعوا می‌کند که مگر تو مرض داری؟ بدبخت شبان داشت به ما حال می‌داد تو زدی توی ذوقش. اصلاً طفلک را رد صلاحیتش کردی. عوض اینکه برای من لابی‌گری کنی، بنده‌ها را دور من جمع کنی، فراری‌شان می‌دهی. تو برای وصل کردن آمدی؟ یا برای فصل کردن آمدی؟

خلاصه موسی شرمنده، می‌رود شبان را پیدا می‌کند. از دلش در می‌آورد و... «هیچ آدابی و ترتیبی مجوی - هرچه می‌خواهد دل تنگت بگوی»

قصه موسی و شبان ما، نسخه امروزی آن حکایت شیرین و پر معناست.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: تصاویری از سروناز پهلوی فرزند عبدالرضا پهلوی - Gooya News