تنهایی تاریک محتضران
انبوهی مشکل وجود داشت، قطع شدن مکرر برق هم به آنها اضافه شد. مردم چگونه با این مسئله مواجه میشوند؟
توصیف بخشی از تجربه مردم و نزدیک شدن به لحظات آنها حداقل دو نتیجه مشخص در پی خواهد داشت:
◘ درک این تجربه مشترک فراگیر
اگر گزاره سیاست «امتداد زندگی واقعی مردم است» -همچون صحنهای که «یک زن عصبانی» در اعتراض به قطعی برق رقم میزند و ویدئوی آن این روزها دست به دست میشود-؛ را صادق بدانیم، آن وقت اهمیت توجه به روایتهای مردمی معنی پیدا میکند.
خصوصا در این روزها، که گروههای اجتماعی مختلف با تمام تفاوتها در سبک زندگی و خواستههایشان، لحظاتی با فقدان مشترکی روبهرو میشوند؛ قطعی برق، که گویی بخش عمدهای از کیفیتها و ضرورتهای زندگی را میرباید و آنها را با همه تفاوتها در موقعیتهایی قرار میدهد که کیفیات مشترکی را تجربه کنند.
◘ ترسیم مسیر پیشرو
تابستان به تابستان، دامنه بحران تامین انرژی وسیعتر میشود. از این روست که ناگزیریم به آینده فکر کنیم. هرچند که آینده محصول بیشمار وقایع نامعلوم است، با اینحال فکر کردن به ابعاد مخاطرهها و چشماندازهایی که از دل تجربه امروز بیرون میآیند، تنها راه تغییر است.
زمینههای سیاه
وقتی تصاویری از یک چهارراه سراسر خاموش را برای دوستی که سالهاست خارج از ایران زندگی میکند فرستادم، جواب داد که هیچوقت از بیرون، ایران را این اندازه یکدست و هماهنگْ سیاه ندیده است. به راستی هم در روزهای هفته دوم تیرماه ۱۴۰۰ تصاویری که در شبکههای منتشر میشوند، همگی دارای زمینههای سیاه، و بدون نور هستند. این همپوشانی برای لحظاتی سیاهی یکدستی میسازد، که گویی استعارهایست از تجربه مشترک میلیونها نفر؛ زندگی در تاریکی. اما در پشت این سیاهی است که واقعیت زندگی جریان دارد.
تداوم و گسترش اعتراضات به قطعی برق با شعارهایی علیه خامنهای و خمینیدلایل متفاوتی در خصوص محدودیت تامین برق، چه از سوی وزارت نیرو و شرکتهای توزیع برق و چه از سوی رسانهها و کاربران شبکههای اجتماعی مطرح میشود. اما به نظر میرسد بررسی این دلایل دیگر چندان اهمیتی ندارد؛ واقعیت غیرقابل انکار به ما میگوید ساختار مدیریتی تولید و توزیع برق، توان تامین انرژی کافی برای مصرف جمعیت کنونی را ندارد؛ واقعیتی که در حال حاضر در فصلهای گرم خود را در قالب تاریکی و گرمای طاقتفرسا به ساکنان این سرزمین دیکته میکند، و با تحمیل فشاری بیسابقه به صورت همزمان آیندهای را ترسیم میکند که بارها تاریکتر از امروز است:
«فکر میکنم دنیای آینده، دنیای استرسزا و ترسناکتری هست برای ما. دیگه نمیتونیم بدون اینها [برق و تکنولوژی] زندگی کنیم. اینها [دولت و مسئولان] نه میخوان و نه میتونن مشکل برق و آب رو حل کنن.» (ثریا)
زیرساختهای فرسوده شبکه تولید و توزیع برق، کاهش توان نیروگاههای آبی در اثر خشکسالی فراگیر، و اجرای برنامههای توسعه مخرب، کاهش سرمایهگذاری در صنعت تولید انرژی، واقعیتهایی هستند که این روزها در زبان جاری مردم و کارشناسهای مربوطه به عنوان بدیهیات فرض گرفته میشوند. این تصور از دنیایی که در آینده نزدیک انتظار ما را میکشد، حامل اضطرابی است که با هر بحرانی به جمعیتها حمله میکند. همچون اضطرابی که در ماههای اول اپیدمی تا همین امروز بدن و ذهن سالمندان و بیماران را هدف قرار داده است، امروز نیز ابعاد آسیبهایی که این گروههای اجتماعی تجربه میکنند، بارها بزرگتر سایر گروههای اجتماعی است. محدودیت انرژی برای جمعیت قابل توجهی تاریکی مطلق است.
در بیمارستان
پدر بالای سر دختر بیمارش که به دستگاه اکسیژن متصل است نشسته، و درحالی که با بادبزن او را باد میزند با خشم و عصبانیت برای مسئولین پیامی ضبط میکند:
«…من باید براشون توضیح بدم که رکن اصلی زندگی شهری برقه آقا برق، برق و آب نباشه که زندگی شهری معنی نداره قربان. ریموت در خانه با برقه، پمپ آب ساختمان با برقه، اونهایی که مثل من مریض دارن تختشون برقی، ساکشن و دستگاه اکسیژن برقی … میگذاشتید یک ماه از انتخابات بگذرد، بعد فشار حداکثری.»
پدر عصبانی میپرسد:
«چطور در زمان انتخابات میتوانید ظرف سه روز سه هزار صندوق بسازید، یعنی آن زمان اصلا به فکر تابستان نبودید؟»
این پرسشی است که این روزها ذهنهای بسیاری را مشغول خود کرده است: با در نظر گرفتن تلاش سخنگویان دستگاههای دولتی در خصوص «طبیعی» جلوه دادن «تنش برقی کشور در روزهای گرم» چگونه هیچ برنامهای برای جلوگیری از آسیبهای وارد به حساسترین اعضای جامعه، یعنی بیماران اجرا نشده است؟
روز دوم قطعی گسترده برق ویدئوی شوکه کنندهای در شبکههای اجتماعی دستبه دست میشد که وضعیت وخیم بیماران بخش آیسییو یک بیمارستان را به تصویر میکشید. در این ویدئو فردی که از بخش آیسیو تصویر میگیرد توضیح میدهد که «برقها رفته، بیماران یکییکی در حال اکسپایر شدن هستند و دستگاه هم نیست.»
همان روز محمدرضا هاشمیان متخصص آیسییوی بیمارستان مسیح دانشوری که یکی از بازنشر کنندگان این ویدئو بود به پایگاه خبری رکنا گفت: «این بار فیلم این صحنه پخش شد، ولی ما با چنین صحنههایی بارها مواجه شدهایم.»
درست روز بعد، یعنی ۱۴ تیرماه رئیس اتحادیه کشوری گازهای طبی و صنعتی اعلام کرد که قطعی برق شش ساعته باعث شده تولید اکسیژن حداقل ۱۰ ساعت عقب بیفتد و به این صورت میزان تولید اکسیژن نصف شده است. پیکان کلانتری در ادامه با اشاره به موج پنجم کرونا و تداوم محدودیت تامین برق گفت که برای «تامین میزان این کسری نیاز به واردات اکسیژن خواهیم داشت.»
قطع برق نفس کودکان معلول را میبُردجالب است که روی دفترچههای بیمه تامین اجتماعی به نقل از علی خامنهای نوشته شده است: «میخواهیم اگر کسی در خانواده مریض شد، آن خانواده بیش از رنج مریضداری رنج دیگری نداشته باشد.»
اما در این روزها بیماران و خانوادههایشان به جز رنج بیماری، به جز رنج هزینهها و دردسرهای تهیه دارو، در کنار نگرانی از اپیدمی رها شده، رنج دیگری را نیز تحمل میکنند:
«این روزا تقریبا هیچ وقت نمیتونم به سامانه بیمارستانم وصل بشم، تا آمپولهای خونی و گرونی رو که با هزار زحمت خریدم بزنم [پس از تزریق دارو باید علائم حیاتی بیمار بهطور مرتب چک شود]، تا بتونه گلبولهای قرمز خونم رو بسازه تا جون داشته باشم برای سگ دو زدن و پیدا کردن یه لقمه نون، با این وضعیتی که پیش اومده هر بار ممکنه تشنج کنم، ضربان قلبم تند و کند بشه». (فاطمه)
در تاریکی چه میگذرد؟
خیابان در تاریکی، تهران اوایل تیر ۱۴۰۰تبعات قطعی برق در هر منطقهای از یک شهر، کل آن شهر را بهم میریزد و اختلالها دومینووار از سطحی به سطح دیگر منتقل میشوند:
«وقتی برق نیست یعنی هیچی نیست، یعنی نفسات بالا نمیاد؛ کار ما که پخت و پز هست، و آشپزخانه ما توی زیرزمینه، توی ساعت بیبرقی میشه جهنم. گرما و اینها به کنار، مشکل خسارت مالیه. وقتی برق نیست کسی نمیاد بشینه ناهارش بخوره. یه بار صبح میره، یه بار ظهر میره و اصلا معلوم نمیکنه. ما از صبح زود باید یه اندازهای غذا تهیه کنیم.» (علی)
بیبرقی اوضاع را به هم ریخته است، خصوصا کسب و کار اصنافی را که وجودشان منوط به زنده بودن شبکههای ارتباطی است:
«اصلا تمام روز از بین میره و همش میشه ضرر و خستگی و عذاب؛ همهچی بهم میریزه. اینترنت قطع میشه، اسنپفود قطع و وصل میشه؛ سفارش اومده از اینطرف تایید نمیشه که پیغامش برای پیک بره، تایید میشه از اون طرف برق جای دیگه نیست که پیک موتوری بتونه تایید کنه. همه این بساط همزمانه با گرمایی که نفسات رو میبره.» (علی)
اینطور است که شبکه نامرئی برای همگان دیدنی میشود؛ وقتی سازوکار زندگی جمعی در زمان فقدان نیروی حیاتیاش برای جزء جزء ساکنانش دیدنی میشود، آن وقت اضطراب هجوم میآورد. هرچند امروز تاریک شده است، اما گویی این تاریکی مسیر آینده را ترسیم میکند. «دو سال دیگه چیکار باید بکنیم بدون آب و برق؟» این سوالی است که گویی هر بار تکرار میشود تصویر تازهای از آینده ترسیم میشود. دنیایی که هر روز که میگذرد بیشتر تخریب میشود.
داستان انرژی و زندگی اجتماعی توسط اقتصاددانها و جامعهشناسها بارها مرور شده است. از این منظر بسیاری از دگرگونیهای تاریخی را میتوان با تغییر شیوههای ارتباطی، و همزمانی آن با سربرآوردن منابع جدید انرژی مورد بررسی قرار داد. بهطور مثال همگرایی میان ذغالسنگ و ماشین چاپ در انقلاب صنعتی. دگرگونی ارتباطی بعدی که در اواخر قرن نوزدهم با تلگراف آغاز شد و با تلفن، رادیو و تلویزیون گسترش یافت، مدیون گسترش استفاده از برق، به عنوان یک انرژی تجدیدپذیر بود. حتی تحولات بعدی در اواخر قرن بیستم با پیدایش اینترنت بازهم مدیون وجود زیرساختهای انرژی الکتریکی بود. زیرساختهایی که توانستند وضعیت ارتباطی انسان را لحظهای و زنده کنند. تغییرات زندگی متاثر از سرعت ارتباطات شدت گرفت. شهرها نورانی شدند، استفاده از تکنولوژی به همان سرعت در بخشهای مختلف زندگی جمعی به عنوان یک «ضرورت طبیعی» جا افتاد. حالا حذف بخشی از این ضرورت طبیعیشده، برای ساکنین این سرزمین حکم یک تهدید جدی را دارد.
«وسایل برقی که کار نمیکنه، لباسشویی و جارو برقی. آب هم قطع میشه چون که پمپ آب کار نمیکنه، آسانسور کار نمیکنه و در پارکینگ هم که باز نمیشه. عملاً همه کار تو خونه فلجه، کار بیرون هم تعطیل، و فقط میشه هیچکاری نکرد و توی گرما حرص خورد. خب اگر قراره برق نداشته باشیم، چرا در همه پارکینگها با برق کار میکنه؟ این بچهها پس فردا چطور میخوان توی این مملکت زندگی کنن؟ » (فرزانه)
سیاست همان ادامه زندگی مردم است…
در همین لحظه چند نفر در ترس و اضطراب قرار گرفتهاند؟
«ساختمون ما دوازده طبقهاس، برجه. اصلا فکر اینکه اگر کسی توی آسانسور بمونه، توی تاریکی، چه اتفاقی میافته؟ چه من چه هر کسی، یا مثلا یک بچه. درها قفل میشه، اینترنت و تلفنها قطع، چطور میشه کمک کرد به اون آدما؟ برق میره احساس میکنم دنیا تموم شده.» (فاطمه)
چه کسی مسئول این وضعیت است؟
«وقتی زنگ میزنی ۱۲۱، امکان برقراری تماس نیست. اگر هم یک درصد هم این تماس برقرار شه، انقدر نامفهومه این صدای ضبط شدهای که که گذاشتن، میگه به فلان دلایل شبکه امکان برق رسانی به شما نداره. و ببینید وقتی کسی انقدر در استرس و اضطرابه، خود خونسردی اون اپراتور آدم رو بیشتر جری و عصبانی میکنه. من هیچ کاری نمیتونم بکنم. هیچ کاری. کنترلم رو از دست میدم، پرخاشگر میشم..»
صورت مسئله روشن است؛ انگار آدمها نیازی ندارند که یکدیگر را پیدا کنند. همه از حضور ربایندگان زندگی مضطرباند. به خیابان میآیند، در مقابل استانداری، شرکت برق و سازمان آب مناطق زندگیشان میایستند و فریاد میزنند. برایشان واضح است که رابطه زندگی جمعی و انرژی، داستان وابستگی به اقلیت صاحب قدرتیست که در ظاهر خود را نماینده، و در واقعیت صاحب منابع و شبکه تولید و توزیع انرژی میداند. کسانی که نه توانایی و کفایت، که صداقت نمایندگی منابع و شبکه تولید و توزیع انرژی را ندارند.
فریاد اعتراض در خاموشی، نیروهای امنیتی در صدد برقراری خفقانمنبع خبر: رادیو زمانه
اخبار مرتبط: تنهایی تاریک محتضران
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران