کاش حسن سمندری نبودم اما زندگی بر همسر و فرزندانم سخت نمی‌گذشت

کاش حسن سمندری نبودم اما زندگی بر همسر و فرزندانم سخت نمی‌گذشت
خبر آنلاین

نرگس کیانی: زنده‌یاد غلامحسین سمندری، دوتارنواز چیره‌دست خراسان و از نوابغ موسیقی این خطه در مستند «سمندری در آتش» ساخته علی مغازه‌ای در پاسخ به این سوال که کار کدام دوتارنواز را قبول دارد می‌گوید: «ذوالفقار (عسگریان) و حسن (پسرش) را قبول دارم.»

حسن سمندری از معدود بازماندگانموسیقی مقامی شرق خراسان در شهر باخرز (Bakharz) در استان خراسان رضوی اما این روزها حال خوشی ندارد. او هنوز غرق در اندوه غرق شدن پسر ۲۲ ساله‌اش بود که دختر ۲۷ ساله‌اش را هم در اثر عوارض بیماری کلیوی از دست داد. واقعه‌ای که برای علاجش، حاضر به فروش ساز خود و تهیه یکی از نسخه‌های فرزند هم شد اما کارگر نیفتاد. او که با صدایی گرفته و اندوهناک صحبت می‌کند، می‌گوید: «ما گرفتار بدبختی و عزاداری‌مان هستیم. این روزها خبرنگاران زیادی تماس می‌گیرند اما اتفاقی که نباید می‌افتاد، افتاده است و حالا چه می‌شود کرد؟! چه می‌توانیم کنیم؟!»

اندوه از دست دادن یک فرزند بر داغ مرگ فرزند دیگر، افزون شد

«زندگی برای من از دو سال قبل تاکنون هرلحظه سخت‌تر از پیش شده است. پسرم سرباز بود و پارسال پس از پایان خدمت در ۲۲ سالگی غرق شد و از دنیا رفت. کمی بعد، هم‌زمان با تعطیلات عید نوروز دختر بزرگم که ۲۷ سال داشت، کلیه‌اش را از دست داد و اسیر بستر شد. دختری که این روزها در کنارم ندارمش و به برادرش پیوسته است.» این جملات دردناک بخشی از فاجعه‌ گذشته بر حسن سمندری است. فاجعه‌ای که آن‌گاه دردناک‌تر می‌شود که به یاد بیاوریم بیماری جز درد، هزینه دارد. هزینه‌ای که این دوتارنواز چیره‌دست از پسش برنیامد و برای حفظ جان فرزند و تهیه تنها یکی از نسخه‌های تجویزشده برای او، سازش را به حراج گذاشت.

دوتارنوازِ بی‌ساز

او حال ناخوشش در غیاب پسر، دختر و سازش را این‌طور توصیف می‌کند: «پیش از فوت پسرم و بیماری دخترم، آقای علی مغازه‌ای (پژوهشگر، مولف، محقق و منتقد موسیقی با تمرکز بر موسیقی نواحی) سازی را که از زنده‌یاد ذوالفقار عسگریان (نوازنده و خواننده موسیقی نواحی خراسان) برای خود خریده بود به من داد. سازی که برای تامین هزینه‌های درمان دخترم مجبور به فروشش شدم. دخترم بنا به تشخیص پزشکان باید پیوند کلیه می‌شد و برای انجام این کار باید به تهران می‌آمدیم. همان زمان بود که آقای مغازه‌ای گفت هر وقت به تهران آمدی دوتارت را هم بیاور که من گفتم ساز ندارم. من سازم را برای تامین هزینه یکی از نسخه‌های دخترم فروختم و ساز فعلی‌ام را امانت گرفته‌ام. پس از فروش سازم ناراحتی قلبی گرفتم و با این که سازی امانی در اختیار دارم، اما هنوز هم حال خوبی ندارم.»

حسن سمندری، ذوالفقار عسگریان، غلامحسین غفاری و نورمحمد دُرپور/ سال ۱۳۹۲ در خانه علی مغازه‌ای 

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: کاش حسن سمندری نبودم اما زندگی بر همسر و فرزندانم سخت نمی‌گذشت